فارسی
سه شنبه 04 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 13 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
1
نفر 0

گناه و سبب آن - جلسه بیست و هشتم – (متن کامل + عناوین)

 

نورانيت رسول خدا  صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين  عليهم السلام

  

تهران، حسينيه على اكبر  عليه السلام (جوانان) دهه اول جمادى الاول 1424

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

افرادى كه در همه زمينه هاى زندگى مادى و معنوى تابع رسول خدا  صلى الله عليه و آله و ائمه طاهرين  عليهم السلام شدند، به عنوان شيعه شناخته مى شوند. كلمه شيعه عربى و معنى آن پيرو است و معادل عربى آن مطيع است.

رابطه انسان با رسول خدا و ائمه اطهار  عليهم السلام مانند رابطه لامپ با كارخانه برق است كه خداوند در قرآن مجيد از آن تعبير به نور مى كند.

 

« أَنزَلْنَآ إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا »[1]

 

پيغمبر اكرم چراغ روشن گر است. يعنى همان كلمه نور را به شكل اسم فاعل در سوره احزاب به عنوان وصف پيغمبر ذكر مى كند:

 

« يَـأَيُّهَا النَّبِىُّ إِنَّـآ أَرْسَلْنَـكَ شَـهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا * وَ دَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِيرًا »[2]

 

پيغمبر اكرم  صلى الله عليه و آله منبع مولد نور است. به همين خاطر خدا به او سراج منير مى گويد.[3]

وجود همه ما در كنار پيغمبر  صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار  عليهم السلام به منزله لامپ است، ولى اين لامپ بدون سيم تشيّع روشن نمى شود. شيعه بودن رابطه عملى و اخلاقى با پيغمبر  صلى الله عليه و آله و ائمه طاهرين  عليهم السلام است. يعنى آن كه از پيغمبر در حد خودش پيروى كند.

همه مردم يكسان نيستند، اگر هر كس به اندازه استعداد و قدرت خود از اعمال و روش و اخلاق پيغمبر و ائمه پيروى كند. نور پيغمبر از طريق پيروى به انسان منتقل مى شود. و روز قيامت اين نور ظهور مى كند كه با اين نور انسان جاده را خوب تشخيص مى دهد و خوب حركت كرده و مسير جاده بهشت را مى بيند.

 

مردان و زنان مؤمن در قيامت

خداوند در سوره حديد به پيامبر مى فرمايد:

 

« يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَـتِ »

 

شما در قيامت تمام مردان و زنان مؤمن را با چشم خودت مى بينى. مؤمن كيست؟ همان كه محدوديت ها را به عنوان حلال و حرام يا واجبات و عبادت قبول كرده و از پيغمبر و ائمه پيروى كرده است.

اى رسول خدا  صلى الله عليه و آله مردان و زنان مومن را مى بينى كه:

 

« يَسْعَى نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَـنِهِم بُشْرَلـكُمُ الْيَوْمَ »

 

نور آنان از دست راست و پيش روى آنها در حركت است و اين نور جاده بهشت و مكانِ در بهشت را نشان مى دهد، چون بعد در وسط روشنايى بشارت مى دهند كه شما حركت مى كنيد، اين نور پيش رو و كنارتان است.

 

« جَنَّـتٌ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَـرُ خَــلِدِينَ فِيهَا ذَ لِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ »[4]

 

شما از اين جاده كه نور نشان مى دهد به طرف بهشت حركت مى كنيد و اين فوز عظيم براى شماست، ولى اين نور را در دنيا بايد كسب كرد، آخرت جاى اين پيوند نيست. در قرآن مى فرمايد: خيلى پيوندها در قيامت قطع مى شود:

 

« تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ »[5]

 

تمام ابزار كه در دنيا براى حل مشكلات يا رفع گرسنگى و درد به كار مى گرفتند يا واسطه هايى كه در دنيا داشته اند؛ در قيامت همه بريده مى شود. و كانون هاى نور پيامبران و ائمه  عليهم السلام مى ماند. اما آنانى كه در دنيا از عمل و اخلاق بزرگان الگو نگرفتند، در قيامت از شفاعت انبيا و ائمه هيچ بهره اى ندارند.

 

« فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَـعَةُ الشَّـفِعِينَ »[6]

 

اما مردان و زنانى كه از پيغمبر پيروى كردند و اهل نماز و روزه شدند. از حجاب زنان و دختر پيغمبر و از راستگويى و اخلاق پيغمبر، در حد خود، پيروى كردند. در دنيا نور كسب كردند و روز قيامت كه روز آشكار شدن همه پنهان هاست، نورشان آشكار شده و بهشت و جايشان را نشان دهند.

آنان در قيامت معطل نمى شوند، چون خداوند در حق آنان مى فرمايد:

 

« إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ »[7]

 

 

سرعت حسابرسى خدا چقدر است؟ پيغمبر اكرم  صلى الله عليه و آله فرمود: براى مردان و زنان مؤمن كمتر از يك نماز عصر حسابرسى مى شود. از آدم تا آخرين نفر كه مرده است.[8]

اميرمؤمنان فرمود: پيغمبر وقت رحلت، مرا صدا كرد و دهانش را در گوش من گذاشت و هزاران هزار رشته علم را كه از هر يك رشته، هزاران باب علم بيرون مى آمد، به من منتقل كرد.[9] انسان كه از ابزار كمتر نيست. اين نتيجه شيعه بودن است.

اگر كسى شيعه باشد از منابع نور مى گيرد و اين نور در زمان مرگ و برزخ به فرياد آدم مى رسد.

در آخر دعاى كميل مى خوانيم:

 

« يانور المستوحشين فى الظلم »[10]

 

سلامت جنازه در قبر

اى روشنايى آنانى كه در تاريكى ها وحشت دارند. يعنى روشنايى تو نمى گذارد براى آنها تاريكى بيايد. اين رابطه چطورى برقرار مى شود و چگونه كسى شيعه مى شود؟

 

شيخ صدوق[11] كه در ابن بابويه شهررى دفن است؛ نقل مى كنند: در زمان فتحعلى شاه، سيل سنگينى قبرستان ابن بابويه را فراگرفت و قبر شيخ صدوق را خراب كرد.

از مرگ شيخ صدوق 1200 سال گذشته بود. خبر خرابى به علماى بزرگ تهران رسيد. در آن زمان، بزرگ علماى تهران حاج ميرزا مسيح تهرانى بود.[12]

همه علماى بزرگ تهران در شهر رى جمع شدند و به قبرستان ابن بابويه رفتند، بنا شد آنان سنگ ها و چوب ها را از قبرستان بيرون كنند تا قبر شيخ را بسازند. تا اينكه يكى از علماى را انتخاب كردند و او قبر را مرتب مى كرد.

بدن شيخ بعد از هزار و دويست سال تر و تازه است. آنان جواهرات خدا در زمين پنهان هستند. آنان گوهرهاى شيعه اند كه پنهان هستند.

يكى از مراجع بزرگ قم براى من نقل كرد؛ من در جوانى در عراق درس مى خواندم. درس كه تعطيل مى شد بسيارى از مردم براى زيارت ابى عبدالله  عليه السلام به كربلا مى رفتند. يك روز تمام كربلا را طوفان فراگرفت و خاك بلند شد، درختان مى شكست و هوا تاريك شد. به يكى از اولياى خدا خبر دادند. او فرمود: قبور 72 نفر شهداى كربلا را بررسى كنيد و به ما خبر دهيد آيا مركز طوفان هفتاد دو نفر است. گفتند: گوشه يكى از قبرها خراب شده و ساق پاى يكى از شهدا با چكمه پيدا شده، گفت: بپوشانيد طوفان مى خوابد. او هزار و چهارصد سال است شهيد شده، حتى بند پوتين سالم مانده است. آنان نور هستند و از بين نمى روند.[13]

 

« طابت الارض التى فيها دفنتم »[14]

 

خيلى عجيب است كه امام مى فرمايد: از زمانى كه بدن هاى شما در زمين كربلا قطعه قطعه گرديد، اين زمين حريم پاكى گرفته و از زمين هاى پاك عالم شده است.

 

« وفزتم فوزا عظيما »

 

شما به پيروزى بالايى رسيديد.

 

شيعه در كلام امام صادق  عليه السلام

امام صادق  عليه السلام شيعه را اين گونه تعريف مى كند:

 

« شيعتنا اهل الورع و الاجتهاد و اهل الزهد و العبادة »[15]

 

چقدر شيعه باارزش است و چه اوصاف پاكى دارد. آنان در جامعه افرادى داراى خير و صبر و حوصله و منبع كرامت و رحمت پروردگار هستند.

امام  عليه السلام مى فرمايد: ويژگى شيعيان ما پاك دامنى است. نمى فرمايد شيعه ما شهوت ندارد. اين طور نيست كه چراغ شهوت در او خاموش شود. شيعه قوى و در فشار شهوات است بلكه او شيعه شده كه از ما الگو بردارى كند و اهل پاكدامنى شود.

آيا مى شود كسى شيعه باشد و به ناموس مردم خيانت كند؟ يا با دختران مردم در كوچه يا بازار رابطه برقرار كند. او ديگر مادر درستى براى بچه خود نيست. و همسر حسابى براى شوهرش نيست. جوان با اولين دخترى كه برخورد مى كند بايد بعد از عقد با او ارتباط داشته باشد. يك دختر شيعه بايد بعد از عقد با همسر خود ارتباط پيدا كند.

 

مردى از بيرون مدينه خدمت حضرت كاظم  عليه السلام رسيد. وقتى در را زد، كنيز آن خانه در را باز كرد، او جوان و كنيز صاحب خانه بود. وقتى در را باز كرد، زيبايى خيره كننده اى داشت. او دستش را روى سينه كنيز گذاشت. و با نگاه ديگرى به او نگاه كرد. و كنيز هم به او پرخاش كرد. مرد مسافر فردا صبح خدمت امام رسيد. ديد امام چهره اى گرفته اى دارد، فرمود: اى مرازم! از شيعيان ما نيست كسى كه در خلوت ورع نداشته باشد و از خدا نترسد. اين كار پيروان اميرالمؤمنين  عليه السلام است يا كار شياطين است؟[16]

 

« تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ »[17]

 

اين حدود خداست، هر كس تجاوز كند قيامت به عذاب دردناك خدا دچار مى شود، مگر اين كه توبه كند.

 

اجتهاد و كوشش، از ويژگى هاى شيعه

امام صادق  عليه السلام ويژگى ديگر شيعه را مى فرمايد:

 

« و الاجتهاد »

 

ريشه اجتهاد، سه حرف، جهد است، مردم وقتى كلمه جهاد را مى شنوند فكر مى كنند يعنى اسلحه به دوش گرفتن و به جبهه رفتن، در حالى كه اين يك رشته جهاد است نه همه جهاد. اجتهاد به معناى كوشش و فعاليت است.

امام صادق  عليه السلام مى فرمايد:

شيعيان ما عافيت طلب نيستند. اهل زحمت و تلاش در كار مثبت هستند. اهل علم آنها خوب درس مى خوانند. كشاورزان و صنعت گران آنان خوب كار مى كنند.

من از پسر علامه امينى  رحمه الله پرسيدم: پدر شما روزى چند ساعت كار مى كرد كه كتاب الغدير را به نگارش در آوردند. علامه امينى  رحمه الله[18] اهل تبريز بود. حدود  هفتاد و پنج ساله بودند كه از دنيا رفتند. پسر ايشان گفت: در بيست و چهار ساعت، هجده ساعت كار مى كرد. شش ساعت براى صبحانه و ناهار و خواب گذاشته بودند. اين شيعه خسته نمى شود.

آيت الله مرعشى  رحمه الله[19] تعريف كردند: من در قم جوان و مجتهد بودم و در نجف تحصيل كرده بودم.

چهل ساله بودم كه چهار ماه گرماى قم را با بادبزن حصيرى سر مى كرديم. خادم را فرستادم به يك روستاى خنك كه يك خانه هشتاد مترى برايم اجاره كرده بود. بار اثاث را بسته بودم و كنار كوچه گذاشتم كه يك اسب بار كند. تا ما به آن روستا برويم و سه ماه آب خنك زير درختان بخوريم. فرمود: يك پيرزنى از در خانه من رد شد تا مرا ديد يك آهى كشيد و گفت: ما كه يك باد بزن حصيرى هم نمى توانيم بخريم؟ خوش به حال آقا مى خواهد سه ماه آب خنك بخورد. پير زن رفت و من به خادم خانه گفتم: اين بار را برگردان. خادم گفت: آقا اطاق كرايه كرده ايم؟ گفتم: برو فسخ كن.

گفتند: من پنجاه سال از اين شهر بيرون نرفته ام و هنوز زير كولر ننشسته ام، ديدم حق با پير زن است.

ايشان شروع به مطالعه و تحقيق كردند، يكى از كارهاى ايشان كتابى سى جلدى و كتابى محورى و مصدرى است. كتابخانه ايشان كه در كره زمين از نظر كيفى كم نظير است.

ايشان گفتند: من پول نداشتم كتاب بخرم، از آنان كه نماز و روزه گردنشان بود پول نماز و روزه مى گرفتم. و با اين پولها اين كتابها را خريدم. شيعيان ما اهل كارند واقعاً خسته نمى شوند.

من يك دوستى دارم داراى تخصص قلب است. او شانزده ساعت مى خواند و مى نويسد. و تا الان هميشه شاگرد اول بوده است. شيعه اگر درس بخواند عالى مى خواند. شيعه اگر صنعت گر است خيلى كارش را دقيق انجام مى دهد. اگر كشاورز است مانند اميرالمؤمنين بهترين كشاورزى را دارد. اگر پاكدامن است بهترين پاكدامن است.

كسى شيعه اى را در مسجدالحرام به نام صفوان بن يحيى[20] ديد، اهل كوفه  بود. خيلى نماز مى خواند، يعنى صد و پنجاه و سه ركعت مى خواند. به او گفت: صفوان چرا اين قدر نماز مى خوانى؟ گفت: من دو تا شريك داشتم. عبداللّه بن جندب و على بن نعمان يك روز نشسته بوديم با هم قرار گذاشتيم. هر كدام زودتر مرديم، آن دو نفر ديگر تمام نمازهاى ديگرى و روزه هايش را انجام دهد. على بن نعمان مرد. من با عبداللّه بن جندب حساب كرديم فهميديم او شصت و پنج سال تكليف داشته است. برايش خوانديم، حالا من ماندم و نماز و روزه آن دو را انجام مى دهم و سر سال سه تا زكات مى دهم.

اين شيعه است كه اين گونه كار مى كند. شيعه قوى و استوار و محكم و اهل ورع و اجتهاد است.

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

 

 

 

 

 

 

 


[1] ـ نساء 4 : 174؛ «و نور روشنگرى [ مانند قرآن ] به سوى شما نازل كرديم .»

 

[2] ـ احزاب 33 : 45 ـ 46؛ «اى پيامبر ! به راستى ما تو را شاهد [ بر امت  ]و مژده رسان و بيم دهنده فرستاديم . * و تو را دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى فروزان [ براى هدايت جهانيان  ]قرار داديم.»

 

[3] ـ بحار الأنوار: 25/6، باب 1، حديث 9؛ «. . . قَالَ يَا سَلْمَانُ خَلَقَنِيَ اللَّهُ مِنْ صَفَاءِ نُورِهِ فَدَعَانِي فَأَطَعْتُهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي عَلِيّاً فَدَعَاهُ إِلَى طَاعَتِهِ فَأَطَاعَهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي وَ نُورِ عَلِيٍّ  عليه السلامفَاطِمَةَ فَدَعَاهَا فَأَطَاعَتْهُ وَ خَلَقَ مِنِّي وَ مِنْ عَلِيٍّ وَ مِنْ فَاطِمَةَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَدَعَاهُمَا فَأَطَاعَاهُ فَسَمَّانَا اللَّهُ عز و جل بِخَمْسَةِ أَسْمَاءٍ مِنْ أَسْمَائِهِ فَاللَّهُ الْمَحْمُودُ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ وَ اللَّهُ الْعَلِيُّ وَ هَذَا عَلِيٌّ وَ اللَّهُ فَاطِرٌ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ وَ اللَّهُ الاْءِحْسَانُ وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ اللَّهُ الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ ثُمَّ خَلَقَ مِنْ نُورِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ فَدَعَاهُمْ فَأَطَاعُوهُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ سَمَاءً مَبْنِيَّةً أَوْ أَرْضاً مَدْحِيَّةً أَوْ هَوَاءً أَوْ مَاءً أَوْ مَلَكاً أَوْ بَشَراً وَ كُنَّا بِعِلْمِهِ أَنْوَاراً نُسَبِّحُهُ وَ نَسْمَعُ لَهُ وَ نُطِيعُ فَقَالَ سَلْمَانُ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مَا لِمَنْ عَرَفَ هَؤلاَءِ فَقَالَ يَا سَلْمَانُ مَنْ عَرَفَهُمْ حَقَّ مَعْرِفَتِهِمْ وَ اقْتَدَى بِهِمْ فَوَالَى وَلِيَّهُمْ وَ تَبَرَّأَ مِنْ عَدُوِّهِمْ فَهُوَ وَ اللَّهِ مِنَّا يَرِدُ حَيْثُ نَرِدُ وَ يَسْكُنُ حَيْثُ نَسْكُن . . . .»

هم چنين آمده: كمال الدين: 1/318، باب 31، حديث 1؛ «عن أبي حمزة قال سمعت علي بن الحسين  عليه السلاميقول إن الله تبارك و تعالى خلق محمدا و عليا و الأئمة الأحد عشر من نور عظمته أرواحا في ضياء نوره يعبدونه قبل خلق الخلق يسبحون الله  عز و جل و يقدسونه و هم الأئمة الهادية من آل محمد  عليهم السلام.»

كمال الدين: 2/335، باب 33، حديث 7؛ «عن المفضل بن عمر قال قال الصادق جعفر بن محمد  عليه السلامإن الله تبارك و تعالى خلق أربعة عشر نورا قبل خلق الخلق بأربعة عشر ألف عام فهي أرواحنا فقيل له يا ابن رسول الله و من الأربعة عشر فقال محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة من ولد الحسين آخرهم القائم الذي يقوم بعد غيبته فيقتل الدجال و يطهر الأرض من كل جور و ظلم.»

 

[4] ـ حديد 57 : 12؛ «[ اين پاداش نيكو و باارزش در ] روزى [ است ] كه مردان و زنان باايمان را مى بينى كه نورشان پيش رو و از جانب راستشان شتابان حركت مى كند ، [ به آنان مى گويند :  ]امروز شما را مژده باد به بهشت هايى كه از زيرِ [ درختانِ ] آن نهرها جارى است ، در آنها جاودانه ايد ، اين است آن كاميابى بزرگ .»

 

[5] ـ بقره 2 : 166؛ «همه دست آويزها و پيوندها از آنان بريده شود .»

 

[6] ـ مدثر 74 : 48؛ «پس آنان را شفاعت شفيعان سودى نمى دهد.»

 

[7] ـ آل عمران 3 : 199؛ «يقيناً خدا حسابرسى سريع است .»

 

[8] ـ تفسير جوامع الجامع: 1/197 ـ 198، ذيل آيه 202 سوره بقره.

 

[9] ـ الكافى: 1/296، باب الاشارة و النّص، حديث 4؛ الخصال: 2/648، حديث 38؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ ادْعُوا لِي خَلِيلِي فَأَرْسَلَتَا إِلَى أَبَوَيْهِمَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِمَا رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله أَعْرَضَ عَنْهُمَا ثُمَّ قَالَ ادْعُوا لِي خَلِيلِي فَأُرْسِلَ إِلَى عَلِيٍّ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ أَكَبَّ عَلَيْهِ يُحَدِّثُهُ فَلَمَّا خَرَجَ لَقِيَاهُ فَقَالاَ لَهُ مَا حَدَّثَكَ خَلِيلُكَ فَقَالَ حَدَّثَنِي أَلْفَ بَابٍ يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ.»

 

[10] ـ مصباح المتهجد: 850، دعاى كميل.

 

[11] ـ شرح حال ايشان در كتاب حلال و حرام مالى جلسه 30 آمده است.

 

[12] ـ الذريعة إلى تصانيف الشيعة: 1/516؛ «رسالة عملية فتوائية للعلامة الكبير الحاج ميرزا مسيح بن محمد سعيد الطهراني المتوفى سنة 1263 و المدفون في الحجرة التي على يمين الداخل إلى الصحن الشريف الغروي من الباب السلطاني الذي فتح لورود السلطان ناصر الدين شاه في سنة 1278 و اسمه التاريخي باب المغرب لوقوعه في الجانب الغربي من الصحن، أحال إلى هذا الكتاب مؤفه المذكور في مبحث موجبات الوضوء من كتابه المصباح المطبوع في طهران سنة 1262.»

 

[13] ـ در اين زمينه در روايات راجع اجساد مطهر پيامبر  صلى الله عليه و آله و ائمه  عليهم السلام اين گونه آمده:

من لايحضره الفقيه: 1/191، حديث 582؛ «قَالَ النَّبِيُّ  صلى الله عليه و آله حَيَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ وَ مَمَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ ذَلِكَ فَقَالَ  صلى الله عليه و آله أَمَّا حَيَاتِي فَإِنَّ اللَّهَ  عز و جل يَقُولُ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ أَمَّا مُفَارَقَتِي إِيَّاكُمْ فَإِنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيَّ كُلَّ يَوْمٍ فَمَا كَانَ مِنْ حَسَنٍ اسْتَزَدْتُ اللَّهَ لَكُمْ وَ مَا كَانَ مِنْ قَبِيحٍ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَكُمْ قَالُوا وَ قَدْ رَمَمْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ يَعْنُونَ صِرْتَ رَمِيماً فَقَالَ كَلاَّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَرَّمَ لُحُومَنَا عَلَى الْأَرْضِ أَنْ تَطْعَمَ مِنْهَا شَيْئاً.»

هم چنين آمده: من لايحضره الفقيه: 1/191، حديث 581؛ «وَ قَالَ الصَّادِقُ  عليه السلام إِنَّ اللَّهَ  عز و جلحَرَّمَ عِظَامَنَا عَلَى الْأَرْضِ وَ حَرَّمَ لُحُومَنَا عَلَى الدُّودِ أَنْ تَطْعَمَ مِنْهَا شَيْئا.»

 

[14] ـ مصباح المتهجد: 717 ـ 723؛ «روى لنا جماعة عن أبي عبد الله محمد بن أحمد بن عبد الله بن قضاعة بن صفوان بن مهران الجمال عن أبيه عن جده صفوان قال استأذنت الصادق  عليه السلام لزيارة مولانا الحسين  عليه السلام . فسألته أن يعرفني ما أعمل عليه فقال يا صفوان صم ثلاثة أيام قبل خروجك و اغتسل في اليوم الثالث ثم اجمع إليك أهلك........ ثم اخرج من الباب الذي عند رجل علي بن الحسين  عليه السلام ثم توجه إلى الشهداء و قل السلام عليكم يا أولياء الله و أحباءه السلام عليكم يا أصفياء الله و أوداءه السلام عليكم يا أنصار دين الله السلام عليكم يا أنصار رسول الله السلام عليكم يا أنصار أمير المؤنين السلام عليكم يا أنصار فاطمة سيدة نساء العالمين السلام عليكم يا أنصار أبي محمد الحسن بن علي الولي الناصح السلام عليكم يا أنصار أبي عبد الله بأبي أنتم و أمي طبتم و طابت الأرض التي فيها دفنتم و فزتم فوزا عظيما فيا ليتني كنت معكم فأفوز معكم.»

 

[15] ـ صفات الشيعة: 2، حديث 1؛ «عن أبي بصير قال قال الصادق  عليه السلام: شيعتنا أهل الورع و الاجتهاد و أهل الوفاء و الأمانة و أهل الزهد و العبادة أصحاب إحدى و خمسين ركعة في اليوم و الليلة القائمون بالليل الصائمون بالنهار يزكون أموالهم و يحجون البيت و يجتنبون كل محرم.»

 

[16] ـ بصائر الدرجات: 247، باب 11، حديث 10؛ «عن عبد الله بن محمد عن عبد الله بن القاسم بن الحرث البطل عن مرازم قال دخلت المدينة فرأيت جارية في الدار التي نزلتها فعجبتني فأردت أن أتمتع منها فأبت أن تزوجني نفسها قال فجئت بعد العتمة فقرعت الباب فكانت هي التي فتحت لي فوضعت يدي على صدرها فبادرتني حتى دخلت فلما أصبحت دخلت على أبي الحسن  عليه السلام فقال يا مرازم ليس من شيعتنا من خلا ثم لم يرع قلبه.»

 

[17] ـ طلاق 65 : 1؛ «اين حدود خداست ؛ و هر كه از حدود تجاوز كند.»

 

[18] ـ امينى: شيخ عبدالحسين نجفى تبريزى مشهور به علامه امينى تبريز 1320 ـ تهران 1390 ق صاحب الغدير. پدرش حجة الاسلام حاج ميرزا احمد امينى (1287 ـ 1370 ق) از ائمه جماعت و علماى موجه تبريز و از سوى فقهاى زمان، چون آيت اللّه ميرزا على آقا شيرازى و حاج ميرزا على ايروانى مورد تأييد بود. جد علامه امينى مولى نجفعلى ملقب به امين الشريعه (1257 ـ 1340 ق) نيز از علما و ادباى تبريز و در فضل و تقوى مشهور بوده و به فارسى و تركى شعر مى سروده است. علاقه بسيار به جمع كلمات ائمه اطهار  عليهم السلام داشته و مجموعه هائى از سخنان ايشان را گرد آورده.

شهرت اعقاب او به امينى به مناسبت لقب وى «امين الشريعه» بوده است. امينى در محيط علم و تقوى پرورش يافت و بعد از رسيدن به حد تميز به دبستان گذاشته شد. پس از فراگرفتن قرآن و مقدمات براى خواندن علوم شرعى و فقه و اصول از محضر استادانى چون سيد محمد مولانا مؤلف كتاب مصباح السالكين (چاپ تبريز) و سيد مرتضى خسروشاهى مؤلف كتاب معنى حديث الغدير (چاپ نجف) و شيخ حسين مؤلف هداية العوام (چاپ تبريز) استفاده نمود. بعد از آن به رسم زمان براى طى مراحل عاليه علمى و نيل به مقام اجتهاد رهسپار نجف اشرف گرديد و در حوزه درس سيد محمد فيروز آبادى (م 1345 ق) و سيد ابوتراب خوانسارى (م 1346 ق) به تحصيل پرداخت. بعد از رحلت ايشان دروس فقه و اصول را نزد ساير مدرسان حوزه ادامه داد تا به مرحله اجتهاد رسيد.

مراجع بزرگ چون سيد ابوالحسن اصفهانى (م 1364 ق) و ميرزا محمدحسين نائينى (م 1355 ق) و شيخ محمد حسين كمپانى غروى اصفهانى (م 1361 ق) به خط خود ضمن ستايش مراتب فضل و تقواى امينى به او اجازه اجتهاد و فتاوى دادند. بعضى علماى ديگر نجف هم براى وى اجازه روايت حديث صادر نمودند. اينگونه اسناد براى مجتهدانى كه مسند فتوى را با محراب و منبر جمع داشتند لازم بود.

علامه امينى فقيهى بزرگوار و مؤلفى پر كار و محدث و خطيبى دانشمند و شيرين گفتار بود. در پرتو ايمان صادق و ملكات فاضله و مواظبت در واجبات و مستحبات مجاهدى شجاع و عالمى عامل و مدافع حق بار آمده بود و عمر خود را وقف اعلاى كلمه حق و دفاع از مذهب و پاسخگويى به شبهات و تهمتهاى مخالفان عليه شيعه اماميه نمود. اعلام نجف از اوان جوانى آثار نبوغ را در ناصيه اش مى ديدند و او را اميد آينده اسلام و تشيع پيش بينى مى كردند. معارف و معاريف: 2/549 ـ 551

 

[19] ـ شرح حال ايشان در كتاب مرگ و فرصت ها، جلسه 12 آمده است.

 

[20] ـ صفوان بن يحيى بجلى كوفى مكنى به ابومحمد از ياران حضرت كاظم و حضرت رضا و حضرت جواد  عليهماالسلام بوده و نزد حضرت رضا  عليه السلام به خصوص منزلتى عظيم داشته و از سوى آن حضرت و امام جواد وكيل بوده و گروه واقفه مبلغ گزافى پول به وى دادند كه امام حضرت رضا  عليه السلام را منكر شود ولى شأن او والاتر از اين بود كه چنين امرى را بپذيرد.

محمد بن جعفر مؤدب گويد: صفوان بن يحيى از دانشمندان بزرگ و معتبرترين راوى حديث و پارساترين مردم زمان خويش بود، وى هر روز صد و پنجاه ركعت نماز يعنى سه بار نمازهاى واجب و نوافل شب و روز را ادا مى نمود و سه ماه را در سال روزه مى داشت و زكات مال خويش را سه بار مى داد به جهت اينكه وى با دو تن از دوستان عزيزش به نامهاى عبدالله بن جندب و على بن نعمان در مسجدالحرام عهد بستند كه هر يك از آنها كه زودتر بميرد آنكه پس از آن بماند همه اعمال واجب و مستحب وى را انجام دهد و صفوان كه بعد از آن دو نفر زنده مانده بود اعمال آن دو را به جاى آنها انجام مى داد.

آورده اند كه يكى از همسايگان كوفه اش وى را در مكه ديد كه در حال بازگشت است به وى گفت: دو دينار از من با خود به كوفه برو و به خانواده ام بده. صفوان گفت: شترى كه من بر آن سوارم از خودم نمى باشد و آن را كرايه كرده ام از صاحب شتر مى پرسم اگر قبول كرد مى برم. بحار الأنوار: 49/273؛ معارف و معاريف: 6/701

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
1
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تقوا؛ احسن اعمال
خورشيدِ هدايتگر انسان‏ها
ارزش عمر و راه هزینه آن -جلسه هفدهم(متن کامل ...
عبادت با نگاه كردن به عالم‏
تهديد حلال خورها در قرآن‏
نتيجه دنيايى تدين و راستگويى‏
عرفان در سوره حضرت یوسف (ع)-جلسه بییست و سوم(متن ...
فضيلت متفاوت سالكين الى الله‏
سعادت بشر در سبک زندگی الهی
امنيت قيامت در گرو محبت اهل بيت عليهم‏السلام

بیشترین بازدید این مجموعه

هشدار قرآن در ناشكرى از نعمت دين‏
انفاق و نماز، نشانه ايمان مؤمن‏
دفتر مخصوص نام شيعيان‏
قصابى كه عادت به كم فروشى داشت‏
ادامه توضيح آيات شريفه‏
چهره ملكوتى يوسف عليه السلام-جلسه ششم (متن کامل ...
نجات دلقك دربار فرعون از عذاب‏
اثرات نور ايمان در قلوب
کرمانشاه مسجد آیت‌الله بروجردی دههٔ اوّل صفر ...
اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، غواصان دریای حکمت و ...

 
نظرات کاربر

سید جواد شاکری
بسمه تعالی باسلام: ضمن تشکر از دست اندر کاران پایگاه عرفان, خواهشمند است در صورت امکان دانلود سخنرانی های جناب استاد, چگونگی آنرا اعلام فرمایید. شاکری
پاسخ
0     0
25 مرداد 1392 ساعت 9:21 بعد از ظهر
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^