بعد خواسته آنان را مى گويد كه چقدر اين خواسته زيبا است:
« وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَ جِنَا وَذُرِّيَّـتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ »
به خدا وزن معنوى اين آيه از كوه هاى عالم سنگين تر است. گفتند: خدايا ! همسر و فرزندانى به ما بده كه باعث دلخوشى ما در دنيا و آخرت باشند.
بعد كه آن زن و فرزند را نصيب ما كردى، ما را در اين عالم، پيشواى پرهيزگاران قرار بده:
«وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا »
يعنى ما با تقوا، عبادت، خدمت، احسان، فهم و بصيرت مسابقه را از همه خوبان عالم ببريم. خدا نيز قبول كرد.
خدا در سوره شورى در مورد خواسته ها مى فرمايد:
« مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ . . . »
به تو مى دهم؛ چون بالاخره به پيشگاه من به گدايى آمدى و من گدا را رد نمى كنم.
اين ها نيز اين طور گفتند:
« رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَ جِنَا وَذُرِّيَّـتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ »
همسر و فرزندى به ما بده كه مايه خوش دلى ما در دنيا و آخرت باشند.
اى پيامبر ! تو تا بيست و پنج سالگى ازدواج نكردى. چنين زنى از من خواستى. من خانمى را به تو عنايت مى كنم كه قبل از تو ازدواج نكرده و نمى خواست بكند. من نيز او را كمك كردم كه با هيچ شوهرى رو به رو نشود. او را تا چهل سالگى نگه داشتم. خانمى با وقار، عاقل، بصير، پاك، شريف، باكرامت. من علاقه به ازدواج با تو و علاقه ازدواج تو را با او، به قلب شما انداختم كه تو در اين سنّ با زن چهل ساله ازدواج كنى.
اين خانم، خانمى بود كه در باطن، حال جدّت حضرت ابراهيم عليه السلام را داشت ؛ چون روز بيست و هفتم رجب، وقتى از غار حرا برگشتى و در زدى، درب را باز كرد و ديد كه چهره ات عوض شده است، پرسيد، تو به او گفتى: من از جانب خدا مبعوث به رسالت شده ام، گفت: تا مرا با دين آشنا نكردى داخل نيا. در شهرى كه تو را براى اين دين سنگ باران مى كردند، او همراه تو بود. بعد به تو گفت: من مالك اين اموال نيستم، همه آنها فداى قدم تو. اين از آن همسرى كه مى خواستى.
منبع : پایگاه عرفان