فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

برادر جان مرا به خیمه‌ها مبر از محمد عطارروشن

با این دو چشم خونین مشک پاره

برادر جان مرا به خیمه‌ها مبر

یاد غمت به جانم زد شراره

برادر جان مرا به خیمه‌ها مبر

************

تاب و قرارم بود این مشک تا کودکان گردند سیراب

امید من نومید گشته من مانده‌ام بی آب و بی تاب

بهر لبان خشک اصغر دیگر نمانده قطره‌‍‌ای آب

بر جسم من نشسته صدها ستاره

برادر جان مرا به خیمه‌ها مبر

************
دشتی خوانده می شود:

آخر چگونه کام اصغر را ببینم

در سوگ لبهای ترک خورده نشینم

من روی رفتن تا به خیمه را ندارم

بگذارم اینجا چون ز گلها شرمگینم

************

دیگر توان در تن ندارم تا بر گلستانت ببارم

بر پیکرم افسوس دستی بهر وفاداری ندارم

از شرم رفتن سوی خیمه خواهم که اینجا جان سپارم

بر جسم من نشسته صدها ستاره

برادر جان مرا به خیمه‌ها مبر

************
مولا بکش دست محبت بر دیده تار برادر

تا در دم آخر ببینم ماه رخت یک بار دیگر

ای کاش صد جان در تنم بود می دادم هر دم در رهت سر

بر جسم من نشسته صدها ستاره

برادر جان مرا به خیمه‌ها مبر

************
این آرزویم بود تا تیر بر چشم بی تابم نشیند

تا کام خشک کودکان را از سوز و بی آبی نبیند

ای کاش دست تازیانه گلهای طاها را نچیند

مولا بکش به چشمم دستی دوباره

برادر جان مرا به خیمه‌ها مبر

************
ای کاش می‌شد مشک آبی بهر عزیزان می‌رساندم

تا مرهمی هرچند ناچیز بر قلب زینب می‌نشاندم

یک سایبان احساس و امید بر روی گلها می کشاندم

مولا بکش به چشمم دستی دوباره

برادر جان مرا به خیمه‌ها مبر

************
آخر نمی دانم پس از من آبی به گلها می‌رسانند

یا از قساوت مشکها را در سوگ دلها می‌نشانند

یا خیمه‌های کودکان را در هرم آتش می کشانند

مولا بکش به چشمم دستی دوباره

برادر جان مرا به خیمه‌ها مبر


منبع : محمد عطارروشن
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شكايت دل از علي ناظمي
هر چند که مضمون غریبت تنهاست
گهواره های درد از حسنا محمد زاده
شد تابان رخ خورشید از او
قول و قصیده از قادر طراوت پور
قنداقه اش را بست، حالا اصغرآماده است اززهرا بشری ...
کاروان کربلا
دردم، زکودکی است که با روی همچو ماه از وصال ...
کوچه کوچه می روم از احسان محسنی فر
زان فتنه خونین که به بار آمده بود از حسین اسرافیلی

بیشترین بازدید این مجموعه

کاروان کربلا
شد تابان رخ خورشید از او
قنداقه اش را بست، حالا اصغرآماده است اززهرا بشری ...
کوچه کوچه می روم از احسان محسنی فر
دردم، زکودکی است که با روی همچو ماه از وصال ...
قول و قصیده از قادر طراوت پور
گهواره های درد از حسنا محمد زاده
شكايت دل از علي ناظمي
هر چند که مضمون غریبت تنهاست

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^