فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

تقدم محبوب بر ماسوى

دليل محبّت در كلام امام  عليه السلام انتخاب محبوب بر ماسواى او و مقدم داشتن او بر هر چيزى است . او را خواستن و هر چيزى را براى او و به خاطر او خواستن است ، وگرنه اگر كسى بگويد: خدا محبوب من است ، ولى غير او را بر او مقدّم بدارد جز پندار و خيالى در سر نداشته و ندارد . چنانچه قرآن مجيد به اين معنا اشاره دارد :  قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِى سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِىَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ   . بگو : اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خويشانتان و اموالى كه فراهم آورده ايد و تجارتى كه از بى رونقى و كسادى اش مى ترسيد و خانه هايى كه به آنها دل خوش كرده ايد ، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب ترند ، پس منتظر بمانيد تا خدا فرمان عذابش را بياورد و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى كند . آرى ، معرفت ، اين معنى را نشان مى دهد كه در همه جا و در همه وقت تنها يار انسان و حافظ و نگهدار و خالق و رازق و دستگير آدمى خداست و هرچه غير اوست وسيله است و او تنها هدف عالم است . روى اين حساب اگر به وسائل علاقه دارد به خاطر اوست ، اگر به دنيا و آنچه در اوست دلبستگى دارد به خاطر اوست ، اگر به انسانها محبّت دارد به خاطر اوست و محبّتِ آتشين و عشقِ عاليش متوجّه اوست و هرچه او را به او نزديك كند به خاطر او دوست دارد و از هرچه او را از محبوب حقيقى جدا نمايد متنفر است . امير مؤمنان  عليه السلام در خطبه متّقين درباره اين پاكبازان مى فرمايد :عَظُمَ الْخالِقُ فى أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مادونَهُ فى أَعْيُنِهِمْ  . خدا در جانشان بزرگ است و مادون او در چشمشان كوچك . آنان در سرّ سويداى دل و جان ، جز او راه ندادند ؛ چرا كه دل حرم اوست و در حرم او غير او راه ندارد . حضرت امام صادق  عليه السلام در روايتى مى فرمايد : اَلْقَلْبُ حرمُ اللّه فَلا تُسْكِنْ فِى حرمِ اللّهِ غَيْرَ اللّهِ  .قلب حرم خداست ؛ پس در حرم خدا غير خدا را راه نده .عارف بزرگ مرحوم الهى قمشه اى كه اين واقعيّت ها را چشيده بود ، در ترجمه
اين جمله مى گويد :
 چو آنان را جلال شاه ذوالمجد
 عيان شد در دل آگاه پر وجد
جهان ديدند خاك درگه شاه
 فشاندند آستين بر ماسوى اللّه
به چشم دل نه دل عرش خدايى
 به حيرت در جمال كبريايى
به تعظيم جلالش از سر وجد
 همه در نغمه سبحان ذى المجد
هر آن دل روشن از نور الهى است
 به چشمش هر دو عالم خاك راهى است 
 و به قول فيض آن عارف بزرگ :
 دل مى كنمت فدا و جان هم
 از توست اگرچه اين و آن هم
دل را برتو چه قدر باشد
 يا جان كسى و يا جهان هم
بر روى زمين نديده چشمى
 ماهى چون تو بر آسمان هم
در ملك و ملك نظير تو نيست
 در هشت بهشت جاودان هم
جايى كه نهى تو پاى آنجا
 ما سر بنهيم و قدسيان هم
مهمان شوى ار شبى مرا تو
 دل پيش كشم تو را و جان هم
تا بر سر خوان به جز تو نبود
 مهمان باشى و ميزبان هم 
 صاحب كتاب ارزشمند «منازل السائرين» در باب محبّت و محبّ و محبوب مى گويد : « الَْمحَبَّةُ تَعَلُّقُ الْقَلْبِ بَيْنَ الْهِمَّةِ وَالأُنْسِ فى الْبَذْلِ وَالْمَنْعِ عَلَى الأَفْرادِ »  . و شارح بزرگوار آن « كمال الدين عبدالرزاق كاشانى » توضيح مى دهد كه : تعلّق قلب به محبوب سرچشمه اش همت عالى انسان است و همت عالى آن همّتى است كه از ماسوى بريده و تنها به او متّصل شده است و انس نيز حاصل از تجلّى محبوب پرآيينه وجود انسان و بذل و منع هم از مقتضيات تجلى آن وجود مقدس بر دل پاك است . بدون شك تجلّى اقتضا مى كند فناى در محبوب را و اين كه وجود انسان يك پارچه فداى محبوب گردد و انس اقتضا مى كند كه دل و جان از انس گرفتن به غير اوو لذّت بردن از ماسواى او منع گردد . بنابراين عشق و محبّت به محبوب اقتضا مى كند وصال را و وصال ميسّر نمى شود مگر به بذل روح ، انس به جمال هم اقتضا مى كند قلب از التفات به غير او ممنوع شود ؛ پس محبّان وقتى در محبّت خود صادقند كه قلب شان تعلّق به محبوب داشته و اين تعلّق نتيجه همت باشد و از پس
اين تعلّق غرقه عالم انس و منع گردند . اوّل ميوه عشق و محبّت به محبوب ، فناى خاطر محبّ از تعلّق به غير است و محبّت واقعى و عشق صادقانه آن است كه درون را از تعلّق به ديگران پاك كرده و جز عشق او و شؤون حضرتش چيزى در ذات وجود نماند .  پس از آن چون سيل محبّت محبوب به سرزمين وجود جارى گردد ، كارى از انسان جز كارى كه محبوب مى خواهد سر نزند و اين فناى افعال است و سپس اين سيل و تجلّى كارى مى كند كه آدمى اخلاقى جز اخلاق اللّه نداشته باشد و اين فناى صفات است و آن گاه به جايى مى رسد كه از خود نيز فراموش مى شود و يادى جز ياد حضرتش و فعل و صفتى جز فعل و صفت محبوبش نمى ماند ، آن فناى ذات است . اينجاست كه محبوب ، بر همه چيز مقدّم شده و ايثار محبوب بر غير او صدق پيدا كرده است . محبّت بدون ترديد همان محبّتى است كه او از انسان خواسته ، اين است معناى : وَدَليلُ الحُبّ إيثارُ الْمَحْبُوبِ عَلى ما سِواهُ .
 خوشا آن دل كه مأواى تو باشد
 بلند آن سر كه در پاى تو باشد
فرو بايد به ملك هر دو عالم
 هر آن سر را كه سوداى تو باشد
سراپاى دلم شيداى آن است
 كه شيداى سراپاى تو باشد
غبار دل به آب ديده شويم
 كنم پاكيزه تا جاى تو باشد
خوش آن شوريده شيداى بى دل
 كه مدهوش تماشاى تو باشد
دلم با غير تو كى گيرد آرام
 مگر مستى كه شيداى تو باشد
نمى خواهد دلم گل گشت صحرا
 مگر گل گشت صحراى تو باشد
خوشى در عالم امكان نديديم
 مگر در قاف عنقاى تو باشد
زهجرانت به جان آمد دل فيض
 وصالش ده اگر رأى تو باشد
خوشا آنان كه ترك كام كردند
 به كام عار ننگ از نام كردند
به خلوت انس با جانان گرفتند
 به عزلت خويش را گمنام كردند 
 آرى ، عاشق واقعى و محبّ حقيقى ، پس از شناخت حضرت او ، قدرتى برايش نمى ماند تا ماسواى او را بر او مقدّم كند . عاشق موجودى است يكتا بين ، يكتاگو ، يكتاخواه و در يك كلام جز او چيزى نمى بيند تا آن را بر او مقدّم بدارد .  قرآن مجيد درباره مردم مؤمن و تعلّق خاطر آنان به خدا در آيات گوناگونى سخن مى گويد و به خصوص به اين معنى اشاره دارد كه مؤمن واقعى چيزى را بر او مقدّم نمى دارد ، گرچه نزديكترين فرد او باشد ، در سوره مباركه « مجادله » چنين مى خوانيم :  لاَ تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِروحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ   . گروهى را كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند ، نمى يابى كه با كسانى كه با خدا و پيامبرش دشمنى و مخالفت دارند ، دوستى برقرار كنند ، گرچه پدرانشان يافرزاندانشان يا برادرانشان يا خويشانشان باشند . اينانند كه خدا ايمان را در دل هايشان ثابت و پايدار كرده ، و به روحى از جانب خود نيرومندشان ساخته ، و آنان را به بهشت هايى كه از زيرِ [ درختانِ  ]آن نهرها جارى است درمى آورد ، در آنجا جاودانه اند ، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند . اينان حزب خدا هستند ، آگاه باش كه بى ترديد حزب خدا همان رستگارانند . و اين محبّت و عشق واقعيّتى است كه آثارش در تمام وجود انسان آشكار گشته و قدرت پنهان كردن آن را ندارد ، آثار آن بر چهره و تمام حالات آنان و كليه حركات اعضايشان و آه نَفَس شان و اشك چشمشان و گفتار زبانشان و رنگ رويشان و لاغرى اندامشان و آب شدن بدنشان ، سوز دلشان و ناچيزى استخوانشان و نازكى پوستشان و ياد محبوبشان پيداست !آيا اينان با چنين آثارى ، مى توانند غير را بر يار ترجيح دهند ؟!

 


منبع : بر گرفته از كتاب عرفان اسلامي استاد حسين انصاريان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مدیر عامل مرکز دارالعرفان الشیعی : دو میلیون نسخه ...
نفس سلیم و نفس پلید
حبس در عناوین نشویم
عرفان از زبان امام على عليه‏السلام
مسئله شگفت‏انگيز نعمت‏ها
اقسام انديشه‏
انسان‏هاى پست‏تر از حيوان
لذّت اميد
در آداب خروج از منزل
مربیان و پنج دوره حیات انسان

بیشترین بازدید این مجموعه

صراط مستقیم ساوه (مسجد انقلاب) دهه دوم صفر ...
نفس سلیم و نفس پلید
مربیان و پنج دوره حیات انسان
عرفان از زبان امام على عليه‏السلام
نمونه‏هايى از تاريخ
لذّت اميد
انسان‏هاى پست‏تر از حيوان
مسئله شگفت‏انگيز نعمت‏ها
مدیر عامل مرکز دارالعرفان الشیعی : دو میلیون نسخه ...
در آداب خروج از منزل

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^