از انسان موحد، چه آثاري بروز ميکند. آثاري که مربوط به اخلاق خداست؛ چون با حضرت او همرنگ شده، با او آشنا شده، عاشق او شده و به وسيلۀ آتش عشق تعينش، سوخته است.
اين يک بحث بسیار سنگين است که تعيّن متعيّن با چه آتشي قابل سوختن است؛ متعين يعني چه؟
متعين يعني انساني كه با بودن خدا، او را نميشناسد؛ ولي خدا بر کل هستي حاکم است. سينهاش سپر است؛ علم من، فکر، پول و عقل من، اسم اینها تعيّن است. انسان شخصيت و استقلال و وجود قائل شود؛ در حالي که ما يک وجود منبسط و ابدي و ازلي بيشتر نداريم. بقيه وجودي ندارند، بلکه نمايش وجود دارند و اين نمايش هم نقاشي خود پروردگار مهربان عالم است.
قرآن مجيد در آيۀ اول سورۀ دهر ميفرمايد:
(هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً)
شما نبوديد؛ همين الآن هم در مقابل قدرت من، عددي نيستيد.
ما عدمهاييم هستيهاي ما تـو وجـود مطلقي فـاني نما
چرا ما در آية الکرسي ميخوانيم:
(اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم)
چون حياتي غير او وجود ندارد. ما با نگاه او حيات داريم؛ اگر او نگاهش را بردارد ما عدم هستيم. اصلاً حيات ما استقلال ندارد. حيات ما به حيات او و قيام ما به قيوميت او، گره خورده است.
اگر آدم به اين مطلب يقين پيدا کند، به امنيت دروني کاملی دست مییابد که حساب ندارد.
ما همه شيـران ولـي شير علـم حملـهمان از بـاد باشـد دم به دم
حملهها پيـدا و ناپيـداست باد جان فداي آن كه ناپيداست باد
با اين چشم نميتوانيم ببينيم، ولي جمال زيباي بينهايتش در آينۀ وجود تمام موجودات، قابل تماشا است. اين حرف اوست.
(أَ فَلايَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ * وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ * وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ * وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَت)
اگر ميخواهي من را ببيني، زيبايي و جمال من در آينۀ وجود تمام موجودات پيداست. حوصله نداري من را در آن آينهها ببيني، در آینة دیگری ببین: (وَ في أَنْفُسِكُمْ أَ فَلاتُبْصِرُون)؛ من را در خودت ببين.
من يک پوستي روي بدن تو کشيدهام که خيلي نازک است. اين پوست تو اگر در فشار هوا قرار بگيرد، با يک نسيم پاره ميشود. دائماً از درون بدنت، دوازده درجه فشار به پوستت وارد ميشود و بالاي صد کيلومتر هواي متراکم از بيرون به پوستت فشار ميآورد، ولي به پوستت ميگويد تا زنده است پاره نشود؛ و الّا همان فشار درون، بايد پوست را بترکاند و اين فشار چند ميليارد تني هوا همان وقتي که ما به دنيا آمديم، بايد پوستمان را تکه تکه ميكرد.
ميخواهي من را ببيني، خودت را ببين! اما در کنار من، اظهار تعيّن نکن و نگو «من».
بدن ما بدون توحيد، هيچ ارزشي ندارد. بدن بيتوحيد کارخانهاي است که تنها هنرش، توليد کود براي پر کردن چاه توالت است.
منبع : پایگاه عرفان