يكى از كارهايى كه مسيح به اذن من انجام مى داد، زنده كردن مردگان بود. فقط او اين كار را مى كرد. اين از معجزات اختصاصى مسيح بود. او روزى در شهر ناصريه فلسطين، محل تولد خودش، از كنار يك قبرستان خيلى كهنه عبور مى كرد، عرض كرد: خدايا به من اجازه مى دهى با يك مرده صحبت كنم.
خطاب رسيد: بله. هر قبرى را دلت مى خواهد انتخاب كن، صاحبش را صدا كن.
در ضمن طبق آيات قرآن و روايات آنانى كه بين ما بودند، از دنيا رفتند، به ما اشراف دارند و خبرهاى ما را مى گيرند. ما از آنها نمى توانيم خبر بگيريم.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
شب هاى جمعه تمام ارواح و اموات در كنار خانه ها و پنجره ها با شما حرف مى زنند، شما مى شنويد، اظهار ناراحتى مى كنند و مى گويند: ما گرفتاريم ما نماز و روزه داريم، ما خمس بدهكاريم، ما براى شما حمالى كرديم، چرا به داد ما نمى رسيد.
اگر پدر و مادرتان مرده اند به فكرشان باشيد. اگر نمازى يا روزه دارند خودتان بگيريد يا پول بدهيد بخوانند.
عيسى عليه السلام قبرى قديمى را انتخاب كرد و گفت صاحب قبر با من حرف بزن. قبر لرزيد و خاك ها كنار رفت.
يك پيرمرد محاسن سفيد، حدود هفتاد سال از قبر بلند شد گفت: السلام عليك يا روح الله. عيسى عليه السلام گفت: تو مرا مى شناسى؟
گفت: بله، چون الان به من گفتند: تو را برمى گردانيم، مسيح مى خواهد با تو حرف بزند.
گفت: چند سال مرده اى؟ گفت: هشتصد سال.
گفت: در برزخ خوش مى گذرد؟ بى دين بودى؟ گفت: نه، من به پيغمبر آن روزگار ايمان داشتم، اهل عبادت و بندگى بودم. چرا در برزخ ناراحت هستى؟ گفت: يك بار پولى از مال يتيم پيش من ماند و من برنگرداندم. از روزى كه مُردم
در تلخى ماندن آن پول يتيم مانده ام و اين تلخى از كام من رد نمى شود.
« وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى »
بار سنگين نماز را هيچ سنگين بارى بر نمى دارد. قيامت خيلى عجيب است.
ابن عباس مى فرمايد:
مادرى در قيامت به جوان خود مى گويد: من يك عمل كم دارم كه مرا نجات بدهند، از اعمال خودت يك عمل به من بده. حضرت مى فرمايد: جوان فرار مى كند كه مادر حرفش را ادامه ندهد.
« وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ »
منبع : پایگاه عرفان