فارسی
شنبه 01 ارديبهشت 1403 - السبت 10 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

توحید (1) - جلسه بیست وهشتم – (متن کامل + عناوین)

 

ياد خداوند، بالاترين حقيقت زندگي

 

 

 اراك، مسجد سيـد محرم 1386

الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.

 

ياد خداوند، بالاترين حقيقت زندگي

بالاترين حقيقت در زندگي انسان، ياد خداست. در همة حالات و حرکات، برقرار کردن ارتباط با ياد خدا و توجه به حضرت حق، بالاترين حقيقت است كه مفيدترين حرکت باطني مي‌باشد.

ياد حق را در آيات قرآن کريم و روايات پيامبر عظيم الشأن اسلام و ائمه طاهرين: چگونه معنا کرده‌اند؟

يکي از مهم‌ترين روايات در اين زمينه، از وجود مبارک امام صادق (علیه السلام) است. همان طور که ياد خدا حقيقت اعظم است، غفلت از پروردگار نیز از اعظم کبائر است.[1]


شيخ بهايي و ياد حق

شيخ بهائي[2] که چهارصد سال پيش مي‌زيست با توجه به آن که مرد بسيار متبحري بود، شاگرداني که تربيت کرد که در علم و عمل کم نظير بودند. يکي از شاگردان وي، فيلسوف کم نظير، صدرالمتألهين شيرازي[3] است.

در نوشته‌هاي ملاصدرا چنين آمده که ايشان مي‌فرمايد:

من اگر راه به حقايق پيدا کردم، از راهنمايي استادم شيخ بهائي است. با اين‌که ملاصدرا دو استاد ديگر هم به نام ميرفندرسکي[4] ـ که اهل کرامت بوده ـ و ميرداماد[5] داشت که هر دو، شخصيت‌های کم‌ نظيري بوده‌اند. ولي بيش‌تر توجه صدرالمتألهين، به شيخ بهائي است.

 

عظمت كار معده

شيخ بهايي در زمان حيات، مورد توجه ائمه طاهرين: بوده است. اين انسان والا در نوشته‌هايش ذکر کرده كه دانش تا اين حد ثابت کرده که معده، اين پردة بسيار نازک كه ضخامتي ندارد، پر از اسيد است؛[6] نود سال خشکبار و صيفيجات و نان جو خشک را هضم مي‌کند و بعد هم تجزيه مي‌کند و به همة اعضاي بدن مي‌رساند.

دانشمندان پاريس گفته‌اند معده آزمايشگاهي است که يک ميليون کار انجام مي‌دهد. آيا خدا را نبايد در جنب اين نعمت‌هاي شگفت‌انگيز ديد.

اگر مي‌خواهم نگاه کنم، با ياد خدا نگاه کنم. اگر مي‌خواهم گوش بدهم، سخن بگويم یا بخندم، با ياد خدا گوش بدهم، بگویم و بخندم. مي‌خواهم پول به دست بياورم، با ياد خدا به دست بياورم. چه مقدار از خدا خبر داريم؟ چه مقدار علاقه داريم از خدا آگاه شويم؟ در اين 60 ـ 70 سال کاري که خالص براي او انجام داده‌ايم،کدام بوده است؛ کاری که براي خودمان انجام نداده باشيم.[7]

اگر عبادت‌هاي ما را بشکافند، در عمق نماز و روزه‌هاي ما طمع بهشت است، نه خداخواهي. تا كنون شده كه به حضرت حق بگويم، به ازای آنچه عبادت کرده‌ام توقعي از تو ندارم.

 

امام علي (علیه السلام) و ياد حق

بيان از اين روشن‌تر که ضرارة بن ضمره دربارة اميرالمؤمنين (علیه السلام) مي‌گويد كه:

«يتململ تململ السليم»[8]

کنار علي بودم كه مثل مارگزيده روي خاک به خودش مي‌پيچيد و ناله مي‌کرد و مي‌فرمود:

«آه آه من قلة الزاد و بعد السفر»[9]

خدايا! علي دارد با توشة کم مي‌آيد، مي‌خواهي با علي چه کني؟ آن علي‌ که در عباداتش به خدا گفت:

«ما عبدتک خوفاً من نارک»[10]

خدايا! من اگر تو را عبادت کردم، از ترس دوزخ نبوده است؛ دوزخ چيست؟! اگر ارادة تو تعلق مي‌گيرد كه علي را جهنم ببري، مي‌تواني. من در آتش جهنم:

«صبرت علي عذابک»[11]

ناله نمي‌کنم. مي‌گويم محبوبم خواسته؛ چه گله‌اي دارم؟! جهنم تو براي علي درد ندارد. آن چيزي که براي من دردناك است:

«فکيف اصبر علي فراقک»

اگر جدايي بين من و تو حاصل شود، چه كنم؟ بگويي علي! نه تو بندة مني و نه من خداي تو؛ با اين درد چه کنم؟

آيا ما تاکنون حتی اندکی از اين درد را حس کرده‌ايم؟!

 ز هـر چـه غيــر يـار استغفر الله       ز بــود مستعــار استغفـــر الله

زبان کان تـر به ذکر اوسـت نبود       ز شـرّش الحــذار استغفـر الله

سر آمد عمر و يک ساعت زغفلت       نگشتــم هوشيــار استغفــر الله

جـواني رفت و پيـري هم سر آمد     نکـردم هيـچ کــار استغفــر الله

نکـردم يک سجودي در همه عمـر   کـه آيـد آن بـه کـار استغفر الله

ز کــردار بــدم صـد بــار توبـه ز گفتـــارم هــزار استغفــر الله

شدم دور از ديار دوست‌ اي فيض      مــن مهجـــور زار استغفـر الله[12]

 

ياد خدا در همه حال

در قرآن می‌فرماید:

(وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)[13]

اگر رستگاري مي‌خواهيد، به ياد خدا باشيد. در همه جا به ياد خدا باشيد؛ در خلوت، آشکار، اداره، مغازه، کارخانه، وقت خواب و بيداري.

«و ذکر الله علي کل حال»[14]

آقاي و سرور همة اعمال اين است که در هر حال، ياد خدا باشيد.

(الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ)[15]

در رختخواب هم به ياد خدا بخواب و براي خدا بخواب. لحظه‌اي هم که مي‌خواهي بميري، ياد خدا باش و براي خدا بمير.

(قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ)[16]

 

امام حسين (علیه السلام) و ياد خدا

امام حسين (علیه السلام) وقتي مي‌خواست جان بدهد، فرمود:

«بسم الله و بالله و في سبيل الله و علي ملة رسول الله»[17]

خدايا براي تو اعلام مي‌کنم که «علي ملة رسول الله»؛ من دارم دیندار مي‌ميرم. نمي‌دانم آن‌هايي که بي‌دين مي‌ميرند، چه بلايي به سرشان خواهد آمد.

بعد امام صادق (علیه السلام) مي‌فرمايد:

«ليس سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله فقط»[18]

ذکر خدا اين نيست که تسبيح بگويي که «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر»؛ منظور ما از ذکر، اين نيست.

«و لکن اذا ورد عليک شيء امر اللهU به اخذت به»

ذکر خدا اين است که آنچه خدا امر كرده و وظيفة تو است، انجام دهي. اين ذکر خداست.

«و اذا ورد عليك شيء نهي اللهU عنه ترکته»

ذکر خدا اين است که به هر گناهي، بگویی من با تو تا ابد قهرم. مگر پروردگار من راضي است مرا با گناه ببيند. اين ياد خداست.

لا اله الا الله در تشهد، لفظ نيست. اين که مي‌گوييم: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشريک له» به این معناست که با همة موجوديت خود، در فضاي توحيد شهادت مي‌دهيم.

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته



 

 

پی نوشت ها: 

 

 

 

 



[1]) الكافي، 2/80، باب اجتناب المحارم، حديث 4: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ7: قَالَ مِنْ أَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ذِكْرُ اللَّهِ كَثِيراً ثُمَّ قَالَ لَاأَعْنِي سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ إِنْ كَانَ مِنْهُ وَ لَكِنْ ذِكْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ فَإِنْ كَانَ طَاعَةً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ كَانَ مَعْصِيَةً تَرَكَهَا.»

بحارالأنوار، 90/158، باب 1، حديث 33: «قَالَ الصَّادِقُ7: مَنْ كَانَ ذَاكِراً لِلَّهِ عَلَى الْحَقِيقَةِ فَهُوَ مُطِيـعٌ وَ مَنْ كَـانَ غَافِلًا عَنْهُ فَهُـوَ عَاصٍ وَ الطَّاعَةُ عَلَامَـةُ الْهِدَايَةِ وَالْمَعْصِيَةُ عَلَامَـةُ الضَّلَالَةِ وَ Û

Ü أَصْلُهُمَا مِنَ الذِّكْرِ وَ الْغَفْلَةِ فَاجْعَلْ قَلْبَكَ قِبْلَةً وَ لِسَانَكَ لَاتُحَرِّكْهُ إِلَّا بِإِشَارَةِ الْقَلْبِ وَ مُوَافَقَةِ الْعَقْلِ وَ رِضَى الْإِيمَانِ فَإِنَّ اللَّهَ عَالِمٌ بِسِرِّكَ وَ جَهْرِكَ وَ كُنْ كَالنَّازِعِ رُوحَهُ أَوْ كَالْوَاقِفِ فِي الْعَرْضِ الْأَكْبَرِ غَيْرَ شَاغِلٍ نَفْسَكَ عَمَّا عَنَاكَ مِمَّا كَلَّفَكَ بِهِ رَبُّكَ فِي أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ وَ وَعْدِهِ وَ وَعِيدِهِ وَ لَاتَشْغَلْهَا بِدُونِ مَا كَلَّفَكَ وَ اغْسِلْ قَلْبَكَ بِمَاءِ الْحُزْنِ وَ اجْعَلْ ذِكْرَ اللَّهِ مِنْ أَجْلِ ذِكْرِهِ لَكَ فَإِنَّهُ ذِكْرُكَ وَ هُوَ غَنِيٌّ عَنْكَ فَذِكْرُهُ لَكَ أَجَلُّ وَ أَشْهَى وَ أَتَمُّ مِنْ ذِكْرِكَ لَهُ وَ أَسْبَقُ وَ مَعْرِفَتُكَ بِذِكْرِهِ لَكَ يُورِثُكَ الْخُضُوعَ وَ الِاسْتِحْيَاءَ وَ الِانْكِسَارَ وَ يَتَوَلَّدُ مِنْ ذَلِكَ رُؤْيَةُ كَرَمِهِ وَ فَضْلِهِ السَّابِقِ وَ يُصَغِّرُ عِنْدَ ذَلِكَ طَاعَاتُكَ وَ إِنْ كَثُرَتْ فِي جَنْبِ مِنَنِهِ فَتُخْلَصُ لِوَجْهِهِ وَ رُؤْيَتُكَ ذِكْرُكَ لَهُ تُورِثُكَ الرِّيَاءَ وَ الْعُجْبُ وَ السَّفَهُ وَ الْغِلْظَةُ فِي خَلْقِهِ وَ اسْتِكْثَارُ الطَّاعَةِ وَ نِسْيَانُ فَضْلِهِ وَ كَرَمِهِ ... أَنَّهُ مَا لَمْ يَذْكُرِ اللَّهُ الْعَبْدَ بِالتَّوْفِيقِ لِذِكْرِهِ لَايَقْدِرُ الْعَبْدُ عَلَى ذِكْرِهِ.»

[2]) شرح حال ايشان در كتاب تواضع و آثار آن، جلسه 22 آمده است.

[3]) شرح حال ايشان در كتاب ارزش عمر و راه هزينة آن، جلسه 15 آمده است.

[4]) فرهنگ معارف و معاريف، 9/752.

(ميرفندرسكي: ابوالقاسم فندرسكي؛ ـ فندرسك قريه‌اي است از اعمال استرآباد ـ از حكما و عرفاي عصر شاه عباس كبير صفوي است و كنيت او نام اوست و جامع معقول و منقول و فروع و اصول بود و با وجود فضل و كمال، اغلب اوقات مجالس و مؤانس فقرا و اهل حال بود و از مصاحبت و معاشرت صاحبان 

Ü جاه و جلال احتراز مي‌فرمود و بيش‌تر لباس فرومايه و پشمينه مي‌پوشيد و همه گونه مردم با وي معاشرت و مصاحبت داشتند و اين معني به سمع شاه عباس صفوي رسيد و در اثناء صحبت روزي شاه به مير گفت: شنيده‌ام بعض طلبة علوم در سلك اوباش حاضر و به مزخرفات ايشان ناظر مي‌شوند. مير مقصود شاه را دريافت و گفت: من همه روزه در كنار معركه‌ها حاضرم و كسي از طلاب را در آن‌جا نمي‌بينم و شاه شرمسار شده، دم در كشيد. مير مدتي به سفر هندوستان رفت و در آن بلاد به اندك چيزي روزگار مي‌گذرانيد و در هر شهر همين كه او را مي‌شناختند، راه بلد ديگر مي‌گرفت. گويند: وقتي بدو گفتند: چرا به زيارت خانه نشوي؟ گفت: در آن‌جا بايد به دست خويش گوسفندي كشتن و مرا دشوار است كه جانداري را بي‌جان كنم. حسين ابن جمال‌الدين معروف به محقق خوانساري از شاگردان اوست.

[5]) شرح حال ايشان در كتاب تواضع و آثار آن، جلسه 22 آمده است.

[6]) بحارالأنوار، 3/67، باب 4، ذيل حديث 1: «فَكِّرْ يَا مُفَضَّلُ فِي اعضا الْبَدَنِ أَجْمَعَ وَ تَدْبِيرِ كُلٍّ مِنْهَا لِلْإِرْبِ فَالْيَدَانِ لِلْعِلَاجِ وَ الرِّجْلَانِ لِلسَّعْيِ وَ الْعَيْنَانِ لِلِاهْتِدَاءِ وَ الْفَمُ لِلِاغْتِذَاءِ وَ الْمَعِدَةُ لِلْهَضْمِ وَ الْكَبِدُ لِلتَّخْلِيصِ وَ الْمَنَافِذُ لِتَنْفِيذِ الْفُضُولِ وَ الْأَوْعِيَةُ لِحَمْلِهَا وَ الْفَرْجُ لِإِقَامَةِ النَّسْلِ وَ كَذَلِكَ جَمِيعُ الْاعضا إِذَا تَأَمَّلْتَهَا وَ أَعْمَلْتَ فِكْرَكَ فِيهَا وَ نَظَرَكَ وَجَدْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ مِنْهَا قَدْ قُدِّرَ لِشَيْ ءٍ عَلَى صَوَابٍ وَ حِكْمَة ... .»

بحارالأنوار، 3/67، باب 4، ذيل حديث 1: «فَكِّرْ يَا مُفَضَّلُ فِي وُصُولِ الْغِذَاءِ إِلَى الْبَدَنِ Û
Ü وَ مَا فِيهِ مِنَ التَّدْبِيـرِ فَإِنَّ الطَّعَامَ يَصِيـرُ إِلَى الْمَعِـدَةِ فَتَطْبُخُهُ وَ تَبْعَثُ بِصَفْـوِهِ إِلَى الْكَبِـدِ فِي عُرُوقٍ رِقَـاقٍ وَاشِجَةٍ بَيْنَهَا قَدْ جُعِلَتْ كَالْمُصَفِّي لِلْغِذَاءِ لِكَيْلَا يَصِلَ إِلَى الْكَبِدِ مِنْهُ شَيْ ءٌ فَيَنْكَأَهَا وَ ذَلِكَ أَنَّ الْكَبِدَ رَقِيقَةٌ لَاتَحْتَمِلُ الْعُنْفَ ثُمَّ إِنَّ الْكَبِدَ تَقْبَلُهُ فَيَسْتَحِيلُ بِلُطْفِ التَّدْبِيرِ دَماً وَ يَنْفُذُ إِلَى الْبَدَنِ كُلِّهِ فِي مَجَارِيَ مُهَيَّأَةٍ لِذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ الْمَجَارِي الَّتِي تُهَيَّأُ لِلْمَاءِ حَتَّى يَطَّرِدَ فِي الْأَرْضِ كُلِّهَا وَ يَنْفُذُ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ مِنَ الْخَبَثِ وَ الْفُضُولِ إِلَى مَفَايِضَ قَدْ أُعِدَّتْ لِذَلِكَ فَمَا كَانَ مِنْهُ مِنْ جِنْسِ الْمِرَّةِ الصَّفْرَاءِ جَرَى إِلَى الْمَرَارَةِ وَ مَا كَانَ مِنْ جِنْسِ السَّوْدَاءِ جَرَى إِلَى الطِّحَالِ وَ مَا كَانَ مِنَ الْبِلَّةِ وَ الرُّطُوبَةِ جَرَى إِلَى الْمَثَانَةِ فَتَأَمَّلْ حِكْمَةَ التَّدْبِيرِ فِي تَرْكِيبِ الْبَدَنِ وَ وَضْعِ هَذِهِ الْاعضا مِنْهُ مَوَاضِعَهَا وَ إِعْدَادِ هَذِهِ الْأَوْعِيَةِ فِيهِ لِتَحْمِلَ تِلْكَ الْفُضُولَ لِئَلَّاتَنْتَشِرَ فِي الْبَدَنِ فَتُسْقِمَهُ وَ تَنْهَكَهُ فَتَبَارَكَ مَنْ أَحْسَنَ التَّقْدِيرَ وَ أَحْكَمَ التَّدْبِيرَ وَ لَهُ الْحَمْدُ كَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ مُسْتَحِقُّهُ.»

[7]) الكافي،2/497، باب ما يجب من ذكر اللهU، حديث 6: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ لَا بَأْسَ بِذِكْرِ اللَّهِ وَ أَنْتَ تَبُولُ فَإِنَّ ذِكْرَ اللَّهِU حَسَنٌ عَلَى كُلِّ حَالٍ فَلَاتَسْأَمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ.»

الكافي، 2/497، باب ما يجب من ذكر اللهU، حديث 8: «أَبِي جَعْفَرٍ7 قَالَ مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ Û

Ü الَّتِي لَمْ تُغَيَّرْ أَنَّ مُوسَى سَأَلَ رَبَّهُ فَقَالَ إِلَهِي إِنَّهُ يَأْتِي عَلَيَّ مَجَالِسُ أُعِزُّكَ وَ أُجِلُّكَ أَنْ أَذْكُرَكَ فِيهَا فَقَالَ يَا مُوسَى إِنَّ ذِكْرِي حَسَنٌ عَلَى كُلِّ حَالٍ.»

الكافي، 2/497، باب ما يجب من ذكر اللهU، حديث 9: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ قَالَ اللَّهُU لِمُوسَى أَكْثِرْ ذِكْرِي بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ كُنْ عِنْدَ ذِكْرِي خَاشِعاً وَ عِنْدَ بَلَائِي صَابِراً وَ اطْمَئِنَّ عِنْدَ ذِكْرِي وَ اعْبُدْنِي وَ لَاتُشْرِكْ بِي شَيْئاً إِلَيَّ الْمَصِيرُ يَا مُوسَى اجْعَلْنِي ذُخْرَكَ وَ ضَعْ عِنْدِي كَنْزَكَ مِنَ الْبَاقِيَاتِ الصَّالِحَاتِ.»

الكافي، 2/499، باب ذكر اللهU كثيرا، حديث 3: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9: مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ اللَّهِU أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً كُتِبَتْ لَهُ بَرَاءَتَانِ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةٌ مِنَ النِّفَاقِ.»

[8]) بحارالأنوار، 33/274، باب 20، حديث 538: «أَبِي صَالِحٍ مَوْلَى أُمِّ هَانِىٍ قَالَ دَخَلَ ضِرَارُ بْنُ ضَمْرَةَ الْكِنَانِيُّ عَلَى مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ يَوْماً فَقَالَ لَهُ يَا ضِرَارُ صِفْ لِي عَلِيّاً ... يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ وَ يَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِينِ وَ كَأَنِّي أَسْمَعُهُ وَ هُوَ يَقُولُ يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا أَ بِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لَا حَانَ حِينُكِ قَدْ أَبَتُّكِ ثَلَاثاً عُمُرُكِ قَصِيرٌ وَ خَيْرُكِ حَقِيرٌ وَ خَطَرُكِ غَيْرُ كَبِيرٍ آهِ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ وَحْشَةِ الطَّرِيقِ فَوَكَفَتْ دُمُوعُ مُعَاوِيَةَ عَلَى لِحْيَتِهِ وَ جَعَلَ يَسْتَقْبِلُهَا بِكُمِّهِ وَ اخْتَنَقَ الْقَوْمُ جَمِيعاً بِالْبُكَاءِ وَ قَالَ هَكَذَا كَانَ أَبُوالْحَسَنِ يَرْحَمُهُ اللَّهُ.»

[9]) نهج‌البلاغه، حكمت 77: «يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي أَبِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِينُكِ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ.»

[10]) عوالي اللآلي، 2/11، حديث 18؛ و بحارالأنوار، 67/197، باب 53: «قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ.»

[11]) مصباح المتهجد، 847 (دعاى كميل).

[12]) فيض كاشاني.

[13]) انفال/ 45: «و خدا را بسيار ياد كنيد تا [بر دشمن] پيروز شويد.»

[14]) بحارالأنوار، 90/151، باب 1، حديث 6: «أَبِي جَعْفَرٍ7 قَالَ ثَلَاثٌ مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ إِنْصَافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ وَ مُوَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاهُ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ هُوَ أَنْ يَذْكُرَ اللَّهَU عِنْدَ الْمَعْصِيَةِ يَهُمُّ بِهَا فَيَحُولُ ذِكْرُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ تِلْكَ الْمَعْصِيَةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِU إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ.»

بحارالأنوار، 90/152، باب 1، حديث 7: «فِيمَا أَوْصَى بِهِ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ7 عِنْدَ وَفَاتِهِ يَا بُنَيَّ Û
Ü كُنْ لِلَّهِ ذَاكِراً عَلَى كُلِّ حَالٍ.»

[15]) آل عمران/ 191: «آنان كه همواره خدا را ايستاده و نشسته و در حال خوابيدن ياد مى كنند.»

[16]) انعام/ 162: «بگو: مسلماً نماز و عبادتم و زندگى كردن و مرگم براى خدا پروردگار جهانيان است.»

[17]) بحارالأنوار، 53/45، بقية الباب 37: «فقال الحسين7: بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِي إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ رَجُلًا لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِيٍّ غَيْرُهُ.»

[18]) بحارالأنوار، 31/72، باب 35، حديث 24: «أَبَا عَبْدِاللَّهِ7: يَقُولُ سَيِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ حَتَّى لَا تَرْضَى بِشَيْ ءٍ إِلَّا رَضِيتَ لَهُمْ مِثْلَهُ وَ مُوَاسَاتُكَ الْأَخَ فِي الْمَالِ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ لَيْسَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَطْ وَ لَكِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ شَيْ ءٌ أَمَرَ اللَّهُU بِهِ أَخَذْتَ بِهِ وَ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ شَيْ ءٌ نَهَى اللَّهُU عَنْهُ تَرَكْتَهُ.»

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

زنان اهل بهشت‏
قرارداد همسر عمران با خداوند
انواع هدايت الهي
تبيين ظالم و درجات ظلم
گرفتار شدن لنين در دست هگل
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هیجدهم
پیوند با ابی‌عبدالله(ع)، تنها راه پیروزی در سلوک ...
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه پنجم (2) – (متن کامل + ...
جهاد و انفاق از جان و مال
مرگ و عالم آخرت - جلسه پنجم (2) - (متن کامل + عناوین)

بیشترین بازدید این مجموعه

ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هیجدهم
اندیشه در اسلام - جلسه هفتم
اجابت دعوت بندگان معصيت‏كار
تقدير روزى حلال
انفاق به قدر بضاعت
علامت چهارم: عزت و شجاعت در برابر دشمنان خدا
انواع هدايت الهي
خاطره‌اي در لذت ياد خدا
گرفتار شدن لنين در دست هگل
پاداش دنیوی و اخروی پروردگار برای مؤمنین

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^