گروه هنر: سینما در سالهای اخیر رویکردی جدی به موضوعات دینی داشته و این توجه نیز تنها به یک ژانر به خصوص محدود نشده، بلکه تمام گونههای سینمایی را در برگرفته است.
در یکی دو دهه اخیر شاهد گرایش روزافزودن هالیوود به سمت موضوعات و مفاهیم دینی بودهایم، به ویژه در چند سال اخیر که این رشد، شکلی جدیتر به خود گرفته است. براساس این ادعا، میتوان آثار بسیاری را ذکر کرد که هر کدام به نوعی مبلغ مسیحیت هستند، اما آنچه در این بحث مورد توجه قرار میگیرد، موضوع حمایتهایی است که نسبت به این کارها انجام میشود.
فیلم اولی که میتوان به آن اشاره کرد، «
Prisoners
» است؛ کاری که در آن «هیو جکمن» در کنار «جیک جیلنهال» نقشآفرینی کردهاند. در سکانس ابتدایی این فیلم آیاتی از انجیل خوانده میشود و سپس در طول داستان بارها شاهد قرائت آیات مختلفی از انجیل هستیم. جدا از بحث کلامی که در این کار به شکل زیبایی مورد توجه قرار گرفته است، فیلم سعی کرده، نقش منفی را فردی ضد مسیحی ترسیم کند تا نشان دهد راهی که قرار است سعادت را پیش روی انسان قرار دهد آموزههای مسیحیت مورد نظر فیلم است.
البته در این فیلم از وجود یک کشیش برای بیان موعظه استفاده نشده است، حتی نشان داده میشود که کشیش فردی است که نگاهی خودسرانه به مذهب دارد. نکته حائز اهمیت درباره این فیلم حمایتی است که از این کار میشود، چون «زندانیها» تا به امروز کاندیدای چند بخش در اسکار 2014 شده است، همچنین این فیلم سینمایی به شدت در اکران مورد حمایت قرار گرفته و استقبال خوبی هم از آن به عمل آمده است.
فیلمنامه « زندانیان » به درستی مسیر خود را انتخاب کرده است. داستان بی آن که بخواهد پیچیده آغاز شود، از یک مراسم شکرگزاری ساده با شخصیتهایی سادهتر آغاز میشود، اما در ادامه این فیلمنامه دقیق، داستان سادهاش را پرورش داده و در نهایت به نقطهای میرسد که تماشاگر را کاملاً در تعلیق غرق می کند و به وی اجازه نمیدهد تا بتواند حدس و گمانهایش را با قاطعیت بر زبان بیاورد. آرون گازیکوفسکی که «زندانیان» دومین تجربه نویسندگیاش پس از فیلم نه چندان محبوب «
Contraband
» (تجربه اول فیلمساز) به شمار میرود، به خوبی توانسته تا درک و شناخت بسیار مناسبی از موقعیت سادهای که در دنیای سینما به « کودک دزیده شده» مشهور است، داشته باشد.
فیلمنامه گازیکوفسکی سرشار از تعلیقهای جذاب و اتفاقات غیرمنتظره است که طرفداران ژانر جنایی مدتها بود انتظارش را میکشیدند. شاید در چند سال اخیر تنها دیوید فینچر بود که توانسته بود به واسطه ساخت آثار ارزشمند جنایی نظیر «زودیاک» و «دختری با خالکوبی اژدها» تا حدود زیادی این سبک جذاب را زنده نگه دارد اما حالا «زندانیان» بی ادعاتر از آثار فینچر، موفق شده در لابلای فیلمنامه چند لایهاش ، مجموعهای از تکنیکهای برجسته فیلمسازی که به نظرم مهمتر از همه آنها حفظ تعلیق تا ده دقیقه پایانی فیلم بوده را، بکار بگیرد.
دیگر فیلمی که در این بحث به آن پرداخته می شود، «
The Conjuring
» است. این فیلم در ژانر وحشت تولید شده، ولی بهواقع یک فیلم دینی است. در این فیلم شیطان که نمودی ازابلیس در مسیحیت است در بدن مادری رسوخ پیدا میکند، اما در نهایت این کلمات انجیل است که مادر را از شر روح پلید نجات میدهد. این کار که بر خلاف بسیاری از تولیدات ژانر وحشت به شدت خوش ساخت است و در بحث فیلمنامه و تعلیق از امتیازات خوبی بهره برده است.
«احضار» معجون خوش ترکیبی از انواع تعلیق و ترس را ارائه میدهد و دو ساعت دلهرهآور را رقم می زند. پایان داستان کمی ضعیف است، اما ناامید کننده نیست و به طور کلی داستان را به خوبی جمع بندی میکند. یکی دیگر از نکاتی که در فیلمهای ترسناک کمتر مشاهده میشود، معمولا چند نقطه مبهم را باقی میگذارند تا به راحتی دنبالهای برای آن بسازند. این فیلم یک هدیه خوب به هواداران واقعی فیلمهای ترسناک است، فیلمی که آرامش ذهنی آنها را به هممیریزد و آنها را از ترس از جا میبپراند.
نکته دیگر اینکه، برچسب «بر اساس داستانی واقعی» که به فیلم زده شده را میتوان نوعی حقه به حساب آورد، البته افراد نام برده شده در فیلم واقعی هستند، بررسیهای ماوراءالطبیعهای هم صورت گرفته و به تبع آن جن گیری نیز انجام شده، اما مرز واقعیت در فیلم تا همین جاست و بقیه وقایع خیالی هستند. سازندگان فیلم تعمدا تلاشی برای مستند بودن تمام وقایع فیلم نمیکنند و ارواح و دیوها را به نوعی واقعی جلوه میدهند که در نتیجه آن مخاطب نیز به جای کنجکاوی در تمایز واقعیت و خیال با آنها همراه میشود
.
فیلمی پایانی نیز «
Elysium
» نام دارد کاری با بازی مت دیمون و جودی فاستر. در این کار که روایت زمین در سال 2154 است. زمین در معرض قحطی قرار دارد و انسانهای ثروتمند مکانی رویایی به نام بهشت در کهکشان ساختهاند که تنها خود قادرند در آنجا زندگی کنند. در این فیلم مت دیمون هم به عنوان یک مسیحی معتقد که حتی صلیب و آیات انجیل را روی بدن خود خالکوبی کرده سعی میکند، ناجی اسانها بوده و به نوعی آنها را به سوی بهشت رهنمون سازد.
نکته دیگر اینکه «بهشت» به اندازه کافی صحنه اکشن برای راضی نگاه داشتن بینندگان علاقهمند به این صحنهها دارد. داستان مکس (مت دیمون) از بعضی جهات شبیه داستانهای ابرقهرمانانه است که کروگر (نقش منفی فیلم) در آن نقش ضد ابرقهرمان را دارد. دو صحنه اکشن قابل توجه در فیلم وجود دارد، یکی روی زمین و دیگری در «بهشت» که با استادی تمام کارگردانی شدهاند. در ضمن بار دیگر شاهد یک قهرمانپروری آمریکایی در فیلم هستیم. تغییر شکل مکس به ماشین مبارزه نیمه آهنی را میتوان هم به حساب از خود گذشتگی این شخصیت گذاشت و هم اقدامی برای زنده ماندن در نظر گرفت، اما از حیث درام این اتفاق شخصیت او را محدود و قابل پیش بینی کرده، از تحرک و جذابیتش کاسته و متعاقبا برقراری ارتباط با او را دشوار کرده است.
کم کاری سینمای ایران در پرداختن به موضوعات دینی
در انتهای این یاداشت باید به هدف از این نگارش اشاره کرد. آن نیز این است که کشور ما از یک نظام دینی بهره میبرد، اما به واقع چند درصد از فیلمهای ما که در جشنوارههای خارجی حضور پیدا میکنند، دینی هستند؟ جواب این سؤال مشخص است، تقریبا در یک یا دو دهه اخیر کمتر فیلمی ایرانی با مضامین دینی در جشنوارههای مهم خارجی حضور یافتهاند. این مهجوریت تنها به جشنوارههای خارجی ختم نمیشود، بلکه در اکران داخلی هم شاهد این تبعیض نابرابر هستیم. با این وضعیت تنها باید بشینم و در انتظار اتفاقی خاص باشیم تا سینمای دینی ما هم شکلی تاثیرگذار به خود گیرد!
منبع : iqna