فارسی
چهارشنبه 05 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 14 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه نهم (2) – (متن کامل + عناوین)

 

 ناتوانى علم بدون دين

علم نمى تواند جاى اسلام را پر كند، اسلام علم را كنترل مى كند كه عالمان در كره زمين، آهن را از معدن اكتشاف نكنند و بياورند در كوره تيز كنند و بر سر مردم بكوبند. دين مى آيد و به علم قيد مى زند؛ من بالاى سرت مى ايستم، آهن را در بياور، تيزش كن، شمشيرى به دست على بن ابى طالب عليه السلام بشود، و الا با اين معادن آهن بمب مى سازيد و بر سر مردم بى گناه مى ريزيد.

علم نمى تواند جاى دين را پر كند، علم كار دنيايى مى كند، اگر دين نباشد، بى قيد و شرط كار مى كند. علم خودش را به اسلحه تبديل مى كند، و بر سر مردم مى ريزد.

 

علم فاسد، مولد جهانى پراز فساد

فرانسه مهد علم بود، اما چه شد كه وقتى چهل سال قبل در يك شهر الجزاير مردم به خيابان ها ريختند، «الله اكبر» گفتند، گفتند ما نمى خواهيم مسيحيت فرانسه حاكم بر ما باشد، معدن هاى ما را ببرد، ناموس ما را ببرد، نمى خواهيم.

هفتاد هزار نفر را در آن شهر گرفتند، همه آنها را به بيابان بردند، و در يك گودال نفت سياه ريختند، همه را آتش زدند. عالمان ارتش فرانسه، دور از گودال ايستادند، زن، بچه، پير، جوان سوختند و زغال شدند و اين ها كف مى زدند و مى خنديدند.

علم و وجدان جاى دين را نمى گيرند. خيلى زود چراغ وجدان آدم بى دين خاموش مى شود. دين يك امر الهى است، نه امر زمينى. دين كنترل كننده اين هفت ميليارد كارگاه انسانى است، كه توليد فساد، جنايت، آدمكشى، قتل و غارت، زنا و دزدى نكنند. بيشترين رشوه و دزدى و زنا هم در همين انسانِ عالِم است و الا جنگل نشينان آفريقا كه غذايشان برگ درخت جنگلى يا پوست درخت يا شيره درخت است آنها مولد ربا و زنا و رشوه و قتل و غارت نيستند.

مولد ربا بانكهاى جهانى است، مولد رشوه و فساد درس خوانده ها و دانشمندان بى دين جهان هستند. يك بى سوادى كه دستش به جايى نمى رسد، چه فسادى توليد مى كند؟ بخواهد توليد فساد هم بكند، پول ندارد. بعضى از شهرهاى اروپا فقط مركز علم است، مثل شهر آخن آلمان، آكسفورد و كمبريج انگليس، فقط دانشگاه سر به فلك كشيده است. شما به اين مجموعه دانشگاهها بگوييد: در اين دويست ساله كه دانشگاه مدرن بر پا كرده ايد، يك زن كه شخصيت و كرامت و عفت و پاكى دامنش يك هزارم زينب كبرى باشد، تحويل بشر داده ايد؟

به مجموع دانشگاه ها بگوييد: شما يك فارغ التحصيل مانند قمر بنى هاشم تحويل داده ايد؟ شما كه هر چه فارغ التحصيل بيرون مى دهيد، دنيا دارد نا امن تر مى شود، قتل، غارت، دزديهاى كلان، رشوه هاى ميلياردى در دنيا بيشتر مى شود. پس چه چيزى بيرون داده ايد غير از فساد؟

 

چو علم آموختى از حرص آنگه ترس كاندر شب

 چو دزدى با چراغ آيدگزيده تر برد كالا[14]

  

اما ببينيد اسلام در بين زنان و مردان چه كسانى را تربيت كرده است. به خدا قسم اگر كوههاى عالم طاقت اين حرف را داشته باشند!

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: روز عاشورا كه سر جدم ابى عبدالله عليه السلام را از بدن جدا كردند، بعد به خيمه ها حمله كردند و آتش زدند، عمه ام زينب كبرى  عليهاالسلام در موقعيتى كار را به دست گرفت، چنان كارگردانى كرد و در مقابل اين حادثه با روحش، چنان مقاومت مى كرد و چنان غروب عاشورا عمه من از پروردگارلذت برد،[15] كه تمام فرشتگان عالم با ديدن عمه ام غرق در حيرت شدند، كه خدايا! در زمين چه خبر است؟

حتما همانجا خدا به فرشتگان فرمود: ميليونها سال قبل يادتان هست كه به شما گفتم:

 

« إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَةً »[16]

 

شما گفتيد: براى چه انسان را مى خواهى خلق بكنى؟ اگر منظورت تسبيح و حمد است، ما انجام مى دهيم. من به شما گفتم:

 

« إِنِّى أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ »[17]

 

چيزى را از اين بشر مى دانم كه شما نمى دانيد، اين زينب كبرى  عليهاالسلام جزو

 

« إِنِّى أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ »

 

است، سرّ من است، زينب كبرى  عليهاالسلام از اسرار خدا است، قيامت بايد معلوم بشود كه چه كسى بوده است.

امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد: عصر عاشورا وقتى پدرم را كشتند، آسمانها، زمين، درختان، تمام طيور هوا، ماهيان دريا، سنگريزه ها، اهل بهشت براى پدرم گريه كردند و گريه براى ابى عبدالله عليه السلام عبادت است.[18]


منافع گريه بر ابى عبدالله  عليه السلام و عظمت زينب كبرى  عليهاالسلام

گريه بر امام حسين سه منفعت دارد؛ اول باعث شفاعت است، دوم آمرزش گناه است و سوم باعث رحمت پروردگار است.[19] حضرت زينب كبرى تازه به دنيا آمده بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بچه را بياوريد. وقتى نوزاد را در آغوش پيامبر گذاشتند، يك نگاه به چهره زينب كرد، اشكش سرازير شد، فرمودند: هر كسى براى اين دختر گريه كند، ثواب گريه اش مانند گريه بر حسن و حسين عليهماالسلام است.[20] زينب كبرى سرّ خدا است، چه شد كه زينب، زينب شد؟ به خاطر سه واقعيت اسلام كه ذكر خواهد شد.

 

واقعيات سه گانه اسلام؛ اعتقاد، عمل، اخلاق

اين سه واقعيت چيست؟ اول: اعتقاد. عقد يعنى گره، اين عقدى كه خدا مى گويد كه يك تعبير ديگرش ايمان است. در سوره حجرات مى گويد: بايد گرهى باشد كه كسى نتواند اين گره را باز كند:

 

« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِه ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُواْ »[21]


 

هيچ چيزى اين گره را باز نكند. يك بخش دين اعتقاد است. گره خوردن دل به خدا، به قيامت، به انبيا، به قرآن، به فرشتگان، اين يك بخش است.

بخش دوم دين: بخش اعمال است. بنا به فرموده امام صادق عليه السلام: اعمال عبارت است از انجام واجبات خدا و خدمت به خلق. اعمال، تنها با واجبات كامل نمى شود، با نماز و روزه و حج و خمس و زكات كامل نمى شود، اعمال در دو مرحله بايد انجام شود؛ اجراى واجبات و خدمت به عباد خدا و بندگان خدا.[22]

بخش سوم: بخش اخلاق است، اخلاق يعنى چه؟ اگر از بيشتر مردم بپرسيم اخلاق يعنى چه، جواب مى دهند: خوشرويى، با مردم كه برخورد مى كنى، با پدر و مادر، با خواهر، شاد باشى. اما اين خوشرويى و خنده به لب بودن كه بسيار عالى است، يك نكته از ادب بزرگِ اخلاق است.

اما اخلاق يعنى آراسته بودن به حالات عالى باطنى؛ فروتنى، تواضع، خشيت، خوف من الله، مهرورزى و عشق ورزى به ديگران، ترحم، عاطفه، كرامت نفس. خالى بودن وجود از ناپاكى هاى اخلاقى؛ بخل، طمع، حسد، غرور، منيت، عُجب، ريا و امثال اين ها.[23]


 

اهميت اخلاق نسبت به اعتقاد و عمل

به مجموعه آن چيزى كه نامش اسلام است و در بر دارنده سه واقعيت بود، واقعيت اخلاق از دوتاى ديگر مهم تر است.

اخلاق در وجود مؤمن، حافظ ايمان و اعمال است. اگر پاى اخلاق بلنگد، هر دو مرحله ايمان و عمل به لرزه درمى آيد، و اگر انسان بيدار نشود و توجه نكند، ممكن است بناى ايمان و اعمال فرو بريزد.

گفت: امروز چرا يكى از شاگردها سر درس نيامده است؟ آن هم شاگرد به اين خوبى، كه از همه درسش جلوتر است. گفتند: مريضى سختى گرفته است. استاد سريع بالاى سر او آمد و ديد در حال احتضار است، گفت: دارى مى روى، بگو: «لا اله الا الله» گفت ديگر اين حرف را بالاى سر من نزن، من از شنيدن اين كلمه اذيت مى شوم، سكوت كن. تا اين كه از دنيا رفت. استاد هم مبهوت ماند.

بالاخره استاد راحت نبود، در مقام جستجو بر آمد كه اين شاگرد چرا اين طور بى دين مُرد.

بعد از جستجو فهميد كه دين اين فرد دچار سه خصلت ناپسند شده است؛ يكى اين كه حسود بود؛ چشم نداشت نعمت خدا را براى ديگران ببيند.


يكى ديگر اين كه سخن چين بود. اين دو مورد سوء اخلاقى. يك مورد هم اين كه سالى يك بار يك استكان مشروب مى خورد، همين.

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


 

 

 

 

 

 

 پی نوشت ها:

 

 



 

[14] ـ سنايى غزنوى.

[15] ـ اسيران و جانبازان كربلا: 105 ـ 106، عبادت زينب؛ «يكى از ويژگى هاى اين بانوى بزرگوار اسلام حالت معنوى و ارتباط قوى او با آفريدگار جهان بود. به طورى كه نقل كرده اند حتّى در شب يازدهم محرم كه شب شام غريبان بود نماز شبش ترك نشد؛ منتهى به خاطر ضعفى كه بر وى مستولى شده بود نماز شب خويش را در آن شب نشسته خواند.

مرحوم نقدى در كتابش آورده كه: حضرت زينب  عليهاالسلام در عبادت ثانى حضرت زهرا  عليهاالسلام بود، تمام شبها را به عبادت، تهجّد و تلاوت قرآن سپرى مى كرد. وى هم چنين از برخى از بزرگان نقل مى كند كه در طول عمر تهجّد و شب زنده دارى اش ترك نشده است حتّى در شب يازدهم محرّم امام زين العابدين مى فرمايد: در شب يازدهم محرم ديدم نشسته نماز مى خواند. نيز آن بزرگوار مى فرمايد: با اين همه مصيبت و اندوهى كه به ما روى آورده اما در مسيرى كه به شام مى رفتيم نافله هاى شب عمه ام اصلاً ترك نشد، امام حسين  عليه السلام در آخرين وداع با خواهرش زينب به او فرمود: يا اختاه لاتنسينى فى نافلة اللّيل، خواهرم مرا در نماز شب فراموش نكن. هم چنين از فاطمه دختر امام حسين  عليه السلام چنين نقل شده كه: عمّه ام زينب در شب دهم محرم در محراب عبادت مشغول مناجات بود و با خدا راز و نياز مى كرد در حالى كه چشمى از ما به خواب نرفته و ضجّه هاى مان آرام نشده بود. نيز از امام سجاد نقل شده: هنگامى كه ما را از كوفه به سوى شام حركت مى دادند عمه ام زينب مرتب نمازهاى واجب و مستحب خويش را انجام مى داد و در بعضى از منازل نمازش رانشسته مى خواند، وقتى سبب را پرسيدم؟ گفت: به خاطر گرسنگى و ضعف؛ زيرا سه شبانه روز غذا نخورده بود و سهم غذايش را در ميان كودكان تقسيم كرده بود.»

 

[16] ـ بقره 2 : 30؛ «به يقين جانشينى در زمين قرار مى دهم .»

 

[17] ـ بقره 2 : 30؛ «من [ از اين جانشين و قرار گرفتنش در زمين اسرارى ] مى دانم كه شما
نمى دانيد .»

 

[18] ـ اللهوف: 25، المسلك الأول؛ «عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ
عَلِيٍّ  
عليه السلام - دَخَلَ يَوْماً إِلَى الْحَسَنِ  عليه السلام - فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ بَكَى فَقَالَ لَهُ مَا يُبْكِيكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ - قَالَ أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِكَ - فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ  عليه السلام - إِنَّ الَّذِي يُؤتَى إِلَيَّ سَمٌّ يُدَسُّ إِلَيَّ فَأُقْتَلُ بِهِ - وَ لَكِنْ لاَ يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ - يَزْدَلِفُ إِلَيْكَ ثَلاَثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ - يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ  صلى الله عليه و آله - وَ يَنْتَحِلُونَ دِينَ الاْءِسْلاَمِ - فَيَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِكَ وَ سَفْكِ دَمِكَ - وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ وَ سَبْيِ ذَرَارِيِّكَ وَ نِسَائِكَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِكَ- فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِي أُمَيَّةَ اللَّعْنَةُ - وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً - وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَيْءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ - وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَار.»

الأمالى للصدوق: 126، المجلس السابع و العشرون؛ «عَنْ جَبَلَةَ الْمَكِّيَّةِ قَالَ سَمِعْتُ مِيثَمَ التَّمَّارَ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ يَقُولُ وَ اللَّهِ لَتَقْتُلُ هَذِهِ الْأُمَّةُ ابْنَ نَبِيِّهَا فِي الْمُحَرَّمِ لِعَشْرٍ يَمْضِينَ مِنْهُ وَ لَيَتَّخِذَنَّ أَعْدَاءُ اللَّهِ ذَلِكَ الْيَوْمَ يَوْمَ بَرَكَةٍ وَ إِنَّ ذَلِكَ لَكَائِنٌ قَدْ سَبَقَ فِي عِلْمِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ أَعْلَمُ ذَلِكَ لِعَهْدٍ عَهِدَهُ إِلَيَّ مَوْلاَيَ أَمِيرُ الْمُؤمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ لَقَدْ أَخْبَرَنِي أَنَّهُ يَبْكِي عَلَيْهِ كُلُّ شَيْءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبَحْرِ وَ الطَّيْرُ فِي السَّمَاءِ وَ يَبْكِي عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ مُؤمِنُو الاْءِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ جَمِيعُ مَلاَئِكَةِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ رِضْوَانُ وَ مَالِكٌ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ تَمْطُرُ السَّمَاءُ دَماً وَ رَمَاداً ثُمَّ قَالَ وَجَبَتْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ كَمَا وَجَبَتْ عَلَى الْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر.»

بحار الأنوار: 57/205، باب 36، حديث 3؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ  عليه السلامبَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ مَا يُرَى وَ مَا لاَ يُرَى إِلاَّ ثَلاَثَةَ أَشْيَاءَ الْبَصْرَةَ وَ دِمَشْقَ وَ آلَ الْحَكَمِ بْنِ الْعَاصِ.»

 

[19] ـ وسائل الشيعة: 14/501، بَاب 66، حديث 19692؛ «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  عليه السلام قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ  عليه السلام يَقُولُ أَيُّمَا مُؤمِنٍ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ  عليه السلام حَتَّى تَسِيلَ عَلَى خَدَّيْهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا غُرَفاً يَسْكُنُهَا أَحْقَاباً وَ أَيُّمَا مُؤمِنٍ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ حَتَّى تَسِيلَ عَلَى خَدِّهِ فِيمَا مَسَّنَا مِنَ الْأَذَى مِنْ عَدُوِّنَا فِي الدُّنْيَا بَوَّأَهُ اللَّهُ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ أَيُّمَا مُؤمِنٍ مَسَّهُ أَذًى فِينَا فَدَمَعَتْ عَيْنَاهُ حَتَّى تَسِيلَ عَلَى خَدِّهِ مِنْ مَضَاضَةِ مَا أُوذِيَ فِينَا صَرَفَ اللَّهُ عَنْ وَجْهِهِ الْأَذَى وَ آمَنَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ سَخَطِهِ وَ النَّارِ.»

وسائل الشيعة: 14/502، باب 66، حديث 19693؛ «قَالَ الرِّضَا  عليه السلام مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا فَبَكَى وَ أَبْكَى لَمْ تَبْكِ عَيْنُهُ يَوْمَ تَبْكِي الْعُيُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيِا فِيهِ أَمْرُنَا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.»

وسائل الشيعة: 14/504، باب 66، حديث 19697؛ «قَالَ الرِّضَا  عليه السلام فِي حَدِيثٍ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ عَلَيْهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ  عليه السلام كَانَ أَبِي  عليه السلام إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لاَ يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكَ آبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى تَمْضِيَ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ  عليه السلام.»

وسائل الشيعة: 14/506، باب 66، حديث 19700؛ «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ  عليه السلام قَالَ مَنْ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ فِينَا دَمْعَةً لِدَمٍ سُفِكَ لَنَا أَوْ حَقٍّ لَنَا نُقِصْنَاهُ أَوْ عِرْضٍ انْتُهِكَ لَنَا أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ شِيعَتِنَا بَوَّأَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا فِي الْجَنَّةِ حُقُباً.»

 

[20] ـ اسيران و جانبازان كربلا: 89، فصل اول: معرفى اجمالى؛ «حضرت فاطمه دخترش را نزد حضرت على  عليه السلام بردند و از ايشان خواستند كه نامى براى وى انتخاب نمايد، اميرالمؤنين عليه السلام فرمود: از پيامبر  صلى الله عليه و آله پيشى نمى گيرم در آن هنگام پيامبر  صلى الله عليه و آله در مسافرت بودند.

پس از بازگشت، على  عليه السلام به محضرشان شرفياب شد و از ايشان در خواست كرد كه براى دخترش نامى انتخاب بكند. رسول خدا  صلى الله عليه و آله فرمودند: من هم از پروردگارم پيشى نمى گيرم. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و درود پروردگار را ابلاغ فرمود و گفت: نام اين دختر را «زينب» انتخاب كن. زيرا خداوند چنين فرموده است. سپس از مصائبى كه بر اين كودك وارد مى شود خبر داد؛ پيامبر  صلى الله عليه و آله در حالى كه سخت مى گريستند فرمود: هر كس بر او بگريد مانند كسى است كه بر حسين  عليه السلام گريسته.»

 

[21] ـ حجرات 49 : 15؛ «مؤمنان فقط كسانى اند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده اند ، آن گاه
[ در حقّانيّت آنچه به آن ايمان آورده اند ] شك ننموده.»

 

[22] ـ الأمالى للطوسى: 97، المجلس الرابع؛ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ أَتَانِي رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَبَلِ
فَدَخَلْتُ مَعَهُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  
عليه السلام فَقَالَ لَهُ عِنْدَ الْوَدَاعِ أَوْصِنِي فَقَالَ أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ بِرِّ أَخِيكَ الْمُسْلِمِ وَ أَحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ وَ إِنْ سَأَلَكَ فَأَعْطِهِ وَ إِنْ كَفَّ عَنْكَ فَاعْرِضْ عَلَيْهِ لاَ تَمَلَّهُ خَيْراً فَإِنَّهُ لاَ يَمَلُّكَ وَ كُنْ لَهُ عَضُداً فَإِنَّهُ لَكَ عَضُدٌ وَ إِنْ وَجَدَ عَلَيْكَ فَلاَ تُفَارِقْهُ حَتَّى تَسُلَّ سَخِيمَتَهُ وَ إِنْ غَابَ فَاحْفَظْهُ فِي غَيْبَتِهِ وَ إِنْ شَهِدَ فَاكْنُفْهُ وَ اعْضُدْهُ وَ وَازِرْهُ وَ لاَطِفْهُ وَ أَكْرِمْهُ فَإِنَّهُ مِنْكَ وَ أَنْتَ مِنْهُ.»

 

[23] ـ بحار الأنوار: 68/394، باب 92، حسن الخلق؛ «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام حُسْنُ الْخُلُقِ فِيثَلاَثٍ اجْتِنَابِ الْمَحَارِمِ وَ طَلَبِ الْحَلاَلِ وَ التَّوَسُّعِ عَلَى الْعِيَال.»

بحار الأنوار: 68/395، باب 92، حسن الخلق، حديث 70؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ جَاءَ
رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ النَّاسِ أَكْمَلُ إِيمَاناً قَالَ أَحْسَنُهُمْ خُلُقا.»

بحار الأنوار: 68/395، باب 92، حسن الخلق، حديث 72؛ «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام يَقُولُ الْخُلُقُ مِنْحَةٌ يَمْنَحُهَا اللَّهُ مَنْ شَاءَ مِنْ خَلْقِهِ فَمِنْهُ سَجِيَّةٌ وَ مِنْهُ نِيَّةٌ قُلْتُ فَأَيُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ صَاحِبُ النِّيَّةِ أَفْضَلُ فَإِنَّ صَاحِبَ السَّجِيَّةِ هُوَ الْمَجْبُولُ عَلَى الْأَمْرِ الَّذِي لاَ يَسْتَطِيعُ غَيْرَهُ وَ صَاحِبَ النِّيَّةِ هُوَ الَّذِي يَتَصَبَّرُ عَلَى الطَّاعَةِ فَيَصْبِرُ فَهَذَا أَفْضَل.»

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حديث عقل و نفس آدمى درآيينه قرآن - جلسه هشتم - (متن ...
موضوعات اخلاقی - جلسه پنجم - عنايات امام عصر عجل ...
متناسب با آلودگى‏ها، حركت انسان به سوى حق، ...
پيام ملائكه به مؤمن محتضر
تهران حسینیه هدایت دهه سوم محرم سخنرانی دوم
گرفتاری‌های دنیایی و حلّ مشکلات مردم
تهران هیئت سجادیه نازی آباد دهه سوم محرم 94 ...
نشان دادن راه هدایت در قرآن
جامعۀ پاك در گرو خانه‏هاى پاك‏
موضوعات اخلاقی - جلسه هفتم - توبة واقعي

بیشترین بازدید این مجموعه

موضوعات اخلاقی - جلسه هفتم - توبة واقعي
حلال و حرام مالی ـ جلسه ششم - (متن کامل + عناوین)
بى‏اعتمادى به علم جدا از وحى‏
حسابرسى سريع متقين در قيامت‏
رشد و نمو كشت زارع‏
روزى نفس، قلب و روح‏
ياد باد آن روزگاران ...
جامعۀ پاك در گرو خانه‏هاى پاك‏
تهران/ حسینیۀ هدایت/ دهۀ اوّل محرّم/ پاییز 1395هـ.ش. ...
نشان دادن راه هدایت در قرآن

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^