در منزل دوم - دنيا - گردش كار بين انسان و خدا نصف مى شود . در منزل اول كه رحم مادر بود ، تمام كارگردانى به دست خدا بود . بچه در رحم ، بين سه تاريكى بود ، از دست او كارى بر نمى آمد ؛ نمى توانست راه برود ، به دنبال غذا يا كار برود ، نه جاى ديدن داشت ، نه جاى شنيدن . بدن در آن تاريك خانه بود .
كارگردانى آنجا دست خودش بود كه بچه را در رحم مادر طورى رشد بدهد كه زانوهايش را با دو دستش بگيرد و رها نباشد . براى غذا خوردن نيز از نافش لوله اى ساخت كه به كيسه اى وصل شود .
آن كيسه به بدن مادر وصل است . خدا به آن كيسه ياد بدهد كه چه نوع موادى را بگير و به ناف نيز ياد داده است كه چگونه به آن لوله ، كيسه و شكم وصل شود و در بيست و چهار ساعت چقدر مواد بگيرد و هر چقدر كه نمى خواهد ، خودكار دفع كند .
در رحم مادر هيچ تكليفى نداشت . خدا به او هيچ طرحى نداد كه چون اينجا بيكار هستى ، شب يا روز صد ركعت نماز بخوان . يا چون كارى ندارى و غذا را نيز از دهانت نمى خورى ، نيت روزه شش ماهه كن .
در رحم مادر هيچ طرحى به او نداد ؛ چون نيازى نداشت و لازم نبود . ولى اينجا كه طرحى مانند قرآن و »نهج البلاغه« و معلمى مانند پيغمبر صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام داده ؛ چون نياز داشت . اگر نياز نداشتيم ، لحظه اى به قيمتى ترين گوهرهاى آفرينش كه انبيا عليهم السلام بودند ، زحمت نمى داد كه بين ما بيايند . آنها به ما نيازى نداشتند .
منبع : پایگاه عرفان