كودك بعد از هشت ماهگي از لثههاي گوشتياش يك جنس سنگي محکم با رنگ سفيد به نام دندان بيرون ميآيد. کارخانة سازندة دندان، کجاي لثه است؟ رنگ آن از چيست؟ اين رنگآميزي خيلي مسألة مهمي است. لبها و لثهها که همه قرمزند؛ عضلات دهان و زبان همه قرمز هستند. عضلات گلو و لب که خيلي نرمند؛ پوست صورت و دهان که خيلي نرم است. در كجاي لثه، کارخانة سازندة سنگ وجود دارد که چند عدد معين با رنگ خاص بايد بيرون بيايد و کنار هم چيده شود. چرا وقتي بيرون ميآيد در يک حد مشخص متوقف ميشود. اگر بنا باشد دندان بزرگتر شود، ديگر دهان باز و بسته نميشود. چون جلوي قدرت حرکت دهان را ميگیرد. اين عجايب نزد ما بسيار عادي است؛ اما همة آنها غيرعادياند.
موهاي بدن كه اینقدر نازک است؛ چه کارخانهاي در بدن تارهای به اين نازکي ميبافد. اصلاً روئيدن مو چگونه است؟ بدن که پوست است و زير آن عضله و گوشت و خون. سوزن بافندهای که اين قدر نازک ميبافد کجاست. در وسط تمام اين موهايي که بايد با دقت ديد تا ريشه سوراخ است؛ با چه متهاي اينها را سوراخ کردهاند. سوزن مته چقدر نازک بوده است. چنين اموری براي ما آنقدر عادي است كه به نظر نميآيد. اما اگر به عنوان آفريده و صنعت خدا و هنر خدا نگاه کنيم، تا ابد مبهوت ميشويم.
چگونه است که ما به هر جاي بدن كه خراشی بزنيم، دردمان ميگيرد؛ اما با قيچي ناخنها را ميچينيم و دردمان نميگيرد. بالاخره اين ناخن مرده است يا زنده است؟ اگر مرده است، چرا رشد ميکند؟ اگر زنده است، چرا درد نميگيرد؟ اگر انگشتهاي بشر ناخن نداشت، يک کتاب هم نوشته نميشد و يک کار اصولي انجام نميگرفت.
چرا بعضي از استخوانهاي بدن ما منحني است؛ چرا بعضي عمودي و بعضي افقي است؛ چرا بعضي با یکديگر حرکت ميکنند. چرا گردن ما در حدي حرکت ميکند و دايرهوار نميچرخد. اگر پيچ مهرههاي گردن را طوري درست کرده بود که سر كامل ميچرخيد، آیا زندگي براي ما غيرقابل تحمل نميشد؟ چرا براي چشم ما مژه و ابرو قرار داده است؟ چرا پلک قرار داده و چرا كنار چشم ما چشمة آب شور قرار دارد؟ چرا در گوش ما چشمة آب تلخ قرار دارد؟ چرا زير زبان ما سه جفت چشمة آب شيرين هست؟
کارخانة سازندة این آبهای تلخ و شور و شيرين کجاست؟ چرا اين آب شيرين زير زبان بند نميآيد؟ هفتاد سال دهان است، اگر آب بند بيايد عصبها و غضروفها و زبان و گوشتهاي خشکيده ميشکند و تکه تکه ميشود. اين عظمت از كيست؟ بايد مقداري از وقتمان را براي مطالعة کتب انسانشناسي و حيوانشناسي و طبيعتشناسي بگذاريم.
منبع : پایگاه عرفان