فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

کشتی نجات از خدیجه پنجی

زمین سوم شعبان را عاشقانه می چرخد و تو متولد می شوی، ای سرسلسله عشق!
تو خورشیدوار، از تمام دریچه های روشن «هستی» سرکشی می کنی از سرنوشت غریبانه خاک.
عطر هزار گل محمدی در نفس هایت جاری است. می ایستی به لطافت بهار، بر آستانه خزان زده زمین و دنیا از اردیبهشت نگاهت سرشار می شود. لب می گشایی و رشحات کلامت، عطش دیرسال خاک را سیراب می کند.
خوشبختی را برای زمین آورده ای.
پلک می گشایی و پروانه ها، لرز آسمانی نگاهت را بی پروا بال می زنند.
مدینه، از شادی، روی پای خود بند نمی شود.
چقدر هوای زمین، از حضور فرشته ها، سنگین است! آسمان، دست به دامن زمین شده! درختان، با نغمه حجاز آواز می خوانند، گل ها، صلوات می فرستند، مدینه، لبریز از عطر سلام فرشته هاست. فضای خانه علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام ، مملو از جماعت حوران است. ساکنان عوالم بالا، به زیارت چشمان تو آمده اند.
کلید خوشبختی دنیا را به دستان روشن تو سپرده اند. نگاهت عطر یاس های نوشکفته بهشت را دارد.
تو مستی شراب های بالادستی در جام جان های شیفته.
جهان تا قیامت سر از این مستی برنمی دارد.
لحظه ها و دقایق، از تو دیوانه شده اند. هزار مجنون، آواره سیلای نگاهت هستند.
چشم هایت آشیانه سعادت پرندگان خوش آواز است. آمده ای تا کوچک و بزرگ اهالی، سر عشق و ارادت بگذارند بر شانه مهربانی و عطوفت تو!
پیش از اینکه بیایی، ماجرای لب های تشنه ات را خاک، در گوش فرات خواند. تو می آیی تا در تلاطم توفانی واقعه، توفان زدگان را کشتی نجات باشی.
هزار هزار فانوس در چشم هایت روشن است تا آینده بشر، در ظلمات گم نشود.


منبع : خدیجه پنجی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شكايت دل از علي ناظمي
هر چند که مضمون غریبت تنهاست
گهواره های درد از حسنا محمد زاده
شد تابان رخ خورشید از او
قول و قصیده از قادر طراوت پور
قنداقه اش را بست، حالا اصغرآماده است اززهرا بشری ...
کاروان کربلا
دردم، زکودکی است که با روی همچو ماه از وصال ...
کوچه کوچه می روم از احسان محسنی فر
زان فتنه خونین که به بار آمده بود از حسین اسرافیلی

بیشترین بازدید این مجموعه

کاروان کربلا
مـلاّ مـحـمـّد رفـیـع (واعظ) قزوینی
شعر عاشورایی بلند شادروان امیری فیروزکوهی
شد تابان رخ خورشید از او
قنداقه اش را بست، حالا اصغرآماده است اززهرا بشری ...
کوچه کوچه می روم از احسان محسنی فر
شكايت دل از علي ناظمي
هر چند که مضمون غریبت تنهاست
زان فتنه خونین که به بار آمده بود از حسین اسرافیلی
اشک از مهدی رحیمی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^