ای عشق! بوسه گاه لبت را به من بده

ای پرده شاعرم ،ادبت را به من بده!

یک ذرّه آفتاب ،چشیدم دلم گرفت

لطفاً شراب تلخ شبت را به من بده

بر خوان عشق، بنده ی ناشکر هستی ام

سیر از محبّتم، غضبت را به من بده

امروز من پیامبر قوم سایه ام

فردا جلال و جاه رَبَت را به من بده

بذری عمیق در دل یک انجماد آه!

بی تاب رویشم، طربت را به من بده

با«کوثر» امتحان کن، اگر سینه ام نسوخت

«تبت یدا ابی لَهَبَت » را به من بده