ما با اين تركيب وجودى ، غافل و در حال فراموشى هستيم ، اما تك تك سلول وجود ما ، در حركت به سوى خدا است :
» إِلَى رَبِّكَ مُنتَهَيهَآ «
» وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «
آيات رجوع موجودات به پروردگار در قرآن فراوان است .
هزاران كار است ، حال من نمى فهمم و يا متوجه نيستم ، آنها كار خود را مى كنند . بدن هوا ، غذا ، نور و دوام حيات مى خواهد ، آن هم از تو ، اگر از تو نخواهد ، از چه كسى بخواهد ؟ كار در دست چه كسى است ؟ اگر كار در دست غير از تو بود كه كارها گره مى خورد . اگر هر كارى ثابت بود و در دست تو نبود ، براى چه اين همه گره به كارها مى خورد ؟ اين بن بست ها براى چه به وجود مى آيد ؟
آن كسى كه در كار عقل ، خرد و انديشه است ، حرفهايش منطقى و حكيمانه است ، ولى آن كسى كه عقلى بيكار دارد ؛ يعنى عقل دارد ، ولى بهره اى از آن نمى برد و تمام حركات او در بدن مادى متمركز است كه كار آن پرداختن به شكم و شهوت است ، چنين آدمى اسير شكم ، شهوت و ياوه گويى است .
اما كسى كه به عقل ، خرد و انديشه متّكى است، گرچه سواد زيادى نداشته باشد ، اما حرفهايش منطقى است و گفتار و مطالب اعتقادى او تا حدّ زيادى درست است . اگر اهل معرفت باشد ، مطالبش نمونه مطالب آسمانى و ملكوتى است .
منبع : پایگاه عرفان