فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حقيقت ريا و تظاهر

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد دهم

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

در اين فصل حضرت صادق عليه السلام به يكى از بدترين رذايل اخلاقى و آلودگى هاى قلبى يعنى ريا و تظاهر به عمل اشاره مى كنند.

امام عليه السلام مى فرمايند:

براى خوش آمد كسانى كه نه حيات دست آن هاست و نه ممات ونه از دست آنان براى تو در دنيا و آخرت كارى برمى آيد، عمل مكن.

عمل براى خوش آمدى مردم نه اين كه سودى به انسان عمل كننده برنمى گرداند، بلكه زحمت و رنج انسان را ضايع و در پايان كار، جز حسرت و ندامت چيزى براى آدمى باقى نمى گذارد.

ريا درختى است كه ميوه آن شرك خفى است و ريشه وپايه ريا نفاق و دورويى است.

اين شركى كه روايت تذكر مى دهد شرك در عبادت است و در حقيقت رياكار، همسو و همراه و هم سفر با بت پرستان است.

ريا در واقع امر به اين معناست كه انسان روى زمين پر قيمتى، زحمت فوق العاده بكشد و انواع درختان و گياهان را به عمل آورد، چون تمام درختان و گياهان به مرحله ثمرآوردن برسند، انسان ارّه تيزى را بردارد و به شخصى التماس كند كه بيا هر چه درخت و گياه در اين زمين است از بيخ و بن بر كن!!

رياكار با ارّه ريا كه به دست مردم مى دهد اصرار مى كند كه عملش از قبولى و رضايت حضرت حق قطع گردد و به ثمر واقعى و حقيقى نرسد.

با اين معنا بايد گفت: ريا كردن، كارى است احمقانه و رياكار در حقيقت حمّال و عمله شيطان است.

براى دور ماندن از ريا تمرين ها و رياضت هاى سخت شرعى لازم است و اگر كسى در مقام معالجه اين مرض هولناك بر نيايد به خسران ابدى دچار خواهد شد، توجه به حقيقت اسما و صفات الهى مانند ربّ، قابل، رحمان، رحيم، خالق، ودود، غفور، كريم، اللّه، رفيع الدّرجات و توجه به اين كه تمام موجودات مملوك حقّند و از خود حيثيّت و هويت و اعتبار ندارند و توجه به اين كه روزى خواهد آمد كه احدى قدرت ندارد براى نجات انسان كارى صورت بدهد و توجه به اين كه عبادت جز براى حضرت حق واقع نمى شود، داروهاى علاج ريا هستند.

پرونده حركات انسان

براى انسان در هر حركتى سه پرونده هست.

در احاديث مرويه از اولياى الهى آمده:

«يُنْشَرُ لِلْعَبْدِ فى كُلِّ حَرَكَةٍ مِنْ حَرِكاتِهِ وَانْ صَغُرَتْ ثَلاثَةُ دَواوينَ: الدّيوانُ الْاوَّلُ لِمَ وَالثّانى كَيْفَ وَالثّالِثُ لِمَنْ»؟

براى عبد در هر حركتى از حركاتش هر چند كوچك و كم باشد سه پرونده تشكيل مى شود: 1- براى چه؟ 2- چگونه؟ 3- براى كه؟

معناى پرونده اوّل «براى چه» آن است كه براى چه منظور اين حركت را انجام دادى؟ آيا منظورت اين بود كه مولايت تو را امر كرده يا به خاطر هواى نفس و شهوت بود، پس اگر در اين مرحله از رسيدگى سالم درآمد نوبت به پرونده دوم مى رسد كه عمل را چگونه انجام دادى كه خداى را در هر عمل، شرايط و حدودى است كه بايد رعايت گردد و رسيدگى مى شود كه آيا تشخيص حدود و شرايط از روى علم و تحقيق بوده يا از روى جهل و گمان؛ پس اگر از اين مرحله بازرسى نيز به سلامت بگذرد پرونده سوم مطرح مى گردد كه براى چه كسى انجام دادى، آيا در عمل اخلاص داشتى و تنها براى خدا انجام دادى و به محتواى «لا اله الّا اللّه» كه بر زبان داشتى وفادار بودى؟ تا اجر و پاداشت بر خدا باشد. يا آن كه براى ريا و تزوير ونشان دادن به مخلوقى همانند خودت بود كه بايد اجر و پاداشت را از همان مخلوق بگيرى، چنان كه در روايات متعدد اين مضمون آمده و يا آن كه عملى كه انجام دادى براى رسيدن به مزد و پاداش دنيوى بوده كه بهره ات را در دنيا برده اى و يا آن كه از روى سهو و غفلت بوده كه اجر و پاداشى ندارى.

بالجمله، اگر آدمى متوجه باشد كه اين چنين بازپرسى ها در پيش دارد نفس خود را رها نمى كند تا هر چه بخواهد انجام دهد و پيش از آن بازخواست شود، خودش را به دادگاه وجدان مى كشد و از او بازخواست مى كند تا نفس از راه حق منحرف نشود و به خسران و زيان گرفتار نگردد.

يكى از عرفاى بزرگ در سخنى عميق و با معنا مى گويد:

«انَّما يَتَحَقَّقُ بِالْمُراقَبَةِ مَنْ يَخافُ عَلى فَوْتِ حَظِّهِ مِنْ رَبِّهِ».

مراقبت از نفس در كسى تحقق مى يابد كه بر فوت بهره اش از پروردگار بترسد.

غفلت ما از مراقبه از آن روست كه ندانستيم با ترك مراقبه چه از دست داده و خواهيم داد و از چه بهره هاى الهى محروم بوده و خواهيم بود و ندانستيم كه حظّ ربّ چيست؟ و چگونه آن حظّ با مخالفت با حضرت او منافات دارد، افسوس كه

در اثر سوء تعليم و تربيت دل خود را با وعده هاى پوچ شيطانى خوش داشتيم و محكمات آيات و روايات را ناديده گرفتيم و اكنون بر ماست كه در آتش حرمان و هجران بسوزيم تا فردا با ما چه رفتار كنند؟!

چه عجيب است كه گاهى اهل گناه اگر بدانند بيننده اى آنان را مى بيند، گرچه آن بيننده طفل صغير باشد به ملاحظه بر مى خيزد و حتى شنيده شده و يا در كتاب ها آورده اند كه گاهى بت پرستان در مقام عصيان از بت خود ملاحظه مى كردند، اما عده اى از مردم كه ادعاى ايمان واسلام دارند در حركات و سكنات و در اعمال و رفتار خود از حضرت حق ملاحظه نمى كنند و اين عدم ملاحظه از ذلّت و پستى وبيچارگى نفس است و از تيره روزى و سيه بختى انسان!

غزالى مى گويد:

جوانى شب هنگام به دامن زنى در آويخت، زن گفت: حيا نمى كنى؟

گفت: از كه؟ كه بجز ستارگان چشمك زن آسمان كسى چشم بر ما ندوخته است.

زن گفت: پس ستاره آفرين كجا شد؟!!

بياييد در هر عملى وجود مقدس خالق و مالك و حيات بخش و رزاق و خداى خود را لحاظ كنيم كه همه كاره اوست و به همه جا و به همه كس ناظر اوست، وكليد بهشت و جهنم در اختيار اوست و قبولى و ردّ عمل با حضرت اوست.

 

نامه اى تكان دهنده

عبداللّه قطب در بيان عذاب حرمان و هجران از حق كه معلول گناه و معصيت به خصوص معاصى قلب مخصوصاً برنامه زشت ريا است در نامه اى به دوستش مى نويسد:

اما بعد: سزد كه آدمى ضعيف كه تاب گزيدن مورچه ندارد از عذاب خداى و گزيدن حيات و عقارب دوزخ و شكنجه و داغ آن جهان خود را نگاه دارد كه عذاب حقّ است، وسطوت و بطش او از مجرمان مصروف نيست.

و اگر آدمى انديشد كه خداى كريم و رحيم است، كجا بنده را چنين عذاب كند؟

بايد بينديشد كه آنچه حال خداى با بنده مجرم كرده كه او را محلّ معصيت آفريدگار خويش و به جفا و نافرمان بردارى قيوم سماوات مبتلا كرده است از ابتلاى به عذاب كمتر نيست، بلكه نزد ارباب همم و اهل معرفت، اين زيادت است، چنان چه اگر يكى از ايشان را مخيّر سازند ميان عذاب و يا ابتلاى به معصيت، عذاب را دوست تر دارد از ابتلاى به معصيت كه بندگان حق شناس معصيت را براى آن كه معصيت است دشمن دارند با قطع نظر از آن كه سبب عذاب مى شود و يا نمى شود، چنانچه رسول اللّه صلى الله عليه و آله كه در شأن صهيب فرمود:

نِعْمَ الْمَرء صُهَيْبٌ لَوْ لَمْ يَخَفِ اللّهَ لَمْ يَعْصِهِ «1».

نيكو مردى است صهيب، برفرض اگر از خداى نمى ترسيد باز معصيت خدا را نمى كرد.

و بنده مستبصر داند كه اگر العياذ باللّه به عذاب جاويد مبتلا شوند اين اهون است از آن كه به نافرمانى و عقوق و جفا در كار آفريدگار تبارك اسمه موصوف گردند، چون خداى عزّوجلّ اين خذلان به بنده پسنديد كه او به چنين موصوف گردد كه نافرمانى خداست، چه عجب اگر او را به عذاب مبتلا گرداند كه اهون از آن است نزد مستبصر حق شناس.

و چون درآخرت، جلال و بزرگوارى خداى بر مجرمان ظاهر شود چنان كه آن را انكار نتوانند كرد و بينند كه چنان نافرمانى و سوء معامله با چه كسى كرده، بينشى كه از آن تعامى «2» ميسّر نباشد و از زشتى كردار خود آگاه شوند آگاهى اى كه تجاهل با آن نتوان ورزيد، ايشان را حالتى روى نمايد از خجالت كه عذاب آتش با شدّت و حدّت كه آن راست اهون از آن باشد و اگر ايشان را به عذاب آتش مشغول كنند و آن خجالت ايشان را فراموش شود، يا ساعتى از آن ذاهل و غافل گردند گويى بر ايشان منتى توان نهاد و واى بر كسى و بدا به حال او كه عذاب آتش با آنچه اوست اهون الحالين او باشد...

در آتشم بيفكن و نام گنه مبر

 

كآتش به گرمى عرق انفعال نيست

     

آرى، براى اهل بينش حرمان و هجران از او سخت ترين عذاب و محروميت از قرب و وصال بدترين شكنجه است.

 

كلام غزالى درباره ريا

غزالى در باب مهلكات «كيمياى سعادت» بر اساس آيات و روايات درباره ريا مى گويد «3»:

بدان كه ريا كردن به طاعت هاى حق تعالى از كباير است و به شرك نزديك است و هيچ بيمارى بر دل پارسايان غالب تر از اين نيست كه چون عبادتى كنند، خواهند كه مردمان از آن خبر يابند و برجمله ايشان را پارسا اعتقاد كنند و چون مقصود از عبادت اعتقاد مردمان بود، خود عبادت نبود كه پرستيدن خلق بود و اگر آن نيز مقصود باشد با پرستيدن حق تعالى شرك بود و ديگرى را با حق تعالى شريك كرده باشد اندر عبادت خويش و حق تعالى همى گويد:

 [فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً] «4».

و هر كه به ديدار حق تعالى اميد دارد گو اندر عبادت حق تعالى هيچ شركت ميفكن.

 

ريا در نماز

و خداى تعالى همى مى گويد:

[فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ* الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ* الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ* وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ ] «5».

پس واى بر نمازگزاران* كه از نمازشان غافل و نسبت به آن سهل انگارند.*

همانان كه همواره ريا مى كنند* و از [دادن ] وسايل و ابزار ضرورى زندگى [و زكات، هديه و صدقه به نيازمندان ] دريغ مى ورزند.

واى بر كسانى كه ايشان را نماز با شهوت و ريا كنند.

يكى پرسيد از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه رستگارى چيست؟ گفت:

اندر آن كه طاعت خداى تعالى كنى و رياى مردمان نكنى و گفت: روز قيامت يكى را بياورند و گويند: چه طاعت دارى؟ گويد: جان خود اندر راه حق تعالى فدا كرده ام تا اندر غزا مرا بكشتند، گويند: دروغ گويى براى آن كردى تا گويند: فلان مرد مردانه است، بگيريد و وى را به دوزخ بريد.

ديگرى را بياورند و گويند: چه طاعت دارى؟ گويد: هر چه داشتم به صدقه بدادم، گويد: دروغ گويى براى آن بكردى تا بگويند: فلان مرد سخى است، بگيريد وى را به دوزخ بريد «6».

ديگرى را بياورند و گويند: چه طاعت دارى؟ گويد: علم و قرآن بياموختم و رنج بسيار بردم، گويند: دروغگويى، براى آن آموختى تا گويند: فلان مرد عالم است، بگيريد وى را به دوزخ ببريد.

و رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت: از امّت خويش از هيچ چيز چنان نترسم كه از شرك كهين، گفتند: آن چيست يا رسول اللّه؟

گفت: ريا.

و گفت: روز قيامت حق تعالى گويد با مرائيان، نزديك آن كسانى شويد كه عبادت براى ايشان كرديد و جزاى خود طلب كنيد.

و گفت: به حق تعالى پناه كنيم از «جُبُّ الحزن» يعنى غار اندوه، گفتند: يا رسول خدا «جبّ الحزن» چيست؟ گفت: واديى است اندر دوزخ ساخته براى قرّاء مرائى و گفت: حقّ عزّوجلّ همى گويد: هر كه عبادتى كرد و ديگرى را با من شركت داد من از شريك بى نيازم جمله بدان همباز دادم.

رسول صلى الله عليه و آله گفت: خداى نپذيرد كردارى كه اندر وى يك ذره ريا بود. معاذ همى گريست، عمر گفت: چرا همى گريى؟ گفت: از رسول صلى الله عليه و آله شنيدم اندك ريا شرك است و گفت: مرائى را روز قيامت ندا كنند و آواز دهند يا مرائى يا نابكار يا غدّار! كردارت ضايع شد و مزدت باطل شد برو و مزد از آن كس طلب كن كه كار براى وى كردى «7».

شداد بن اوس گويد:

رسول صلى الله عليه و آله را ديدم كه همى گريست. گفتم: يا رسول اللّه! چرا همى گريى؟

گفت: همى ترسم كه امت من شرك آورند نه آن كه بت پرستند يا ماه و آفتاب ليكن عبادت بر او به ريا كنند «8».

و گفت: اندر ظلّ عرض آن روز كه هيچ ظلّ نباشد جز آن مردى نخواهد بودن كه بدست راست صدقه بداد و خواست كه از دست چپ پنهان دارد.

عبادت خالصانه

رسول صلى الله عليه و آله گفت:

چون حق تعالى زمين را بيافريد بلرزيد كوه را بيافريد تا وى را فروگرفت ملايك گفتند: هيچ چيز نيافريد حق تعالى قوى تر از كوه.

پس آهن رابيافريد تا كوه راببريد، گفتند: آهن قوى تر است، آتش را بيافريد تا آهن را بگداخت، پس آب را بيافريد تا آتش را بكشت، پس باد را بفرمود تا آب را برجاى بداشت. پس ملايك خلاف كردند و گفتند: بپرسيم از حق تعالى كه چيست از آفريده هاى تو كه هيچ چيز از آن قوى تر نيست؟ گفت: آدمى كه صدقه بدهد به دست راست كه دست چپ وى خبر ندارد، هيچ آفريده اى قوى تر از وى نيست و نيافريده ام «9».

 

عبادت ناخالص

معاذ همى گويد كه رسول صلى الله عليه و آله گفت:

كه حقّ عزّوجلّ هفت فرشته پيش از آفريدن آسمان ها بيافريد، پس از آن آسمان ها بيافريد و هر يك را كرد موكّل بر آسمانى و دربانى آن آسمان به وى داد.

چون فرشتگان زمين كه كردار خلق نويسند و آنان حفظه اند عمل بنده كه از بامداد تا شب كرده باشد رفع كنند تا آسمان اول برند و بر طاعت وى ثناى بسيار گويند و چندان عبادت كرده باشد كه نور وى چون نور آفتاب بود آن فرشته كه موكل بود بر آسمان اول گويد: اين طاعت ببريد و بر روى وى باز زنيد كه من نگهبان اهل غيبتم. مرا حق تعالى فرموده است كه هر كه غيبت كند مگذار كه عمل وى بر تو بگذرد.

پس عمل ديگر رفع كنند كه غيبت نكرده باشد تا به آسمان دوم آن فرشته گويد:

ببريد و بر روى وى باز زنيد كه اين براى دنيا كرده است و اندر مجالس بر مردمان فخر كرده است و مرا فرموده اند كه عمل وى را منع كنم.

پس عمل ديگرى رفع كنند كه اندر وى صدقه باشد و روزه و نماز و حفظه عجب بمانده باشند از نور روى و چون به آسمان سيم رسد آن فرشته گويد: من موكلّم بر كبر كه من عمل متكبران را منع كنم و وى بر مردمان تكبر كردى.

پس عمل ديگرى رفع كنند تا به آسمان چهارم آن فرشته گويد: من موكل عُجبم و عمل وى بر عجب نبودى نگذارم كه عمل وى از من بگذرد.

پس عمل ديگرى رفع كنند و آن عمل چون عروسى بود كه به شوهر تسليم خواهند كرد تا به آسمان پنجم برند آن فرشته گويد: آن عمل بر روى وى باز زنيد و برگردن وى نهيد كه من موكّل حسدم هر كه در علم و عمل به درجه وى رسيدى او را حسد كردى!!

پس عمل ديگرى رفع كنند و هيچ منع نبود تا به آسمان ششم آن فرشته گويد:

اين عمل ببريد و بر روى وى باز زنيد كه وى بر هيچ كس كه وى را بلايى و رنجى رسيدى رحمت نكردى بلكه شادى كردى و من فرشته رحمتم مرا فرموده اند تا عمل بى رحم منع كنم.

پس عمل ديگرى رفع كنند كه نور وى چون نور آفتاب بود و بانگ آن در آسمان ها افتاده باشد و هيچ كس منع نتواند كرد چون به آسمان هفتم رسد آن فرشته گويد: اين عمل بر روى وى باز زنيد كه وى بدين عمل خداى را نخواست بلكه مقصود وى حشمت بود نزديك علما و نام و بانگ بود اندر شهرها و هر چه چنين بود ريا باشد و خداى تعالى عمل مرائى نپذيرد.

پس عمل ديگرى رفع كنند و از آسمان هفتم بر گذرانند و اندر وى همه خُلق نيكو بود و ذكر و تسبيح وهمه فرشتگان آسمان گواهى دهند كه اين عمل پاك است و به اخلاص است حق تعالى گويد: شما نگهبان عمليد و من نگاهبان دل، وى اين عمل را نه براى من كرده است و اندر دل نيّت ديگرى داشت، لعنت من كه خدايم بر وى باد، فرشتگان همه لعنت گويند و گويند: لعنت تو و لعنت ما بر وى باد.

آسمان ها گويند: لعنت ما بر وى باد و هفت آسمان و هر چه اندر هفت آسمان است بر وى لعنت كنند و امثال اين اندر ريا بسيار است «10».

انسان با دقت در روايات و معارف الهى به اين نكته متوجه مى شود كه ريا عمل بسيار پليد و آتش سوزنده و سختى است كه هم چون آتش جهنم تمام زحمات انسان را مى سوزاند و از آدمى چيزى باقى نمى گذارد.

 

ريشه كنى ريا

نقل مى كنند كه:

علامه بحرالعلوم بيست و پنج سال خنده نكرد و شاگردان آن بزرگوار در همه حال وى را مغموم و مهموم مى ديدند، پس از بيست و پنج سال تبسّمى بر لبان مباركشان نقش بست، يكى از شاگردان كه محرم سرّ بود از سبب آن تبسّم پس از بيست وپنج سال پرسيد؛ آن جناب جواب داد: بيست وپنج سال براى ريشه كن كردن ريا از خانه قلب در تلاش بودم تا امروز به توفيق خدا و به كمك عنايت و رحمت او متوجه شدم كه ريشه اين رذيلت از قلبم كنده شده، بدين سبب از شدّت خوشحالى خنديدم.

راستى، وقتى وجود انسان از آلودگى هاى ظاهر و پنهان پاك مى شود، چه دنياى عجيبى براى آدمى پيدا مى شود و چه لذت روحى و معنوى كه قابل مقايسه با هيچ لذّتى نيست به انسان دست مى دهد، درآن وقت است كه انسان جز او نمى بيند و جز او نمى خواهد و جز او نمى گويد و از غير حضرت او لذت نمى برد.

ديده اى واكنم از تو به رويت نگرم

 

زان كه شايسته ديدار تو نبود نظرم

چون ترا هر نفسى جلوه به حسنى دگر است

 

هر نفس زان نگران در تو به چشمى دگرم

تويى از منظر چشمم نگران برزخ خويش

 

كه تويى مردمك ديده و نور بصرم

هر كه بى رسم و اثر گشت به كويش پى برد

 

من بى رسم و اثر ناشده پى مى نبرم

بوى جانبخش تو همراه نسيم سحر است

 

زان سبب مرده انفاس نسيم سحرم

مغربى آينه دل زغبار دو جهان

 

پاك بزداى كه پيوسته در او مى نگرم «11»

     

 [يُقالُ لِلْمُرائى عِنْدَ الْميزانِ: خُذْ ثَوابَكَ وَثَوابَ عَمَلِكَ مِمَّنْ اشْرَكْتَهُ مَعى فَانْظُرْ مَنْ تَعْبُدُ، وَمَنْ تَدْعو، وَمَنْ تَرْجو وَمَنْ تَخافُ. وَاعْلَمْ انَّكَ لا تَقْدِرُ عَلى اخْفاءِ شَىْ ءٍ مِنْ باطِنِكَ عَلَيْكَ وَتَصيرُ مَخْدوعًا بِنَفْسِكَ. قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: [يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ ] «12»]

 

مزد رياكار

امام صادق عليه السلام در دنباله روايت مى فرمايد:

روز قيامت به پاى ميزان اعمال به رياكار مى گويند: اجر و ثواب و مزد عملت را از آن كس بخواه كه وى را با من در عملت شريك كردى.

پس اى بنده حق! دقت كن كه چه كسى را عبادت مى كنى، و كه را مى خوانى، و به كه اميد دارى و از كه مى ترسى؟

تو قدرت پوشيده داشتن باطنت را بر خود ندارى، از فريب نفس امّاره خلاصى براى تو نيست و تو گول خور نفسى، گمانت اين است كه مى توانى چيزى را از حضرت او پنهان دارى و به آن جناب كه آگاه بر ظاهر و باطن تمام هستى است فريب آورى، خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد:

منافقان و دورويان با خداى و مؤمنان خدعه كنند نمى دانند كه جز با خود خدعه نمى كنند و به اين معنا شعور ندارند.

 [وَاكْثَرَ ما يَقَعُ الرّياءُ فِى الْبَصَرِ، وَالْاكْلِ، وَالْكَلامِ، وَالْمَشْىِ، وَالْمُجالَسَةِ، وَاللِّباسِ، وَالضَّحْكِ، وَالصَّلاةِ، وَالْحَجِّ، وَالْجَهادِ، وَقِراءَةِ الْقُرْانِ، وَسائِرِ الْعِباداتِ الظّاهِرَةِ]

 

موارد ريا

امام صادق عليه السلام مى فرمايند ريا اكثراً در اين امور راه پيدا مى كند:

1- چشم 2- خوردن 3- حرف زدن 4- راه رفتن 5- مجالست 6- لباس 7- خنده 8- نماز 9- حج 10- جهاد 11- قرائت قرآن و ساير عبادات ظاهره

 

رياى چشم

رياى چشم مانند نظر به عجز و انكسار و نگاه با حالت از روى سالوسى كه مردم از طريق اين گونه نگاه بر خوبى باطن آدمى حكم كنند و يا بگويند فلانى كم خواب است و از اولياى خداست و داراى حالات معنوى و ملكوتى است.

 

رياى در اكل

رياى در اكل و خوردن مانند اين كه انسان در برابر مردم كمتر از حد معمول خودش بخورد تا مردمان بگويند آدم كم خورى است، خوشا به حال او كه بر شكم مسلّط است و از اين راه به كسب نور معرفت مشغول است.

سعدى در گلستان مى گويد:

عابدى مهمان امير شهر شد، چون از مهمانى برگشت به فرزندش گفت: سفره غذا بياور كه گرسنه ام. گفت: پدر مگر در خانه امير غذا نخوردى؟ گفت: چرا ولى به اندازه نخوردم. گفت: پدر به قضاى تمام عباداتت اقدام كن كه در مجلس كم خوردى تا بگويند كم خور است و زياد عبادت كردى تا بگويند عابد است و تو در اين مسير جز زيان و خسارت سودى نبرده اى!

 

رياى در كلام

رياى در كلام اين است كه سخن كم گويى و سخن نيكوگويى و سخن با حالت از خدا و انبيا گويى تا بگويند خوشا به حالش كه عجب مى فهمد و چه زبان پاكى دارد كه جز سخن حق بر آن جارى نمى شود!

 

رياى در راه رفتن

رياى در راه رفتن به اين است كه آهسته قدم بردارى و سر به زيراندازى و مواظب حركات بدن باشى تا بگويند مشى او مشى اوليا و حركاتش حركات عباد خداست.

 

رياى در مجالست

رياى در مجالست به اين است كه در يك جلسه در برابر بينندگان به خود فرو روى و از حرف زدن با اين و آن بپرهيزى و از سخن گفتن مردمان با هم روى درهم كشى، يعنى من از اين مجالست و رفاقت و نشست و برخاست بيزارم تا همه برتو حسرت خورند و بر تو غبطه برند واز تو پيش ديگران تعريف كنند.

 

رياى در لباس

رياى در لباس اين است كه كهنه بپوشى و لباس خشن برتن كنى و خود را سخت به زحمت اندازى تا بگويند خوشا به حالش كه عجب زاهدى است و در بندگى چه موجود موفقى است.

 

رياى در خنده

رياى در خنده اين است كه خنده ات تلخ باشد و يا خنده تمسخر به اهل دنيا و اهل غفلت باشد تا بگويند عجب آدم متوجه و بيدارى است كه حتى خنده هايش با حساب است.

 

رياى در نماز و حج و جهاد

رياى در نماز و حج وجهاد و قرائت قرآن وساير عبادات ظاهره هم معلوم است و نيازى به شرح وتوضيح ندارد.

راستى، رياكار آدم بدبخت و تيره روز و سياه نامه اى است كه عمرى را در مشقت و زحمت است و كم ترين سود و حاصلى از آن همه زحمت نصيب او نيست، ولى آنان كه براى خدا كار مى كنند داراى برگ برنده اند و در روز قيامت از بهره ابدى و منفعت هميشگى برخوردارند.

 [وَمَنْ اخْلَصَ لِلّهِ باطِنَهُ وَخَشَعَ لَهُ بِقَلْبِهِ وَرَأى نَفْسَهُ مُقَصِّرًا بَعْدَ بَذْلِ كُلِّ مَجْهودٍ وَجَدَ الشُّكْرَ عَلَيْهِ حاصِلًا فَيَكونُ مِمَّنْ يُرْجى لَهُ الْخَلاصُ مِنَ الرِّياءِ وَالنِّفاقِ اذَا اسْتَقامَ عَلى ذلِكَ فى كُلِّ حالٍ ]

 

اخلاص در عمل

امام عليه السلام درپايان روايت مى فرمايند:

هركس باطن خويش را براى حضرت حق خالص كند و با قدم خشوع به سوى آنجناب حركت كند و بعد از انجام تمام عبادات بدنى و مالى و اخلاقى، خود مقصّر در پيشگاه آن حضرت بداند، از جاده شكر نعمت ها تجاوز نكرده و بايد گفت: براى وى اميد نجات از ريا و نفاق هست، اگر اين واقعيت را ادامه دهد و بر اين احوالات الهيه در هر حال استقامت ورزد.

يكى از دوستان اهل علم نقل مى كرد:

در شهر مقدس مشهد مسجدى بنا شد و در آن مسجد نماز و جلسات مذهبى بر پاگشت، ولى مسجد از فرش لازم و وسايل مورد نياز جلسات خالى بود، در يك نيمه شب كه تمام مردم محل، خواب بودند و خادم مسجد در آن شب در مسجد نبود، شخصى مى آيد و تمام مسجد را با بهترين فرش زينت كرده و به اندازه نياز چهارصد نفر وسايل در آن مسجد مى گذارد و مى رود و عاقبت هم بر كسى معلوم نگشت كه اين عمل خير كار كدام خيّر خالص و بنده مخلص بوده؟!

يار اگر آشنا شود چه شود

 

بخت اگر يار ما شود چه شود

گر زخُم خانه مى وصلش

 

جرعه قسم ما شود چه شود

گر دل خسته مرا اى جان

 

غمزه ات غمزدا شود چه شود

نفسى گر برآورم با تو

 

تا دل از غصه واشود چه شود

چون حجاب من از منست اگر

 

اين من از من جدا شود چه شود «13»

     

 

روايات باب ريا

از رسول خدا صلى الله عليه و آله معناى آيه [فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ ] «14» پرسيدند فرمود: انسان عملى را انجام ميدهد نيت و قصدش وجه اللّه نيست بلكه براى اين است كه مردم از او تعريف كنند و در بين مردم پاك و خوب جلوه نمايد، علاقه مند است مردم از وضع او آگاه گردند، اين انسان همان است كه به عبادت پروردگارش شرك ورزيده است «15».

علاء بن فضيل مى گويد: از حضرت صادق عليه السلام تفسير آيه «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا» را پرسيدم. فرمودند: كسى كه نماز بگزارد يا روزه بگيرد، يا بنده اى را آزاد كند يا حج بجا آورد و قصدش تعريف مردم باشد، مشرك در عمل شده اما اين شرك اگر به دايره توبه كشيده شود قابل آمرزش و عفو حق است «16».

قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إِنَّ النّارَ وَأهْلَهَا يَعِجُّونَ مِنْ أهلِ الرِّياءِ فَقِيلَ: يَا رَسُولَ اللّهِ وَكَيْفَ تَعِجُّ النَّارُ؟ قَالَ: مِن حَرِّ النَّارِ الَّتى يُعَذِّبُونَ بِهَا «17».

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: آتش و اهل آن از اهل ريا به فرياد مى آيند، عرضه داشتند: فرياد آتش چگونه است؟ فرمود: حرارت و داغى آن كه مردم به آن معذّبند.

قال الصادق عليه السلام: يُجاءُ بِعَبْدٍ يَوْمَ القِيامَةِ قد صَلّى فَيَقُولُ: يا رَبِّ صَلَّيْتُ ابْتِغاءَ وَجَهِكَ فَقالَ لَهُ: بَلْ صَلَّيْتَ لِيُقالَ ما احْسَنَ صَلاةَ فُلانٍ اذْهَبُوا بِهِ الىَ النّارِ.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: بنده اى را روز قيامت مى آورند كه داراى نماز است، عرضه مى دارد: اى پروردگارم! براى رضاى تو نماز خواندم، به او گفته مى شود: نه، تو نماز خواندى براى اين كه مردم بگويند فلان كس چه نماز نيكويى دارد «18».

 

علامت رياكار

اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:

براى رياكار سه علامت است:

1- چون تنها باشد از عبادت كسل و سست است.

2- چون در جمع باشد در عبادت با نشاط است.

3- اگر از او تعريف كنند بر عملش مى افزايد. و اگر در معرض تعريف قرار نگيرد از عملش كم مى كند «19».

 

رضايت قلبى بعد از عمل خير

به اين نكته هم بايد توجه داشت كه گاهى انسان عمل خير و كار مثبتى انجام مى دهد و جز رضاى حق قصدى از آن عمل ندارد، ولى وقتى مردم از عملش باخبر مى شوند در قلبش شادى و سرور مى ريزد، اين برنامه بنا بر روايات از مسئله ريا استثنا شده است، چرا كه خوشحالى بعد از عمل طبيعى هر قلبى است.

زراره از حضرت باقر عليه السلام پرسيد:

مردى كار خيرى مى كند، ديگران از آن كار آگاه مى شوند، بر اثر آگاهى مردم آن مرد خوشحال مى شود، اين چه معنايى است؟ حضرت فرمود: مانعى ندارد، هر كسى علاقه مند است دربين مردم به خير و خوبى شناخته شود، وقتى اصل عمل براى خدا باشد و انسان به قصد مردم يا چهره كردن انجام نداده باشد بى مانع است «20».

به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفتند:

مردى عمل خيرى انجام مى دهد و مردم وى را به آن خير مى ستايند، حضرت فرمودند: اين خير گويى مردم بشارت دنيايى اوست، بشارت آخرتش دراين آيه شريفه است «1:

[بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ] «22».

 [به آنان مى گويند:] امروز شما را مژده باد به بهشت هايى كه از زيرِ [درختانِ ] آن نهرها جارى است.

راوى مى گويد:

به امام صادق عليه السلام عرضه داشتم: مردى وارد نماز مى شود نمازش را عالى و نيكو بجا مى آورد و قصدش اين است كه ديگران را به چنين نمازى وادار كند اين چه نمازى است؟ فرمود: از ريا خارج است و اين يك نوع هدايت مردم به سوى خير است «23».

دل من آينه توست مصّفا دارش

 

از پى عكس رخ خويش مهيّا دارش

رخ زيباى تو را آيينه اى مى بايد

 

از براى رخ زيباى تو زيبا دارش

حيف باشد كه براى نقش من و مادروى

 

از پى نقش تويى نقش من و ما دارش

چو تماشاى رخ خويش در او خواهى كرد

 

پاك از بهر نظرگاه و تماشا دارش

مغربى مفرد و يكتا دلارام مدام

 

مظهر اوست دلت مفرد و يكتا دارش «24»

     

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: 12/ 150.

(2)- تعامى: چشم پوشى.

(3)- كيمياى سعادت: 571، اصل هشتم.

(4)- پس كسى كه ديدار [پاداش و مقام قرب ] پروردگارش را اميد دارد، پس بايد كارى شايسته انجام دهد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نكند. كهف (18): 110.

(5)- ماعون (107): 4- 7.

(6)- محجة البيضاء: 6/ 139، كتاب ذم الجاه والرياء.

(7)- منية المريد: 318، الفصل الثانى؛ بحار الأنوار: 69/ 303، باب 116، حديث 50.

(8)- مجموعة ورام: 2/ 233؛ مستدرك الوسائل: 1/ 109، باب 11، حديث 113.

(9)- محجة البيضاء: 6/ 142، كتاب ذم الجاه والرياء.

(10)- محجة البيضاء: 6/ 142، كتاب ذم الجاه والرياء؛ بحار الأنوار: 67/ 246، باب 54، حديث 20.

(11)- مغربى تبريزى.

(12)- بقره (2): 9.

(13)- فيض كاشانى.

(14)- كهف (18): 110.

(15)- الكافى: 2/ 293، باب الرياء، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 1/ 71، باب 12، حديث 159.

(16)- تفسير العياشى: 2/ 352، حديث 92؛ بحار الأنوار: 69/ 301، باب 116، حديث 40.

(17)- بحار الأنوار: 69/ 305، باب 116، حديث 52؛ مستدرك الوسائل: 1/ 107، باب 11، حديث 109.

(18)- الزهد: 62، باب 11، حديث 166؛ بحار الأنوار: 69/ 301، باب 116، حديث 44.

(19)- مجموعة ورام: 1/ 187، بيان ذم الرياء؛ محجة البيضاء: 6/ 143، كتاب ذم الجاه والرياء.

(20)- الكافى: 2/ 297، باب الرياء، حديث 18؛ وسائل الشيعة: 1/ 75، باب 15، حديث 168.

(21)- بحار الأنوار: 69/ 294، باب 116، حديث 18.

(22)- حديد (57): 12.

(23)- مستطرفات السرائر: 632؛ بحار الأنوار: 69/ 301، باب 116، حديث 39.

(24)- مغربى تبريزى.

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

جنايات بسر ابن ابى ارطاة از طرف معاويه
حسنين امامند چه قيام كنند يا قعود
پيشواي چهارم حضرت امام زین العابدین علیه السلام
با تقواترین شما کیست؟
آیا تمام گناهان بخشیده می شود؟!
نقش انسان در مقدرات شب قدر
نهضت امام حسین علیه السلام الگوی ماندگاری
موارد سهولت در حوزه دین اسلام  
هشت مسئله ای که از امام صادق(ع) یاد گرفتم
شكايت دل از علي ناظمي

بیشترین بازدید این مجموعه

سد راه محبّت و مهرورزى
عالی ترین و با فضیلت ترین عبادت ها
امام حسین از نگاه نبوی
معارف الهى و مسئله غرور
بهترین عمل در شب قدر چیست؟
روش کشف زبان قرآن
شهادت حضرت امام زین العابدین علیه السلام تسلیت ...
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
عنصر شهادت طلبی در کربلا
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^