فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

دو نكته ظريف

دو نكته ظريف

سخن ، در ترسيم فشرده وسايل نجات بخش حسين عليه السلام و ترسيم تعدّد آن وسايل و ديگر، مقايسه ثمره و اثر آنها با ديگر كارهاى شايسته است كه نخست نگرش بر دو نكته ظريف ضرورى مى نمايد.


نكته اول : 


اَ يَحْسَبُ الاِْنْسانُ اَنْ يُتْرَكَ سُدًى
آيا انسان به راستى چنين مى پندارد كه او را به حال خود رها ساخته اند؟
هان اى انسان ! هرگز چنين مپندار كه بيهوده آفريده شده اى و چنين مينديش كه تورا به حال خود رها كرده اند و در آفرينش تو هدف وغرضى در كار نبوده و تو بيهوده و سرگردان و بى هدف راه زندگى را مى پيمايى ، چرا كه آفريدگار تو حكيم و فرزانه و توانا و بى نياز است و از كارهاى بيهوده ، بازى و بازيگرى ، پاك و منزّه است .


پيامها و فرمانهاى تكوينى  


هان ! اى انسان ! تو پس از آنكه موجودى در خور ذكر شدى ، در مراحل گوناگون خلقت و در عوالم مختلف وجود، پيامها و فرمانهاى تكوينى آفريدگارت را دريافت داشتى ؛ هم زمانى كه به صورت خاك و نبات و غذا بودى و هم آنگاه كه مراحل مختلف عالم رحم را از آغازين مرحله آن ، از نطفه گرفته تا علقه ، مضغه ، استخوان بندى و رويش گوشت بر روى استخوانهايت را، مرحله به مرحله پشت سر نهادى و هم آنگاه كه به صورت انسان كاملى پديدار شدى و نعمت گرانبهاى عقل و نيروها و استعدادها و تواناييها و قابليّتهاى بسيار جسمى و روحى به تو ارزانى شد.
آرى ! تو در همه اين مراحل و عوالم وجودت ، مورد خطاب آفريدگارت قرار گرفته ، فرمانهاى تكوينى او را دريافت مى داشتى .
آنگاه كه به مقتضاى اين خطابها و پيامهاى تكوينى ، موجوديّت يافتى ، اقسام چندگانه پيامها و فرمانهاى مسئوليّت آفرين از جانب آفريدگارت بدين گونه كه خواهدآمد، به سوى تو صادر شد.


پيامها و فرمانهاى تشريعى  


تو از يك سو مخاطب پيامهاى عقيدتى ، اخلاقى ، اقتصادى ، بدنى ، روحى و عبادى واجب و مستحبّ هستى و از دگر سو، مخاطب هشدارهايى به منظور اجتناب از ضدّارزشها در ابعاد انديشه و عقيده وامور مالى و رفتار و كردارت . و نيز پيامهاى ديگرى كه بايد نخست آنها را به طور شايسته فرا گيرى و پس از آموختن آنها، به كارشان بندى .
آنگاه ، پس از اين پيامها، تازه پيامهاى ديگرى به سويت متوجّه مى گردد، تا تو را به سوى آراستگى به ارزشهاى اخلاقى ، ارشاد نمايد. پيامهايى كه تو را به فرمانبردارى از خدا، به مسابقه در كارهاى پسنديده ، به يافتن وسيله تقرّب به خدا، به گشودن راه به سوى او، به اجابت دعوت ، دعوت كننده به سوى او، به آماده ساختن زاد و توشه براى سفر آخرت ، به تقوا و پرهيزكارى ، به جهاد در راه حق و عدالت ، به سرعت گرفتن به سوى بخشايش ‍ خدا و به ديگر كارهاى شايسته و خداپسندانه فرمان مى دهد.
پس از اين فرمانها نيز فرمانهاى ديگرى به سوى تو متوجّه مى گردد، امّا اين بار فرمانهاى تكوينى ، كه به مجرّد پايان يافتن عمر يكى پس از ديگرى صادر و اجرا مى گردد، براى نمونه :
با فرا رسيدن واپسين لحظات زندگى ، به روح ، فرمان جدايى از كالبد صادر مى گردد وبه بدن فرمان افتادن ، به نيروى جسمى و روحى فرمان سقوط و خاموشى مى رسد و به چشم و گوش و زبان فرمان تاريكى و كرى و گنگى .
آنگاه فرمانت مى دهند كه تمامى اموال و امكانات و هر چه در دست دارى و دنيا و ارزشهاى آن را كه با چشمانت مى نگرى ، همه و همه را، يك مرتبه رها كنى و تو بى هيچ قدرت مقاومت و چون و چرا، خواهى پذيرفت و هنگامى كه اين مرحله نيز تحقّق يافت ؛ اينك در معرض خطابهاى ديگرى قرار خواهى گرفت كه آثار و ره آورد خطابهاى مسئوليّت آفرينى است كه در دنيا متوجّه تو گرديد.
و اينجاست كه به تناسب عملكرد و انجام مسئوليتها، يا ترك وظايف ، وضعيّت و شرايط گوناگون مى شود و برخى رو سفيد مى گردند و برخى روسياه .


عالم پس از مرگ  


فرمانهاى تكوينى اين مرحله ، بسيار است از آن جمله دستوراتى است كه پس از مرگ و متلاشى شدن و گذرانيدن عالم برزخ ، به سويت متوجّه مى گردد كه به موجب آنها بايد اعضا و اندامهايت از هم پاشيده و وجودت به هم بپيوندند و كالبد خاكى ات را از نو بسازند. آنگاه روح ، آن حقيقت الهى ، بار ديگر به كالبدت باز گردد و تو همان گونه كه اينك هستى پديدار گردى و جالب اينجاست كه به مجرّد صدور چنين فرمانى ، در يك لحظه همه چيز عوض ‍ مى شود و تو همان گونه كه اراده شده است ، از رحم خاك سربرآورده و به سوى صحراى سوزان محشر به راه مى افتى .


روز سهمگين رستاخيز  


مرحله ديگرى فرا مى رسد و به صورت ديگرى مخاطب مى شوى اين بار بدين صورت :
اِقْرَاءْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ
هان اى انسان ! كارنامه عمل خويش را بخوان . امروز تو خود براى حسابرسى از خويشتن بسنده اى .
و تو كارنامه ات را به دست راست يا چپ و يا از پشت سرت ، دريافت مى دارى و آن را به دست خود مى گشايى و مى خوانى ، امّا چه خواندنى ؟ يا با حالتى اندوهبار و شرمسار خواهى گفت :
يالَيْتَنى لَمْ اُوتَ كِتابِيَهْ
اى كاش هرگز كارنامه زندگيم را به دستم نداده بودند و ندانسته بودم كه حسابم چيست .
و يا برق شادى از ديدگانت درخشيدن خواهد گرفت و فرياد خواهى كشيد كه :
فَيَقُولُ هاَّؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ
هان اى مردم ! بياييد كارنامه زندگى مرا بخوانيد، من يقين داشتم كه حساب خويشتن را ملاقات خواهم كرد.
باز مرحله ديگرى از راه مى رسد، اين بار به برخى ندا مى رسد كه :
يا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ
هان اى بندگان من ! اينك ، امروز نه بيم و هراسى بر شما خواهد بود و نه اندوهگين خواهيد شد.
و به برخى بدين صورت كه :
وَ امْتازُوا الْيَوْمَ اَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ
هان اى جنايتكاران ! اينك روز جدايى است ، كناره گيريد و از هم جدا شويد.
باز هم صحنه ديگر رستاخيز پديدار مى گردد و اين بار خطاب به فرشتگان در برخورد با بندگان است .
در مورد گناهكاران فرمان مى رسد كه :
وَقِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ
آنان را بازداشت كنيد، چرا كه آنان مسئول عملكرد خويش اند و بايد بازخواست گردند.
امّا در مورد ايمان آورندگان دستور مى يابند كه با مهر و محبّت بسيار با آنان روبرو گردند و به آنان اطمينان دهند كه :
اَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ
نترسيد و اندوهگين مباشيد اينك شما را به بهشتى كه وعده داده شده ايد بشارت باد.
و باز مرحله ديگر و دستورات ديگرى و اين بار فرمان كيفر شديد برخى سردمداران جنايتكار صادر مى گردد و به فرشتگان ندا مى رسد كه :
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ
او را بگيريد و به زنجيرش بكشيد.
و راستى كه چه بازداشت و به زنجير كشيدن وحشتناكى ! كه نه عشيره اش مى تواند نجاتش دهد و نه خاندانش و نه راه نجات ديگرى برايش خواهد بود و نيز خطاب مى شود كه :
ثُمَّ الْجَحيمَ صَلُّوهُ
اينك او را به آتشهاى شعله ور دوزخ بكشانيد.
و ندا مى رسد كه :
ثُمَّ فى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعوُنَ ذِراعاً
اينك او را در زنجيرى به درازاى هفتاد ذراع به بند بكشيد.
و تو چه مى دانى كه اينگونه به زنجير كشيده شدن يعنى چه ؟ آن هم نه زنجيرى بسان زنجيرهاى دنيا و نه آنگونه كه فردى را در دنيا به زنجير مى كشند، بلكه در شرايط بسيار دردناك و هراس انگيزى ، جز آنگونه كه در دنيا ديده و يا شنيده ايم .
و نيز به فرشتگان در مورد انسان خطاب جديدى مى رسد كه : يا با توى انسان روبرو شوند و اينگونه سخن گويند:
وَقالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ
درود بر شما، بهشت برايتان خوش باد بدانجا وارد شويد و در آنجا جاودانه بمانيد.
و يا طبق اين دستور عمل كنند كه :
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ اِلى سَواءِ الْجَحيمِ
او را بگيريد و با خشونت تمام به درون شعله ها و شراره هاى دوزخش كشيد و برسرش آب جوشان بريزيد.
و باز مرحله ديگرى فرا مى رسد، اين بار در برابر خطابهايى كه سخت عتاب آميز است و تو را در حضيض ذلّت و ناتوانى و در كمند دلهره و هراس قرار مى دهد؛ ندامى رسد كه :
يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ اِنِ اسْتَطَعْتُمْ اَنْ تَنْفُذُوا
هان ! اى گروه جنّيان و آدميان ! اگر مى توانيد كه از كرانه ها و كنارهاى آسمانها و زمين بيرون رويد، برويد ... .
و ندا مى رسد كه :
...اَخْرِجُوا اَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ
(
هان اى گناهكاران !) روح خويشتن را (اينك ) از كالبدتان خارج سازيد كه امروز عذاب خوار كننده اى را پاداش خواهيد گرفت ، چرا كه نسبت به خدا سخنان ناروا مى گفتيد و خود را بزرگتر از آن مى پنداشتيد كه آيات خدا را بپذيريد.
و ديگر خطابهاى درهم كوبنده اى كه متوجّه دوزخيان مى گردد و بدانها گفته مى شود كه :
اِصْلَوْها فَاصْبِرُوا اَوْ لا تَصْبِرُوا
اينك به دوزخ در آييد كه در آن شكيبايى بورزيد يا شكيبايى نورزيد، براى شما يكسان است ؛ چرا كه تنها به آنچه در دنيا انجام مى داديد، كيفر مى شويد.
و اينگونه مورد خطاب قرار خواهى گرفت كه :
ذُقْ اِنَّكَ اَنْتَ الْعَزيزُ الْكَريمُ
بچش كه تو (مى پنداشتى ) بسيار عزيز و گرانمايه هستى !
آرى ! اين خطابها و نداهاى هفتگانه اخير، برخاسته از دو سلسله خطابها و فرمانهاى تكليفى و ارشادى خدا، به خلق است كه در آغاز بحث ترسيم شد. اينك وضعيّت خويش را نيك بنگر كه آن فرمانها را به خوبى به كار بستى يا براى اين كيفرهاى دردناك آماده شده اى ، كداميك ؟


نكته دوّم : 


تو اينك ، آماج مصيبتهاى سهمگين هستى كه اگر بدانها نيك بينديشى ، بسيار بزرگ هستند؛ به گونه اى كه بزرگتر از آنها نشايد. و اين به دو دليل است :
1
نخست اينكه ، تو آماج مصيبتها، اسير مرگ ، هدف بلاها و گرفتاريهاى گوناگونى هستى و هر لحظه در آسياى گردان به سوى مرگ .
تو بر كشتى طوفان زده اى نشسته اى كه غرق شدنش قطعى ، به نظر مى رسد، تنها نمى دانى چه زمانى غرق خواهى شد، تو را از هرسو اشرار و اوباش احاطه كرده اند، كه ناگزير به دست يكى از آنان به هلاكت خواهى رسيد، تو در حلقه محاصره دشمنان و بدخواهانى درآمده اى كه هر كدام تو را به يك سو مى كشانند.
2
فاجعه ديگرى سر راه توست كه هرگز در موردش نمى انديشى و آن را احساس نمى كنى ، در حالى كه اميرمؤ منان عليه السلام هرگاه آن را به ياد مى آورد، همانند انسان مار گزيده بر خود مى پيچيد و بسان مادر داغديده مى گريست و آن فاجعه ، عبارتست از: سفر طولانى ، منزلگاههاى هراس انگيز، فرودگاه وحشتناك ، زاد و توشه اندك ، پاى برهنه و نداشتن مَرْكب و دستهاى تهى از عمل صالح و راه پر خوف و خطرخيز است .
3
آرى ! واقعيّت اين است كه اگر نيك بينديشى ، مصيبت تو بزرگ و شرايطت بسيار نامطلوب و غمبار است . تو هستى كه در كام شعله هاى سركش و شراره هاى هستى سوز آتشهاى گوناگون گرفتار آمده اى .
آرى ! تو همان كسى هستى كه جسم و جان ، زبان و شكم ، دست و پا و ديگر اعضا و اندامهايت به شعله هاى جانسوز گناهانت شعله ور شده است . تو هستى كه در ميدان گناه به زمين خورده اى .
تو هستى كه در دام هواهاى دل و در كمند شيطان به اسارت رفته اى .
تو هستى كه كران تا كران وجودت را شعله ها و شراره هاى آتش ‍ فراگرفته است و در درون و برون و جسم و جانت زبانه كشيده و شخصيّت معنوى و انسانى ات به يكصدهزار زخم كارى گناه و جنايت و تبهكاريهاى خودت مجروح و تكّه تكّه شده و سپاهيان ضلالت و گمراهى ، تمامى اعضاى هدايت و دستگاههاى هدايت پذيرت را، پايمال ساخته اند.
4
بلاى سهمگين ديگرى كه نه از آن گريزى خواهد بود و نه راه نجات ، اين است كه اگر در اين جهان ، عمرى طولانى كنى و بمانى ، از دو حال خارج نيست : يا دچار كابوس فقر و فلاكتى ، يا ثروتمندى و احساس بى نيازى مى كنى .
در صورت نخست با فرا رسيدن پيرى و اضافه شدن فقرِ نيرو و توان جسم و جانت به فقر مالى و اقتصادى ات ، يكباره همه اقتدار و احترام و جاه و مقامت هيچ و پوچ مى گردد و كارت از نظر توده مردم تمام است .
امّا اگر ثروتمند باشى و صاحب امكانات ، در آن صورت هم با فرا رسيدن پيرى و فرسودگى و از كار افتادگى ديگر نه قدرت بهره ورى و لذّت بردن از ثروت و امكانات را خواهى داشت و نه توان حفظ و حراست آنها را و درست همين جاست كه علاوه بر رنج و گرفتارى خودت ، فقر و گرفتارى كسانى كه به كمك آنان نيازمندى بر غمهايت افزون مى گردد و كارت به جايى مى رسد كه محبوبترين عزيزانت از وجود تو رنج مى برند و همانانى كه شما به زندگى و سعادت و رفاه آنان علاقمندى ، در آرزوى مرگ تو لحظه شمارى مى كنند ... .
بگذريم ... اينك ، اگر از اين جهان رخت بربندى و كوچ كنى چه خواهى كرد و به كجا خواهى رفت ؟ جز به سوى منزلگاه قبر؟ به سوى آرامگاهى كه نه براى آرامش و آسايش خويش آماده اش ‍ ساخته اى و نه با اعمال شايسته ، فرش و چراغى از پيش بدانجا فرستاده اى .
با ورود به منزلگاه قبر، اگر در آنجا درنگ كنى چهره نازپرورده ات گرفته و پژمرده ، لبانت آماس كرده و پرچين و چروك ، كالبدت از هم پاشيده و به هم ريخته و اعضا و اندامهايت كبود و از كار افتاده مى شود و همدم خانه قبرت ، مورچگان و كرمها و عقربها و سوسكها خواهند بود و اگر از آنجا نجات پيدا كنى ، به كجا خواهى شتافت ؟ جز به صحراى سوزان محشر خواهى رفت كه زير پا و فراز سر و چهار سويت را شراره ها و شعله هاى هستى سوز آتش گناهانت فرا گرفته است و تو با اين شرايط سهمگين ، اگر بخواهى بمانى چگونه خواهى ماند؟ و اگر نخواهى به كجا خواهى رفت ؟
به راستى كه اگر بدانى با چه فاجعه و رنج عظيم و جانكاهى دست به گريبان خواهى بود، بى ترديد هم اكنون لباس ماتم بر تن نموده ، زن ، زندگى ، فرزند، خاندان ، ثروت ، امكانات ، علايق و بستگان خويش را رها كرده ، خاكسترنشينى را برخواهى گزيد.
آرى ! در اين مورد است كه پيشواى پرواپيشگان على عليه السلام هشدار مى دهد كه :
ولوتعلمون ما اءعلم ممّا طوى عنكم على اءنفسكم ، ولتركتم اءموالكم لا حارس لها و لا خالف عليها ....
هان اى مردم ! اگر آنچه من از آينده و سرنوشت شما مى دانم و بر خودتان پنهان است مى دانستيد در آن صورت سر به بيابانها نهاده و خويشتن را آماج نكوهش و سرزنش مى كرديد. بر عملكرد خويش مى گريستيد و ثروت و امكانات خود را بدون نگهبان و بى صاحب رها مى نموديد و مى رفتيد و هر كسى تنها در انديشه نجات خود بود و مصيبتها و گرفتاريهاى سهمگين خودش او را از انديشه ديگران ، حتّى فرزند دلبند و برادر از جان عزيزترش باز مى داشت .
با نگرش دقيق بر نكاتى كه در دو مقدّمه اين بخش از نظر گراميتان گذشت ، اينك بايد بدين نكته سرنوشت ساز انديشيد كه :
سالار شهيدان حسين عليه السلام با انجام شايسته و بايسته فرمان خاصّ خدا كه آن را در صحيفه ويژه اى بدان حضرت مرقوم و توسّط امين وحى به پيامبر، آنگاه اميرمؤ منان و امام حسن عليهم السلام به امانت سپرده شده و بدو تسليم گرديد؛به گونه اى مورد الطاف خاصّ آفريدگارش قرار گرفت كه هر كس از سر عرفان و ايمان و اخلاص ، به راههاى نجات و وسايل هدايت و رهايى او چنگ زند، هم مى تواند وظايف و مسئوليتهاى خويش ‍ را كه از جانب خدا بدو متوجّه شده است ، دريابد و انجام دهد؛ و هم در برابر آن پاداشى دريافت دارد كه نه تنها از خطراتى كه برشمرديم نجات يابد، بلكه از همه گردنه هاى سخت و مشكلات طاقت فرسايى كه سر راه انسانها است ، نجات يابد.
آرى ! با توسّل و اقتداى به آن حضرت ، نه تنها دستورات خدا در مورد نماز، روزه ، حجّ و عمره ، جهاد و مرزدارى و ساير تكاليف ، جامه عمل مى پوشد و پاداش انجام آنها در حساب انسان نوشته مى شود، بلكه به بركت وجود او، بهترين و بالاترين پاداشها، حاصل مى شود. گاه از اين مرحله هم فراتر مى رود و انسان به عمل و پاداشى ، غير قابل تصوّر همانند نماز و حجّ به همراه پيامبر صلى الله عليه و آله دست خواهد يافت و گاه به عمل و پاداشى مى رسد كه از نظر شمار و محتوا، اصولاً انجامش براى او امكان پذير نيست ، همانند انجام يكصد بار حجّبيت اللّه .
در توسّل و تمسّك به وسايل هدايت و نجات حسين عليه السلام گاهى پاداش هزار حجّ خواهد بود، آن هم نه حجّ عادى ، بلكه حجّى با آن حجم عظيم و شكوهمند از پاداش ، كه هر گام نهادن در انجام آن ، پاداشى معادل يكصد هزار حجّ بلكه بيشتر از آن خواهد داشت . و بالاخره فراتر از همه اينها، گاه در پيروى و توسّل عارفانه به آن حضرت ، انسان به پاداش كار پرشكوهى مى رسد كه اساساً انجام آن بيش از يك بار برايش ممكن نيست ، همانند شهادت در راه خدا كه براى يك انسان تنها يك بار ممكن است و بس ؛ امّا به بركت حسين عليه السلام و توسّل و اقتداى به راه و رسم او، گاه انسان مى تواند به پاداش هزار بار شهادت هدفدار و خالصانه وآگاهانه نايل آيد.
آرى ! با توسّل به حسين عليه السلام هم مصايب و رنجهاى كنونى برداشته مى شود و هم بلاها و گرفتاريهايى كه در معرض ‍ ورود آنها هستى ، هم عبور آسان از گردنه هاى سهمگين مرگ و جهان ديگر كه اينك بر آنها مشرّف هستى ، ممكن مى شود و هم امن و امان از هول و هراس از مسير وحشتناكى كه اينك در آن گام مى سپارى ، هم دستورات خدا به خوبى انجام مى پذيرد و هم ارزشها و صفات پسنديده در كران تا كران وجودت پديدار مى گردد و هم ريشه و ميكروب گناه و ضدّ ارزشها و آثار ويرانگر آنها نابود مى شود، هم گناهانى كه با شكستن قوانين خدا انجام شده ، مورد بخشايش و توبه قرارمى گيرد و هم درهاى بهشت پرطراوت و زيبا كه با كارهاى ناپسند مسدود ساخته اى به رويت گشوده مى شود. هم درهاى آتش دوزخى را كه بر روى خود گشوده اى بسته مى شود و هم آتشهاى شعله ورى كه تو را احاطه ساخته است ، به خاموشى مى گرايد.
با توسّل عارفانه به حسين عليه السلام و با اقتداى به راه و رسم او، هم درجات والا كسب مى گردد و هم درجات ، والا، والاتر و بلند مرتبه تر مى شود و انسان به پرفرازترين قلّه شكوه و عظمت و به جايى كه فكرش را هم نمى كرد، پر مى كشد.


منبع : ويژگيهاى امام حسين عليه السلام
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

رویارویی ارزش‌های جاهلی و اسلامی در عصر اموی
پرسشها و شبهات عاشورایی(2)
تحليلى جامعه ‏شناختى از سنت عزادارى امام ...
استراتژي امام حسين(ع)در مقابل يزيد
مصيبت امام حسين توسط جبرئيل براي حضرت آدم ...
دو نكته ظريف
مبارزهء حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) و شهادت آن ...
الهام گرفتن، درس آموختن و الگو قرار دادن ...
خشوع قلب
خطر براى وجهه ى اسلام بود

بیشترین بازدید این مجموعه

مبارزهء حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) و شهادت آن ...
خطر براى وجهه ى اسلام بود
الهام گرفتن، درس آموختن و الگو قرار دادن ...
استراتژي امام حسين(ع)در مقابل يزيد
رویارویی ارزش‌های جاهلی و اسلامی در عصر اموی
غارت خیمه ها!
دو نكته ظريف
خشوع قلب
مصيبت امام حسين توسط جبرئيل براي حضرت آدم ...
پرسشها و شبهات عاشورایی(2)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^