فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

اوصاف و اعمال شياطين انسى و جنى در قرآن (2)

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد هشتم

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

 

داورى طاغوت

 

19- شيطان اين موجود خطرناك كه به صورت جن يعنى ناديدنى و به طور اكثر به صورت انسان هاى گمراه و گمراه كننده فراوانند، و روى آشتى با حق و حقيقت را ندارند، با بكارگيرى تمام وسايل لازم از قبيل پول، مقام، و انواع عوامل گناه و معصيت، سعى دارند انسان را دچار ضلالت و افتادن در بيراهه بعيد نمايند تا هميشه رابطه انسان با توبه قطع شود.

الَمْ تَرَ الَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ انَّهُمْ آمَنُوا بِما انْزِلَ الَيْكَ وَ ما انْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدوُنَ انْ يَتَحاكَمُوا الَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ امِرُوا انْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُرِيدُ الشَّيْطانُ انْ يُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعيداً» «1»

آيا به كسانى كه گمان مى كنند به آنچه بر تو و پيش از تو نازل شده ايمان آورده اند، ننگريستى كه مى خواهند [در موارد نزاع و اختلافشان ] داورى و محاكمه نزد طاغوت برند؟ [همان حاكمان ستمكار و قاضيان رشوه خوارى كه جز به باطل حكم نمى رانند،] در حالى كه فرمان يافته اند به طاغوت كفر ورزند، و شيطان [با سوق دادنشان به محاكم طاغوت ] مى خواهد آنان را به گمراهى دورى [كه هرگز به رحمت خدا دست نيابند] دچار كند.

 

شأن نزول آيه شريفه

در شأن نزول آيه در تفاسير آمده است:

«يكى از يهوديان مدينه با مسلمانى منافق و پست اختلاف داشت. هر دو پذيرفتند كه براى خاتمه اختلاف كسى را به عنوان داور براى خود انتخاب كنند.

يهودى چون به عدالت و بى نظرى رسول خدا صلى الله عليه و آله يقين داشت به داورى آن حضرت راضى شد ولى آن مرد منافق به داورى كعب بن اشرف كه از بزرگان يهود بود گردن نهاد؛ زيرا مى دانست مى تواند وى را با رشوه و هديه بخرد و زمينه را براى جلب منفعت خود فراهم نمايد.

طاغوت از ماده طغيان است، طغيان و سركشى و شكستن تمام حدود و حقوق و قوانين است. آنان كه داورى به باطل مى كنند بدون شك طاغوت هستند، و بردن داورى و خواستن دادخواهى از آنان، حرام است.

ناگفته پيداست كه آيه شريفه همچون ساير آيات قرآن، يك حكم عمومى و جاودانى را براى همه مسلمانان در سراسر اعصار و قرون بيان مى كند، و به آنان اخطار مى نمايد كه مراجعه كردن به حكام باطل و داورى خواستن از طاغوت، با ايمان به خدا و كتب آسمانى سازگار نيست، به علاوه انسان را از مسير حق به بيراهه هائى پرتاب مى كند كه فاصله آن از حق بسيار زياد است، مفاسد چنين داورى ها در به هم ريختن سازمان اجتماعى بشر بر هيچ كس پوشيده نيست، و يكى از عوامل عقب گرد اجتماعات محسوب مى شود.» «2»

دشمنى آشكار

 

20- با توجه به مسائلى كه تمام مردم از دورترين روزگار درباره شيطان و اوصاف و اعمالش شنيده اند، گمان نمى رود كسى اورا به عنوان دشمن نشناسد، به همين خاطر است كه قرآن مجيد در بسيارى از آيات از او به عنوان دشمن آشكار «عدومبين» ياد مى كند.

وَ قُلْ لِعِبادِى يَقُولُوا الَّتى هِىَ احْسَنُ انَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ انَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلْإنْسانِ عَدُوّاً مُبيناً» «3»

و به بندگانم بگو: سخنى را كه نيكوتر است، بگويند؛ زيرا شيطان ميان آنان [به سبب سخنان زشت و بى منطق ] دشمنى و نزاع مى افكند؛ زيرا شيطان همواره براى انسان دشمنى آشكار است.

وعده دروغ

 

21- شيطان با دميدن انواع وسوسه ها، باطن انسان را نسبت به بسيارى از امور غرق غرور مى كند و از اين راه ضربه هاى مهلك و خانمان براندازى به انسان مى زند:

وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ الّا غُرُوراً» «4»

و شيطان آنان را جز از روى باطل و دروغ وعده نمى دهد.

فتنه گرى شيطان

 

22- شيطان در عرصه گاه حيات انسان جز فتنه گرى برنامه اى ندارد، و هدفش از فتنه، بسته شدن راه بهشت به سوى انسان است.

ممكن است انسان بر اثر ايمان و عمل صالح مستحق بهشت شود، شيطان حسود و اين دشمن خطرناك سعى مى كند با فتنه هاى خود زمينه خروج انسان را از اين استحقاق فراهم نمايد.

قرآن مجيد در اين موضوع به تمام مردم هشدار جديد مى دهد:

يا بَنى آدَمَ لايَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما اخْرَجَ ابَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ» «5»

اى فرزندان آدم! شيطان، شما را نفريبد چنانكه پدر و مادرتان را [با فريبكاريش ] از بهشت بيرون كرد.

جان سليمانست و تن چون اهرمن

 

خاتم شاهيست عقل مؤتمن

اهرمن چون خاتم شاهى ربود

 

شد سليمان دور از ملك وجود

بار ديگر چون كه خاتم يافت او

 

اهرمن از ملك او برتافت رو

هى بكش اين نفس كافر كيش را

 

فارغ از اين اهرمن كن خويش را

خاتم جان را بگير از ديوتن

 

ملك را بستان زدست اهرمن

     

 

ناسپاسى شيطان

 

23- شيطان با همه نعمتى كه از جانب حق در اختيار دارد، موجودى بسيار ناسپاس است، و مى خواهد عباد الهى را نيز مانند خود به ناسپاسى وادارد، اين انسان مؤمن و بيدار است كه هرگز گول او را نمى خورد، و در برابر نعمت هاى حق به ناسپاسى بر نمى خيزد، آن كه با داشتن نعمت هاى فراوان الهى به ناسپاسى برخيزد برادر شيطان است.

انَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا اخْوَانَ الشَّياطينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً» «6»

بى ترديد اسراف كنندگان و ولخرجان، برادران شياطين اند، و شيطان همواره نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است.

حضرت صادق عليه السلام در روايت مهمى، مبذّر را بدين صورت معرفى مى كنند:

مَنْ أَنْفَقَ شَيْئاً فى غَيْرِ طاعَةِ اللّهِ فَهُوَ مُبَذِّرٌ، وَ مَنْ انْفَقَ فى سَبيلِ اللّهِ فَهُوَ مُقْتَصِدٌ. «7»

كسى كه در غير راه اطاعت حق مالى بپردازد، تبذير كننده، و آن كه در راه خدا انفاق كند ميانه رو محسوب مى شود.

 

كبر شيطان

 

24- شيطان موجودى است كه نهايت كبر در او قرار دارد، و محض همين خصلت خطرناك بود كه از اطاعت فرمان حق نسبت به سجده آدم سرپيچى كرد.

فَسَجَدَ الْملائِكَةُ كُلُّهُمْ اجْمَعُونَ* الّا ابْليسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافرِينَ» «8»

پس فرشتگان همه با هم سجده كردند* مگر ابليس كه تكبّر ورزيد و از كافران شد.

مكر و كيد شيطان

 

25- اين موجود خطرناك در تمام زمينه ها نسبت به انسان داراى كيد است ولى چون انسان در برنامه طاعت و تقوا پشتيبانى همانند حق دارد، كيد او ضعيف است، و با كمترين توجّهى به حضرت حق و روز قيامت و عاقبت كار مى توان كيد او را باطل ساخت.

الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ فى سَبيلِ اللّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ فِى سَبيلِ الطّاغُوتِ فَقاتِلُوا اوْلياءَ الشَّيْطانِ انَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً» «9»

آنان كه ايمان آورده اند، در راه خدا مى جنگند؛ و كسانى كه كافر شده اند، در راه طاغوت مى جنگند. پس شما با ياران شيطان بجنگيد كه يقيناً نيرنگ و توطئه شيطان [در برابر اراده خدا و پايدارى شما] سست و بى پايه است.

 

تقوا و رهايى از شيطان

 

26- شياطين براى ربودن انسان از منطقه رحمت حق، چنان فعاليت گسترده اى دارند كه آدمى را همچون نگين انگشتر در ميان گرفته و دور انسان مى چرخند تا حدى كه گويى كسى همانند آنان با انسان تماس ندارد، تنها چيزى كه همانند يك حصن حصين مى تواند انسان را از خطرات اين مسّ كنندگان حفظ كند فقط و فقط تقواست.

انَّ الَّذينَ اتَّقَوْا اذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَاذا هُمْ مُبْصِرُونَ» «10»

به حق كسانى كه [نسبت به گناهان، معاصى و آلودگى هاى ظاهرى وباطنى ] تقوا ورزيده اند، هرگاه وسوسه هايى از سوى شيطان به آنان رسد [خدا و قيامت را] ياد كنند، پس بى درنگ بينا شوند [و از دام وسوسه هايش نجات يابند.]

«پرهيزكاران هنگامى كه وسوسه هاى شيطانى، آنها را احاطه مى كند، به ياد خدا و نعمت هاى بى پايانش، به ياد عواقب شوم گناه و مجازات دردناك خدا مى افتند، در اين هنگام ابرهاى تيره و تارِ وسوسه از اطراف قلب آنها كنار مى رود، و راه حق را به روشنى مى بينند و انتخاب مى كنند.

طائف به معنى طواف كننده است، گويا وسوسه هاى شيطانى همچون طواف كننده اى پيرامون فكر و روح انسان پيوسته گردش مى كنند تا راهى براى نفوذ بيابند.

اگر انسان در اين هنگام به ياد خدا و عواقب شوم گناه بيفتد، آنها را از خود دور ساخته و رهائى مى يابد، و گرنه سرانجام در برابر اين وسوسه ها تسليم مى گردد.

اصولًا هر كس در هر مرحله اى از ايمان، و در هر سنّ و سال گهگاه گرفتار وسوسه هاى شيطانى مى گردد، و گاه در خود احساس مى كند كه نيروى محرك شديدى در درون جانش آشكار شده و او را به سوى گناه دعوت مى كند.

اين وسوسه ها و تحريك ها در سنين جوانى بيشتر است، و در محيطهاى آلوده همچون محيطهاى امروز كه مراكز فساد در آن فراوان، و آزادى نه به معنى حقيقى بلكه به شكل بى بند و بارى همه جا را فرا گرفته، و دستگاه هاى تبليغاتى غالباً در خدمت شيطان و وسوسه هاى شيطانى هستند فزون تر مى باشد، تنها راه نجات از آلودگى در چنين شرايطى، نخست فراهم ساختن سرمايه تقواست كه در آيه به آن اشاره شده و سپس مراقبت و سرانجام توجه به خويشتن و پناه بردن به خدا، ياد الطاف و نعمت هاى او، و مجازات هاى دردناك خطاكاران است.

در روايات و أخبار به اثر عميق ذكر خدا در كنار زدن وسوسه هاى شيطان اشاره شده است.

حتى افراد بسيار با ايمان و دانشمند و باشخصيت هميشه در مقابل وسوسه هاى شيطانى احساس خطر مى كردند، و از طريق مراقبت با آن مى جنگيدند.

وسوسه هاى نفس و شيطان همانند ميكرب هاى بيمارى زا مى باشد كه در همه وجود دارد، ولى به دنبال بنيه هاى ضعيف و جسم هاى ناتوان مى گردند، تا در آن جا نفوذ كنند، امّا آنها كه جسمى سالم و نيرومند و قوى دارند، اين ميكرب ها را از خود دفع مى كنند.

جمله شريفه: فَاذا هُمْ مُبْصِرُونَ «به هنگام ياد خدا چشمشان بينا مى شود و حق را مى بينند».

اشاره به اين حقيقت است كه وسوسه هاى شيطانى پرده بر ديد باطنى انسان مى افكند، آن چنان كه راه خدا را از چاه و دوست را از دشمن و نيك را از بد نمى شناسند، ولى ياد خدا به انسان بينايى و روشنايى مى بخشد، و قدرت شناخت واقعيت ها را به او مى دهد، شناختى كه نتيجه اش نجات از چنگال وسوسه هاست.» «11»

مارد و مَريد در قرآن

 

27 و 28- قرآن مجيد از اين موجود خطرناك در آياتى تعبير به مارد و مريد فرموده، يعنى شيطان، عاصى و منافق و سرپيچ و شرور و خبيث است، و برشماست كه تا لحظه آخر عمر از او در پرهيز باشيد، و گرنه تمام اين حالات جهنمى به شما هم سرايت خواهد كرد.

وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ» «12»

و آن را از هر شيطان سركشى حفظ كرديم.

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِى اللّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ» «13»

و برخى از مردم اند كه [همواره ] بدون هيچ دانشى [بلكه از روى جهل و نادانى ] درباره خدا [با اصرار بر يك اعتقاد بى پايه ] برخورد خصمانه و گفتگوى ستيزآميز مى كنند، و از هر شيطان سركشى پيروى مى نمايند.

فراموشى ياد خدا

 

29- اين موجود پرخطر، با ايجاد پيچ و خم هاى عجيب و غريب در زندگى، وآرايش هر نوع گناه در برابر دل، سعى مى كند در باطن انسان نسبت به واقعيت ها به خصوص حضرت حق و قيامت در طاعت و عبادت و نبوت و امامت ايجاد نسيان و فراموشى كند، تا آدمى از سعادت دنيا و آخرت محروم شود.

اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَانْساهُمْ ذِكْرَ اللّهِ» «4

شيطان بر آنان چيره و مسلّط شده و ياد خدا را از خاطرشان برده است.

وسوسه گرى شيطان

 

30- شيطان در وسوسه گرى دستى توانا و پرقدرت دارد، او از پى وسوسه ها در قلب انسان، خيالات و هواها را تحريك و آدمى را از عرصه گاه حقيقت دور مى كند، براى مبارزه با وسوسه او چاره اى جز پناه بردن به خدا به وسيله عبادت و طاعت نيست:

وَ امّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ انَّهُ سَميعٌ عَليمٌ» «15»

و اگر [وسوسه اى از سوى ] شيطان، تو را [به خشم بر مردم و تركِ مهربانى و ملاطفت ] تحريك كند، به خدا پناه جوى؛ زيرا خدا شنوا و داناست.

شيطان و خناس

 

31- قرآن در مرحله اى ديگر از شيطان به عنوان خناس و وسوسه گر در سينه ها ياد مى كند و مى فرمايد:

مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ* الَّذى يُوَسْوِسُ فى صُدُورِ النّاسِ* مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ» «16»

از زيان وسوسه گر كمين گرفته و پنهان* آن كه همواره در سينه هاى مردم وسوسه مى كند* از جنّيان و آدميان.

«اگر محيط درونى انسان با نور معرفت و ايمان روشن باشد، و در پناه ربوبيت رب و تصرّف او و تقوا درآيد، و قوا و فرشتگان الهام بخش به خير و صلاح راههاى نفوذ و وسوسه هاى شرانگيز را ببندند، آن وسوسه گر خنّاس به عقب برمى گردد و در كمين مى ماند تا به چه صورتى و از چه مجرايى و با چگونه وسوسه اى پيش آيد، و در انتظار آن است كه انگيزه هاى هواها و شهوات و كبر و حسد و ديگر خوى هاى پست محيط درونى را، تاريك و مشوّش گردانند، تا سربرآرد و بر قوا و انگيزه هاى خير بتازد و عقل را تيره سازد، و فرمان اراده را به دست گيرد و براى پيشبرد شر و انجام هر گونه گناه، جلوى بينش و عاقبت انديشى را مى بندد، و شبهه و عذرها پيش مى آورد و شوق ها و آرزوها و اميدهاى كاذب و پست برمى انگيزد.

و اگر نور ايمان پرتو افكند و هوشيارى و پشيمانى از گناه پيش آمد، باز خود را پنهان مى نمايد و براى يورش و وسوسه از طريق ديگر آماده مى شود، مانند ميكرب هايى كه در پيرامون و لابه لاى نسوج بدن كمين كرده يا در حال كمين هستند تا اگر جراحتى در بدن پديد آيد و يا دستگاه هاى اصلى آن مختل گردد و قواى دفاعى خون ناتوان شود، در آن رخنه نمايند و از ميان نسوج سربر آرند و پيش روند.

فعل يوسوس ، وسوسه مستمر را مى رساند، صدر جاى قلب و محل بروز عواطف و انگيزه ها است.

امواج وسوسه ها و الهامات و انگيزه هاى گوناگون و متضاد، در اين محل تلاقى مى نمايند و هر يك از انديشه و خواستِ انسان را به سوى خود مى كشند.

و چون انسان پيوسته اثرپذير و در معرض وسوسه ها و الهامات مى باشد، نبايد خود منشأ اصلى و انگيزنده اين واردات و آثار باشد، و چون اينها حادثند، بايد علل و اسباب محدثه اى داشته باشند، و چون متضادند بايد علل و اسباب آنها مبادى مختلفى باشند كه بعضى خود ذاتاً خير و منشأ خيرات و بعضى شر و منشأ شرور مى باشند، آن كه مبدأ خير است «فرشته» ناميده شده، و مبدأ شر «شيطان خناس» است.

آن حال ترديدى كه براى انسان هنگام مواجه شدن با گناه و حرام لذّت انگيز يا ثواب و واجب مشقت آور پيش مى آيد، نمودارى از اين جواذب متضاد درونى است، در اين حال احساس مى شود كه عاملى انسان را به سوى زشتى و گناه و ترك واجب مى كشاند، و عامل ديگرى از آن باز مى دارد.

بيشتر مردم با آن كه پيوسته در معرض تأثير و جواذب اين عوامل مى باشند، يا يكسر از آنها غافلند، يا چون محكوم حواسند آنها را معلول انگيزه هاى حسى و يا قواى نفسانى مى پندارند، فقط در روشنى ايمان و معارف عاليه و هدايت قرآن مى توان اين عوامل و آثار و تحريكات آنها را شناخت و هوشيار آنها بود، و در پناه «رب النّاس» و «ملك النّاس» و «اله الناس»، مى توان راه نفوذ و وسوسه ها را بست و دريچه انوار الهامات را گشود.» «17»

شيطان و وعده فقر در انفاق

 

32- شيطان وقتى كه انسان مى خواهد با مال و منالش در راه خدا خرج كند، به او وعده فقر مى دهد، و از اين راه او را در وحشت مى اندازد، تا صفت بخل در او تحريك شود و از انفاق باز ايستد.

الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللّهُ واسِعٌ عَليمٌ» «18»

شيطان، شما را [به هنگام انفاق مال با ارزش ] از تهيدستى و فقر مى ترساند، و شما را به كار زشت [چون بخل وخوددارى از زكات و صدقات ] امر مى كند، و خدا شما را از سوى خود وعده آمرزش و فزونى رزق مى دهد؛ و خدا بسيار عطا كننده و داناست.

سعى كنيم وعده هاى دروغ شيطان در برابر وعده هاى صحيح و استوار حضرت حق در ما اثر نگذارد، و به اين معنا توجه داشته باشيم كه انفاق اگر چه در ظاهر از مال ما مى كاهد ولى در باطن امر، رحمت الهى و جنّت ابدى جاى آن را مى گيرد.

همزات شيطان

 

33- شيطان اين منبع شر و آلودگى به فرموده قرآن مجيد داراى همزات است.

همزات جمع همزه به معناى دفع و تحريك با شدّت است. تمام شيطان هاى پنهان و آشكار اين خباثت را دارند كه هر نوع وسوسه را در قلب بياندازند و انسان را از حق دور كنند.

همزات به قدرى خطرناك است كه حضرت حق در قرآن مجيد به رسول اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

وَ قُلْ رَبِّ اعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينِ» «19»

و بگو: پروردگارا! از وسوسه هاى شيطان ها به تو پناه مى آورم.

آنگاه كه به رسول اسلام با آن همه قوت و قدرت روحى مى فرمايند از وساوس شيطان به حضرت رب پناه ببر تكليف امثال ما ضعيفان روشن است.

با توّجه به سى و سه آيه اى كه نشانگر اوصاف و اعمال شيطان بود، امام عليه السلام در كمال خضوع و خشوع به پيشگاه حضرت رب العزّه عرضه مى دارد:

خداوندا! به تو پناه مى بريم از وسوسه هاى شيطان رجيم و فريب هايش و از اعتماد به هوس هاى باطل و وعده ها و نويدها و فتنه انگيزى ها و دام هايش، و از اين كه در گمراه كردن ما از طاعت تو، و بى آبرو كردنمان به وسيله معصيت به طمع افتد. يا اين كه چيزى كه پيش ما نيكو جلوه دهد در نظرمان نيكو آيد، و يا چيزى كه به ما ناپسند نشان دهد بر ما گران آيد.

الهى! او را به وسيله عبادتت از ما بران، و با پايدارى و استقامت در محبّتت او را سرافكنده ساز، و ميان ما و او حجابى قرار ده كه آن را ندرد، و سدّ نيرومندى كه آن را نشكافد.

امام عليه السلام در فرازهاى اول دعا مغلوب شدن شيطان را در عبادت، محبّت و عشق حق، رحمت الهيه و تقوا مى داند:

زمانى كه اوقات انسان به عبادات و فرائض فردى و خانوادگى و اجتماعى پر شود، و قلب مركز جوشش عشق حق گردد، و رحمت الهى بين انسان و نفس اماره كه ابزار شيطان براى گمراه كردن انسان است ساتر و حجاب شود، و آدمى پشت سدّ تقواى الهى قرار گيرد، راه نفوذى براى شيطان جهت دسترسى به انسان نخواهد ماند.

اى دليل راه گم شد راه من

 

آه بر اين نفس شهوت خواه من

نفس طغيان كرده از راه خدا

 

جان و دل بنموده از جانان جدا

قوّت از كف رفت و دستم بسته شد

 

از گنه ياران روانم خسته شد

شعله عمرم شود كم كم خموش

 

مى رود از سر مرا اين عقل و هوش

     

 

رهزن دين طرد حق ديو رجيم

 

پهن كرده بهر من خوان حميم

كويكى آدم كه گيرد دست من

 

بازگرداند دوباره هست من

شيث يا رب در كجا دارد مقام

 

تا مرا از جام حق ريزد به كام

اين چه طوفانست برخيزد ز روح

 

خود نجاتم كشتى نوح است نوح

هست ادريسم دليل راه عشق

 

برنمى آيد زمن جزآه عشق

گر دهد آن خضرم از آب حيات

 

مى رهد روحم زگرداب ممات

صالحا بنگر مرا در درد و غم

 

از روانم برطرف بنما الم

     

آتشى افروخت دشمن سوى من

 

شعله اش بگداخت جان و روى من

اى خليل حق بشارتها كجاست

 

اى كه دارويت به هر دردى شفاست

سرد كن بهر خدا از من شرر

 

تا از اين غم ديده برگرددخطر

گر سخن با من بگويد آن كليم

 

مى كند حقم عطا قلب سليم

پير كنعان ديده ام گريان چراست

 

اين همه غم بر دل و جان از كجاست

اى گهر از ديدگانم شو روان

 

تا دهى صيقل تو زنگ قلب و جان

يوسف اى بزم محبت را تو شمع

 

كن پريشان خاطر من را تو جمع

اى دم عيسى روانم زنده كن

 

مرده ام جانا مرا پاينده كن

اى حبيب حق اميد من رسول

 

اى حيات عالم اى سرّ عقول

اى سرافراز شبستان صفا

 

اى گل باغ فضيلت از وفا

شأن تو لولاك و آيات مجيد

 

واصف تو حضرت رب حميد

رحم آخر بر دل زارم كنيد

 

از جهالت باز بيدارم كنيد

اين منم مسكين زره وامانده ام

 

كاروان رفتست و من جا مانده ام

     

 

(مؤلف)

 

پی نوشت ها:

 

______________________________
(1)- نساء (4): 60.

(2)- تفسير نمونه: 3/ 490- 493.

(3)- اسراء (17): 53.

(4)- اسراء (17): 64.

(5)- اعراف (7): 27.

(6)- اسراء (17): 27.

(7)- تفسير العياشى: 2/ 288، ذيل آيه 26 سوره اسراء؛ تفسير الصافى: 3/ 188، ذيل آيه 26 سوره اسراء.

(8)- ص (38): 73- 74.

(9)- نساء (4): 76.

(10)- اعراف (7): 201.

(11)- تفسير نمونه: 7/ 66- 67، ذيل آيه 201 سوره اعراف.

(21)- صافّات (37): 7.

(31)- حج (22): 3.

(14)- مجادله (58): 19.

(15)- اعراف (7): 200.

(16)- ناس (114): 4- 6.

(17)- تفسير پرتوى از قرآن: 4/ 314، ذيل آيه 4 سوره ناس.

(18)- بقره (2): 268.

(19)- مؤمنون (23): 97.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

بررسی مباحث‏ بلاغی در صحیفه سجادیه
مرض خوره اندرونى در يزيد
خزيمه
زيادتى در عمر و رزق
حركت امام حسين عليه السلام از مكه مكرمه به سمت ...
 اخلاق و رفتار امام سجاد عليه السلام‏
با پدر و مادر، هم می‌توان بهشتی شد و هم جهنمی!
سفارش خدا به پیامبران
هر چند که مضمون غریبت تنهاست
اسناد و شرح‏های صحیفه سجادیه‏

بیشترین بازدید این مجموعه

نتيجه
شیوه های تربیتی مطلوب
حجاب از نگاه استاد انصاریان
عيد فطر، عيد بخشش و مغفرت
توحید عملی و عبادی
سیره پیامبر اعظم (ص)
بررسی فریضه الهی نماز، تاثیر و جایگاه آن در زندگي ...
یار واقعی امام هادی(ع)
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^