فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
1
نفر 0

ارزش انسان و عبادت - جلسه اول – (متن کامل + عناوین)

عبادت امام زين العابدين عليه السلام

 

  

تهران، حسينيه هدايت رمضان 1374

 الحمدلله رب العالمين و صلّى اللّه على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

وجود مبارك معصوم، از نظر علم و عمل و درك و درايت و بصيرت ما فوق همه انسان هاست به همين خاطر خداوند متعال او را به عنوان امام و رهبر و پيشوا و سرمشق براى مردم تا روز قيامت انتخاب كرده است.

يكى از اين امامان معصوم وجود مقدس حضرت سجاد  عليه السلام، وارث علوم امامان و انبياى قبل از خود است. از نظر عمل هم كه از لقب مباركشان زين العابدين كه ملكوت عالم به ايشان داده، معلوم است كه چه بوده است. خيلى از مخالفان كه در روزگار حضرت زندگى مى كردند، اقرار كردند كه ما احدى را در عبادت مانند او نديديم![1] عبادت حضرت، محصولى از معرفت امام به  پروردگار و ميوه اى از بصيرت حضرت به صاحب هستى بود و نتيجه آن عشق و محبت فوق العاده اى كه قلب امام بر اثر درك خدا به حضرت حق داشت.

اينكه مى گويند: هزار ركعت نماز، باورش نبايد براى ما مشكل باشد.

ما به روايات كه مراجعه مى كنيم مى بينيم اين هزار ركعت مربوط به شب تنها نبوده، بلكه امام گاهى كه كار مهم ترى نداشتند يا خستگى بر ايشان حاكم نبوده، در هر بيست و چهار ساعت، به هزار ركعت نماز مى پرداختند، يا به سجده هاى طولانى يا به گريه هاى عاشقانه و خالصانه و با حال مشغول بودند، پنجاه و هفت سال هم بيشتر در اين دنيا زندگى نكردند.[2]

  يك چنين وجود مقدسى با آن علم و عمل و بصيرت، مسائلى را در رابطه با انسان و خدا مطرح كرده است. اين مقدمه را عرض كردم كه شما چهره اين مسائل را به عنوان يك سلسله مسائل حق و اصولى و حياتى و اساسى ملاحظه  كنيد. مطالبى كه ايشان در باره انسان و خدا فرموده اند، طلوع علم و بصيرت و معرفت و عشق و درك و طهارت ذاتى و پاكى فكر امام است كه به اين صورت طلوع كرده است.

امام سجاد  عليه السلام در روايتى مى فرمايد:

 

«وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّكَ لاَ تَحْجُبُ عَنْ خَلْقِكَ وَ لَكِنْ تَحْجُبُهُمُ الْأَعْمَالُ السَّيِّئَةُ دُونَك»[3]

 

جمله اول در مورد انسان است و جمله دوم در مورد حق است.

 

اقسام مسافرها

اما معنى جمله اول:

ما مسافر زياد داريم. بعضى از مسافرها راهى را انتخاب مى كنند كه آخر ندارد! و در مقابل ديدشان هم غير از سراب چيزى نيست، يعنى با خيال مسافرت مى كنند، بعد از نود سال هم چشمشان را باز مى كنند مى بينند جاده اى را اشتباه رفته اند، به خيال اينكه در اين سفر به يك عاقبت خوشى مى رسند، ولى به هيچ چيز نرسيدند.

يك مسافر با خيال در سفر است، يك مسافر، مسافر به طرف دنياست كه به آن هم نمى رسد، يعنى هر چه مى رود پيوندش با دنيا سست تر مى شود و خودش هم متوجه نيست؛ چون هر يك روزى كه از عمر ما مى گذرد، يك روز از دنيا فاصله مى گيريم و يك روز به قبر نزديك مى شويم.

يك مسافر، مسافر به سوى هواى نفس است، او با سر به جهنم مى رود. يك  مسافر، مسافر به سوى شهوات است كه خودش را خسته مى كند و از كار هم مى افتد و دچار حسرت مى شود و مى بيند عجب جاده طولانى را طى كرده و آخرش هم هيچ چيز نبود.[4]

اما يك مسافر هم مسافر به سوى خداست، نشسته، فكر كرده، خوب توانسته ارزيابى كند، دنيا خوب است در حد نياز، شهوت خوب است در حد حلال، خوردن خوب است در حد زنده ماندن؛ ولى اينها هيچ كدام نمى توانند براى او هدف و مقصد و عاقبت باشند. سپس به وجود حضرت حق، يك معرفت بالايى  پيدا كرده و فهميده سفر به سوى او عالى ترين، پاكترين، سودمندترين، با منفعت ترين سفر است و رسيدن به او رسيدن به همه چيز است! مقصد هم با او فاصله نمى گيرد، هر چه مسافر به سوى اين مقصد حركت مى كند، خود مقصد هم ده برابر مسافر، به طرف مسافر مى دود.

مسافر به سوى دنيا اين حال را دارد: همه چيز را رها كرده فقط مى گويد: دنيا! حالا در دنيا غير از يك خانه و يك لباس و يك لذت، چه دارد؟

اميرالمؤمنين  عليه السلام مى فرمايد: اين مسافر آدم مغرورى است، مقصدش كه تمام شد، چشمش را باز مى كند مى بيند همه عمر را فداى مال كرده و آخرش مال سر جايش مانده است! اين چه سفرى شد؟ به طرف هر مقصدى كه آدم برود، مقصد مرتب فاصله اش را از انسان بيشتر مى كند و انسان حرصش بيشتر شده تا وقتى كه عمرش تمام شود.

اما وقتى مسافرى به سوى خدا حركت مى كند، زين العابدين  عليه السلام كه اين سفر را طى كرده و به مقصد رسيده مى فرمايد:

 

«أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ»

 

بين اين مسافر و بين اين مقصد، راه طولانى وجود ندارد، نزديكترين راه در اين عالم هستى راه مسافر به سوى خداست؛ چون خودش فرموده:[5] هر كس يك قدم به طرف من حركت كند، من ده قدم به طرفش مى آيم! اينها ممكن است يك  روزه به هم برسند! حالا تا ببينيم مسافر چه كسى است؟

 

قدم هاى الهى در عشق به اهل بيت عليهم السلام

راوى به امام صادق  عليه السلام مى گويد:

يابن رسول اللّه! مسافر حج بوديم، از مخالفان ما هم، يك نفر در كاروان ما بود، شيعه نبود و شماها را هم قبول نداشت، نمازش را هم تمام مى خواند. ما از مدينه تا وسط راه، چهل فرسخ رفته ايم، به او گفته ايم مسافر نمازش شكسته است، گفته حرف شما بيخود است! برادرزاده او جزء ما بود، خيلى دلش مى خواست ما تا به مكه نرسيده ايم او جزء ما شود، نمى شد. او مريض شد، برادرزاده او خيلى غصه خورد، كاروان هم ماند، بالاخره بايد دوا براى او درست مى كرديم، عيادتش مى كرديم، او را دلدارى مى داديم. برادرزاده او در باره اميرالمؤمنين و مخالفان او بحث كرد. يك ساعت مانده به مرگش، اشك ريخت گفت: برادرزاده، قبول كردم كه حق در همه جوانب با اميرالمؤمنين  عليه السلام و امام حسن و ابا عبداللّه الحسين و امام صادق  عليهم السلام است ولى نمى دانست مى ميرد. اين مسافر، مسافر الى اللّه است. ايشان خوب قبول كرد، اگر قلبش را مى شكافتى مى ديدى كه اين خط الهى در قلبش است كه الهى من تا زنده هستم، قدمهايى كه مى خواهم بردارم، بر اساس فرهنگ جانشينان پيغمبر بر مى دارم، ولى از دنيا رفت. امام صادق  عليه السلام فرمود: واللّه در بهشت با ماست![6]

 

حكايت توبه مسافر دنيا

فضيل نيمه شب براى رفتن به خانه زن نامحرم با حرص و ولع از روى پشت بامهاى مردم مى رود، هوا آرام و همه خواب، يك صداى نرم، جذاب به گوشش رسيد! ايستاد و گفت: ما بيداريم و مى خواهيم دامن پاكى را آلوده كنيم، اين بنده خدا هم بيدار است و در اين نيمه شب نماز شبش را خوانده و سجده و گريه اش را هم كرده و هنوز خوابش نمى برد و نشسته قرآن مى خواند!

 

« أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ »[7]

 

بنده من! وقت آن نشده كه برگردى و دلت را متوجه من كنى؟ گوش داد، گفت: با من است؟ اين اول سفر، برگشت و آشتى كرد. از اين دنيا و شهوت و زيبايى گذشت. از شهر بيرون رفت و به رفقايش گفت: ما بعد از پنجاه سال، امشب مسافر جاى ديگر شديم. در تاريكى سحر ديد حمله دار، تاجران را بيدار مى كند، زودتر بيدار شويد، بارها را ببنديد تا از اين گذرگاه به سرعت برويم؛ وگرنه اگر دچار اين دزد خطرناك شويم تمام زندگى ما را برده است.

 

 

اولياء اللّه امان مردم

امام زين العابدين  عليه السلام يكى از كارگرانش را صدا كرد، فرمود: كارى را به تو واگذار كرده بودم چرا انجام ندادى؟ عرض كرد: يابن رسول اللّه! من به عمد انجام ندادم، ولى در فكرم بود كه اگر اين كار انجام نگيرد من به انتقام تو مبتلا نمى شوم و شرى از تو به من نمى رسد، مرا مى بخشى! امام سجاد  عليه السلام به جانب پروردگار توجه كرد: الهى! خوشحال هستم كه مرا موجودى قرار دادى كه مردم از من در امان هستند. و خوش به حال كسى كه همه از او در امان هستند![8]

 

ادامه توبه مسافر دنيا

فضيل شنيد كه: حمله دار به كاروان مى گويد زودتر برويم، اگر گرفتار اين دزد شويم هستى ما را مى برد! سرش را به ديوار كاروانسرا گذاشت و زار زار گريه كرد. حمله دار نزديك آمد ببيند چه كسى گريه مى كند. فضيل گفت: آن سگ هارى كه از او مى ترسيد، امشب افسارش كردم! بعد او از اولياى خدا شد.[9] اصلاً مدرس عشق و عرفان شد! اين سفر ممكن است يك روز طول بكشد، ولى بستگى به وضع مسافر دارد.

 

حجاب بين خدا و خلق

 

«أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ»

  مولا جان! محبوب من! اگر انسانى مسافر به سوى تو شود، راه بين او و بين تو در اين سفر بسيار نزديك است.

جمله دوم:

 

«وَ أَنَّكَ لاَ تَحْجُبُ عَنْ خَلْقِكَ وَ لَكِنْ تَحْجُبُهُمُ الْأَعْمَالُ السَّيِّئَةُ دُونَك»

 

خدايا! براى افرادى مثل زين العابدين روشن است كه تو پنهان از خلق نيستى! اگر حجابى بين تو و بندگانت وجود دارد، مربوط به نحوه زندگى و عمل و اخلاق و حركات بندگانت است، اين پرده را آنها ايجاد كردند، و الا ما كه حجاب عمل نداريم، بين ما و تو پرده اى نيست!

 

عبادت اميرالمؤمنين  عليه السلام

يك نفر به اميرالمؤمنين  عليه السلام گفت: خدايى را كه عبادت مى كنى، ديده اى؟ فرمود: براى نديده اينقدر گريبان پاره مى كنم؟ براى نديده اينقدر گريه مى كنم! يعنى در عين نديدن، اينقدر دارم احترام و تعظيم و سجده و گريه مى كنم! بعد فرمود: «من با اين دو چشم صورت جمال ازل و ابد را نمى بينم. آن چشمى كه على آن را مى بيند، چشم قلب است.»[10]

محبوب پيش من حاضر است و من هم پيش او حاضر هستم، بين من و او فاصله اى وجود ندارد. حجاب داران چه تكليفى دارند؟

 

  تو خود حجاب خودى حافظ از ميان برخيز[11]

 

حجاب داران هدايت شدند به اينكه حجاب ها را بردارند.

اين دو فراز، پنج مسأله را مطرح كرد: مسافر، راه، مقصد، حجاب، علت حجاب.

همه هم مى توانند مسافر باشند! حالا هويت اين مسافر را تماشا كنيد و يك دورنمايى از اين مسافر را ببينيد.

 

ارزش انجير و زيتون

خداوند در سوره تين، چهار قسم براى بيان يك مطلب مهم خورده است، سوره با بسم اللّه شروع شده و بسم اللّه سوره ها هر كدام براى خود معنى خاصى دارد، بسم اللّه اين سوره مى خواهد بگويد: اللّه، مستجمع جميع صفات كمال، رحمان، آن كسى كه سفره اين نعمت را پهن كرده، رحيم، كسى كه در آخرت بهشت را فراهم كرده است، براى شما چهار سوگند ياد مى كند:

 

« وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ »

 

قسم به انجير، قسم به زيتون، دو ميوه كوچك، ولى پر از ويتامينها و داروهاست، چيزى كه در دانش بشر ثابت شده كه براى مردم در تمام سنين خوب است.

امام رضا  عليه السلام مى فرمايد: جايى و خانه اى كه انجير و زيتون دارد دوا لازم  ندارد![12]

اميرالمؤمنين  عليه السلام مى فرمايد: اين انجير و زيتون غذاى تمام انبياى خدا بوده، آنها مى دانستند چه مواد غذايى را بخورند و به همه مسائل ملكى و ملكوتى آگاه بودند.[13]

در كتابها نوشته اند: انجير محبوب فلاسفه عالم بوده است. بهترين غذا براى ورزشكاران انجير است! انجير و زيتون ميوه بهشت است.

  حضرت رضا  عليه السلام فرموده اند: آنهايى كه عادت به خوردن انجير و زيتون دارند، خيلى از دردها و بيمارى ها را در آينده نمى گيرند.[14]

 

دو مكان با ارزش

و قسم به دو مكان:

 

« وَ طُورِ سِينِينَ »

 

محلى كه جلوه گاه نور حق به موسى بود. محلى كه موسى بن عمران بدون واسطه ملك، صداى خدا را شنيد! محلى كه موسى بن عمران براى نجات كل مردم عالم مبعوث به رسالت شد! و قسم به مكه! مكه و مسجد الحرام! مسجدالحرام و صفا و مروه! مقام ابراهيم و كعبه! به همه اينها كه در مكه هست.

 

« وَ هَـذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ »

 

تأويل قرآنى انجير و زيتون

ائمه  عليهم السلام مى فرمايند:

 

« وَ التِّينِ »

 

يعنى قسم به على و فاطمه!

 

« وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ »

 

  قسم به پيغمبر و على و زهرا!

 

« وَ طُورِ سِينِينَ »

 

قسم به حسن و حسين!

 

« وَ هَـذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ »[15]

 

قسم به زين العابدين تا امام دوازدهم كه اينها چراغ امنيت براى مردم عالم تا قيامت هستند!

به حضرت گفت: اين همه قرآن مى گويد، گذشتگان قبل از اسلام گناه كردند و ميمون شدند، صاعقه آمد همه را سوزانيد، زلزله آمد اهل مملكت را نابود كرد. سدها شكست، كشور را سيل برد! الان مردم عالم گناه مى كنند، چرا از آن عذابها خبرى نيست؟

حضرت فرمود: از وقتى كه پيغمبر روى كره زمين آمد تا زمانى كه بدنش در قبر است، خداوند بنا ندارد آنطور شماها را به عذاب مبتلا كند![16]

  بدن غرقه به خون و قطعه قطعه ابى عبداللّه در اين عالم باشد، بعد مردم گناه بكنند، صبح بيدار شوند و همه ميمون باشند، خدا به احترام پيامبر و ائمه  عليهم السلام خيلى از بلاها را تعطيل كرده است.

اين سوگندها براى اين است كه به انسان بگويد:

 

« وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ * وَ طُورِ سِينِينَ * وَ هَـذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ * لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَـنَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ »[17]

 

در بين تمام موجودات عالم، صورت و سيرت تو را با عالى ترين و نيكوترين نظام ساختم! تو را منبع انواع استعدادها، غرايز، اميال، افكار، فطرت و عقل قرار دادم! زيرا يك قوس صعود براى تو مقرر كردم،قوس صعود، حركت به بالا، كه تو با انواع قدرتها، با اينكه جرمت كوچك و وزنت كم است، ولى عالم كبير را در تو قرار دادم! عقل و روح به تو دادم، وجدان به تو دادم، فطرت به تو عنايت كردم، تو با اين جرم كوچك يك شخصيت عظيمى از انواع قدرتها هستى! اين همه قدرت براى اينكه از اين خاك زمين سفر كنى و به من وصل شوى. دنيا، به منزله كوهى است براى تو، تو خيلى عظيم و بزرگى، اينهمه قدرت در تو جمع است كه به من برسى! زندگى به منزله يك كوه است. من انواع گنجها و معدنهاى  معنوى را از پاى اين كوه كه اول تكليف تو است تا نوك اين كوه كه آخرين سير توست، روز رفتنت از دنيا، قرار دادم. كنار اكثر كوههاى عالم هم دره هاى خيلى خطرناك چند هزار مترى است، اگر اين استعدادها را مطابق هدايت من به كارگيرى، همه گنجهاى قرار داده شده را به دست مى آورى!

 

گنجينه هاى ترقى انسان

آن گنجها چيست؟ در خطبه متقين نهج البلاغه حدود صد گنج است.[18] اينها در اين كوه زندگى است، بايد به تدريج اين كوه را بالا بيايى تا به همه اين ارزشها برسى!

اگر از اين همه ابزار و وسايل و استعدادهايى كه به تو دادم استفاده نكنى،  متوقف مى شوى و از قعر جهنم التماس مى كنى:

 

« رَبَّنَآ أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَــلِحًا غَيْرَ الَّذِى كُنَّا نَعْمَلُ »[19]

 

حالا اگر بنا باشد كه بايستيم و از اين كوه تكليف بالا نرويم و اين گنجها را به دست نياوريم: گنج قرآن، گنج نماز، گنج روزه، گنج معرفت، گنج علم، گنج حلم، گنج عشق، گنج محبت، گنج صفا، گنج امين بودن را به دست نياوريم، سقوط خواهيم كرد.

 

« ثُمَّ رَدَدْنَـهُ أَسْفَلَ سَـفِلِينَ »[20]

 

در يك پستى كه از همه پستى ها پست تر است.

 

« إِلاَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّــلِحَـتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ »[21]

 

از آيات قرآن چنين استفاده مى شود: اضافه و انبار شدن گناه، تمام درها را روزى به روى انسان مى بندد كه ديگر باز شدنى نيست! مواظب باشيد كه همه درها بسته نشود. هر گناهى درى از رحمت خدا را به روى ما مى بندد. با خدا درست معامله كنيد.[22]

 

والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

 

 

 

 

 

 

 



[1] ـ بحار الأنوار: 46/3، باب 1، حديث 1؛ «عَنْ عِمْرَانَ بْنِ سُلَيْمٍ قَالَ كَانَ الزُّهْرِيُّ إِذَا حَدَّثَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ  عليه السلام قَالَ حَدَّثَنِي زَيْنُ الْعَابِدِينَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ فَقَالَ لَهُ سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ وَ لِمَ تَقُولُ لَهُ زَيْنُ الْعَابِدِينَ قَالَ لِأَنِّي سَمِعْتُ سَعِيدَ بْنَ الْمُسَيَّبِ يُحَدِّثُ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يُنَادِي مُنَادٍ أَيْنَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى وَلَدِي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَخْطِرُ بَيْنَ الصُّفُوفِ.»

بحار الأنوار: 46/4، باب 1، حديث 5؛ «لَقَبُهُ  عليه السلام زَيْنُ الْعَابِدِينَ وَ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ وَ زَيْنُ الصَّالِحِينَ وَ وَارِثُ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ وَصِيُّ الْوَصِيِّينَ وَ خَازِنُ وَصَايَا الْمُرْسَلِينَ وَ إِمَامُ الْمُؤمِنِينَ وَ مَنَارُ الْقَانِتِينَ وَ الْخَاشِعُ وَ الْمُتَهَجِّدُ وَ الزَّاهِدُ وَ الْعَابِدُ وَ الْعَدْلُ وَ الْبَكَّاءُ وَ السَّجَّادُ وَ ذُو الثَّفِنَاتِ وَ إِمَامُ الْأُمَّةِ وَ أَبُو الْأَئِمَّةِ وَ مِنْهُ تَنَاسُلُ وُلْدِ الْحُسَيْنِ  عليه السلام وَ كُنْيَتُهُ أَبُو الْحَسَنِ وَ الْخَاصُّ أَبُو مُحَمَّدٍ وَ يُقَالُ أَبُو الْقَاسِمِ وَ رُوِيَ أَنَّهُ كُنِّيَ بِأَبِي بَكْرٍ.»

بحار الأنوار: 46/5، باب 1، حديث 6؛ «أَمَّا كُنْيَتُهُ  عليه السلام فَالْمَشْهُورُ أَبُو الْحَسَنِ وَ يُقَالُ أَبُو مُحَمَّدٍ وَ قِيلَ أَبُو بَكْرٍ وَ أَمَّا لَقَبُهُ فَكَانَ لَهُ أَلْقَابٌ كَثِيرَةٌ كُلُّهَا تُطْلَقُ عَلَيْهِ أَشْهَرُهَا زَيْنُ الْعَابِدِينَ وَ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ وَ الزَّكِيُّ وَ الْأَمِينُ وَ ذُو الثَّفِنَاتِ وَ قِيلَ كَانَ سَبَبَ لَقَبِهِ بِزَيْنِ الْعَابِدِينَ أَنَّهُ كَانَ لَيْلَةً فِي مِحْرَابِهِ قَائِماً فِي تَهَجُّدِهِ فَتَمَثَّلَ لَهُ الشَّيْطَانُ فِي صُورَةِ ثُعْبَانٍ لِيَشْغَلَهُ عَنْ عِبَادَتِهِ فَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ فَجَاءَ إِلَى إِبْهَامِ رِجْلِهِ فَالْتَقَمَهَا فَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ فَآلَمَهُ فَلَمْ يَقْطَعْ صَلاَتَهُ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْهَا وَ قَدْ كَشَفَ اللَّهُ لَهُ فَعَلِمَ أَنَّهُ شَيْطَانٌ فَسَبَّهُ وَ لَطَمَهُ وَ قَالَ اخْسَأْ يَا مَلْعُونُ فَذَهَبَ وَ قَامَ إِلَى إِتْمَامِ وِرْدِهِ فَسَمِعَ صَوْتاً وَ لاَ يَرَى قَائِلَهُ وَ هُوَ يَقُولُ أَنْتَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ثَلاَثاً فَظَهَرَتْ هَذِهِ الْكَلِمَةُ وَ اشْتَهَرَتْ لَقَباً لَهُ  عليه السلام.»

 

[2] ـ بحار الأنوار: 46/67، باب 5، حديث 35؛ «أَبَا حَازِمٍ يَقُولُ مَا رَأَيْتُ هَاشِمِيّاً أَفْضَلَ مِنْ عَلِيِّ
بْنِ الْحُسَيْنِ  
عليه السلام وَ كَانَ  عليه السلام يُصَلِّي فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ رَكْعَةٍ حَتَّى خَرَجَ بِجَبْهَتِهِ وَ آثَارِ سُجُودِهِ مِثْلُ كِرْكِرَةِ الْبَعِيرِ.»

بحار الأنوار: 79/133، باب 18؛ «قَالَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ  عليه السلام: مَا أُصِيبَ أَمِيرُ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلامبِمُصِيبَةٍ إِلاَّ صَلَّى فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ أَلْفَ رَكْعَةٍ وَ تَصَدَّقَ عَلَى سِتِّينَ مِسْكِيناً وَ صَامَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ وَ قَالَ لِأَوْلاَدِهِ إِذَا أُصِبْتُمْ بِمُصِيبَةٍ فَافْعَلُوا بِمِثْلِ مَا أَفْعَلُ فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله هَكَذَا يَفْعَلُ فَاتَّبِعُوا أَثَرَ نَبِيِّكُمْ وَ لاَ تُخَالِفُوهُ فَيُخَالِفَ اللَّهُ بِكُمْ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ثُمَّ قَالَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ  عليه السلام فَمَا زِلْتُ أَعْمَلُ بِعَمَلِ أَمِيرِ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام.»

بحار الأنوار: 46/79، باب 5؛ «الْبَاقِرُ  عليه السلام: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ يُصَلِّي فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ رَكْعَةٍ وَ كَانَتِ الرِّيحُ تُمِيلُهُ بِمَنْزِلَةِ السُّنْبُلَةِ وَ كَانَتْ لَهُ خَمْسُمِائَةِ نَخْلَةٍ فَكَانَ يُصَلِّي عِنْدَ كُلِّ نَخْلَةٍ رَكْعَتَيْنِ وَ كَانَ إِذَا قَامَ فِي صَلاَتِهِ غَشِيَ لَوْنَهُ لَوْنٌ آخَرُ وَ كَانَ قِيَامُهُ فِي صَلاَتِهِ قِيَامَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ بَيْنَ يَدَيِ الْمَلِكِ الْجَلِيلِ كَانَ أَعْضَاؤهُ تَرْتَعِدُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ كَانَ يُصَلِّي صَلاَةَ مُوَدِّعٍ يَرَى أَنَّهُ لاَ يُصَلِّي بَعْدَهَا أَبَداً.»

بحار الأنوار: 46/80؛ «وَ رُوِيَ أَنَّهُ كَانَ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلاَةِ تَغَيَّرَ لَوْنُهُ وَ أَصَابَتْهُ رِعْدَةٌ وَ حَالَ أَمْرُهُ فَرُبَّمَا سَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ مَنْ لاَ يَعْرِفُ أَمْرَهُ فِي ذَلِكَ فَيَقُولُ إِنِّي أُرِيدُ الْوُقُوفَ بَيْنَ يَدَيْ مَلِكٍ عَظِيمٍ وَ كَانَ إِذَا وَقَفَ فِي الصَّلاَةِ لَمْ يَشْتَغِلْ بِغَيْرِهَا وَ لَمْ يَسْمَعْ شَيْئاً لِشُغْلِهِ بِالصَّلاَةِ وَ سَقَطَ بَعْضُ وُلْدِهِ بَعْضَ اللَّيَالِي فَانْكَسَرَتْ يَدُهُ فَصَاحَ أَهْلُ الدَّارِ وَ أَتَاهُمُ الْجِيرَانُ وَ جِيءَ بِالْمُجَبِّرِ فَجَبَّرَ الصَّبِيَّ وَ هُوَ يَصِيحُ مِنَ الْأَلَمِ وَ كُلُّ ذَلِكَ لاَ يَسْمَعُهُ فَلَمَّا أَصْبَحَ رَأَى الصَّبِيَّ يَدَهُ مَرْبُوطَةً إِلَى عُنُقِهِ فَقَالَ مَا هَذَا فَأَخْبَرُوهُ وَ وَقَعَ حَرِيقٌ فِي بَيْتٍ هُوَ فِيهِ سَاجِدٌ فَجَعَلُوا يَقُولُونَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ النَّارَ النَّارَ فَمَا رَفَعَ رَأْسَهُ حَتَّى أُطْفِئَتْ فَقِيلَ لَهُ بَعْدَ قُعُودِهِ مَا الَّذِي أَلْهَاكَ عَنْهَا قَالَ أَلْهَتْنِي عَنْهَا النَّارُ الْكُبْرَى.»

الكافى: 3/300، باب الخشوع في الصلاة و كراهية العبث، حديث 4؛ «عَنْ جَهْمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ كَانَ أَبِييَقُولُ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ  صلى الله عليه و آله إِذَا قَامَ فِي الصَّلاَةِ كَأَنَّهُ سَاقُ شَجَرَةٍ لاَ يَتَحَرَّكُ مِنْهُ شَيْءٌ إِلاَّ مَا حَرَّكَهُ الرِّيحُ مِنْهُ.»

 

[3] ـ إقبال الأعمال: 67؛ بحار الأنوار: 95/82، باب 6؛ «أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّكَ لاَ
تَحْجُبُ عَنْ خَلْقِكَ وَ لَكِنْ تَحْجُبُهُمُ الْأَعْمَالُ السَّيِّئَةُ دُونَك.»

 

[4] ـ نهج البلاغه: خطبه 112؛ «وَ أُحَذِّرُكُمُ الدُّنْيَا فَإِنَّهَا مَنْزِلُ قُلْعَةٍ وَ لَيْسَتْ بِدَارِ نُجْعَةٍ قَدْ تَزَيَّنَتْ
بِغُرُورِهَا وَ غَرَّتْ بِزِينَتِهَا دَارُهَا هَانَتْ عَلَى رَبِّهَا فَخَلَطَ حَلاَلَهَا بِحَرَامِهَا وَ خَيْرَهَا بِشَرِّهَا وَ حَيَاتَهَا بِمَوْتِهَا وَ حُلْوَهَا بِمُرِّهَا لَمْ يُصْفِهَا اللَّهُ تَعَالَى لِأَوْلِيَائِهِ وَ لَمْ يَضِنَّ بِهَا عَلَى أَعْدَائِهِ خَيْرُهَا زَهِيدٌ وَ شَرُّهَا عَتِيدٌ وَ جَمْعُهَا يَنْفَدُ وَ مُلْكُهَا يُسْلَبُ وَ عَامِرُهَا يَخْرَبُ فَمَا خَيْرُ دَارٍ تُنْقَضُ نَقْضَ الْبِنَاءِ وَ عُمُرٍ يَفْنَى فِيهَا فَنَاءَ الزَّادِ وَ مُدَّةٍ تَنْقَطِعُ انْقِطَاعَ السَّيْرِ.»

الخصال: 1/40، حديث 26؛ بحار الأنوار: 75 /448، باب 33، حديث 9؛ «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ  عليه السلام قَالَ قَامَ أَبُو ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ عِنْدَ الْكَعْبَةِ فَقَالَ أَنَا جُنْدَبُ بْنُ سَكَنٍ فَاكْتَنَفَهُ النَّاسُ فَقَالَ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَرَادَ سَفَراً لاَتَّخَذَ فِيهِ مِنَ الزَّادِ مَا يُصْلِحُهُ فَسَفَرُ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَ مَا تُرِيدُونَ فِيهِ مَا يُصْلِحُكُمْ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ أَرْشِدْنَا فَقَالَ صُمْ يَوْماً شَدِيدَ الْحَرِّ لِلنُّشُورِ وَ حُجَّ حَجَّةً لِعَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ فِي سَوَادِ اللَّيْلِ لِوَحْشَةِ الْقُبُورِ كَلِمَةُ خَيْرٍ تَقُولُهَا وَ كَلِمَةُ شَرٍّ تَسْكُتُ عَنْهَا أَوْ صَدَقَةٌ مِنْكَ عَلَى مِسْكِينٍ لَعَلَّكَ تَنْجُو بِهَا يَا مِسْكِينُ مِنْ يَوْمٍ عَسِيرٍ اجْعَلِ الدُّنْيَا دِرْهَمَيْنِ دِرْهَماً أَنْفَقْتَهُ عَلَى عِيَالِكَ وَ دِرْهَماً قَدَّمْتَهُ لآِخِرَتِكَ وَ الثَّالِثُ يَضُرُّ وَ لاَ يَنْفَعُ فَلاَ تُرِدْهُ اجْعَلِ الدُّنْيَا كَلِمَتَيْنِ كَلِمَةً فِي طَلَبِ الْحَلاَلِ وَ كَلِمَةً لِلآْخِرَةِ وَ الثَّالِثَةُ تَضُرُّ وَ لاَ تَنْفَعُ لاَ تُرِدْهَا ثُمَّ قَالَ قَتَلَنِي هَمُّ يَوْمٍ لاَ أُدْرِكُهُ.»

الاختصاص: 34؛ بحار الأنوار: 13/ 431، باب 18، حديث 23؛ «يَا بُنَيَّ تَعَلَّمْتَ سَبْعَةَ آلاَفٍ مِنَ الْحِكْمَةِ فَاحْفَظْ مِنْهَا أَرْبَعاً وَ مُرَّ مَعِي إِلَى الْجَنَّةِ أَحْكِمْ سَفِينَتَكَ فَإِنَّ بَحْرَكَ عَمِيقٌ وَ خَفِّفْ حِمْلَكَ فَإِنَّ الْعَقَبَةَ كَئُودٌ وَ أَكْثِرِ الزَّادَ فَإِنَّ السَّفَرَ بَعِيدٌ وَ أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِيرٌ.»

 

[5] ـ عوالى اللآلى: 4/116، حديث 182؛ مستدرك الوسائل: 5/297، باب 7، حديث 5909؛ «عَنِ النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله أَنَّهُ قَالَ إِذَا أَدْنَى [دنا] الْعَبْدُ مِنَ اللَّه [الى الله] يُدْنِي [تدلى] اللَّهُ إِلَيْه وَ مَنْ تَقَرَّبَ إِلَيْهِ شِبْراً تَقَرَّبَ إِلَيْهِ ذِرَاعاً وَ مَنْ تَقَرَّبَ إِلَيْهِ ذِرَاعاً تَقَرَّبَ إِلَيْهِ بَاعاً وَ مَنْ أَتَاهُ مَشْياً جَاءَهُ هَرْوَلَةً وَ مَنْ ذَكَرَهُ فِي مَلاَءٍ ذَكَرَهُ فِي مَلاَءٍ أَشْرَفَ وَ مَنْ شَكَرَهُ شَكَرَهُ فِي مَقَامٍ أَسْنَى وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً فَتَحَ عَيْنَيْ قَلْبِهِ فَيُشَاهِدُ بِهَا مَا كَانَ غَائِباً عَنْهُ.»

 

[6] ـ الكافى: 2/440، باب فيما أعطى اللّه  عز و جل آدم  عليه السلام، حديث 4؛ «عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ
خَرَجْنَا إِلَى مَكَّةَ وَ مَعَنَا شَيْخٌ مُتَأَلِّهٌ مُتَعَبِّدٌ لاَ يَعْرِفُ هَذَا الْأَمْرَ يُتِمُّ الصَّلاَةَ فِي الطَّرِيقِ وَ مَعَهُ ابْنُ أَخٍ لَهُ مُسْلِمٌ فَمَرِضَ الشَّيْخُ فَقُلْتُ لاِبْنِ أَخِيهِ لَوْ عَرَضْتَ هَذَا الْأَمْرَ عَلَى عَمِّكَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُخَلِّصَهُ فَقَالَ كُلُّهُمْ دَعُوا الشَّيْخَ حَتَّى يَمُوتَ عَلَى حَالِهِ فَإِنَّهُ حَسَنُ الْهَيْئَةِ فَلَمْ يَصْبِرْ ابْنُ أَخِيهِ حَتَّى قَالَ لَهُ يَا عَمِّ إِنَّ النَّاسَ ارْتَدُّوا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله إِلاَّ نَفَراً يَسِيراً وَ كَانَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ  عليه السلام مِنَ الطَّاعَةِ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله وَ كَانَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ الْحَقُّ وَ الطَّاعَةُ لَهُ قَالَ فَتَنَفَّسَ الشَّيْخُ وَ شَهَقَ وَ قَالَ أَنَا عَلَى هَذَا وَ خَرَجَتْ نَفْسُهُ فَدَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام فَعَرَضَ عَلِيُّ بْنُ السَّرِيِّ هَذَا الْكَلاَمَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام فَقَالَ هُوَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ السَّرِيِّ إِنَّهُ لَمْ يَعْرِفْ شَيْئاً مِنْ هَذَا غَيْرَ سَاعَتِهِ تِلْكَ قَالَ فَتُرِيدُونَ مِنْهُ مَا ذَا قَدْ دَخَلَ وَ اللَّهِ الْجَنَّةَ.»

 

[7] ـ حديد 57 : 16؛ «آيا براى اهل ايمان وقت آن نرسيده كه دل هايشان براى ياد خدا و قرآنى
كه نازل شده نرم و فروتن شود ؟»

 

[8] ـ الإرشاد: 2/147؛ «وَ رُوِيَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ  عليه السلام دَعَا مَمْلُوكَهُ مَرَّتَيْنِ فَلَمْ يُجِبْهُ ثُمَّ أَجَابَهُ فِي
الثَّالِثَةِ فَقَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ أَ مَا سَمِعْتَ صَوْتِي قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا بَالُكَ لَمْ تُجِبْنِي قَالَ أَمِنْتُكَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مَمْلُوكِي يَأْمَنِّي.»

 

[9] ـ تفسير نمونه: 23/345؛ ترجمه تفسيرطبرى: 7/1811، ذيل آيه 16 سوره حديد.

 

[10] ـ الكافى: 1/97، باب في إبطال الرؤة، حديث 6؛ بحار الأنوار: 4/44، باب 5، حديث 23؛
«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  
عليه السلام قَالَ جَاءَ حِبْرٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤمِنِينَ هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ حِينَ عَبَدْتَهُ قَالَ فَقَالَ وَيْلَكَ مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ وَ كَيْفَ رَأَيْتَهُ قَالَ وَيْلَكَ لاَ تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ فِي مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاْءِيمَانِ.»

 

[11] ـ حافظ شيرازى.

 

[12] ـ الكافى: 6/358، باب التين، حديث 1؛ وسائل الشيعه: 25/169، باب 95، حديث
31554؛ «عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا  
عليه السلام: قَالَ التِّينُ يَذْهَبُ بِالْبَخَرِ وَ يَشُدُّ الْفَمَ وَ الْعَظْمَ وَ يُنْبِتُ الشَّعْرَ وَ يَذْهَبُ بِالدَّاءِ وَ لاَ يُحْتَاجُ مَعَهُ إِلَى دَوَاءٍ وَ قَالَ  عليه السلام التِّينُ أَشْبَهُ شَيْءٍ بِنَبَاتِ الْجَنَّةِ.»

بحار الأنوار: 63/185، باب 10، حديث 3؛ «طب الأئمة  عليهم السلام عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَرَفَةَ قَالَ كُنْتُ بِخُرَاسَانَ أَيَّامَ الرِّضَا  عليه السلام وَ الْمَأْمُونِ فَقُلْتُ لِلرِّضَا  عليه السلام يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي أَكْلِ التِّينِ فَقَالَ هُوَ جَيِّدٌ لِلْقُولَنْجِ فَكُلُوهُ.»

 

[13] ـ بحار الأنوار: 59/281، باب 88؛ «وَ رُوِيَ أَنَّ الْخَلَّ وَ الزَّيْتَ طَعَامُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَّهُ كَانَ أَحَبَّ
الصِّبَاغِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ الْخَلُّ وَ الزَّيْتُ.»

بحار الأنوار: 63/186، باب 10 ذيل، حديث 3؛ «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام أَنَّهُ قَالَ أَكْلُ التِّينِ يُلَيِّنُ السُّدَدَ وَ هُوَ نَافِعٌ لِرِيَاحِ الْقُولَنْجِ فَأَكْثِرُوا مِنْهُ بِالنَّهَارِ وَ كُلُوهُ بِاللَّيْلِ وَ لاَ تُكْثِرُوا مِنْه.»

بحار الأنوار: 63/186، باب 9؛ «عَنِ الصَّادِقِ  عليه السلام قَالَ: الزَّيْتُ دُهْنُ الْأَبْرَارِ وَ طَعَامُ الْأَخْيَارِ.»

وسائل الشيعه: 25/9، باب 48، حديث 31304؛ «إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ  عليه السلام قَالَ: كَانَ فِيمَا أَوْصَى بِهِ آدَمُ إِلَى هِبَةِ اللَّهِ أَنْ كُلِ الزَّيْتُونَ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ.»

مستدرك الوسائل: 16/403، باب 71، حديث 20338؛ «عَنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ أُهْدِيَ إِلَى النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آلهطَبَقٌ عَلَيْهِ تِينٌ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ كُلُوا فَلَوْ قُلْتُ فَاكِهَةٌ نَزَلَتْ مِنَ الْجَنَّةِ لَقُلْتُ هَذِهِ لِأَنَّهُ فَاكِهَةٌ بِلاَ عَجَمٍ فَإِنَّهَا تَقْطَعُ الْبَوَاسِيرَ وَ تَنْفَعُ مِنَ النِّقْرِسِ.»

 

[14] ـ بحار الأنوار: 63/185، باب 10، حديث 2؛ «عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَاع قَالَ: التِّينُ يَذْهَبُ
بِالْبَخَرِ وَ يَشُدُّ الْعَظْمَ وَ يُنْبِتُ الشَّعْرَ وَ يَذْهَبُ بِالدَّاءِ حَتَّى لاَ يُحْتَاجَ مَعَهُ إِلَى دَوَاءٍ وَ قَالَ  
عليه السلامالتِّينُ أَشْبَهُ شَيْءٍ بِنَبَاتِ الْجَنَّةِ وَ هُوَ يَذْهَبُ.»

 

[15] ـ تفسير القمى: 2/429، تفسير سورة التين مكية و هي ثمان آيات؛ بحار الأنوار: 24/105،
باب 37، حديث 12؛ «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ قَالَ التِّينُ رَسُولُ اللَّهِ  
صلى الله عليه و آله وَ الزَّيْتُونُ أَمِيرُ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام وَ طُورُ سِينِينَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ  عليه السلام وَ هَذَا الْبَلَدُ الْأَمِينُ الْأَئِمَّةُ  عليهم السلام لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ قَالَ نَزَلَتْ فِي الْأَوَّلِ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قَالَ ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ أَيْ لاَ يُمَنُّ عَلَيْهِمْ بِهِ ثُمَّ قَالَ لِنَبِيِّهِ  صلى الله عليه و آله فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ.»

 

[16] ـ الكافى: 8/254، حديث القباب، حديث 361؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ
اللَّهِ  صلى الله عليه و آله إِنَّ لَكُمْ فِي حَيَاتِي خَيْراً وَ فِي مَمَاتِي خَيْراً قَالَ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حَيَاتَكَ فَقَدْ عَلِمْنَا فَمَا لَنَا فِي وَفَاتِكَ فَقَالَ أَمَّا فِي حَيَاتِي فَإِنَّ اللَّهَ  عز و جل قَالَ وَ ما كانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ أَمَّا فِي مَمَاتِي فَتُعْرَضُ عَلَيَّ أَعْمَالُكُمْ فَأَسْتَغْفِرُ لَكُمْ.»

بحار الأنوار: 17/149، باب 17، حديث 46؛ «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله: مُقَامِي بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ ما كانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مُفَارَقَتِي إِيَّاكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مُقَامُكَ بَيْنَ أَظْهُرِنَا خَيْرٌ لَنَا فَكَيْفَ تَكُونُ مُفَارَقَتُكَ خَيْراً لَنَا قَالَ إِنَّمَا مُفَارَقَتِي إِيَّاكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ فَإِنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيَّ كُلَّ خَمِيسٍ وَ إِثْنَيْنِ فَمَا كَانَ مِنْ حَسَنَةٍ حَمِدْتُ اللَّهَ عَلَيْهَا وَ مَا كَانَ مِنْ سَيِّئَةٍ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَكُمْ.»

 

[17] ـ تين 95 : 1 ـ 4؛ «سوگند به انجير و زيتون * و سوگند به طور سينا * و سوگند به اين
[ مكه ] شهر امن * كه ما انسان را در نيكوترين نظم و اعتدال و ارزش آفريديم .»

 

[18] ـ نهج البلاغه: خطبه 184؛ «ومن خطبة له  عليه السلام يصف فيها المتقين: رُوِيَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِيرِ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام يُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ كَانَ رَجُلاً عَابِداً فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤمِنِينَ صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ فَتَثَاقَلَ  عليه السلام عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ يَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ فَلَمْ يَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَيْهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله ثُمَّ قَالَ  عليه السلام أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ لِأَنَّهُ لاَ تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا مَوَاضِعَهُمْ فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلاَءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخَاءِ وَ لَوْ لاَ الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِيفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ.»

 

[19] ـ فاطر 35 : 37؛ «پروردگارا ! ما را بيرون بياور تا كار شايسته انجام دهيم غير آنچه انجام
مى داديم .»

 

[20] ـ تين 95 : 5؛ «آن گاه او را [ به سبب گناهكارى ] به [ مرحله ] پست ترينِ پَستان
بازگردانديم .»

 

[21] ـ تين 95 : 6؛ «مگر آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند ، پس آنان را پاداشى
بى منت و هميشگى است .»

 

[22] ـ عوالى اللآلى: 2/151، حديث 419؛ «و قال  صلى الله عليه و آله: إن العبد يحرم الرزق لذنب يصيبه.»

مكارم الأخلاق: 147؛ «مِنْ كِتَابِ زُهْدِ أَمِيرِ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ
عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام قَالَ: تَوَقَّوُا الذُّنُوبَ فَمَا مِنْ بَلِيَّةٍ أَشَدَّ وَ أَفْظَعَ مِنْهَا وَ لاَ يُحْرَمُ الرِّزْقَ إِلاَّ بِذَنْبٍ حَتَّى الْخَدْشِ وَ النَّكْبَةِ وَ الْمُصِيبَةِ قَالَ اللَّهُ  عز و جل وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللَّهِ عَلَى الطَّعَامِ وَ لاَ تَطْغَوْا فَإِنَّهَا نِعْمَةٌ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ وَ رِزْقٌ مِنْ رِزْقِهِ يَجِبُ عَلَيْكُمْ فِيهِ شُكْرُهُ وَ حَمْدُهُ أَحْسِنُوا صُحْبَةَ النِّعَمِ قَبْلَ فِرَاقِهَا فَإِنَّهَا تَزُولُ وَ تَشْهَدُ عَلَى صَاحِبِهَا بِمَا عَمِلَ فِيهَا مَنْ رَضِيَ مِنَ اللَّهِ بِالْيَسِيرِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِيَ اللَّهُ مِنْهُ بِالْقَلِيلِ مِنَ الْعَمَلِ إِيَّاكُمْ وَ التَّفْرِيطَ فَتَقَعُ الْحَسْرَةُ حِينَ لاَ يُنْتَفَعُ بِالْحَسْرَةِ إِذَا لَقِيتُمْ عَدُوَّكُمْ فِي الْحَرْبِ فَأَقِلُّوا الْكَلاَمَ وَ أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللَّهِ عز و جل وَ لاَ تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ فَتُسْخِطُوا اللَّهَ وَ تَسْتَوْجِبُوا غَضَبَهُ مَنْ أَرَادَ مِنْكُمْ أَنْ يَعْلَمَ كَيْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّهِ فَلْيَنْظُرْ كَيْفَ مَنْزِلَةُ اللَّهِ مِنْهُ عِنْدَ ارْتِكَابِ الذُّنُوبِ فَإِنْ كَانَتْ مَنْزِلَةُ اللَّهِ عِنْدَهُ عَظِيمَةً بِحَيْثُ تَمْنَعُهُ مِنْهَا فَكَذَلِكَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّه.»

بحار الأنوار: 70/377، باب 138، حديث 14؛ «رَوَى ابْنُ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله أَنَّهُ قَالَ اتَّقُوا الذُّنُوبَ فَإِنَّهَا مَمْحَقَةٌ لِلْخَيْرَاتِ إِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَنْسَى بِهِ الْعِلْمَ الَّذِي كَانَ قَدْ عَلِمَهُ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُمْنَعُ بِهِ مِنْ قِيَامِ اللَّيْلِ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ بِهِ الرِّزْقَ وَ قَدْ كَانَ هَنِيئاً لَهُ ثُمَّ تَلاَ إِنّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِلَى آخِرِ الآْيَات.»

الكافى: 2/271، باب الذنوب، حديث 13؛ بحار الأنوار: 70/327، باب 137، حديث 10؛ «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام يَقُولُ إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلاَ يُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً.»


منبع : پایگاه عرفان
1
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تهران مسجد حضرت رسول- دهه اول فاطمیه 94 سخنرانی اول
خاطره‌اي در لذت ياد خدا
اجابت دعوت بندگان معصيت‏كار
پاداش دنیوی و اخروی پروردگار برای مؤمنین
عناوين مسايل مربوط به اصلاح نفس‏
آیه‌ای عجیب درباره شیطان
اندیشه در اسلام - جلسه هفتم
اهميت ارتباط عقل اول و دوم‏
تهران هیئت محبان‌الزهرا دههٔ اوّل جمادی‌الاوّل ...
مقربین چه کسانی هستند؟

بیشترین بازدید این مجموعه

برخورد ائمه عليهم السلام با گروه‏هاى افراطى‏
متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد قرآن
عناوين مسايل مربوط به اصلاح نفس‏
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
دشمنى آشكار شيطان
تقدير خدا بر روزى موجودات
توبه جوان گناهکار
خاطره‌اي در لذت ياد خدا
تهران مسجد حضرت رسول- دهه اول فاطمیه 94 سخنرانی اول
تهران هیئت محبان‌الزهرا دههٔ اوّل جمادی‌الاوّل ...

 
نظرات کاربر

Mansoore
باسلام و تشک از مطالب پربار شما..و همچنین اطلاع رسانیتان به ایمیل .....منصوره مهدوی بیست ساله از یزد
پاسخ
0     0
18 بهمن 1392 ساعت 8:59 بعد از ظهر
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^