فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

كسالت در عبادت‏

 

 منابع مقاله:

کتاب  : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد هشتم

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

  

درباره واژه كسالت چنين بيان شده است:

الْكَسَلُ هُوَ التَثاقُلُ مِمّا لايَنْبَغِى التَثاقُلُ عَنْهُ وَ يَكُونُ ذلكَ لِعَدَمِ انْبِعاثٍ لِلْخَيْرِ مَعَ ظُهُورِ الإسْتِطاعَةِ فَلايَكُونُ مَعْذُوراً بِخَلافِ العاجِزِ فَإِنَّهُ مَعْذُورٌ لِعَدَمِ القُوَّةِ وَ فَقْدِ الإسْتِطاعَةِ. «1»

كسل يعنى: سنگين كردن عملى كه شايسته سنگينى نيست و بايد با نشاط به جا آورده شود ولى با سنگينى انجام مى گيرد، چون انگيزه و محرك خير در عمل كننده او ايجاد نشده با اين كه قدرت بر ايجاد انگيزه خير دارد لذا نمى توان به هم چو شخص تنبلى به خاطر سستى كردنش به او معذور گفت، برخلاف عاجز كه اصلًا قدرت ندارد و بر انجام كار مستطيع نيست.

در اين فراز از دعا امام زين العابدين عليه السلام بعد از درخواست وسعت رزق در پيرى و صبر در برابر مشكلات و سختى هاى زندگى آنهم در دوران كهولت و پيرى، دورانى كه انسان چه بخواهد چه نخواهد دچار ضعف قواى جسمى و روحى مى شود از خداوند درخواست مى كند كه خدايا! مبادا در اين دورانى كه قواى جسمى ضعيف مى شود دچار كسالت در عبادت بشوم، مبادا نشاط و شوق و ذوقى كه براى شخص عابد لازم است كم رنگ شود كه اگر انسان دچار كسالت شد خود به خود از خداوند دور خواهد شد.

لقمان حكيم به فرزندش مى فرمايد:

لِلْكَسَلانِ ثَلاثُ عَلاماتٍ، يَتَوانى حَتَّى يُفَرِّطَ وَ يُفَرِّطُ حَتَّى يُضَيِّعَ وَ يُضَيِّعُ حَتَّى يَأثَمَ. «2»

انسان كسل سه علامت دارد: سستى مى كند تا كار از دستش بيرون رود، كوتاهى مى كند تا آن گاه كه كار به واسطه اين كوتاهى خراب شود، آن گاه كه كار را خراب كرد مرتكب گناه مى شود.

كسالت در كارها خصوصاً عبادت، مساوى است با ترك آن، چون وقتى كسالت عارض عبادتى شد كم كم نسبت به آن عبادت بى نشاط مى شوى و بعد به مرور زمان برايت عادى سپس منجر به ترك خواهد شد.

بايد به اين نكته توجه داشت كه در مبتلا شدن به كسالت فرقى بين امور مادى و معنوى نيست، بلكه اگر كسى مبتلاى به كسالت در امور مادى شد امور عبادى را هم تحت شعاع خود قرار مى دهد.

امام باقر عليه السلام مى فرمايد:

انّى لَأَبْغَضُ الرَّجُلَ يَكُونُ كَسْلانَ عَنْ امْرِ دُنْياهُ فَهُوَ عَنْ امْرِ آخِرَتِهِ اكْسَلُ. «3»

مورد بغض و خشم من است مردى كه در امور دنياى خود كسل و بى رغبت است، چنين انسان سست و تنبلى در امور آخرتش به مراتب تنبل تر و كسل تر خواهد شد.

حال چه بايد كرد تا روح كسالت و تنبلى از انسان زدوده شده، روح نشاط و شادابى و طراوت به انسان روى بياورد. وقتى در فعاليّت هاى روزمره مردم نگاه مى كنيم و كارهاى آنان را مورد توجه قرار مى دهيم، مى بينيم در فعاليت ها، عمده انگيزه و محرك مردم در انجام امور يا جلب لذت براى خود است يا دفع ناراحتى، وبه عبارت ديگر: براى به دست آوردن سود و جلوگيرى از ضرر و زيان است، از اين رو انسان بر اين اساس دنبال خوراك، پوشاك، مال، مقام، رياست و محبوبيت مى باشد. البته اين محرك ها نزد همه به يك مرتبه نيست، بعضى در امور مادى و دنيوى، افراط را پيش مى گيرند و براى آرزوهاى دست نيافتنى يا واهى، خود را به اين در و آن در مى زنند، دچار حرص دنيا شده لحظه اى در زندگى آرامش و قرار ندارند.

در مقابل افرادى يافت مى شوند با محرك، ضعيف يا بدون محرك افرادى كه دچار تفريط و سستى و تنبلى شده و به فلاكت و بدبختى دچار شده اند و زندگى خود و خانواده را به مشقت و سختى مبتلا مى نمايند.

امّا اسلام توصيه و سفارش فراوان دارد كه چه در امور مادى و دنيوى و چه در امور معنوى نه دنبال افراط باشيد نه تفريط، بلكه دنبال تعادل و ميانه روى باشيد، اگر در امور مادى و معنوى، تعادل را پيشه خود سازيد به يقين هم به امور مادى خواهد رسيد و هم به امور معنوى و چه زيبا رسول حق صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

يا عَلىُّ! انَّ هذَا الدِّينَ مَتينٌ فَأَوْغِلْ فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لاتُبَغِّضْ الى نَفْسِكَ عِبادَةَ رَبِّكَ. «4»

يا على! اين دين قوى و متين است، ضعف و سستى در آن راه ندارد، در اعمال عبادى با مدارا حركت كن و زياده روى منما و در دلت بغض پروردگارت را به وجود نياور.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

الْعُبَّادُ ثَلاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى طَلَباً لِلثَّوابِ فَتِلْكَ عِبادَةُ الْأُجَراءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ حُبًّا لَهُ فَتِلْكَ عَبادَةُ الْأَحْرارِ وَ هِىَ افْضَلُ الْعِبادَةِ. «5»

عبادت كنندگان بر سه گروه تقسيم مى شوند گروهى با انگيزه خوف از عقاب، خدا را عبادت مى كنند كه اين عبادت و اطاعت بردگان است، گروهى ديگر از جهت رسيدن به ثواب خدا، را عبادت مى كنند و اين عبادت اجيرهاو مزد بگيرها است، و گروه سوم كسانى هستند كه از روى عشق و محبت به معبود خويش، او را عبادت مى كنند كه اين عبادت آزاد مردان است و اين برترين نوع عبادت است.

از تعبير امام عليه السلام كه فرمود:

«وَ هِىَ افْضَلُ الْعِبادَةِ»

معلوم مى شود كه قسم اول و دوم هم صحيح و داراى فضيلت و ارزش است. اگر چه به پايه قسم سوم نمى رسد، پس هر چه بر نشاط و طراوت عبادت افزوده شده و شناخت ما نسبت به حضرت رب الارباب بيشتر شود، فضيلت و ارزش عبادت هم بيشتر مى شود تا جايى كه امام على عليه السلام مى فرمايد:

الهى ما عَبَدْتُكَ شَوْقاً إِلى جَنَّتِكَ وَ لاخَوْفاً مِنْ نارِكَ بَلْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ. «6»

خدايا! تو را عبادت نكرده ام براى اشتياق به سوى بهشت و نه ترس از آتشت، بلكه براى اين تو را عبادت مى كنم چون تو را شايسته عبادت مى بينم.

آرى، اولياى خدا اين گونه با خدا سخن مى گويند و با اين انگيزه پروردگار را عبادت مى كنند.

و در جاى ديگر در پاسخ به سؤال صحابى خود ذعلب كه مى پرسد:

يا اميرَالْمُؤمِنينَ هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ، فَقالَ عليه السلام لَهُ: أَفَأَعبُدُ ما لا ارى ، فَقالَ: وَ كَيْفَ تَراهُ فَقالَ: لاتُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشاهَدَةِ العِيانِ وَلكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقايِقِ الْايْمانِ. «7»

اى اميرمؤمنان! آيا پروردگارت را ديده اى؟ حضرت فرمود: آيا چيزى را كه نمى بينم عبادت مى كنم! سپس ذعلب عرض كرد: چطور مى بينى؟ فرمود:

چشم ها با نگاه كردن او را نمى بيند، ولى دلها با حقيقت ايمان او را مى بينند.

پس هر چه شناخت ما نسبت به حضرت حق بيشتر شود روح نشاط و طراوت و انگيزه عبادت در دل ما پررنگ تر شده، و ديگر جايى براى كسالت و تنبلى باقى نمى ماند.

عبادت وسيله قرب حق به عبد است، عبادت رشته اتصال بين حق و بنده است، عبادت رمز موفقيت، و بهار دل، و نسيم الهى، و ضامن خير دنيا و آخرت است.

ارزش انسان به عبادت و طاعت است، و عبادت است كه آدمى را از ملك به ملكوت مى برد، و از فرش به عرش مى رساند.

امتياز بين انسان و حيوان عبادت است، عبادت كليد هشت در بهشت و قفل هفت در جهنم است.

عبادت انسان را تبديل به كلمه طيّبه مى كند و موجب جلب رحمت و سبب عنايت ابدى حضرت رب العزّه است.

عبادت عامل شكوفائى حالات عالى درونى، و بازدارنده انسان از فحشا و منكرات، و نظام دهنده زندگى، و ظهور دهنده مقام خلافت الهى است.

بستان زندگى و حيات انسان بدون عبادت بى گل و لاله و شاخ و برگ، وجود بى ثمر و ميدان هستى آدمى، آلوده به انواع رذايل و سيئات است.

هجوم سستى و تنبلى را بايد با واداشتن خويش به عبادت و قيام به مسائل الهى دفع كرد. كسالت و سستى، آفتى خطر ناك و ميكربى مهلك، و زهرى قتّال، و آتشى بر خرمن سعادت و سلامت است.

 

كسالت در عبادت در روايات

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

مَنْ كَسِلَ عَنْ طَهُورِهِ وَ صَلاتِهِ فَلَيْسَ فيهِ خَيْرٌ لِامْرِ آخِرَتِهِ، وَمَنْ كَسِلَ عَمَّا يَصْلُحُ بِهِ امْرُمَعيشَتِهِ فَلَيْسَ فيهِ خَيْرٌلِامْرِ دُنْياهُ. «8»

آن كه از برنامه طهارت و نمازش سست شود، خيرى در مسئله آخرت برايش نيست، و هر كه از آنچه زندگى روزمره اش را به ميدان اصلاح مى آورد به كسالت بنشيند براى دنيايش خيرى نيست.

و نيز آن حضرت مى فرمايد:

انْ كانَ الثَّوابُ مِنَ اللّهِ فَالْكَسَلُ لِماذا؟ «9»

در حالى كه ثواب و مزد هر عبادت و عمل خيرى از جانب حضرت حق ضمانت شده، پس كسالت براى چه؟!

و نيز فرمود:

عَدُوُّ الْعَمَلِ الْكَسَلُ. «10»

دشمن عبادات و امور خير كسالت است.

امام على عليه السلام مى فرمايد:

الْكَسَلُ يُفْسِدُ الْآخِرَةَ. «11»

كسالت آخرت انسان را فاسد مى كند.

حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:

ايّاكَ وَ خَصْلَتَيْنِ: الضَّجَرَ وَ الْكَسَلَ، فَانَّكَ انْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلى حَقٍّ، وَ انْ كَسِلْتَ لَمْ تُؤَدَّ حَقّاً. «12»

از دو خصلت بپرهيز: دلتنگى وملولى، و سستى و كسالت؛ اگر ملول و دلتنگ شوى پايدارى و ثبات بر حق نخواهى داشت، و اگر كسل شوى به اداى حق قيام نخواهى كرد.

 

عمر گرانمايه انسان

 

انسان زمانى كه عمر گرانمايه را فقط و فقط با امور مادى محض معاوضه كند، و از انديشه در جهان و در نفس خويش و گذشته و آينده هستى، باز بماند، و توجهى به فرهنگ الهى و نبوت انبيا و قرآن مجيد، و امامان معصوم و حيات اولياى عاشق و عاقبت ستمكاران ننمايد بدون شك نسبت به راه خدا و صراط مستقيم دچار كوردلى مى گردد، و از اين طريق به خسارت سنگين و ضرر غير قابل جبرانى دچار مى شود.

وَ مَنْ اعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَانَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ القِيامَةِ اعْمى* قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنى اعْمى و قَدْ كُنْتُ بَصيراً* قالَ كَذلِكَ اتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى» «13»

و هر كس از هدايت من [كه سبب ياد نمودن از من در همه امور است ] روى بگرداند، براى او زندگى تنگ [و سختى ] خواهد بود، و روز قيامت او را نابينا محشور مى كنيم.* مى گويد: پروردگارا! براى چه مرا نابينا محشور كردى، در حالى كه [در دنيا] بينا بودم؟* [خدا] مى گويد: همين گونه كه آيات ما براى تو آمد و آنها را فراموش كردى اين چنين امروز فراموش مى شوى.

آن كه در اين دنيا از ديدن حق و حقيقت، و درك واقعيت، و بصيرت نسبت به توحيد و نبوت و امامت، و الگو بردارى از اولياى الهى، به خاطر غرق بودن در ماديات، خود را محروم كرد، در آخرت هم از ديدن رحمت حق و تماشاى مناظر بهشتى و فيض بردن از عنايات دائمى و سرمدى حضرت مولا محروم وممنوع خواهد بود.

حضرت امام حسن عسگرى عليه السلام مى فرمايد:

منظور از اين كورى و عمى، كورى چشم نيست بلكه كورى قلب و دل است. «14»

روى ننمود يار چه توان كرد

 

نيست تدبير كار چه توان كرد

بر درش هر چه داشتم بُردم

 

نپذيرفت يار چه توان كرد

از گل روى يار قسم دلم

 

نيست جز خار خار چه توان كرد

بوده ام بر درش عزيز بسى

 

گشتم اين لحظه خوار چه توان كرد

بر مراد دلم نمى گردد

 

گردش روزگار چه توان كرد

از پى صيد دل نهادم دام

 

لاغر آمد شكار چه توان كرد

چند باشى عراقى از پى دل

 

درهم و سوگوار چه توان كرد

     

(فخرالدين عراقى)

 

توفيق حركت در راه انبيا و اوليا

 

پروردگارا وجود انبيا و راه انبيا و اخلاق و عمل آن بزرگمردان بى نظير تاريخ، و آيات قرآن مجيد، و ولايت امامان و روش روحى و عملى آنان، و آنچه كار خير است از عبادت به درگاهت و خدمت به خلق مورد رضا و خشنودى و محبّت توست، اين عبد مسكين و بنده ضعيف و عاشق حقيقت را توفيقى رفيق راه فرما كه تا لحظه خروج از دنيا يك قدم و يك لحظه در جهت خلاف محبت تو حركت نكند، و به آنچه كه مورد نفرت توست دچار نيايد.

قدم برداشتن بر خلافت محبت و رضايت تو همكارى و هميارى و همدوشى با شيطان و هواى نفس است، و ثمرى جز شقاوت سرمدى و عذاب اليم ابدى ندارد.

الهى! مرا از معاشرت و مصاحبت و همرنگى و هماهنگى با آن بدبختى كه از تو دورى گزيده، و از صراط مستقيم منحرف شده، و به تاريكى گناه و معصيت دچار گشته و مسيرى جز ضلالت و گمراهى و پستى و ظلمت ندارد، حفظ فرما.

خدايا! از اين كه از دوستانت و يارانت و اوليايت به خصوص انبيا و امامان جدا شوم و به اين خاطر به خزى دنيا و آخرت دچار آيم مرا نگهدار، و دوستى عاشقانت و نفرت نسبت به دشمنانت را در خانه قلبم همچون موج دريا قرار بده، و لحظات عمرم را در عبادت و خدمت به بندگانت وقف كن.

 

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

(1)- مجمع البحرين: 5/ 462.

(2)- بحار الأنوار: 70/ 159، باب 127، حديث 3؛ الخصال: 1/ 121، حديث 113.

(3)- مستدرك الوسائل: 13/ 44، باب 15، حديث 14693؛ الكافى: 5/ 85، حديث 4، با كمى اختلاف.

(4)- بحار الأنوار: 68/ 214، باب 66، حديث 8؛ الكافى: 2/ 87، حديث 6.

(5)- بحار الأنوار: 67/ 236، باب 54؛ الكافى: 2/ 84، حديث 5.

(6)- الألفين: 128؛ عوالى اللآلى: 2/ 11، حديث 18.

(7)- نهج البلاغه: خطبه 178؛ بحار الأنوار: 4/ 52، باب 5، حديث 27؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 10/ 64.

(8)- الكافى: 5/ 85، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 17/ 59، باب 18، حديث 21974.

(9)- بحار الأنوار: 70/ 159، باب 127، حديث 1؛ الأمالى، شيخ صدوق: 7، حديث 5.

(10)- الكافى: 5/ 85، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 17/ 59، باب 18، حديث 21976.

(11)- مستدرك الوسائل: 13/ 45، باب 15، حديث 14695.

(12)- مستدرك الوسائل: 12/ 65، باب 16، حديث 13520؛ الأمالى، شيخ صدوق: 543، حديث 3.

(13)- طه (20): 124- 126.

(14)- بحار الأنوار: 75/ 375، باب 29، حديث 2؛ تحف العقول: 484.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام آسمانی (1)
قدرت و فرمانروائى مطلقه حق بر ظاهر و باطن هستى‏
صدقه عامل دفع بلا
امام سجاد (ع) و روشهای تفسیری
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
بركرانه ی صحیفه ی سجادیه
ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر
علامه شهید مطهری
وَ اَمّا حَقّ الْجَارِ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ ...
پنج درس آموزنده سعادت بخش

بیشترین بازدید این مجموعه

ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر
علل و عوامل پایداری در دین
وداع با ماه مبارک رمضان
قرآن و جلوه های عزّت و آزادگی در نهضت امام حسین ...
نخستین کسی که وارد جهنم می شود!
خجسته میلاد حضرت ابوالفضل علیه السلام مبارک باد
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
عارف واقعی کیست؟
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^