سفارش ششم:
«و نظرى عبرا»
حبيب من! پلك چشمانت را كه باز كردى، به هر چه نظر مى كنى، براى درس گرفتن باشد. نگاهت فقط نگاه درس گيرى باشد. چگونه؟
عبرت ها را در قالب اين اشعار زيبا ملاحظه كنيد:
بنشين بر لب جوى و گذر عمر ببين
كاين اشارت ز جهان گذران ما را بس
* * *
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو
يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو
من از بى قدرى خار سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نمى گردد، از اين بالا نشينى ها
* * *
اظهار عجز پيش ستم پيشه گان خطاست
اشك كباب مايه طغيان آتش است
* * *
صائب چه اعتبار بر اخوان روزگار
يوسف به ريسمان برادر به چاه شد
* * *
مانع نشدى ز آمدن غير به چشمم
رو اى مژه، خار سر ديوار به از توست
* * *
پرتو عمر چراغى است كه در بزم وجود
به نسيم مژه بر هم زدنى خاموش است
* * *
جوانى گفت با پيرى دل آگاه
كه خم گشتى، چه مى جويى در اين راه؟
جوابش گفت پير خوش تكلم
كه ايام جوانى كرده ام گم
* * *
دريغا كه بى ما بسى روزگار
برويد گل و بشكفد نوبهار
بسى تير و دى ماه و ارديبهشت
برآيد كه ما خاك باشيم و خشت
* * *
تفرج كنان بر هواى و هوس
گذشتيم بر خاك بسيار كس
كسانى كه از ديگر به غيب اندرند
بيايند و بر قبر ما بگذرند
* * *
برگ درختان سبز، پيش خداوند هوش
هر ورقش دفترى است، معرفت كردگار
اين ها درس است. خدا به من سفارش كرد: حبيب من! پلك چشمت را كه باز مى كنى، به هر چه كه نگاه مى كنى، براى عبرت گرفتن نگاه كن.
«اوصانى ربى ان اعفو عمن ظلمنى و اعطى عمن حرمنى و أصل عمن قطعنى و ان يكون صمتى فكرا و منطقى ذكرا و نظرى عبرا»
اين شش سفارش، توصيه هاى خدا به پيغمبر است كه حبيب من! چگونه زندگى كن.
منبع : پایگاه عرفان