فارسی
چهارشنبه 05 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 14 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

شكر در قرآن و روایات

 

منابع مقاله:

کتاب  : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد دهم

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

  

شكر در قرآن مجيد

سرفصل هاى شكر در آيات قرآن مجيد به شرح زير است:

1- أداى شكر حق نسبت به تمام نعمت ها واجب است:

انِ اشْكُرِللَّهِ» «1»

نسبت به خدا سپاس گزار و شاكر باش.

2- برگشت سود شكر به خود انسان است:

وَ مَنْ شَكَرَ فَانَّما يَشْكُرُ لِنَفسِهِ» «2»

و هر كس كه سپاس گزارى كند، به سود خود سپاس گزارى مى كند.

3- جزاى شاكران خيلى سريع و زود به آنان مى رسد:

وَ سَنَجْزِى الشّاكِرينَ» «3»

و يقيناً سپاس گزاران را پاداش خواهيم داد.

4- شكر مانع از رسيدن عذاب به بندگان است:

ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ انْ شَكَرْتُمْ و ءَامَنْتُمْ» «4»

اگر شما سپاس گزارِ [نعمت هاىِ بى شمارِ حق ] باشيد و ايمان آوريد، خدا را با عذاب شما چه كار؟

5- شكر باعث ازدياد نعمت است:

لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَازيدَنَّكُمْ» «5»

اگر سپاس گزارى كنيد، قطعاً [نعمتِ ] خود را بر شما مى افزايم.

6- شكر باعث رضايت و خشنودى خداست:

وَ انْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ» «6»

و اگر سپاس گزارى كنيد، آن را براى شما مى پسندد.

7- نعمت براى شكر است:

وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الاْبْصارَ وَ الاْفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» «7»

و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد تا سپاس گزارى كنيد.

8- بندگان شاكر اندكند، و شكر نكردن به خاطر غفلت و نداشتن ايمان به منعم است.

وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِىَ الشَّكُورُ» «8»

و از بندگانم اندكى سپاس گزارند.

9- در برابر اين همه نعمتِ من چرا شاكر نيستند؟

وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ افَلا يَشْكُرُونَ» «9»

و براى آنان در آن چهارپايان سودهايى [چون پشم، كُرك و پوست ] و نوشيدنى هايى [چون شير و فرآورده هاى آن ] هست؛ آيا سپاس گزارى نمى كنند؟

10- اكثر مردم از فضاى روحانى و ملكوتى شكر دورند:

انَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاسِ وَ لكِنْ اكْثَرُهُمْ لايَشْكُرُونَ» «10»

بى ترديد خدا نسبت به همه مردم، صاحب فضل و احسان است، ولى بيشترشان سپاس نمى گزارند.

 

شكر در روايات

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

الطّاعِمُ الشّاكِرُ لَهُ مِنَ الاْجْرِ كَاجْرِ الصّائِمِ الْمُحْتَسِبِ، وَ الْمُعافَى الشّاكِرُ لَهُ مِنَ الاْجْرِ كأجْرِ الْمُبْتَلَى الصّابِرِ، وَ الْمُعْطِى الشّاكِرُ لَهُ مِنَ الاْجْرِ كَاجْرِ الْمَحْرُومِ الْقانِعِ. «11»

خورنده شاكر از نظر اجر مانند روزه دار پاك نيّت است، سالم سپاسگزار در اجر مانند مصيبت دار صابر است، دهنده شاكر در ثواب مانند ندار قانع است.

امام على عليه السلام فرمود:

الشُّكْرُ زِينَةُ الْغِنى، وَ الصَّبْرُ زِينَةُ الْبَلْوى. «12»

شكر آرايش و زينت ثروت، و صبر زينت مصيبت است.

و نيز آن حضرت فرمود:

الشُّكْرُ عِصْمَةٌ مِنَ الْفِتْنَةِ. «13»

شكر، حافظ انسان از فتنه است.

و نيز فرمود:

شُكْرُ النِّعْمَةِ امانٌ مِنْ حُلُولِ النِّقْمَةِ. «14»

شكر نعمت؛ امان الهى از ورود بلاست.

از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند: بزرگوارترين خلق خدا كيست؟

فرمود:

اذا اعْطِىَ شَكَرَ، وَ اذَا ابْتُلِىَ صَبَرَ. «15»

آن كس كه چون به او عطا شود شكر كند، و چون دچار مصيبت گردد، صبر نمايد.

اميرمؤمنان على عليه السلام فرمود:

لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلى مَعْصِيَتِهِ، لَكانَ يَجِبُ انْ لايُعْصى شُكْراً لِنِعَمِهِ. «16»

اگر خداوند به گناهان بندگان وعده عذاب نداده بود، هر آينه واجب بود به عنوان شكر نعمتش از معصيت بپرهيزند.

و نيز فرمود:

اقَلُّ ما يَلْزَمُكُمْ للَّهِ انْ لا تَسْتَعينُوا بِنِعَمِهِ عَلى مَعاصِيهِ. «17»

كمترين چيزى كه از حقوق حق بر شما رعايتش لازم است؛ اين است كه براى گناهان از نعمت هايش كمك نگيريد.

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

فِى كُلِّ نَفَسٍ مِنْ انْفاسِكَ شُكْرٌ لازِمٌ لَكَ، بَلْ الْفٌ وَ اكْثَرُ. «18»

در هر نفسى از نفس هايت شكرى بر تو لازم است، بلكه هزار شكر و بيشتر.

و نيز فرمود:

ما انْعَمَ اللَّهُ عَلى عَبْدٍ مِنْ نِعْمَةٍ فَعَرَفَها بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَ اللَّهَ ظاهِراً بِلِسانِهِ فَتَمَّ كَلامُهُ حَتّى يُؤْمَرَلَهُ بِالْمَزيدِ. «19»

نعمتى را خداوند به عبد نمى دهد مگر در صورتى كه عبد نعمت را به قلبش بشناسد و به زبانش حمد حق را ظاهر كند تا خداوند امر به اضافه شدن آن نعمت كند.

امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

مَنْ اعْطِىَ الشُّكْرَ لَمْ يُحْرَمِ الزِّيادَةَ. «20»

آن كه نعمت شكر به او عنايت شود، از زياد شدن نعمت حق محروم نگردد.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

به موسى وحى شد: مرا شكر كن و حق شكرم را بجاى آر. عرضه داشت:

چگونه حق شكرت را بجاى آوردم در حالى كه شكرى نيست كه بجا آورم مگر اين كه تو مرا به آن شكر موفّق فرمودى و آن را به عنوان نعمت به من مرحمت فرمودى؟

خطاب رسيد: اى موسى! اكنون كه دانستى اين حقيقت از جانب من است حق شكرم را بجا آورده اى. «21» و نيز امير المؤمنين عليه السلام در اين باره مى فرمايد:

شُكْرُ الْمُؤْمِنِ يَظْهَرُ فِى عَمَلِهِ. «22»

شكر مؤمن در عملش آشكار مى گردد.

وَ شُكْرُ الْمُنافِقِ لايَتَجاوَزُ لِسانَهُ. «23»

و شكر منافق از زبانش فراتر نمى رود.

امام صادق عليه السلام فرمود:

شُكْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنابُ الْمَحارِمِ، وَ تَمامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ. «42»

شكر نعمت دورى جستن از گناهان، و تمام شكر، گفتنِ الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ است.

امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمّا حَرَّمَ اللَّهُ. «52»

شكر هر نعمتى، خوددارى از محرّمات الهى است.

و نيز آن حضرت فرمود:

شكر خداوند به تداوم ثنا و حمد است. «62»

و شكر مافوق به دوستى درست است. «27» و شكر همانندت به اخوّت و برادرىِ نيكو مى باشد. «28» و شكر آن كه مادون توست به عطاى به اوست. «29» امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

چون براى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله پيشامدى مى شد كه آن حضرت را خوشحال مى كرد، به پيشگاه حق عرضه مى داشت:

الْحَمْدُ للَّهِ عَلى هذِهِ النِّعْمَةِ.

سپاس و ستايش خداى را بر اين نعمت.

و وقتى حادثه اى بر آن حضرت وارد مى شد كه آن جناب را غمناك مى كرد مى گفت:

الْحَمْدُ للَّهِ عَلى كُلِّ حالٍ. «30»

شكر و سپاس و ستايش خداى را در همه حال.

امام على عليه السلام مى فرمايد:

شُكْرُ الْعالِمِ عَلى عِلْمِهِ، عَمَلُهُ بِهِ وَ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ. «31»

شكر دانشمند بر دانشش، عمل به علم خود، و بخشش آن به مستحقّش مى باشد.

حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:

مَا انْعَمَ اللَّهُ عَلى عَبدٍ بِنِعْمَةٍ صَغُرَتْ اوْ كَبُرَتْ فَقالَ: «الْحَمْدُ للَّهِ» الّا ادَّى شُكْرَها. «32»

از جانب خداوند نعمت كوچك يا بزرگى به بنده عنايت نمى شود كه در برابرش بگويد: «الحمد للَّه» جز اين كه شكر آن نعمت را ادا كرده است.

ادامه دعا اشاره به واقعيت هاى است كه شرح و تفسيرش در دعاى اول و هفدهم و بيستم و سى و يكم گذشت.

 [ «4» لَا يَجِبُ لِأَحَدٍ أَنْ تَغْفِرَ لَهُ بِاسْتِحْقَاقِهِ وَ لَا أَنْ تَرْضَى عَنْهُ بِاسْتِيجَابِهِ «5» فَمَنْ غَفَرْتَ لَهُ فَبِطَوْلِكَ وَ مَنْ رَضِيتَ عَنْهُ فَبِفَضْلِكَ «6» تَشْكُرُ يَسِيرَ مَا شَكَرْتَهُ وَ تُثِيبُ عَلَى قَلِيلِ مَا تُطَاعُ فِيهِ حَتَّى كَأَنَّ شُكْرَ عِبَادِكَ الَّذِي أَوْجَبْتَ عَلَيْهِ ثَوَابَهُمْ وَ أَعْظَمْتَ عَنْهُ جَزَاءَهُمْ أَمْرٌ مَلَكُوا اسْتِطَاعَةَ الامْتِنَاعِ مِنْهُ دُونَكَ فَكَافَيْتَهُمْ أَوْ لَمْ يَكُنْ سَبَبُهُ بِيَدِكَ فَجَازَيْتَهُمْ «7» بَلْ مَلَكْتَ- يَا إِلَهِي- أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَنْ يَمْلِكُوا عِبَادَتَكَ وَ أَعْدَدْتَ ثَوَابَهُمْ قَبْلَ أَنْ يُفِيضُوا فِي طَاعَتِكَ وَ ذَلِكَ أَنَّ سُنَّتَكَ الْإِفْضَالُ وَ عَادَتَكَ الْإِحْسَانُ وَ سَبِيلَكَ الْعَفْوُ]

كسى شايسته آن نيست كه به خاطر مستحق بودنش او را بيامرزى، و به سبب سزاوار بودنش از او خشنود شوى، هر كه را بيامرزى به احسانت آمرزيده اى و از هر كه خشنود شوى، به فضلت خشنود شده اى، عمل اندكى را كه پذيرفته اى جزا مى دهى، و بر اندك چيزى كه اطاعت شده اى پاداش عنايت مى كنى، تا آن جا كه گويى سپاسگزارى بندگانت كه پاداششان را بر آن واجب كرده اى و جزاى ايشان را از آن بزرگ ساخته اى، كارى است، كه بدون قدرت دادن تو بر باز ايستادن از آن توانمند بودند، و از اين جهت پاداششان دادى، اما اينان قدرت باز ايستادن از شكرت را بدون تو ندارند، ولى با آنها هم چون كسى كه قدرت باز ايستادن دارد معامله كردى، يا انگار مى كنى سبب آن شكر به دست تو نبوده، و به اين خاطر اجرشان دادى؛ ولى اين طور نيست، بلكه اى خداى من! مالك كار ايشان بودى، پيش از اين كه آنان مالك عبادت تو شوند، و مزدشان را آماده كردى، پيش از آن كه وارد طاعت و بندگى تو شوند، و آن براى اين است كه روش تو عطا كردن، و عادتت احسان، و راهت گذشت است.

 [ «8» فَكُلُّ الْبَرِيَّةِ مُعْتَرِفَةٌ بِأَنَّكَ غَيْرُ ظَالِمٍ لِمَنْ عَاقَبْتَ وَ شَاهِدَةٌ بِأَنَّكَ مُتَفَضَّلٌ عَلَى مَنْ عَافَيْتَ وَ كُلٌّ مُقِرٌّ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّقْصِيرِ عَمَّا اسْتَوْجَبْتَ «9» فَلَوْ لَا أَنَّ الشَّيْطَانَ يَخْتَدِعُهُمْ عَنْ طَاعَتِكَ مَا عَصَاكَ عَاصٍ وَ لَوْ لَا أَنَّهُ صَوَّرَ لَهُمُ الْبَاطِلَ فِي مِثَالِ الْحَقِّ مَا ضَلَّ عَنْ طَرِيقِكَ ضَالٌ ]

همه آفريده هايت اعتراف دارند كه تو درباره هر كه عقوبتش كنى ستمكار نيستى، و شاهدند كه هر كه را از بلا عافيت دهى، در حقش احسان كرده اى، و همه درباره خويشتن به تقصير و كوتاهى كردن نسبت به آنچه سزاوار آنى معترفند؛ بنابراين چنانچه شيطان ايشان را براى منصرف كردن از طاعتت نفريبد، هيچ عصيان گرى تو را معصيت نكند، و اگر باطل را در نظرشان، مانند حق جلوه ندهد، هيچ گمراهى از راه تو گمراه نشود.

 [ «10» فَسُبْحَانَكَ مَا أَبْيَنَ كَرَمَكَ فِي مُعَامَلَةِ مَنْ أَطَاعَكَ أَوْ عَصَاكَ تَشْكُرُ لِلْمُطِيعِ مَا أَنْتَ تَوَلَّيْتَهُ لَهُ وَ تُمْلِي لِلْعَاصِي فِيمَا تَمْلِكُ مُعَاجَلَتَهُ فِيهِ «11» أَعْطَيْتَ كُلًّا مِنْهُمَا مَا لَمْ يَجِبْ لَهُ وَ تَفَضَّلْتَ عَلَى كُلٍّ مِنْهُمَا بِمَا يَقْصُرُ عَمَلُهُ عَنْهُ «12» وَ لَوْ كَافَأْتَ الْمُطِيعَ عَلَى مَا أَنْتَ تَوَلَّيْتَهُ لَأَوْشَكَ أَنْ يَفْقِدَ ثَوَابَكَ وَ أَنْ تَزُولَ عَنْهُ نِعْمَتُكَ وَ لَكِنَّكَ بِكَرَمِكَ جَازَيْتَهُ عَلَى الْمُدَّةِ الْقَصِيرَةِ الْفَانِيَةِ بِالْمُدَّةِ الطَّوِيلَةِ الْخَالِدَةِ وَ عَلَى الْغَايَةِ الْقَرِيبَةِ الزَّائِلَةِ بِالْغَايَةِ الْمَدِيدَةِ الْبَاقِيَةِ]

منزّه و پاكى، چه آشكار و روشن است بزرگواريت در معامله با كسى كه تو را اطاعت كرده، يا از تو سرپيچى نموده.

مطيع را در برابر آنچه، خود برايش فراهم آورده اى پاداش مى دهى، و معصيت كار را كه تعجيل كيفرش در اختيار توست، به اميد تو و بازگشت مهلت مى دهى، به هر يك از مطيع و عاصى عطايى كرده اى كه سزاوار آن نيستند، و به هر يك احسانى فرموده اى كه عملش از آن كوتاه است.

اگر مطيع را نسبت به نعمتى كه به او دادى مقابله به مثل مى كردى؛ يعنى برابر هر نعمتى عملى از او مى خواستى، نزديك بود كه پاداشت را نيابد، و نعمتت از او زايل شود؛ ولى حضرتت به بزرگواريت در برابر مدت كوتاه از دست رفتنى، كه در آن به بندگيت برخاسته، به مدتى طولانى و هميشگى، و در مقابل مدت نزديك گذرا، به مدت دامنه دار جاويد پاداشش دادى.

 [ «13» ثُمَّ لَمْ تَسُمْهُ الْقِصَاصَ فِيمَا أَكَلَ مِنْ رِزْقِكَ الَّذِي يَقْوَى بِهِ عَلَى طَاعَتِكَ وَ لَمْ تَحْمِلْهُ عَلَى الْمُنَاقَشَاتِ فِي الآلَاتِ الَّتِي تَسَبَّبَ بِاسْتِعْمَالِهَا إِلَى مَغْفِرَتِكَ وَ لَوْ فَعَلْتَ ذَلِكَ بِهِ لَذَهَبَ بِجَمِيعِ مَا كَدَحَ لَهُ وَ جُمْلَةِ مَا سَعَى فِيهِ جَزَاءً لِلصُّغْرَى مِنْ أَيَادِيكَ وَ مِنَنِكَ وَ لَبَقِيَ رَهِيناً بَيْنَ يَدَيْكَ بِسَائِرِ نِعَمِكَ فَمَتَى كَانَ يَسْتَحِقُّ شَيْئًا مِنْ ثَوَابِكَ؟ لَا مَتَى؟]

سپس در برابر رزقى كه از سفره نعمتت خورده، تا به سبب آن بر بندگيت نيرو گيرد، قيمت و عوض نخواستى، و از او نسبت به ابزارى كه به كار بردن آنها را سبب رسيدن به مغفرتت قرار داده، بازرسى و حسابرسى دقيق نكردى، و اگر با بنده مطيعت چنين رفتار مى كردى، رنجى را كه در راه عبادت كشيده بود، و تمام كوششى كه در مسير طاعت به دوش جان برداشته بود، در برابر كوچك ترين نعمت ها، و عطاهايت از دست مى رفت، و در پيشگاهت به خاطر ديگر نعمت هايت تا ابد بدهكار تو مى ماند، و در گرو طلب كارى تو قرار مى گرفت.

روى اين حساب چه زمانى شايستگى چيزى از ثواب تو را پيدا مى كرد؟! نه هيچ گاه.

 [ «14» هَذَا- يَا إِلَهِي- حَالُ مَنْ أَطَاعَكَ وَ سَبِيلُ مَنْ تَعَبَّدَ لَكَ فَأَمَّا الْعَاصِي أَمْرَكَ وَ الْمُوَاقِعُ نَهْيَكَ فَلَمْ تُعَاجِلْهُ بِنَقِمَتِكَ لِكَيْ يَسْتَبْدِلَ بِحَالِهِ فِي مَعْصِيَتِكَ حَالَ الْإِنَابَةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ لَقَدْ كَانَ يَسْتَحِقُّ فِي أَوَّلِ مَا هَمَّ بِعِصْيَانِكَ كُلَّ مَا أَعْدَدْتَ لِجَمِيعِ خَلْقِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ «15» فَجَمِيعُ مَا أَخَّرْتَ عَنْهُ مِنَ الْعَذَابِ وَ أَبْطَأْتَ بِهِ عَلَيْهِ مِنْ سَطَوَاتِ النَّقِمَةِ وَ الْعِقَابِ تَرْكٌ مِنْ حَقِّكَ وَ رِضًى بِدُونِ وَاجِبِكَ ]

اى خداى من! اين حال و روز كسى است كه از تو فرمان برده، و راه كسى است كه تو را عبادت كرده، اما كسى كه از فرمانت روى گردانده، و مرتكب گناه شده، در رساندن عذاب و كيفرت به او شتاب نكردى، به خاطر اين كه وضعش را در نافرمانيت، به حال برگشتنش به بندگيت تغيير دهد، و محقّقاً در اول كارى كه آهنگ نافرمانى تو كرد، همه عذاب هايت را كه براى تمام بندگانت آماده ساخته اى مستحق مى شد؛ پس هر عذابى را كه از او به تأخير انداختى، و هر مجازات سخت و كيفرى كه از او بازداشتى، حقّ مسلّم و قطعى خود، و خشنودى به كمتر چيزى است كه براى تو واجب و ثابت است.

 [ «16» فَمَنْ أَكْرَمُ- يَا إِلَهِي- مِنْكَ وَ مَنْ أَشْقَى مِمَّنْ هَلَكَ عَلَيْكَ لَا مَنْ؟ فَتَبَارَكْتَ أَنْ تُوصَفَ إِلَّا بِالْإِحْسَانِ وَ كَرُمْتَ أَنْ يُخَافَ مِنْكَ إِلَّا الْعَدْلُ لَا يُخْشَى جَوْرُكَ عَلَى مَنْ عَصَاكَ وَ لَا يُخَافُ إِغْفَالُكَ ثَوَابَ مَنْ أَرْضَاكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ هَبْ لِي أَمَلِي وَ زِدْنِي مِنْ هُدَاكَ مَا أَصِلُ بِهِ إِلَى التَّوْفِيقِ فِي عَمَلِي إِنَّكَ مَنَّانٌ كَرِيمٌ ]

پس اى خداى من! كريم تر از تو كيست؟ و بدبخت تر از كسى كه به سبب مخالفت با تو هلاك شد چه كسى است؟ نه هيچ كس؟

پس تو والاتر از آنى كه جز به احسان وصف شوى، و پاك تر از آنى كه جز عدالتت را بترسند. بيم ستمكاريت بر گناهكار نمى رود، و ترس واگذاشتن پاداش كسى كه تو را خشنود كرده، در ميان نيست؛ پس بر محمد و آلش درود فرست، و آنچه را آرزو دارم، به من ببخش و هدايتت را بر من افزون كن؛ به گونه اى كه به سبب آن به توفيق در عملم برسم. همانا تو بسيار نعمت دهنده بزرگوارى.

 

اشعارى از مولوى درباره مرگ عاشق

اى خوشا روز كه پيش چو تو سلطان ميرم

پيش كانِ شكر تو شكر افشان ميرم

صد هزاران گل صد برگ ز خاكم رويد

چونكه در سايه آن سرو گلستان ميرم

اى بسا دست كه خايند حريصان حيات

چونكه در پاى تو من دست فشانان ميرم

شربت مرگ چو اندر قدح من ريزى

بر قدح بوسه دهم مست و خرامان ميرم

چون خزان از خبر مرگ اگر زرد شوم

چون بهار از لب خندان تو خندان ميرم

بارها مُردم و من وز دم تو زنده شدم

گر بميرم ز تو صد بار بدان سان ميرم

من پراكنده بُدَم خاك بُدم جمع شدم

پيش جمع تو نشايد كه پريشان ميرم

همچو فرزند كه اندر بر مادر ميرد

در بر رحمت و بخشايش رحمان ميرم

چه حديث است كجا مرگ بود عاشق را

اين محال است كه در چشمه حيوان ميرم

(مولوى)

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

(1)- لقمان (31): 12.

(2)- نمل (27): 40.

(3)- آل عمران (3): 145.

(4)- نساء (4): 147.

(5)- ابراهيم (14): 7.

(6)- زمر (39): 7.

(7)- نحل (16): 78.

(8)- سبأ (34): 13.

(9)- يس (36): 73.

(10)- يونس (10): 60.

(11)- بحار الأنوار: 68/ 22، باب 61، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 16/ 310، باب 8، حديث 21627.

(12)- بحار الأنوار: 74/ 422، باب 15؛ الإرشاد، شيخ مفيد: 1/ 300.

(13)- بحار الأنوار: 75/ 53، باب 16، حديث 86؛ تحف العقول: 214.

(14)- غرر الحكم: 280، حديث 6197.

(15)- بحار الأنوار: 68/ 53، باب 61، حديث 82؛ التمحيص: 68، باب 9، حديث 163.

(16)- نهج البلاغه: حكمت 290؛ وسائل الشيعة: 15/ 308، باب 41، حديث 20597.

(17)- نهج البلاغه: حكمت 330؛ بحار الأنوار: 70/ 364، باب 137، ذيل حديث 96.

(18)- بحار الأنوار: 68/ 52، باب 61، حديث 77.

(19)- بحار الأنوار: 68/ 40، باب 61، حديث 28؛ الكافى: 2/ 95، حديث 9.

(20)- نهج البلاغه: حكمت 135؛ معانى الاخبار: 324، حديث 1.

(12)- بحارالانوار: 13/ 351، باب 11، حديث 41؛ الكافى: 2/ 98، حديث 27.

(22)- غرر الحكم: 279، حديث 6164.

(32)- غرر الحكم: 459، حديث 10501.

(24)- بحار الأنوار: 68/ 40، باب 61، حديث 29؛ الكافى: 2/ 95، حديث 10.

(52)- بحار الأنوار: 68/ 42، باب 61، حديث 39؛ الخصال: 1/ 14، حديث 50.

(62)- غرر الحكم: 279، حديث 6162.

(27)- غرر الحكم: 279، حديث 6163.

(28)- غرر الحكم: 414، حديث 9432.

(29)- غرر الحكم: 279، حديث 6161.

(30)- بحار الأنوار: 68/ 33، باب 61، حديث 14؛ مستدرك الوسائل: 5/ 311، باب 20، حديث 5951.

(31)- غرر الحكم: 44، حديث 133.

(32)- الكافى: 2/ 96، حديث 14؛ بحار الأنوار: 68/ 32، باب 61، حديث 9.

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

درخت خونبار
تربت امام حسین علیه السلام دوای هر درد و امان از ...
عاقبت بی احترامی به تربت حضرت سیدالشهداء علیه ...
محبت به فرزند
شباهت زينب (س ) به خديجه
کربلا قبه اسلام
ثواب كربلا
هشت خاصّيت زمين كربلا
از فوايد روزه
فلسفه عید سعید قربان چیست؟

بیشترین بازدید این مجموعه

آثار فرهنگى، اجتماعى و تربيتى نماز جماعت
ماوراى هفت آسمان‏
توحید و حکمت های دهگانه لقمان در قرآن
تواضع و فروتنی امام حسن مجتبی (ع)
اولین نمازگزار
حکومت حسین(علیه السلام) بر دلهاست!
خلقت آدم و حوا و نسل آنان‏
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
در مقابل توهین والدینم چکار کنم؟
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^