آيت اللّه ميلانى از ظاهر دنيا گذشته بود و از خاك به افلاك و از فرش زمين تا عرش برين پرواز كرده بود. مرحوم حاج هادى ابهرى، كه از اولياى طراز اول خدا بود، مى گويد: به كربلا رفتم و تنها تقاضايى كه از حضرت سيد الشهدا كردم، اين بود كه يك رفيق خوب كه تو مى پسندى سر راه من قرار بدهد. وقتى كه مى خواستم از حرم خارج شوم، نخستين بار آية اللّه العظمى ميلانى را ديدم. ايشان فرمود: ابهرى!
رفيقى كه مى خواستى، من هستم:
تو ذوق لعل خوبان را چه دانى
تو شور اين نمكدان را چه دانى
تو را با اطلس و مخمل بوَد كار
قماش گلعذاران را چه دانى
رفيق موافق و رفيقى كه بر دين و ايمان انسان بيفزايد گنج است. اميرالمؤمنين عليه السلام در روز بيستم ماه رمضان، به امام مجتبى عليه السلام فرمود : حسن جان! در را ببند و كسى را راه نده. نمى خواهم اين مردم را ببينم ؛ اما به خانه حُجر بن عدى برو و او را به اين جا بياور كه دل من براى او تنگ شده است.
از نعمت هاى بسيار بالاى بهشت، رفيق خوب است. لذت ايشان را خداوند با
رفيق و هم راز و همراه، به كمال مى رساند. خواجه نصير طوسى وقتى داشت در كاظمين جان مى داد، به ايشان گفتند : شما را به نجف ببريم يا نه؟ گفت : اگر مرا به نجف ببريد، بى احترامى به موسى بن جعفر عليه السلام است. مرا در همين جا دفن كنيد و بر سنگ قبرم فقط اين آيه از قرآن را بنويسيد :
« و كَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ »
من سگى گرسنه هستم كه دو دست خود را در خانه ايشان دراز كرده ام.
يك دو سه يار همدم و هم راز
هم دو تا هم سه تا دگر همه هيچ
منبع : پایگاه عرفان