فارسی
چهارشنبه 05 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 14 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه بیست و دوم (1) – (متن کامل + عناوین)

ضلالت ظالمانه

منكران حقانيت پيامبر  صلى الله عليه و آله

 

مهديه تهـران دهه دوم صفر 1365

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

« كَيْفَ يَهْدِى اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيَمَـنِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَآءَهُمُ الْبَيِّنَـتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّــلِمِينَ »[1]

 

شخص متجاوز از حقوق پيغمبر  صلى الله عليه و آله، و آن كسى كه با بودن ايشان به ديگرى اقتدا مى كند، و با بودن اين معلم به سراغ معلمى ديگر مى رود، و چشم از او مى پوشد و چشم به خودش باز مى كند، او آيا لياقت دارد كه من به او عنايت و مرحمت داشته باشم و از لطف من استفاده كند؟

يك معلمى كه در كتابهاى آسمانى و قرآن مجيد خبرش را داده اند و انبيا  عليهم السلام از او خبر داده اند، معلمى كه هر كسى دست به دامن او بزند، دنيا و آخرتش را از نظر خوبى تأمين كرده است.

حالا با بودن يك چنين خورشيدى، آدم خودش را پنهان كند كه نور اين خورشيد به او نتابد، كه مبادا قلبش در دست اين معلم قرار بگيرد، و انوار تربيتى حضرت  صلى الله عليه و آله او را بگيرد، اين نهايت بيچارگى و بى لياقتى است.

يا نه، يك مدتى كسى دنبال حضرت  صلى الله عليه و آله برود، و بعد هم از حضرت جدا بشود:

 

« كَفَرُواْ بَعْدَ إِيَمَـنِهِمْ »

 

آنهايى كه از اول دنبال حضرت نمى آيند، مورد محبت خدا نخواهند بود، اما آنهايى كه يك مدتى با حضرت هستند و بعد حضرت را رها مى كنند، آنها لايق محبت خدا نخواهند بود. البته منظور از با حضرت بودن، با فرهنگ و معنويت وجود مقدس او بودن است كه اگر يك سلسله مسائلى از فرهنگ پاك و الهى حضرت  صلى الله عليه و آله نقل بشود، هم براى من و هم براى شما سود سنگين تربيتى دارد.

 

پيامبر  صلى الله عليه و آله؛ ادب آموخته خدا

پيامبر گرامى اسلام  صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

 

«ادبنى ربى فاحسن تأديبى»[2]

 

پروردگار من مستقيما مرا به ادب آراست، و چه نيكو آراست.

و نيز فرمود: خداوند متعال به من شش سفارش سخت كرده كه من تا زنده هستم عمل بكنم.[3]

 

همه ارزش معارف در وجود انسان به اين است كه به صورت عمل ظهور بكند، و الا اگر آدم همه حرفهاى پيغمبر  صلى الله عليه و آله را حفظ كند، اما عمل نداشته باشد، ارزش او در ترازوى الهى مساوى با ارزش نوار ضبط صوت است.

آنچه كه اول از ما خواسته اند اين است كه: شما معارف الهيه را تا آخرين مرحله اش دنبال كنيد؛ يك مرحله اش ياد گرفتن است، و آخرين مرحله اش هم ظهور عملى معارف است.

تمام بن بستها، مشكلات، رنجها، ناراحتى ها فقط با عمل قابل حل است، نه با علم تنها. من اگر عالم به واقعيات الهيه باشم، اما عامل به واقعيات الهيه نباشم، باز در عين داشتن علم، وجود من مشكل ساز است.

همه فرياد پيغمبر  صلى الله عليه و آله اين است كه مردم اين دو واقعيت را عملاً پياده كنند، خيرى از آنها فوت نشود، شرّى هم از آنها ظهور نكند.

 

مركز خدا بيامرزى

سالى من ده شب در كرمان بودم. يك شب بعد از منبر، از يكى از خيابانهاى اصلى كرمان برمى گشتيم تا به منزل برويم، چشمم به يك باغ خيلى جالبى افتاد. يك ساختمان جالب هم در وسط اين باغ بود. من به اين صاحبخانه مان گفتم: اينجا ساختمان دولتى يا استاندارى يا شهردارى يا پارك نيست؟ گفت: نه.

گفتم: پس اينجا چيست؟ صاحبخانه ما گفت: اينجا مركز خدابيامرزى است!!!. گفتم: مركز خدابيامرزى چيست؟

گفت: شصت سال پيش، اين بازار كرمان كه گوشه اين ميدان است، نزديك به غروب، طبق رسم قديمى هاى كرمان كه آفتاب غروب مى كرد همه در خانه هايشان بودند، تمام بازار را بسته و رفته بودند، يك كاسب خوبى كه درآمدش هم خوب بوده، علت خوب بودن درآمدش هم اين بود كه در كرمان به حسن عمل و پاكى و سلامت در معامله معروف شده بود. مشترى هم زياد داشت.

 

ايشان از همه ديرتر در مغازه اش را مى بندد. زمستان هم بود. از بازار كه در مى آيد، كنج ميدان مى بيند يك بچه هشت ساله دراز كشيده و مثل بيد دارد مى لرزد.

اين مرد به كنار اين بچه مى آيد و مى گويد: پسرجان! چرا اينجا خوابيده اى؟ گفت: جا ندارم.

خانه ات كجا است؟ گفت: خانه ندارم. پدر و مادرت كجا هستند؟ گفت: مرده اند. تا حالا پيش چه كسى بوده اى؟ گفت: خاله و عمه ام از بس اذيتم مى كنند، من ديگر چند وقت است كه آنجا نمى روم.

گفت: امشب كه اينجا بخوابى، تا صبح خشك مى شوى. گفت: من كه جايى ندارم. گفت: بلند شو برويم.

اين بچه را به خانه اش مى برد. فردا صبح طبق عادتش كه ساعت هفت صبح به بازار مى رفته، بچه را كنار همسرش مى گذارد.

 

تصميم بر حمايت از يتيمان

مى آيد و مى گردد و آنجا يك زمين خيلى خوب را پيدا كرده، مى پسندد. همان روز معامله مى كند و چهار هزار متر زمين را مى خرد، هر چه هم در زندگيش زيادى بوده، غير از خانه و مغازه اش مى فروشد و اين ساختمان را مى سازد.

بعد از اين كه ساختمان تمام مى شود، در تمام كرمان و سيرجان و شهرهاى اطراف مى گردد، يتيم هايى كه پدر و مادر ندارند، اين ها را جمع كرده و به اينجا مى آورد، صبحانه، ناهار، شام، لباس مى داد. كلاس درس گذاشته بود كه تا ديپلم هم به اين ها درس مى دادند.

مى گفت: در اين شصت ساله معلوم نيست در اين خانه چقدر انسان تربيت شده است و خود اين ها هر كدام الان در اين استان كرمان تكيه گاهى براى يتيم هاى بى پدر و مادر هستند. اين خير است.

 

فرهنگ خير رسانى پيامبر  صلى الله عليه و آله

 

فرهنگ پيغمبر  صلى الله عليه و آله اين است كه خوبى از شما فوت نشود. گاهى بعضى از خوبى ها هست كه به آدم برخورد مى كند، ديگر آدم را به جايى مى رساند كه خود پيغمبر  صلى الله عليه و آله مى فرمايد: وقتى آدم مى ميرد، پروردگار عالم به روح انسان اين طور مى فرمايد:

 

«اسرح فى الجنة حيث شئت»[4]

 

من براى تو در بهشتم جاى خاصى مقرر نكرده ام، تمام بهشت من در اختيار تو است. هر كجا مى خواهى برو. هر كجا مى خواهى بيا. اين خير است.

فرهنگ حضرت  صلى الله عليه و آله اين است:

 

«ادبنى ربى فاحسن تأديبى»[5]

 

خدا مرا به ادب آراست، و چه نيكو آراست! بايد امت پيغمبر هم اين طورى باشند.

 

 

برخورد پيامبر با يتيم

 

پيامبر  صلى الله عليه و آله داشت در كوچه مى رفت، بچه ها داشتند بازى مى كردند، يك بچه تك و تنها ايستاده بود و گريه مى كرد، جلو آمدند و فرمودند: چرا گريه مى كنى؟ گفت: در بازى راهم نمى دهند.

فرمود: چرا راهت نمى دهند؟ بچه گفت: بابا ندارم. فرمود: پدرت كه بود؟ گفت: رفاعه انصارى. در جنگ احد شهيد شده بود.

بچه را در آغوش گرفت و به خانه آورد، در زد، فاطمه  عليهاالسلام پشت در آمد.

حضرت فرمود: فاطمه جان! در را باز كن. برايت برادر آورده ام. فاطمه! اين بچه پدرش شهيد شده و مادرش جوان بوده، رفته شوهر كرده و اين بچه را رها كرده است.

حضرت زهرا  عليهاالسلام اين بچه را برد و تمام لباسهاى بچه را عوض كرد و لباسهاى حسن و حسين  عليهماالسلام را به او پوشاند. سر و صورت بچه را شست، در دهان بچه خرما گذاشت. پيغمبر  صلى الله عليه و آله او را در آغوش گرفت و به كوچه آورد، بچه ها را صدا زد، نفرى يك گردو هم به بچه ها داد و بچه ها او را به بازى گرفتند.[6][7]

 

ادب الهى رسول گرامى اسلام  صلى الله عليه و آله

 

«أدبنى ربى فاحسن تأديبى»

خدا مرا ادب كرد، و چه نيكو ادب كرد. حالا آن شش مسأله را عرض مى كنم، هر كدامش كليد حل چند مشكل است؟ چون يا كليد خاموش كردن كينه ها است، يا برافروزنده محبت ها. خداى من مرا سفارش كرد: حبيب من! اين چند برنامه را تا زنده اى، مرتب در زندگيت رعايت كن: پيغمبر اسلام هم طبق آيه شريفه سرمشق و الگوى ماست:

 

« لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ »[8]

 

 


 پی نوشت ها:

 

 

 

 

 



[1] ـ آل عمران 3 : 86؛ «چگونه خدا گروهى را هدايت كند كه بعد از آنكه ايمان آوردند ، و به حقّانيّت رسول اسلام شهادت دادند ، و دلايل روشن و آشكار براى آنان آمد ، كافر شدند ؟ و خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى كند .»

 

[2] ـ بحار الأنوار: 68/382، باب 92، در ذيل حديث 17.

 

[3] ـ اين روايت در كتب حديث به عبارت هاى مختلف، شش، هفت و نه سفارش آمده است:

معدن الجواهر: 58، باب ذكر ما جاء في سبعة؛ بحار الأنوار: 74/140، باب 7، حديث 8.

 

[4] ـ تهذيب الأحكام: 6/121، باب 54، حديث 3؛ عوالياللآلى: 3/182، حديث 3؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله لِلشَّهِيدِ سَبْعُ خِصَالٍ مِنَ اللَّهِ أَوَّلُ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِهِ مَغْفُورٌ لَهُ كُلُّ ذَنْبٍ وَ الثَّانِيَةُ يَقَعُ رَأْسُهُ فِي حَجْرِ زَوْجَتَيْهِ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ تَمْسَحَانِ الْغُبَارَ عَنْ وَجْهِهِ تَقُولاَنِ مَرْحَباً بِكَ وَ يَقُولُ هُوَ مِثْلَ ذَلِكَ لَهُمَا وَ الثَّالِثَةُ يُكْسَى مِنْ كِسْوَةِ الْجَنَّةِ وَ الرَّابِعَةُ يَبْتَدِرُهُ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ بِكُلِّ رِيحٍ طَيِّبَةٍ أَيُّهُمْ يَأْخُذُهُ مَعَهُ وَ الْخَامِسَةُ أَنْ يُرَى مَنْزِلَتَهُ وَ السَّادِسَةُ يُقَالُ لِرُوحِهِ اسْرَحْ فِي الْجَنَّةِ حَيْثُ شِئْتَ وَ السَّابِعَةُ أَنْ يَنْظُرَ فِي وَجْهِ اللَّهِ وَ إِنَّهَا لَرَاحَةٌ لِكُلِّ نَبِيٍّ وَ شَهِيدٍ.»

 

[5] ـ بحار الأنوار: 68/382، باب 92، در ذيل حديث 17.

 

[6] ـ كشف الاسرار، ميبدى: 1/595.

 

[7] ـ در زمينه پاداش و ارزش اكرام يتيم در روايات آمده:

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال: 199؛ «عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عليه السلام قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ  عليه السلام وَ مَا مِنْ مُؤمِنٍ وَ لاَمُؤمِنَةٍ يَضَعُ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ يَتِيمٍ تَرَحُّماً لَهُ إِلاَّ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ مَرَّتْ يَدُهُ عَلَيْهَا حَسَنَةً.»

هم چنين آمده: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ مَسَحَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ يَتِيمٍ رَحْمَةً لَهُ إِلاَّ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَةِ.»

 

[8] ـ احزاب 33 : 21؛ «يقيناً براى شما در [ روش و رفتار ] پيامبر خدا الگوى نيكويى است.»

 

ادامه دارد . . .


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حديث عقل و نفس آدمى درآيينه قرآن - جلسه هشتم - (متن ...
موضوعات اخلاقی - جلسه پنجم - عنايات امام عصر عجل ...
متناسب با آلودگى‏ها، حركت انسان به سوى حق، ...
پيام ملائكه به مؤمن محتضر
تهران حسینیه هدایت دهه سوم محرم سخنرانی دوم
گرفتاری‌های دنیایی و حلّ مشکلات مردم
تهران هیئت سجادیه نازی آباد دهه سوم محرم 94 ...
نشان دادن راه هدایت در قرآن
جامعۀ پاك در گرو خانه‏هاى پاك‏
موضوعات اخلاقی - جلسه هفتم - توبة واقعي

بیشترین بازدید این مجموعه

موضوعات اخلاقی - جلسه هفتم - توبة واقعي
حلال و حرام مالی ـ جلسه ششم - (متن کامل + عناوین)
بى‏اعتمادى به علم جدا از وحى‏
حسابرسى سريع متقين در قيامت‏
رشد و نمو كشت زارع‏
روزى نفس، قلب و روح‏
ياد باد آن روزگاران ...
جامعۀ پاك در گرو خانه‏هاى پاك‏
تهران/ حسینیۀ هدایت/ دهۀ اوّل محرّم/ پاییز 1395هـ.ش. ...
نشان دادن راه هدایت در قرآن

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^