منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد دهم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
امام صادق عليه السلام در روايت مى فرمايد:
حضرت خير البشر فرمود: وحى كرد خداوند عالم به من كه تواضع كنيد با يكديگر و هيچ كدام شما فخر مكنيد به ديگرى و زيادتى در اصل و نسب و حسب را مناط اعتبار مدانيد و مگوييد بعض شما به ديگرى كه من زيادتى به تو دارم، چرا كه من از فلان قبيله ام و پسر فلانى ام و استعدادم چنين و چنان است و تو چنين و چنانى، چرا كه اين ها نزد خداوند ارزش ندارد و غير تواضع و بندگى و اطاعت و عبادت نزد آن جناب مناط اعتبار نيست و نيز بايد هيچ كدام از شما با ديگرى در مقام بغى و ظلم نباشد، چرا كه بغى و ظلم منافى تواضع است و تواضع نمى كند كسى براى خدا مگر اين كه حضرت حق مرتبه او را در دنيا و آخرت بلند مى گرداند.
حضرت رسالت پناه آن چنان متواضع بود كه هرگاه به اطفال مى رسيد بر آنان سبقت سلام مى گرفت.
اصل و ريشه تواضع از درك جلال و هيبت و عظمت خداست كه هر كس موفق به فهم اين واقعيت ها شود سر تواضع به زير اندازد و خود را تسليم آن جناب نمايد، عبادتى در پيشگاه حضرت او به مرحله قبولى نمى رسد مگر از روى تواضع و فروتنى باشد، كسى به حقيقت تواضع راه نبرده مگر مقربان و آنان كه متصل به آن حضرتند و دل به عشق او خالص كرده اند كه راه به دست آوردن اين اتصال و خلوص، معرفت است و معرفت نتيجه انس با قرآن و دقّت در معارف الهيّه است.
خداوند متعال در قرآن مجيد در مقام بيان تواضع فرموده:
[وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً] «1».
و بندگان رحمان كسانى اند كه روى زمين با آرامش و فروتنى راه مى روند، و هنگامى كه نادانان آنان را طرف خطاب قرار مى دهند [در پاسخشان ] سخنانى مسالمت آميز مى گويند.
جناب احديت عزيزترين خلق خود حضرت محمد صلى الله عليه و آله را امر به تواضع فرموده و به آن جناب چنين دستور مى دهد:
[وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ] «2».
و پر و بال [فروتنى و تواضع ] خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مى كنند بگستر.
[وَالتَّواضُعُ مَزْرَعَةُ الْخُشُوعِ وَالْخُضُوعِ وَالْخَشْيَةِ وَالْحَيآءِ؛ وَانَّهُنَّ لايَنْبُتْنَ الّا مِنْها وَفيها، وَلا يَسْلَمُ الشَّرَفُ التّامُّ الحقيقيُّ الّا بِالتَّواضُعِ فى ذاتِ اللَّهِ تَعالى ]
تواضع منشأ خشوع
امام صادق عليه السلام در پايان روايت مى فرمايد:
تواضع و فروتنى سرزمين روييدن گل خشوع و خضوع است و محل نشو و نماى حيا و خوف و اين خضوع و خشوع و خوف و حيا در وجود انسان آشكار نمى شود مگر به تواضع در برابر حق و فروتنى در برابر خلق.
و شرافت و عزت كامل و حقيقى به دست نمى آيد مگر از تواضع و فروتنى در جنب ذات او كه بايد به حقيقت خود را ناچيز و بى اعتبار ولا شى ء دانست و آن جناب را مستجمع جميع صفات كماليه.
هر كه را ذره اى وجود بود |
پيش هر ذره اى سجود بود |
|
نه همه بت ز زر و سيم بود |
كه بت رهروان وجود بود |
|
هر كه يك ذرّه مى كند اثبات |
نفس او گبر يا جهود بود |
|
در حقيقت چو جمله يك بودست |
پس همه بودها نبود بود |
|
نقطه آتش است در باطن |
دود ديدن از او چه سود بود |
|
هر كه اين نقطه ديد هر دو جهانش |
محو گشته ز چشم سود بود |
|
زانك دو كون پيش ديده دل |
چون سرابى همه نمود بود |
|
هر كه يك ذرّه غير مى بيند |
هم چو كورى ميان دود بود |
|
هم چو عطار در فنا مى سوز |
تا دمى گر زنى چو عود بود |
|
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- فرقان (25): 63.
(2)- شعرا (26): 215.
منبع : پایگاه عرفان