فارسی
شنبه 01 ارديبهشت 1403 - السبت 10 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

گناه و سبب آن - جلسه سوم (1) – (متن کامل + عناوین)

 

شناخت حرام ها و حرمت ها

چهار برنامه ويژه در ماه مبارك رمضان

 

تهـران، حسينيه همدانى ها رمضان 1384

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

به نظر وجود مبارك رسول خدا  صلى الله عليه و آله ماه مبارك رمضان مهم ترين كلاس براى تعليم و تربيت انسان است. براى اين كه انسان به حقايق تعليم و تربيت مورد نظر حضرت حق و پيغمبر عظيم الشأن اسلام و ائمه طاهرين  عليهم السلام برسد، چهار سفارش مهم در اين زمينه به عباد خدا و بندگان پروردگار شده است.

سفارش اول: وجود مبارك رسول خدا  صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

 

« فَاجْتَنِبُوا فِيه كلَّ حَرامٍ »[1]

 

از ابتداى ماه مبارك تا پايان اين ماه، شبانه روز، همت كنيد، توان به خرج بدهيد و خود را از دسترس هر حرامى دور نگهداريد.

سعى شما بر اين باشد كه قلب، جان، فكر و تمام اعضاى بدن شما با حرام
ارتباط پيدا نكند.

مسأله اى كه بايد براى همه ما مورد توجه قرار بگيرد، شناخت حرام ها است. از آيات قرآن و روايات استفاده مى شود كه بخشى از حرام ها، حرام مالى است كه در قرآن مجيد و روايات آمده كه از آنها بپرهيزيد و كناره گيرى كنيد.

 

لزوم اجتناب شديد از حرام مالى

بخشى از حرام هاى مالى، تخريب كننده عبادات هستند. ممكن است عبادتى را زحمت بكشد و انجام بدهد، ولى حرام مالى آن عبادت را باطل كند. چه اندازه از حرام مالى، عبادت را باطل مى كند؟

من نمى دانم مردم نسبت به حرام هاى مالى تا چه اندازه دغدغه دارند، اما براى اين كه بدانيد حرام مالى از نظر باطن چيست، به اين روايت عنايت كنيد:

لحظه رحلت پيغمبر  صلى الله عليه و آله سر ايشان روى دامن امام على  عليه السلام بود، چشم مبارك را باز كرده، جمله اى فرمود و از دنيا رفت.

عجيب بودن مسأله اين است كه پيغمبر  صلى الله عليه و آله نفس آخر را خرج گفتن ذكر نكردند، چون نيازى نداشتند كه رحلت ايشان به گفتن ذكر ميزان شود.

در قيامت عده اى وارد بهشت مى شوند، اما عده اى، وجودشان بهشت شده است. همه هويت پيغمبر  صلى الله عليه و آله توحيد، «لا اله الا الله» و شهادت به وحدانيت خدا بود؛ رگ، پوست، مو، گوشت، عصب، استخوان، اعضا و جوارح، قلب، جان، نفس، زبان. لذا «لا اله الا الله» نگفتند، بلكه جمله اى فرمودند و از دنيا رفتند.

اميرالمؤمنين  عليه السلام مى فرمايد: حضرت چشم مباركش را باز كرده، فرمود: على جان! به امت من بگو: مال مردم را به مردم پس بدهند، گرچه نخ باقى مانده ته
سوزن باشد كه هيچ مصرفى ندارد.
[2]

چون نخ باقى مانده ته سوزن كه از خود سوزن كوچك تر است، ديگر قابل دوخت و دوز نيست كه آن نخ را مصرف كند. اين نخ كوچك را درمى آورند و دور مى اندازند، ولى پيغمبر  صلى الله عليه و آلهفرمود: اگر مال مردم نزد شماست، حتى اگر به اندازه نخ ته سوزن باشد، پس بدهيد.

اگر صاحب نخ راضى نباشد و اين نخ حرام روى لباس نمازگزار باشد و او توجه داشته باشد، نمازش باطل است. شما ممكن است بفرماييد: يك ذره نخ به اين پيكر عظيم نماز چگونه مى تواند لطمه بزند؟ شير، آفريده شده خدا در سينه حيوانات حلال گوشت، اگر در صد ليتر شير پاك، فضله موش بيافتد، خوردن، خريد و فروش آن شير حرام است، چون نجس شده است.

آلودگى براى تخريب لازم نيست كه به اندازه آسمان باشد. ميكروب وبا اول يكى است و با چشم ديده نمى شود، ولى اين يك ميكروب به سرعت تكثير
مى شود و در نهايت بدن را از كار مى اندازد. اين نگاه اسلام به مال حرام است. پيكر نماز را مى تواند خراب كند، حتى نخ ته سوزن، دكمه حرام، به معنويت نماز لطمه مى زند.

 

اهميت توجه به آثار مال حرام در اسلام

پيغمبر  صلى الله عليه و آله مى فرمايد: تا آثار لقمه اى از حرام در بدن نمازگزار باقى است، آن نماز قبول نمى شود.[3] اگر چه نمازگزار بايد نمازش را بخواند، ولى قبول نمى كنند. اين تخريب كنندگى حرام است.

ما اول بايد حرام ها را بشناسيم و به اين نكته توجه كنيم كه بخشى از حرام هاى مالى، عبادات را به هم مى زند. بخشى نيز روى نطفه اثر مى گذارد و آثارش را در اولاد و خانواده ظهور مى دهد. بخشى از حرام هاى مالى نيز هشت درب بهشت را به روى انسان مى بندد، ولو اين كه نخورد و مصرف نكند، مانند ربا.[4]


هيچ رباخورى در قيامت به رحمت خدا راه ندارد، گرچه ربا را نخورده و يا با آن خانه نساخته و لباس نيز تهيه نكرده باشد و با آن مال حرام عبادتى نكرده باشد، فقط گرفته و جمع كرده ومرده است. اما حرامش خيلى سنگين است، در حدى كه در معتبرترين كتاب هاى ما آمده است كه گناه يك درهم ربا، از هفتاد بار زناى با محارم در خانه كعبه سنگين تر است.[5] ناقل اين روايت نيز شخصيت هايى مانند صدوق، كلينى و شيخ حرّ عاملى هستند و همه آنها اين روايت را قبول داشتند كه نقل كرده اند، معلوم مى شود كه روايت واقعاً از پيغمبر  صلى الله عليه و آله صادر شده است.

 

ربا و رباخور از ديدگاه قرآن

قرآن مجيد نيز به رباخور مى گويد: بدان كه خدا و پيغمبر  صلى الله عليه و آله به تو اعلان جنگ داده اند:

 

« فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ »[6]

 

از جانب خدا و پيغمبر  صلى الله عليه و آله به رباخور اعلان جنگ كنيد كه اين ها با تو دشمن
هستند و با تو جنگ دارند. اين يك بخش از مال حرام است.

پيغمبر  صلى الله عليه و آله روايتى به اين مضمون فرمودند: كسى كه قيراطى از حرام در خانه اش هست، تا زمانى كه اين قيراط حرام در آن خانه هست، خدا نظر رحمت به آن خانه نمى كند، يعنى تا اين حد خدا از حرام مالى نفرت دارد.[7]

 

خمس در ديدگاه قرآن

از حرام هاى مالى كه حقِ ديگران در مال انسان است و صاحبانش رضايت ندارند، كه سه صاحب اصلى دارد؛ خدا، پيغمبر و اهل بيت  عليهم السلام، خمس است كه در قرآن نيز آمده است:

 

« وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ »[8]

 

خدا يك سال به من روزى داده، خوردم، پوشيدم، سفر رفتم و در كنار اين مال خوشگذرانى شرعى داشتم، حال سر سال مى بينم كه از كاركرد سال، پولى اضافه آورده ام، خمسش براى آن سه مالك است و رضايت ندارند كه حتى يك ثانيه نزد من بماند، بايد بدهم. البته گفتند: اگر ديدى مبلغى از خمس بر گردن تو است و مشكل دارى، حق دارى تدريجى بپردازى و مهلت بگيرى.

اگر ندهى، كل اموالت مخلوط به حرام است و اگر وارد كسب و كارت شود،
هر چيزى كه با آن پول به اموالت اضافه شود، همه آنها براى آن سه مالك است و راضى نيستند كه نزد تو بماند.

 

سنگينى گناه از ديدگاه انبيا  عليهم السلام

خوش به حال سبكبالان عالم كه سنگينى هاى حرام را حس كردند و مرتكب نشدند. حضرت يعقوب  عليه السلام نامه خيلى جالبى به حضرت يوسف  عليه السلام دادند. البته اول نامه ننوشتند: جناب يوسف، نوشتند: اى عزيز مصر! فرزندان من از خدمت شما برگشتند، اما يكى از برادران برنگشته مى گويند: شما گفته ايد اين برادر دزدى كرده است.

آن برادر در واقع دزدى نكرده بود. حضرت يعقوب  عليه السلام نيز در كنعان بود و تهمت دزدى را در مصر زدند. دزديى كه اصلاً اتفاق نيفتاده بود. حضرت يعقوب  عليه السلامدر آخر نامه نوشت: من يعقوب، فرزند اسحاق و ابراهيم  عليهماالسلام هستم، يعنى به تو بگويم كه ريشه خانوادگى ما در نبوت و توحيد است، ولى دولت جنابعالى به فرزند من تهمت زده است كه او دزدى كرده. خبر اين تهمتى كه به اين خانواده زديد، كمرم را شكست و داغ اين تهمت، از فراغ چهل ساله فرزندم يوسف  عليه السلام روحم را بيشتر آزرده است.

اصلاً گناهى اتفاق نيفتاده بود، حضرت يعقوب  عليه السلام مى فرمايد: چون اين گناه را به ما نسبت داديد، كمرم شكست. حال دزدها، ظالم ها و حرام خواران مالى چه مى كنند؟ اين ها چه بار عظيمى را كه سنگين تر از كوه هاى عالم است، از طريق حرام مالى به دوش مى كشند؟[9]


اين اهتمامى كه خدا، پيغمبر و ائمه  عليهم السلام به اجتناب از حرام مالى دارند، به اين خاطر است كه بخشى از حرام ها، عبادات را باطل مى كنند و نمى گذارند كه عبادات قبول شوند. اما بخشى از حرام ها نيز هشت درب بهشت را به روى انسان مى بندند و ساختمان اعتماد مردم به يكديگر را نابود مى كنند و همه نسبت به هم بى اعتبار و بى اعتماد مى شوند.

ماه مبارك رمضان يكى از زيباترين فرصت ها و كلاس هايى است كه پيغمبر  صلى الله عليه و آلهمى فرمايد: در اين ماه و اين سى شبانه روز، ترك محرمات را تمرين كنيد و به سراغ آن نرويد. كسانى كه گرفتارش هستند، تا شب هاى احيا نيامده است، گذشته را تدارك كنيد، يعنى حرام مالى را از خيمه زندگى خود خارج كنيد، اگر ارثى، خمسى، مال مردمى و خانه اى به حرام در نزد شما هست، ولو به شما سختى برسد و شما را در فشار و مضيقه قرار بدهد، ولى زندگى خود را پاك سازى كنيد. حتى قيراط حرام را نگذاريد بماند. دادگاه هاى رسيدگى به حرام مالى در قيامت، دادگاه هاى بسيار سخت و مشكلى هستند.

 


  
اجتناب از حرام هاى بدنى، اخلاقى و اجتماعى

حرام ديگر، حرام بدنى است. نگاه به نامحرم، شهوت حرام، غيبت كردن و شنيدن، ارتباط و لمس بدن نامحرم، بوسيدن از روى ميل شهوانى، همگى حرام بدنى هستند.[10]

پيغمبر اكرم  صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

كسى كه پسران جوان و زيباچهره را با شهوت مى بوسد، وقتى در قيامت از قبر بيرون مى آيد، اول دهان بندى آتشين به دهان او مى بندند و جلوى همه مردم او را رسوا مى كنند، مگر اين كه توبه كند.[11]

 

« اِجْتَنِبُوا فِيه كلَّ حَرامٍ »

 

نوع ديگر حرام ها نيز حرام هاى اخلاقى است؛ حسد، كبر، غرور، بخل، برترى جويى، كه من از ديگران بالاتر و بهتر هستم و از اين قبيل حرام ها كه در قرآن مجيد مى فرمايد: بخيل اگر بخلش بماند و بميرد، در قيامت قطعاً در آتش جهنم است.[12]


نوع ديگر حرام ها نيز حرام هاى اجتماعى است؛ ظلم، ستم، تجاوز، غارت و پايمال كردن حقوق مردم.[13]

اين كلاس، كلاس تعليم و تربيت است.

امام صادق  عليه السلام مى فرمايد:

من از پدر بزرگوارم، حضرت باقر العلوم، پدرم از پدر بزرگوارشان، حضرت زين العابدين تا اميرالمؤمنين  عليهم السلام نقل مى كنند كه حضرت فرمود: روزى پيغمبر  صلى الله عليه و آله مرا صدا زد، فرمود: على جان! بيا من قسمتى از محرمات خدا را براى شما بگويم. اين گفت و شنيد، علم و معرفت است كه در عمل، انسان را پرورش و رشد مى دهد.

 


پی نوشت ها:


--------------------------------

 

 

[1] ـ بحار الأنوار: 93/340، باب 46، ذيل حديث 5؛ فضائل الأشهر الثلاثة: 95، حديث 78؛ «قال رسول اللَّهِ  صلى الله عليه و آله: فَاجْتَنِبُوا فِيهِ كُلَّ حَرَامٍ وَ أَكْثِرُوا فِيهِ مِنْ تِلاَوَةِ الْقُرْآنِ وَ سَلُوا فِيهِ حَوَائِجَكُمْ وَ اشْتَغِلُوا فِيهِ بِذِكْرِ رَبِّكُمْ وَ لاَ يَكُونَنَّ شَهْرُ رَمَضَانَ عِنْدَكُمْ كَغَيْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ فَإِنَّ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً وَ فَضْلاً عَلَى سَائِرِ الشُّهُورِ وَ لاَ يَكُونَنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ يَوْمُ صَوْمِكُمْ كَيَوْمِ فِطْرِكُم . . . .»

 

[2] ـ غرر الحكم: 480، حديث 11039؛ «جعل الله سبحانه حقوق عباده مقدمة لحقوقه  ]على حقوقه  [فمن قام بحقوق عباد الله كان ذلك مؤيا إلى القيام بحقوق الله.»

و نيز آمده: بحار الأنوار: 71/287، باب 20؛ مستدرك الوسائل: 9/49، باب 105، حديث 10169؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ مَنْ عَظَّمَ دِينَ اللَّهِ عَظَّمَ حَقَّ إِخْوَانِهِ وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِدِينِهِ اسْتَخَفَّ بِإِخْوَانِهِ.»

و نيز آمده: الكافى: 2/443، حديث 1؛ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ صَعِدَ أَمِيرُ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلامبِالْكُوفَةِ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ . . . وَ أَمَّا الذَّنْبُ الَّذِي لاَ يُغْفَرُ فَمَظَالِمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِذَا بَرَزَ لِخَلْقِهِ أَقْسَمَ قَسَماً عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي لاَ يَجُوزُنِي ظُلْمُ ظَالِمٍ وَ لَوْ كَفٌّ بِكَفٍّ وَ لَوْ مَسْحَةٌ بِكَفٍّ وَ لَوْ نَطْحَةٌ مَا بَيْنَ الْقَرْنَاءِ إِلَى الْجَمَّاءِ فَيَقْتَصُّ لِلْعِبَادِ بَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ حَتَّى لاَ تَبْقَى لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ مَظْلِمَة . . . .»

 

[3] ـ بحار الأنوار: 63/314، باب 2، حديث 7؛ «الْفِرْدَوْسُ، عَنِ النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله قَالَ مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلاَةٌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً وَ كُلُّ لَحْمٍ يُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ وَ إِنَّ اللُّقْمَةَ الْوَاحِدَةَ تُنْبِتُ اللَّحْمَ.»

و نيز آمده: بحار الأنوار: 314/63، باب 2، حديث 6؛ روضة الواعظين: 2/457؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آلهمَنْ أَكَلَ الْحَلاَلَ قَامَ عَلَى رَأْسِهِ مَلَكٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ أَكْلِهِ وَ قَالَ إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِي جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا دَامَتِ اللُّقْمَةُ فِي جَوْفِهِ لاَ يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَكَلَ اللُّقْمَةَ مِنَ الْحَرَامِ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ فَإِنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ إِنْ مَاتَ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ.»

 

[4] ـ وسائل الشيعة: 18/122، باب 1، حديث 23285 ـ 23287؛ «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ رَأَيْتُ قَوْماً يُرِيدُ أَحَدُهُمْ أَنْ يَقُومَ وَ لاَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ عِظَمِ بَطْنِهِ قَالَ قُلْتُ مَنْ هَؤلاَءِ يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ هَؤلاَءِ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا.»

«وَ عَنْهُ  عليه السلام إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ هَلاَكاً ظَهَرَ فِيهِمُ الرِّبَا.»

«وَ عَنْهُ  عليه السلام قَالَ الرِّبَا سَبْعُونَ بَاباً أَهْوَنُهَا عِنْدَ اللَّهِ كَالَّذِي يَنْكِحُ أُمَّهُ.»

 

[5] ـ وسائل الشيعة: 18/121، باب 1، حديث 23281؛ مكارم الأخلاق: 441؛ «عَنِ النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آلهفِي وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ  عليه السلام قَالَ يَا عَلِيُّ الرِّبَا سَبْعُونَ جُزْءاً فَأَيْسَرُهَا مِثْلُ أَنْ يَنْكِحَ الرَّجُلُ أُمَّهُ فِي بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ يَا عَلِيُّ دِرْهَمٌ رِبًا أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ سَبْعِينَ زَنْيَةً كُلُّهَا بِذَاتِ مَحْرَمٍ فِي بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ.»

 

[6] ـ بقره 2 : 279؛ «به جنگى بزرگ از سوى خدا و رسولش ] بر ضد خود  [يقين كنيد.»

 

[7] ـ وسائل الشيعة: 18/122، باب 1، حديث 23284؛ أعلام الدين: 416؛ «عَنِ النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله فِي حَدِيثٍ قَالَ وَ مَنْ أَكَلَ الرِّبَا مَلَأَ اللَّهُ بَطْنَهُ مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ بِقَدْرِ مَا أَكَلَ وَ إِنِ اكْتَسَبَ مِنْهُ مَالاً لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ شَيْئاً مِنْ عَمَلِهِ وَ لَمْ يَزَلْ فِي لَعْنَةِ اللَّهِ وَ الْمَلاَئِكَةِ مَا كَانَ عِنْدَهُ قِيرَاطٌ.»

 

[8] ـ انفال 8 : 41؛ «و بدانيد هر چيزى را كه ] از راه جهاد يا كسب يا هر طريق مشروعى ] به عنوان غنيمت و فايده به دست آورديد [ كم باشد يا زياد  ]يك پنجم آن براى خدا و رسول خدا 9 و خويشان پيامبر ، و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان است.»

 

[9] ـ الأمالي للطوسي: 456، حديث 1020 المجلس السادس عشر؛ «عن أبي جعفر محمد بن علي  عليهماالسلام. . . فلما كان من أمر إخوة يوسف ما كان، كتب يعقوب إلى يوسف  عليهماالسلام و هو لا يعلم أنه يوسف بسم الله الرحمن الرحيم. من يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم خليل الله  عز و جل إلى عزيز آل فرعون. سلام عليك، فإني أحمد إليك الذي لا إله إلا هو. أما بعد فإنا أهل بيت تولع بنا أسباب البلاء، كان جدي إبراهيم  عليه السلامألقي في النار في طاعة ربه، فجعلها الله عليه بردا و سلاما، و أمر الله جدي أن يذبح أبي ففداه بما فداه به، و كان لي ابن و كان من أعز الناس عندي ففقدته فأذهب حزني عليه نور بصري، و كان له أخ من أمه فكنت إذا ذكرت المفقود ضممت أخاه هذا إلى صدري فيذهب عني بعض وجدي و هو المحبوس عندك في السرقة، فإني أشهدك أني لم أسرق و لم ألد سارقا. فلما قرأ يوسف الكتاب بكى و صاح و قال « اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ »»

 

[10] ـ الكافى: 2/79، حديث 5؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله أَكْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِي النَّارَ الْأَجْوَفَانِ الْبَطْنُ وَ الْفَرْجُ.»

 

[11] ـ الكافى: 5/548، حديث 10؛ وسائل الشيعة: 20/340، باب 21، حديث 25772؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله مَنْ قَبَّلَ غُلاَماً مِنْ شَهْوَةٍ أَلْجَمَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ.»

 

[12] ـ بحار الأنوار: 75/111، باب 19؛ كشف الغمة: 1/571؛ «قال الحسن بن علي  عليه السلام: هَلاَكُ النَّاسِ فِي ثَلاَثٍ الْكِبْرِ وَ الْحِرْصِ وَ الْحَسَدِ فَالْكِبْرُ هَلاَكُ الدِّينِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلِيسُ وَ الْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ الْحَسَدُ رَائِدُ السُّوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قَابِيلُ هَابِيلَ.»

 

[13] ـ الكافى: 2/330، حديث 1؛ «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  عليه السلام قَالَ الظُّلْمُ ثَلاَثَةٌ ظُلْمٌ يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لاَ يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لاَ يَدَعُهُ اللَّهُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لاَ يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لاَ يَدَعُهُ فَالْمُدَايَنَةُ بَيْنَ الْعِبَادِ.»

و نيز آمده: وسائل الشيعة: 12/307، باب 164، حديث 16373؛ «عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ  عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله أَرْبَعَةٌ يُؤذُونَ أَهْلَ النَّارِ عَلَى مَا بِهِمْ مِنَ الْأَذَى يُسْقَوْنَ مِنَ الْحَمِيمِ وَ الْجَحِيمِ يُنَادَوْنَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ يَقُولُ أَهْلُ النَّارِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا بَالُ هَؤلاَءِ الْأَرْبَعَةِ قَدْ آذَوْنَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى فَرَجُلٌ مُعَلَّقٌ عَلَيْهِ تَابُوتٌ مِنْ جَمْرٍ وَ رَجُلٌ يَجُرُّ أَمْعَاءَهُ وَ رَجُلٌ يَسِيلُ فُوهُ قَيْحاً وَ دَماً وَ رَجُلٌ يَأْكُلُ لَحْمَهُ فَيُقَالُ لِصَاحِبِ التَّابُوتِ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ مَاتَ وَ فِي عُنُقِهِ أَمْوَالُ النَّاسِ لَمْ يَجِدْ لَهَا أَدَاءً وَ لاَ وَفَاءً ثُمَّ يُقَالُ لِلَّذِي يَجُرُّ أَمْعَاءَهُ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ كَانَ لاَ يُبَالِي أَيْنَ أَصَابَ الْبَوْلُ مِنْ جَسَدِهِ ثُمَّ يُقَالُ لِلَّذِي يَسِيلُ فُوهُ قَيْحاً وَ دَماً مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ كَانَ يُحَاكِي يَنْظُرُ إِلَى كُلِّ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ فَيُسْنِدُهَا فَيُحَاكِي بِهَا ثُمَّ يُقَالُ لِلَّذِي يَأْكُلُ لَحْمَهُ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ كَانَ يَأْكُلُ لُحُومَ النَّاسِ بِالْغِيبَةِ وَ يَمْشِي بِالنَّمِيمَةِ.»

 

 

ادامه دارد . . .

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

زنان اهل بهشت‏
قرارداد همسر عمران با خداوند
انواع هدايت الهي
تبيين ظالم و درجات ظلم
گرفتار شدن لنين در دست هگل
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هیجدهم
پیوند با ابی‌عبدالله(ع)، تنها راه پیروزی در سلوک ...
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه پنجم (2) – (متن کامل + ...
جهاد و انفاق از جان و مال
مرگ و عالم آخرت - جلسه پنجم (2) - (متن کامل + عناوین)

بیشترین بازدید این مجموعه

ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هیجدهم
اجابت دعوت بندگان معصيت‏كار
تقدير روزى حلال
انفاق به قدر بضاعت
توبه جوان گناهکار
انواع هدايت الهي
خاطره‌اي در لذت ياد خدا
گرفتار شدن لنين در دست هگل
قرارداد همسر عمران با خداوند
پاداش دنیوی و اخروی پروردگار برای مؤمنین

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^