فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

هفت شوط، هفت برنامه‏

چون از اين طواف بهره هاى معنوى لازم را يافت و وارد اعمال بعد گشت، نوبت به طواف حج تمتع مى رسد، در اين هفت دور نيز بايد خود را از هفت برنامه ظاهرى كه مناسب پيشگاه دوست نيست برهاند.

1- از گناهان سر و اعضايى كه چون چشم و گوش و زبان در سر است براى هميشه چشم بپوشد و سر و آنچه در اختيار اوست، در اختيار دوست بگذارد، يعنى با حضرت حق پيمان ببندد كه جز خيال او نداشته باشد و جز به آثار او ننگرد و جز به سخن او گوش ندهد و جز سخن دوست نگويد.

و خلاصه اين عضو بسيار مهم را كه خود داراى اعضايى است، تسليم حضرت يار كند و تصميمش بر اين مصمم باشد كه تا زنده است سر در راه دوست داشته باشد كه هر كس بدينصورت آراسته شود بنده اى وارسته گردد و مورد لطف و عنايت حضرت حق شود.

قال النبىُّ صلى الله عليه و آله لِأَصْحابِهِ: إسْتَحيُوا مِنَ اللّهِ حَقَّ الحَياءِ قالُوا يا رَسُولَ اللّهِ إنّا لَنَفْعَلُ ذلِكَ.

قال صلى الله عليه و آله: لَيْسَ ذلِكَ الحَياءُ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَلكِنْ مَنِ اسْتَحيى مِنَ اللّهِ حَقَّ الْحَياءِ فَلْيَحْفَظِ الرَّأسَ وَما حَوى وَالْبَطْنَ وَما وَعى وَلْيَذْكُرِ الْمَوْتَ وَالْبَلى وَمَنْ أرادَ الآخِرَةَ تَرَكَ زينَةَ الدُّنيا فَمَنْ فَعَلَ ذلِكَ فَقَدِ اسْتَحيى مِنَ اللّهِ حَقَّ الْحَياءِ.

نبى بزرگوار صلى الله عليه و آله به يارانش فرمود: از خداوند شرم كنيد حق شرم را. گفتند: يا رسول اللّه! ما داراى چنين شرمى هستيم.

فرمود: نه، شما را چنين حيايى كه من مى گويم از خدا نيست، كسى كه حيا مى كند از خدا، آن هم حق حيا بايد سر و آنچه از چشم و گوش و زبان در بردارد از جميع معاصى حفظ كند و شكم و آنچه در آن جاى مى گيرد توجه دقيق به آن داشته باشد و ياد مرگ و پوسيده شدن در قبر باشد، هر كس آخرت بخواهد زينتِ فريباى دنيا را رها كند، چون كسى چنين شود از خداوند حيا كرده، در حالى كه حق حياى از خدا را رعايت كرده است.

2- در طواف دوم حج تمتع از جميع گناهان و معاصى دو دست خويشتن را آزاد كند كه هر كس اسير گناهان دست از قبيل گرفتن رشوه، غصب مال، بر سر مظلوم كوفتن و باطل نويسى است، راهى به حريم قرب ندارد و اين طواف او را به جايى نمى رساند.

اميرالمؤمنين عليه السلام در «نهج البلاغة» مى فرمايد:

فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسانِهِ وَيَدِهِ .

پس مسلمان واقعى كسى است كه تمام مسلمانان از زبان و دست او در امان باشند.

و نظير اين روايت در جوامع حديث هم چون «الكافى» از پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده است.

3- در دور سوم طواف حج تمتع، خويشتن را از تجاوزات شكم آزاد كرده و براى ابد خود را گرسنه طعام معنوى كند و از دنيا و خوراك و پوشاك آن به اندازه لازم قناعت كند.

4- در طواف چهارم به آزادى در شهوت و به خصوص غريزه جنسى خاتمه دهد و آن را به قيد عفت مقيد كند كه شهوت ديو خطرناكى است كه در صورت غلبه بر انسان، عاقبتى جز سخط حق و عذاب آخرت براى انسان باقى نخواهد گذاشت.

5- در طواف پنجم، زنجير گناه از دو پاى خويش باز كند و از برداشتن قدم عصيان خود را آزاد نمايد و تصميم بگيرد با قدم هايى كه در مطاف كعبه قرار داده، به جايى كه رضاى دوست در آن نيست، تا زنده است نرود.

6- در طواف ششم بايد قلب، اين حرم مقدس حضرت دوست را از كشش هاى غلط آزاد كرده و هر چه بيگانه در آن جا خوش كرده، از آن بيرون ريخت و يكسره اين خانه باعظمت را تبديل به آيينه تجلى اسما و صفات كرد كه اگر دل اسير بت ها و شياطين و جواذب غلط باشد، طواف، تحقق پيدا نكند. مگر در آداب ظاهر طواف در رسائل عمليه فقهاى عظام نخوانده اى، كم و زياد در طواف مبطل طواف است، در طواف اگر دل همراه نباشد از طواف كم گذاشته اى و اگر دل با بت ها و شياطين در طواف آيد از حد طواف خارج شده اى.

7- در طواف هفتم حج تمتع، از نقطه دورى و بعد با تمام قدرت و قوت و در كمال خلوص و اخلاص بيرون آمده و در محور قرب و وصل قرار بگير و در اين مرحله آماده تماشاى جمال با دو ديده بصيرت شو، تا از اثر تماشاى او يكپارچه در مقام ابراهيم قرارگيرى و با تمام هستى سر به سجده گذاشته از دنيا و مافيها براى ابد چشم بپوشى!!

كس اين كند كه دل از يار خويش بردار

 

مگر كسى كه دل از سنگ سخت تر دارد

كه گفت من خبرى دارم از حقيقت عشق

 

دروغ گفت كه از خويشتن خبر دارد

اگر نظر به دو عالم كند حرامش باد

 

كه از صفاى درون با يكى نظر دارد

     

هلاك ما به بيابان عشق خواهد بود

 

كجاست مرد كه با ما سر سفر دارد

گر از مقابله تير آيد از عقب شمشير

 

نه عاشق است كه انديشه خطر دارد

اگر بهشت مصور كنند عاشق را

 

به غير دوست نشايد كه ديده بردارد

     

از آن متاع كه در پاى دوستان ريزند

 

مرا سرى است ندانم كه او چه سر دارد

دريغ پاى كه بر خاك مى نهد معشوق

 

چرا نه بر سر و بر چشم من گذر دارد

عوام عيب كنندم كه عاشقى همه عمر

 

كدام عيب كه سعدى خود اين هنر دارد

     

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

معرفت يا اصل همه فضايل‏
نمایشگاه جنبی آثار استاد انصاریان در جشن بهار ...
قدردانی استاد حسین انصاریان از خدمات دکتر تیجانی ...
خوش رویى
رابطه انديشه و مشورت‏
اندیشه در اسلام
عارفانه: مجموعه داستانهاي عرفان اسلامي اثراستاد ...
خوف از خدا در دعاهاى اسلامى
گیاه و حیوان
كتب انگليسي

بیشترین بازدید این مجموعه

انتشار مجموعه یکصد جلدی سیری در معارف اسلامی
گیاه و حیوان
عجب نماز شبى
بیانیه حضرت استاد حسین انصاریان به مناسبت شهادت ...
حديثى مهمّ و گفتارى حيرت‏آور
عارفانه: مجموعه داستانهاي عرفان اسلامي اثراستاد ...
اندیشه در اسلام
كتب انگليسي
قدردانی استاد حسین انصاریان از خدمات دکتر تیجانی ...
فراغ خاطر در قرائت قرآن‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^