فارسی
شنبه 01 ارديبهشت 1403 - السبت 10 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
1
نفر 0

نظام خانواده در اسلام - جلسه دوازدهم – (متن کامل + عناوین)

 

اخلاق اسلامى در نظام خانواده

ارزش اخلاق حسنه

 

زن و شوهر به خاطر خود و سعادت فرزندانشان، لازم است يك سلسله مسائل اخلاقى را، كه قرآن مجيد و روايات بر آن تأكيد فراوان دارند رعايت نمايند.

رعايت اخلاق حسنه، و خوددارى از زشتى هاى اخلاق كار طاقت فرسائى نيست.

بكارگيرى واقعيات اخلاقى، و پرهيز از پليديهاى اخلاقى در مدتى اندك، رياضت قابل تحمّلى است، كه ره سپردن در اين راه الهى را بر انسان آسان، و پيوند زناشوئى را محكم، و محبت به يكديگر را استوارتر، و درسى عملى براى ديگران بخصوص فرزندان خانواده است.

اجراى حقايق اخلاقى نسبت به يكديگر، فضائى از صفا و صميميت، پاكى و سلامت، راحت و امنيت، عشق و محبت بوجود مى آورد و زندگى را در تمام شئون، بر زن و شوهر از عسل شيرين تر مى كند.

در رابطه با آراسته بودن به حسنات اخلاقى، و بكارگيرى آن، قرآن مجيد در آيات متعددى پيامبر بزرگوار را ستوده:

فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك ...

جلوه رحمت خداست كه بر مردم، نرمخو و مهربانى، اگر تندخوى و سخت دل بودى، مردم از حول محور وجود تو پراكنده مى شدند.

وانَّك لعلى خلق عظيم.

و همانا تو آراسته به خلق عظيم و بزرگى هستى.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

الْاسْلامُ حُسْنُ الْخُلُقِ.

اسلام اخلاق نيك است.

حضرت مجتبى (عليه السلام) فرمود:

انَّ احْسَنَ الْحَسَنِ، الْخُلُقُ الْحَسَنُ.

خوبترين خوبيها، اخلاق نيك است.

رسول الهى (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

حُسْنُ الْخُلُقِ ذَهَبَ بِخَيْرِ الدُّنْيا وَالْاخِرَهِ.

اخلاق نيك خير دنيا و آخرت را به همراه دارد.

على (عليه السلام) فرمود:

حُسْنُ الْخُلُقِ رَأْسُ كُلِّ بِرٍّ.

اخلاق نيك سر همه خوبيهاست.

امام ششم (عليه السلام) فرمود:

لاعَيْشَ اهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ.

زندگى و عيشى گواراتر از اخلاق نيك نيست.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ بَلَّغَهُ اللّهُ دَرَجَهَ الصّائِمِ الْقائِمِ.

كسى كه اخلاقش نيكوست، خداوند او را به پايه روزه دار، و قائم به عبادت در تاريكى شب مى رساند.

و نيز آن حضرت فرمود:

اوَّلَ مايُوضَعُ فى ميزانِ الْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيامَهِ حُسْنُ خُلُقِهِ.

اول چيزى كه در قيامت در ترازوى عبد مى گذارند، اخلاق نيك اوست.

و آن حضرت فرمود:

انَّ احَبَّكُمْ الَىَّ وَاقْرَبَكُمْ مِنّى يَوْمَ الْقِيامَهِ مَجْلِساً احْسَنُكُمْ اخْلاقاً وَ اشَدُّكُمْ تَواضُعاً.

محبوبترين شما نزد من، و نزديكترينتان به من در قيامت، خوش خلق ترين شما، و آن كسى است كه داراى شديدترين تواضع باشد.

رسول حق به اميرالمؤمنين فرمود: ترا به شبيه ترينتان به اخلاق خودم خبر دهم؟ عرضه داشت آرى؛ فرمود:

احْسَنُكُمْ خُلُقاً، اعْظَمُكُمْ حِلْماً، وَابَرُّكُمْ بِقَرابَتِهِ، وَاشَدُّكُمْ مِنْ نَفْسِهِ انْصافاً.

خوش خلق ترين شما، بردبارترين شما، نيكوكارترينتان به نزديكانش، و شديدترين شما در انصاف دهى به ديگران از جانب خودش.

مكارم اخلاق و حسن خلق آنچنان باارزش و والاست كه رسول باكرامت اسلام آن را علّت بعثت خود اعلام فرموده:

انَّما بُعِثْتُ لِاتَمِّمَ مَكارِمَ الْاخْلاقِ.

اين است و جز اين نيست كه مبعوث شدم تا مكارم اخلاق را كامل كنم.

انَّما بُعِثْتُ لِاتَمِّمَ حُسْنَ الْاخْلاقِ.

مبعوث شدم تا حسن خلق را كامل نمايم.

مكارم و حسنات اخلاقى شعاع صفات حق، و حالات انبياء و امامان معصوم (عليهم السلام)، و موجب خير و بركت براى دارنده آن است.

سيئآت اخلاقى، حالاتى ابليسى و شيطانى، و علت تلخى زندگى و به هم خوردن عيش و عشرت، و باعث ناامنى و تفرقه و جدائى و نفرت مردم از يكديگر و خرابى دنيا و آخرت است.

من به آنچه رعايتش در خانه از جانب زن و شوهر لازم است، و موجب استحكام زندگى، و تداوم صفا و صميميت است در حدى كه لازم باشد اشاره مى كنم، و از حضرت حق مى خواهم كه همه ما را به حسنات اخلاقى آراسته، و از سيئات اخلاقى دور بدارد.

 

محبت و اعلام آن

 

اصل محبت و علاقه و عشق را، حضرت حق در قلب زن و شوهر نسبت به يكديگر قرار داد، و آن را از نشانه هاى وجود خود دانست، و اين حقيقت نمايشگر عظمت و بزرگى مسئله محبت زن و مرد، بخصوص عشق و علاقه مرد به زن است.

ومن آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودَّه و رحمه انَّ فى ذلك لآيات لقوم يتفكّرون.

از نشانه هاى وجود خداوند اين است كه براى شما از جنس خودتان همسرانى آفريد، تا در كنار آنها بياسائيد، و بين زن و مرد دوستى و مهربانى برقرار كرد، در اين برنامه نشانه هائى براى مردم انديشمند است.

اين محبت و عشق و علاقه در ابتداى ازدواج، و حتى قبل از عقد، شكوفا مى شود، و به نهايت مى رسد، بر مرد و زن است، كه اين نعمت باطنى، و اين حالت عالى قلبى كه موجب خوشى در زندگى و عيش و عشرت، و صفا و پاكى است، به توسط جانبدارى از هم، و گذشت و عفو، و خوش اخلاقى و تعاون، و توقع به اندازه از يكديگر، و حفظ شخصيت و شئون طرفين، و پرهيز از بگو و مگوهاى بى قدر و قيمت حفظ كنند، و از عللى كه باعث ضربه خوردن به عشق و محبت است بپرهيزند، كه حفظ بناى عشق عبادت، و خراب كردن خانه محبت بدون ترديد گناه و معصيت و موجب عقاب الهى در قيامت، و باعث عذاب در زندگى دنيائى است.

حضرت صادق (عليه السلام) براى كسى كه هنر جلب محبت ديگران را نسبت به خود دارد دعا كرده:

رَحِمَ اللّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّهَ النّاسِ الى نَفْسِهِ ...

خداوند رحمت كند انسانى كه دوستى مردم را به جانب خود جلب مى كند.

تبديل محبّت وعشق وعلاقه به كينه ونفرت وبغض ودشمنى در صورتى كه ملاك عقلى و شرعى در كار نباشد، تبديل نعمت حق به ناسپاسى است، و حفظ محبت و اعمال و سرايت دادن آن به يكديگر سبب خوشحالى در دنياو آخرت است.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

وَيْلٌ لِمَنْ يُبَدِّلُ نِعْمَهَ اللّهِ كُفْراً، طُوبى لِلْمُتَحابّينَ فِى اللّهِ.

واى بر كسى كه نعمت خدا را به ناسپاسى تبديل كند، و خوشبختى و نيكى باد بر آنان كه فى اللّه نسبت به يكديگر محبت مى كنند.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:

افْضَلُ النّاسِ مِنَّهً مَنْ بَدَأَ بِالْمَوَدَّهِ.

برترين مردم از نظر احسان و نيكى، كسى است كه به دوستى و محبت نسبت به طرف خود پيشى گيرد.

انسان دستور دارد به همه كسانى كه مستحق عشق و دوستى و محبت و علاقه اند محبت داشته باشد چه رسد به نزديك ترين افراد خودش كه همسر و فرزندان او هستند.

در حديث قدسى آمده:

الْخَلْقُ عِيالى فَاحَبُّهُمْ الَىَّ الْطَفُهُمْ بِهِمْ وَاسْعاهُمْ فى حَوائِجِهِمْ.

آفريده ها عيال من هستند، محبوبترين آنها نزد من، مهربانترين ايشان به آفريده من است، و آنكه در راه برطرف كردن نيازشان سعى و كوشش بيشترى دارد.

بر اساس مطالب گذشته، محبت در قلب زن نسبت به مرد، و عشق در قلب مرد نسبت به زن از نشانه هاى وجود خدا، و از نعمت هاى خاص حضرت حق است، و بهترين علت براى برپائى عيش سالم و تداوم زندگى، و ظهور صفا و صميميت در صحنه حيات است، روى اين حساب حفظ و ازدياد آن لازم، و دورى از علل نابودى آن واجب است.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

مِنْ اخْلاقِ الْانْبِياءِ حُبُّ النِّساءِ.

محبت زنان از اخلاق انبياء خداوند است.

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

جُعِلَ قُرَّهُ عَيْنى فِى الصَّلاهِ، وَلَذَّتى فِى الدُّنْيَا النِّساءُ، وَرَيْحانَتى الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ.

نور چشمم در نماز، و لذت و خوشيم در دنيا زنان، و گل خوشبويم حسن و حسين است.

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: مردم لذّتى در دنيا و آخرت بيش از لذّت از زن نمى برند و اين است قول حق.

زيّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء والبنين ...

سپس فرمود:

اهل بهشت به چيزى از بهشت لذيذتر از نكاح لذت نمى برند نه از خوراكى و نه از آشاميدنى.

رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَهِ انّى احِبُّكِ لايَذْهَبُ مِنْ قَلْبِها ابَداً.

گفتار مرد به همسرش: همانا من ترا دوست دارم، هرگز از قلبش محو نمى گردد.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

الْعَبْدُ كُلَّما ازْدادَ لِلنِّساءِ حُبّاً ازْدادَ فِى الْايمانِ فَضْلًا.

هر چه محبت همسر در قلب شوهرش زيادتر شود، ايمانش زيادتر مى شود.

البته بايد به اين حقيقت توجه كرد، كه عشق و محبت به زن جنبه افراط، به خود نگيرد، كه محبّت در حدّ افراط انسان را از پيمودن راه حق، و انجام عمل صالح، و خيرات و مبرّات باز مى دارد، بخصوص اگر زن از

طريق عشق مرد به خودش بخواهد بر مرد حكومت كند، و خواسته هاى اضافى خود را بر مرد تحميل نمايد.

علاقه و محبت به زن و به هر چيزى بايد تابع ايمان انسان به حضرت حق و روز قيامت باشد، و مانع حركت انسان به سوى كمالات، و انجام اعمال صالحه نشود.

اگر محبت به زن بخواهد بسترى براى معصيت و گناه، و اسراف و تبذير، يا بخل و امساك، يا خوددارى از انجام فرائض حق گردد، بايد تعديل شود، كه اينگونه محبت، آميخته با حالت شيطانى، و بدور از رضا و خوشنودى حق است.

 

كم توقعى

 

هر مرد و زنى از نظر جسمى و روحى داراى قوت و قدرتى مخصوص به خود است، درك اين قدرت و قوت، بستگى به مدتى معاشرت و برخورد طبيعى و اخلاقى دارد.

زن و شوهر پس از مدتى اندك، يكديگر را تا اندازه اى درك مى كنند، و به موقف بدنى و موقعيت روحى همديگر آشنا مى شوند.

زن و شوهر بايد به اين حقيقت الهيه توجه داشته باشند، كه حضرت حق، در مسئله بسيار مهم ارائه تكليف به انسان، دو واقعيت را منظور فرموده:

آنچه را كه مقدور انسان نبوده، و از تحمل و طاقتش بيرون بوده به انسان تكليف ننموده، ثانياً تكاليف و مسئوليت هاى شرعى و اخلاقى را با ملاحظه وسع، كه به فرموده محققين مرحله اى كمتر از دايره قدرت است بر دوش انسان قرار داده.

اين نيست مگر جلوه رحمت و لطف و عنايت او بر بندگان، و همه انسانها تا روز قيامت.

در سوره بقره آيه 233 و 286 و انعام آيه 152 و اعراف آيه 42 و مؤمنون آيه 62 به اين حقيقت اشاره فرمود:

لَاتُكَلِّفُ نَفْسٌ الّا وُسْعَها.

هيچ كس را تكليف جز به اندازه وسع نكنند.

لَايُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً الّا وُسْعَها.

خداوند احدى را جز به اندازه سعه وجوديش تكليف ننمايد.

روى اين حساب زن و شوهر، بايد در مسئله درخواستها و توقعاتشان از يكديگر، اين اخلاق كريمانه، و صفت رحيميه حضرت حق را سرمشق و الگوى خود قرار دهند.

اوّلًا خارج از قدرت و طاقت چه در امور مادى، چه در امور معنوى از يكديگر چيزى نخواهند، كه تحميل خواسته، بيرون از حدّ قدرت، و درخواست كارى غير قابل تحمل ظلم است، و ظلم ظلمت روحى، و موجب عقاب الهى است.

ثانياً قدرت و توان يكديگر را در خواسته ها ملاحظه ننمايند، بلكه توقعات، و خواسته هاى خود را به اندازه وسع و طاقت موجود قرار داده، و تكاليف طبيعى و روزمره را در حدى به يكديگر ارائه دهند، و از هم بخواهند، كه به شيرينى، و با شوق و اشتياق انجام بگيرد.

اگر بتوانند، كه مى توانند از يكديگر كم توقع باشند، كه كم توقعى اخلاق حق، و خوى انبياء و امامان، و از ويژگيهاى اولياء الهى است.

پُرتوقعى گاهى همان ارائه تكليف بيش از حد طاقت است، و بدون شك وقتى خواسته پرتوقع از طرف همسر تحقق پيدا نكند، موجب كدورت، و رنجش دل، و در نهايت كينه و نفرت، و در نتيجه تلخ شدن زندگى، و خرابى ساختمان صفا و صميميت، و عشق و محبت است.

پُرتوقعى صفتى ناپسند، و محصول كبر و غرور، و يك بيمارى روحى و روانى، و برنامه اى خارج از محدوده انسانيت، و خصيصه اى زشت است.

كم توقعى محصول وقار و ادب، و نتيجه معرفت و كرامت، و ميوه شيرين فروتنى و تواضع است.

اگر بخواهيد زندگى شيرين تر از عسل گردد، و هيچ گاه اختلاف مورد توجهى پيش نيايد، و همسر شما دچار رنجش نگردد، و تحقير شخصيت نشود، و اين رنجش و تلخى به اطرافيان سرايت نكند، در تمام امور زندگى نسبت به يكديگر كم توقع باشيد، و بدانيد كم توقعى چون جلوه رحمت حق در زندگى است، موجب جلب خوشنودى و رضايت حق نسبت به شما مى شود.

در هر صورتى زن و شوهر بايد نرمخو، باصفا، منبع عشق و محبت، و نسبت به يكديگر امور زندگى را آسان بگيرند، كه اين آسان گرفتن بابى از ابواب معروف است، و آنان كه اهل معروف، و پاك و پاكيزه از منكرات روحى و اخلاقى هستند، مورد توجه حق، و مستحق اجر و جزاى جميل از جانب پروردگارند.

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

اوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّهَ الْمَعْرُوفُ وَ اهْلُهُ وَ اوَّلُ مَنْ يَرِدُ عَلَىَّ الْحَوْضَ.

معروف و اهلش اول وارد بهشت و اوّل وارد بر من در كنار حوض كوثر هستند.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

انَّ لِلْجَنَّهِ باباً يُقالُ لَهُ: الْمَعْرُوفُ، لايَدْخُلُهُ إِلّا اهْلُ الْمَعْرُوفِ، وَ اهْلُ الْمَعْرُوفِ فِى الدُّنْيا هُمْ اهْلُ الْمَعْرُوفِ فِى الْاخَرَهِ.

براى بهشت درى هست به نام معروف، از آن در جز اهل معروف وارد نمى شوند، و اهل معروف در دنيا، اهل معروف در آخرتند.

رسول خدا فرمود:

كُلُّ مَعْرُوف صَدَقَهٌ ...

هر معروفى صدقه است.

قرآن مجيد مزد هر معروف و انجام هر حسنه اى را ده برابر اعلام نموده است:

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ امْثالِها.

كم توقعى نوعى معروف، حسنه اى از حسنات روحى، و صدقه اى از صدقات اسلامى، و داراى ده برابر مزد است، چرا زن و شوهر در اين تجارت پرسود شركت نكنند، و تا پايان عمر خود، از اين حقيقت الهيه بهره مند نگردند، كه ممنوع نمودن خويش از عنايت حق و رحمت دوست ظلمى سنگين و گناهى بزرگ و خسارتى غيرقابل جبران است.

 

گذشت و عفو

 

زن و شوهر ممكن است گاهى نسبت به يكديگر مرتكب خطا و اشتباه شوند، زن امكان دارد در مسئله خانه دارى، پخت و پز، توجه به فرزندان، رعايت حق شوهر دچار خطا گردد، مرد نيز ممكن است در رفتار و كردار، اخلاق و روش، كارگردانى نسبت به منزل، قضاوت در حق زن دچار اشتباه شود، اشتباه و خطائى كه از هر دو طرف قابل گذشت و اغماض و عفو است، كه جاى گذشت و عفو هم در همين مورد است، در مواردى كه زندگى مسير طبيعى خودش را طى مى كند، موردى براى عفو وجود ندارد، بر مرد لازم اخلاقى و شرعى است كه از همسر خود در موارد لازم گذشت كند، بر زن هم لازم اخلاقى و شرعى است كه از شوهر خود عفو كند، در اين زمينه كبر و سخت گيرى و خودپسندى و بى توجهى به شخصيت طرف، و روى گردانى از دستورات حق و انبيا و ائمه در مسئله گذشت و عفو امرى ناپسند، و در بعضى از موارد حرام و موجب عقاب الهى است.

عفو و گذشت از موارد احسان، و آراسته به احسان به فرموده قرآن محبوب خدا است:

والعافين عن النّاس والله يحبّ المحسنين.

عفو وگذشت به اندازه اى مهم است كه قرآن مجيد اجر عفوكننده را بر خدا مى داند:

فمن عفا و اصلح فاجره على اللّه.

كسى كه گذشت كند و اصلاح نمايد، اجرش بر خداست.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

ثَلاثٌ مِنْ مَكارِمِ الدُّنْيا وَالْاخِرَهِ: تَعْفُوا عَمَّنْ ظَلَمَكَ، وَتَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ، وَتَحْلُمُ اذا جُهِلَ عَلَيْكَ.

سه چيز از مكرمت هاى دنيا و آخرت است: گذشت از كسى كه بر تو ستم كرده، صله رحم با رحمى كه با تو بريده، بردبارى نسبت به آنكه در حق تو به نادانى رفتار كرده.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

انَّ اللّهَ عَفُوٌ يُحِبُّ الْعَفْوَ.

همانا خدا گذشت كننده است و گذشت را دوست دارد.

و نيز فرمود:

مَنْ اقالَ مُسْلِماً عَثْرَتَهُ اقالَ اللّهُ عَثْرَتَهُ يَوْمَ الْقِيامَهِ.

كسى كه از لغزش مسلمانى بگذرد، خداوند در قيامت از لغزش او خواهد گذشت.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

انّا اهْلُ بَيْت مُرُوَّتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنا.

ما اهل بيتى هستيم كه جوانمردى ما، گذشت از كسى است كه بر ما ستم رواداشته.

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

تَجاوَزُوا عَنْ ذُنُوبِ النّاسِ يَدْفَعِ اللّهُ عَنْكُمْ بِذلِكَ عَذابَ النّارِ.

از خطاهاى مردم گذشت كنيد، خداوند به اين خاطر عذاب جهنم را از شما دفع مى كند.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:

قِلَّهُ الْعَفْوِ اقْبَحُ الْعُيُوبِ، وَالتَّسَرُّعُ الَى الْانْتِقامِ اعْظَمُ الذُّنُوبِ.

كم گذشتى زشت ترين عيب، و عجله در انتقام از بزرگترين گناهان است.

و آن حضرت فرمود:

شَرُّ النّاسِ مَنْ لا يَعْفُو عَنِ الزَّلَّهِ وَلايَسْتُرُ الْعَوْرَهَ.

بدترين مردم كسى است كه از لغزش طرف خود گذشت نكند، و عيب را نپوشاند.

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:

عَفْواً مِنْ غَيْرِ عُقُوبَه، وَلاتَعْنيف، وَلاعَتَب.

عفو بايد بدون جريمه و خشونت و نكوهش و سرزنش انجام بگيرد.

بر اساس آيات قرآن و روايات: عفو محبوب خدا، اجر عفوكننده بر خدا، از مكارم دنيا و آخرت، موجب نجات از جهنم، و همرنگى با اهل بيت، و كم گذشتى نشان بيمارى و عيب باطن، و شرارت نفس انسان است.

چرا زن و مرد در زندگى خود، به هنگام پيش آمدن خطا از يكديگر گذشت نكنند، تا محبوب خدا شده، از اجر الهى بهره مند گشته، و منبع مكارم دنيا و آخرت شناخته شوند، و با امامان معصوم همرنگى نشان داده، و جزء آنان محسوب گردند، اين همه محصول يك تجارت الهى و معنوى است كه از دست دادنش عاقلانه نيست، و آراسته شدن به آن كارى سهل و آسان، و عملى ساده و بى زحمت است.

مرد و زن اگر به وقت خطا عفو و گذشت را شيوه خود كنند، و اين حقيقت عرشى را مدتى كوتاه به تمرين بگذارند، در آنان قوّت مى گيرد، و پس از اندك زمانى به اين صفت ملكوتى آراسته مى شوند.

***

 

تغافل يا خود به فراموشى زدن

 

از صفات بسيار پسنديده و والا و باارزش، كه آراسته به آن در ميان مردم بسيار كم است تغافل مى باشد.

ديدن خطا و تقصير، مشاهده عيب و نقص، و خود را به فراموشى زدن، به شكلى كه طرف مقابل يقين كند، انسان از مسئله به هيچ عنوان مطلع و آگاه نشد، از عاليترين حالات روحى و پرقيمت ترين صفات انسانى است.

اين نهايت مكرمت و بزرگوارى و شخصيت است كه مرد از زن خود خطائى ببيند، و زن از شوهر خود اشتباهى ملاحظه كند، و خود را در كمال جوانمردى و آقائى و كرامت، عمداً به فراموشى بزند، و اين به فراموشى زدن را در تمام پيش آمدهاى آينده حفظ كند.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:

انَّ الْعاقِلَ نِصْفُهُ احْتِمالٌ، وَ نِصْفُهُ تَغافُلٌ.

نيمى از وجود عاقل و خردمند تحمل و صبر و بردبارى، و نيم ديگرش خود به فراموشى زدن است.

و فرمود:

اشْرَفُ اخْلاقِ الْكَريمِ كَثْرَهُ تَغافُلِهِ عَمّا يَعْلَمُ.

شريفترين اخلاق انسان باكرامت، كثرت تغافل او از چيزى است كه مى داند.

و نيز آن حضرت فرمود:

لا عَقْلَ كَالتَّجاهُلِ، لا حِلْمَ كَالتَّغافُلِ.

تدبيرى مانند خود را به بيخبرى زدن، و حلمى همچون خود را به فراموشى زدن نيست.

ذره بينى، ذره به حساب آوردن، توقع عصمت همه جانبه داشتن، بى گذشتى، به رخ كشيدن خطا، و به قول معروف متّه در خشخاش گذاشتن همه و همه خلاف اخلاق، و به قول اميرالمؤمنين (عليه السلام) باعث ناگوارى زندگى است.

عفو و گذشت، و از آن بالاتر تغافل و خود را به فراموشى زدن، براى زن و شوهر امرى لازم و واجب است، و با اين گونه صفات پسنديده، و اخلاق حميده عيش و زندگى همراه با لذت و خوشى برقرار، و اعصاب در آرامش كامل، و جسم و جان در مصونيت همه جانبه در مقابل هجوم بسيارى از امراض و بيماريهاست.

عفو و گذشت و تجاهل و تغافل ميوه شيرين فروخوردن خشم و به فرموده قرآن مجيد كظم غيظ، و دورى از خشم و غضب و فرار از عصبانيت و از كوره در رفتن است.

خشم و غضب و ممارات و لجبازى، و بگو و مگو كردن طولانى و بيجا، مورد نفرت حق، و نشانه اى از شعله هاى جهنم، و صفتى ناپسند، و خوئى ددمنشانه، و موجبى براى در هم ريختن بناى زندگى و در نهايت علّت طلاق و جدائى، و غرق شدن در منجلاب بسيارى از معاصى و گناهان، و آلوده شدن به هر شرّ و شرارت است.

در زشتى بگو مگو كردن، و لجبازى با يكديگر در روايت بسيار مهمى آمده: مردى به حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) با لحنى زننده گفت: بيا بنشين تا در مسئله دين با هم مناظره و مجادله كنيم، حضرت فرمود: اى مرد، من نسبت به دينم آگاهم، و هدايت حق براى من، مانند روز روشن و معلوم است، تو اگر در اين زمينه دچار جهلى برو و جهل خود را علاج كن.

مالى وَلِلْمُماراهِ.

مرا چه نسبت با بگو مگو كردن و جدال و جار و جنجال، كه اين نيست مگر وسوسه شيطان ، براى انداختن انسان در گناه و معصيت!!

بگو و مگو و جدال و دعواى لفظى اگر براى اثبات حق باشد، و از مصاديق جدال احسن، بدون ترديد مانعى ندارد، بلكه زمينه پيشرفت علم و دانش، و كشف حق و حقيقت است و امرى عقلى و علمى و شرعى است، ولى اگر از باب لجبازى، و كوبيدن يكديگر، و ضربه زدن به شخصيت، و به هم ريختن آرامش باشد، بدون شك حرام، و مرتكب آن عاصى و مستحق عقاب است.

حضرت رضا (عليه السلام) به عبدالعظيم حسنى فرمود:

دوستانم را از طرف من سلام برسان، و به آنان بگو، براى شيطان نسبت به وجود خود راهى قرار ندهيد، آنان را به راستى در گفتار، و اداء امانت، و رعايت سكوت، و ترك مجادله و بگو مگو در آنچه كه براى آنان سودى ندارد امر كن.

 

خشم و غضب

 

روايات و معارف اسلامى، به دنبال آيات قرآن، همگان را از خشم و غضب، و عصبانيت و از كوره در رفتن برحذر مى دارند، و غضب را عاملى نابودكننده، نشانه سبك مغزى، علت هلاكت، و آتشى از سوى شيطان، و نوعى جنون و ديوانگى مى دانند، و آن را منشأ تمام شرور معرفى مى كنند.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در جملاتى حكيمانه به اين معانى اشاره دارند:

الْغَضَبُ شَرٌّ انْ اطْلَقْتَهُ دَمَّرَ.

خشم و عصبانيت شرّى است كه اگر آن را در وجودت آزاد بگذارى نابودت مى كند.

الْغَضَبُ مَرْكَبُ الطَّيْشِ.

خشم، مركب سبك مغزان است.

الْغَضَبُ يُثيرُ كَوامِنَ الْحِقْدِ.

خشم و غضب آتش پنهانى هاى كينه را شعلهور مى سازد.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

الْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلَّ شَرٍّ.

خشم كليد هر زيانى است.

آرى خشمگين دچار هر نوع اشتباه مى شود، به شخصيت طرف مقابل حمله مى كند، به اعصاب و قلبش فشار وارد مى آيد، چهره اش سرخ و خونين رنگ مى گردد، مى زند، خراب مى كند، آتش مى زند، طلاق مى دهد، ضربه وارد مى نمايد، خسارت به بار مى آورد و ...

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

الْغَضَبُ جَمْرَهٌ مِنَ الشَّيْطانِ.

خشم آتشى از شيطان است.

على (عليه السلام) فرمود:

الْحِدَّهُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِانَّ صاحِبَها يَنْدَمُ فَانْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكَمٌ.

خشم و غضب نوعى از ديوانگى است، همانا دارنده اين حالت، پشيمان مى شود، اگر نادم نشد ديوانگى او قوى و محكم است.

و آن حضرت فرمود:

الْغَضَبُ يُفْسِدُ الْالْبابَ وَيُبْعِدُ مِنَ الصَّوابِ.

خشم فاسدكننده مغزها و دوركننده انسان از حق و درستى است.

و در حمله شديدى به اين حالت شيطانى فرمود:

لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يَمْلِكْ غَضَبَهُ.

آنكس كه جلودار غضب و خشمش نباشد از ما نيست.

و فرمود:

مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ غَضَبُهُ وَ شَهْوَتُهُ فَهُوَ فى حَيِّزِ الْبَهائِمِ.

كسى كه خشم و شهوت بر او غلبه دارد در جرگه حيوانات است.

حضرت باقر (عليه السلام) در رابطه با فروخوردن خشم، و خوددارى از عصبانيت فرمود:

مَنْ كَظَمَ غَيْظاً وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلى امْضائِهِ حَشَا اللّهُ قَلْبَهُ امْناً وَ ايماناً يَوْمَ الْقِيامَهِ.

كسى كه خشم خود را فرو خورد، در صورتى كه قدرت خرج كردن آن را دارد، خداوند در قيامت قلبش را از آرامش و ايمان پر مى كند.

على (عليه السلام) فرمود:

مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللّهُ عَوْرَتَهُ.

كسى كه غضب خود را نگاهدارد، خداوند عيب او را مى پوشاند.

به حارث همدانى يار وفادارش نوشت:

وَاكْظِمِ الْغَيْظَ، وَتَجاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدِرَهِ، وَاحْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَاصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَهِ، تَكُنْ لَكَ الْعاقِبَهُ.

غيظ و غضب را فروخور، به وقت قدرت گذشت كن، به هنگام خشم بردبار باش، با داشتن توان و نيرو بر خطاكار بپوشان، تا براى تو عاقبت بخيرى ميّسر گردد.

در روايات زيادى در كتاب شريف كافى، وسائل، بحار الانوار آمده كه مزد فروخوردن خشم نسبت به همگان، ايمن شدن از غضب حق در قيامت، و اتصال به رحمت حق در محشر است.

از حضرت مسيح علت غضب را پرسيدند فرمود:

الْكِبْرُ، وَالتَّجَبُّرُ، وَ مَحْقَرَهُ النّاسِ.

علت و ريشه و شروع غضب از سه چيز است: كبر و خود بزرگ بينى، خودخواهى، بى ارزش دانستن مردم.

در سفارشات رسول حق به اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده:

لَاتَغْضَبْ، فَاذا غَضِبْتَ فَاقْعُدْ، وَتَفَكَّرْ فى قُدْرَهِ الرَّبِّ عَلَى الْعِبادِ وَ حِلْمِهِ عَنْهُمْ، وَاذا قيلَ لَكَ اتَّقِ اللّهَ فَانْبُذْ غَضَبَكَ وَراجِعْ حِلْمَكَ.

غضب مكن، چون غضب كردى بنشين، و در قدرت و تسلط حق نسبت به بندگان و بردبارى آن وجود مقدس در برابر آنان فكر كن، و چون در حال غضب داشتنت به تو گفتند: از خدا پروا كن غضب را دور انداز، و به حلم و بردبارى و عادى شدن حال برگرد.

***

 

فخرفروشى

 

از زشتى هاى اخلاق فخرفروشى به ديگران است، فخر فروشى در فرهنگ اسلام به عنوان گناه و معصيت شناخته شده، و آلوده به اين حالت شيطانى مستوجب عقاب الهى است، مگر اينكه توبه كند و به ادب و وقار و خضوع و فروتنى بازگردد.

زن و شوهرى كه نسبت به يكديگر تعهد شرعى و اخلاقى دارند، و با ديدن يكديگر قبل از ازدواج مورد پسند هم واقع شدند، و با وضعى كه از نظر خانواده و مال و جمال و قوم و قبيله هر يك داشتند و مورد قبول واقع شدند، و اكنون با يكديگر زندگى مى كنند، اگر موردى پيش آمد بايد از به رخ كشيدن خانواده، و حسب و نسب و مال و ثروت و جوانى و زيبائى و علم و دانش، نسبت به يكديگر سخت بپرهيزند، كه فخرفروشى ايجاد آزار روحى و سوز درون مى كند، و گاهى شرمندگى، و زمينه خشم و نفرت، و كينه و دشمنى و نشان دادن عكس العمل در طرف مقابل ببار مى آورد، و چه بسا كه به جنگ و دعوا، و كشمكش و نزاع و تفرقه و طلاق منجر شود، در اين صورت بار سنگين اين همه تبعات زشت فخرفروشى به گردن فخرفروش است.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:

لا حُمْقَ اعْظَمُ مِنَ الْفَخْرِ.

حماقتى بزرگ تر از فخرفروشى به ديگران نيست.

و در كلامى حكيمانه فرمود:

ضَعْ فَخْرَكَ، وَاحْطُطْ كِبْرَكَ، وَاذْكُرْ قَبْرَكَ.

فخرفروشى را بگذار، و كبر را ترك كن، و بياد قبرت باش.

آنقدر فخرفروشى زشت و ناباب است كه حضرت سجاد در دعاى نوزدهم صحيفه به پيشگاه حق عرضه مى دارد:

وَاعْصِمْنى مِنَ الْفَخْرِ.

از اينكه نسبت به ديگران به وضع خود افتخار كنم مرا حفظ كن.

على (عليه السلام) فرمود:

ما لِابْنِ آدَمَ وَالْفَخْرَ، اوَّلُهُ نُطْفَهٌ، وَ آخِرُهُ جيفَهٌ، لا يَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَ لايَدْفَعُ حَتْفَهُ.

فرزند آدم را به فخر فروشى چه، ابتداى او نطفه و پايانش مردارى بدبو است، روزى او در اختيار ديگرى است، و قدرت دفع مرگ خويش را ندارد.

كتاب خدا در آيات متعددى متذكر اين معناست، كه حضرت حق مردم متكبر و فخرفروش را دوست ندارد.

انَّ الله لايُحِبُّ كُلَّ مُخْتال فَخُور.

در هر صورت زن و شوهر بايد نسبت به يكديگر از افتخار به خانواده، جمال، مال و منال، اندوخته و ثروت، علم و دانش، بپرهيزند كه همه اينها از بين رفتنى است، و اين اخلاق ابليسى مايه درد سر و زحمت و رنجش خاطر، و موجب از بين رفتن عشق و علاقه، و باعث دعوا و نزاع، و افتادن از نظر رحمت حضرت حق است.

***

 

رفتار

 

حركات زن و شوهر نسبت به يكديگر بايد محصول ادب و وقار، دوستى و رفاقت، تعاون و همكارى، عشق و علاقه، و تواضع و فروتنى باشد.

كردار زن و شوهر نسبت به هم بايد بر اساس احترام متقابل، و ارج نهادن به شخصيت يكديگر باشد.

مرد بايد بداند زن از نظر خلقت و آفرينش ظريف، لطيف، كانون مهر و عاطفه، و منبع عشق و علاقه و حيا و شرم است، در رفتار با او لازم است تمام اين خصوصيات را لحاظ كند.

زن بايد بداند مرد از نظر خلقت موجودى است قوى، مقاوم، و داراى حالات و احوالاتى سنگين تراززن، وخلاصه ساختمانى كه قوام زندگى متكى به وجود اوست.

الرّجال قوّامون على النّساء بما فضّل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم.

مردان قوام زندگى زنانند، به واسطه برترى، كه خدا بعضى را بر بعض ديگر مقرّر داشته و به خاطر آنكه از اموال و ثروت خود براى زندگى خانواده و گذران امور همسر و فرزندان خرج مى كنند.

روى اين حساب همسران باكرامت، و زنان بزرگوار، بايد در رفتار خود نسبت به شوهران اين معانى را رعايت نمايند، كه تحقق اصل عالى توافق و همزيستى مسالمت آميز در سايه رعايت اين واقعيات از جانب دو طرف امكان پذير است.

سعى كنيم عمل و كردار و رفتار هر يك نسبت به ديگرى مصداق حقيقى عمل صالح و كردار شايسته باشد، تا هم امور زندگى را بگذرانيم، و هم از اجر و ثواب اخروى به خاطر عمل صالح و جلب رضايت يكديگر بهره مند شويم.

 

گفتار

 

زن و شوهر سخن و كلامشان با يكديگر بايد آميخته به عشق و محبت و بيان عاطفه و احساس، و جلوه شعور و عقل، و وجدان و انصاف باشد.

بايد در سخن گفتن با يكديگر از قول عدل

، قول حسن

، قول ليّن

، قول ميسور

، قول احسن

، استفاده نمايند.

سخن وقتى رنگ خدائى داشته باشد، قضاوت وقتى صحيح باشد، كلام وقتى نرم و ساده و سهل باشد، گفتار وقتى ريشه در عدالت و انصاف داشته باشد، به زندگى، گرمى، استحكام، عشق و سلامت مى بخشد.

سخن وقتى سخن حق باشد، و لحن آن لحنى گرم و همراه با عاطفه و محبت باشد، مزدش باز شدن چشم بصيرت، و شنيدن آواى حق است.

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

لَوْ لاتَكْثيرٌ فى كَلامِكُمْ وَ تَمْريجٌ فى قُلُوبِكُمْ لَسَمِعْتُمْ مااسْمَعُ وَلَرَأَيْتُمْ ما ارى.

اگر كثرت كلام شما نبود، و سرزمين قلب شما چراگاه شيطان قرار نمى گرفت هرآينه مى شنيديد آنچه را من مى شنوم، و مى ديديد آنچه را من مى بينم!

از سخن زياد و كثرت كلام و اضافه گفتن، و بيان آنچه كه سود دنيائى و آخرتى ندارد بپرهيزيد.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

مِنْ حُسْنِ اسْلامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ الْكَلامَ فيما لايَعْنيهِ.

از نيكوئى اسلام مرد، ترك سخن در چيزى است كه براى او فايده ندارد.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر مردى پرگو گذشت به او فرمود: اى مرد پرونده اى را بدست حافظان عمل از سخن اضافى پر مى كنى، كه آن پرونده به حق عرضه مى شود، سخن در امور فايده دار بگو، و از بيان آنچه سودمند نيست بپرهيز.

ابوذر فرمود:

اجْعَلِ الدُّنْيا كَلِمَتَيْنِ: كَلِمَهً فى طَلَبِ الْحَلالِ، وَكَلِمَهً لِلْاخِرَهِ وَالثّالِثَهُ تَضُرُّ وَلاتَنْفَعُ فَلاتَرِدْها.

دنيا را دو كلمه قرار بده، سخنى در طلب حلال در تمام زمينه ها، و سخنى در طلب آخرت، سخن سوم زيانبار و بى منفعت است، در آن وارد مشو.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

كُلُّ كَلامِ ابْنِ آدَمَ عَلَيْهِ لا لَهُ الّا امْرٌ بِمَعْرُوف اوْ نَهْىٌ عَنْ مُنْكَر، اوْ ذِكْرُ اللّهِ.

تمام سخن فرزند آدم به زيان اوست نه به سودش، مگر امر به معروف يا نهى از منكر، يا ذكر خدا.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:

مَنْ كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ خَطاؤُهُ، وَمَنْ كَثُرَ خَطاؤُهُ قَلَّ حَياؤُهُ، وَمَنْ قَلَّ حَياؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَمَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَمَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النّارَ.

كسى كه سخن و كلامش زياد شود، خطا و اشتباهش فراوان مى شود، و آنكه خطايش زياد گردد، حيا و شرمش اندك مى گردد، و آنكه حياءاش اندك شود، پارسائى اش كم مى شود، و هر كه پارسائى اش و ورعش كم شود دلش مى ميرد، و آنكه دلش بميرد وارد آتش جهنم مى شود!!

زن و شوهر در خانه با هم سخن از آهنگ زندگى بگويند، از مايحتاج خانه و نياز يكديگر و فرزندان حرف بزنند، نسبت به هم اظهار علاقه و محبت كنند، يكديگر را به حق و صبر توصيه نمايند، اسرار يكديگر را حفظ كرده و حرف خانه را به خانه پدر و مادر و اقوام و دوستان نبرند، خانه را محل كلام حق، نماز، قرآن و پرهيز از دروغ، غيبت، و فحش و ناسزا، و تحقير يكديگر قرار دهند، كه از آيات قرآن و روايات استفاده مى شود دروغ، غيبت، تهمت، ناسزا و فحش و تمسخر و تحقير، انسان را از رحمت خدا دور، و مستحق عقاب الهى مى كند.

مرد از آوردن اهل گناه به خانه، و تشكيل مجالس خلاف حق در منزل بپرهيزد كه ابتدا زيان و ضررش به خود و زن و بچه اش باز مى گردد، آنگاه آخرت او و اهل بيت وى را به باد مى دهد.

زن از اسراف در امور حيات، و مخارج بيهوده، و خرج اضافى به بار آوردن كه گاهى محصول تلخ چشم همچشمى است بپرهيزد، كه هر دينار آن در قيامت حساب دارد.

مرد و زن با روش و اخلاق و گفتار و كردار خود، وقار و ادب، و ديندارى، و سلامت نفس را عملًا به فرزندان و اطرافيان خود سرايت دهند، كه ثواب هدايت يك انسان گرچه فرزند خود آدم باشد بمانند هدايت تمام انسانهاى آفريده شده است.

(وليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّو لايبدين زينتهنّ ...)

«نور/ 31»


منبع : پایگاه عرفان
1
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

آثار ایمان- جلسۀ سوم
تجارت معنوی - جلسه اول
زنان اهل بهشت‏
قرارداد همسر عمران با خداوند
انواع هدايت الهي
تبيين ظالم و درجات ظلم
گرفتار شدن لنين در دست هگل
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هیجدهم
پیوند با ابی‌عبدالله(ع)، تنها راه پیروزی در سلوک ...
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه پنجم (2) – (متن کامل + ...

بیشترین بازدید این مجموعه

عناوين مسايل مربوط به اصلاح نفس‏
تبيين ظالم و درجات ظلم
اجابت دعوت بندگان معصيت‏كار
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه پنجم (2) – (متن کامل + ...
تقدير خدا بر روزى موجودات
توبه جوان گناهکار
انواع هدايت الهي
تهران هیئت محبان‌الزهرا دههٔ اوّل جمادی‌الاوّل ...
پیوند با ابی‌عبدالله(ع)، تنها راه پیروزی در سلوک ...
قرارداد همسر عمران با خداوند

 
نظرات کاربر

هستی.ج
سلام..حرفاتون جالبه ولی غیر ممکن
پاسخ
0     0
19 اسفند 1391 ساعت 08:50 صبح
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^