امام صادق (ع) سپس در بيان آثار ميفرمايد:
«إِنَّ مَعْرِفَةَ اللَّهِ آنِسٌ مِنْ كُلِّ وَحْشَة وَ صَاحِبٌ مِنْ كُلِّ وَحْدَة»
در اين روزگار اهل توحيد زندگي ميکنند؛ اما آنچه که عامل به وحشت انداختن دیگران است، اندكي نميتواند آنها را وحشتزده کند. چون با محبوب مأنوسند و ميدانند در آغوش چه کسي هستند و هيچ کسي نميتواند به ضرر آنان کاري کند.
کسانی که از حق شناخت دارند، ابداً احساس تنهايي نميکنند. بعضي از مردم تنها میشوند و خانوادۀ آنان در حادثه از بين میرود، ولي با همۀ هستي، دلگرم زندگي ميکنند.
امام صادق (ع) ميفرمايد:
ملک الموت لحظۀ مرگ اهل توحيد کنارشان ميآيد و ميگويد: از پدر مهربانترم. ميخواهم روح تو را ببرم. آرام ميگويند: من را رها كن. ملك الموت به پروردگار ميگويد: عاشقت خوشش نميآيد، بميرد؛ چه کنم؟ خطاب ميرسد پرده را كنار بزن و جايش را به او نشان بده. بهشت را ميبينند. آيا آدم خانۀ دويست متري را با بهشتي که (عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْض) است نميخواهد عوض کند؟!
حضرت ميفرمايد: اين که نميخواهد بميرد، ميداند اگر بميرد رشتۀ عبادت و بندگي قطع ميشود. او عاشق سحر و گريهها، و عاشق نمازهاي خود است. خداوند ميفرمايد: او که تنها نيست؛ رفيقهايش را به او نشان بدهيد. پرده كنار ميرود، من و فاطمه و علي و حسن: تا دوازدهمين امام را ميبيند، به خصوص وقتي امام حسين (ع) را ميبيند به ملک الموت ميگويد: مرا نزد آنان ببر.
(وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرار)
مدرک روايت قرآن است كه توضيح (وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرار) و بالاتر از توضيح آيه (يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة) است.
منبع : پایگاه عرفان