فارسی
پنجشنبه 30 فروردين 1403 - الخميس 8 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مقام امامت ابراهيم عليه السلام‏

آرى، او پس از آن همه ابتلا و اتمام كلمات، به مقام پيشوايى و امامت برگزيده شد، چنان كه از مضمون آيه و مفهوم لفظ «اماماً» و اطلاق آن استفاده مى شود.

امام نمونه كامل همه كمالات عقلى و نفسانى و بدنى است و چون همه اين خصوصيات و ابتلائات براى مقام نبوت و رسالت بيان نشده، بايد مقام امامت مقامى برتر از نبى و رسولى باشد كه كلمات را اتمام ننموده و به مقام امامت نرسيده است.

حال كه شايستگى ابراهيم را توجه كرديد، به توضيح آيه شريفه عنايت كنيد تا بيش از پيش به واقعيت مناسك پى ببريد.

گرچه صورت واقعى و حقيقت امام به مقتضاى تقاضاى نفوس، گاه آشكار است و گاه پنهان، ولى مظهر و صورتى از مقام معنوى و فكرى امام هميشه در ميان مردم بايد محسوس و باقى باشد، يا نقشه امامت كه بزرگ ترين و مؤثرترين نقش رهبرى و كمال خلق است، به صورت نقش ثابت و پايدارى، مستقر گردد.

اگر مجسمه امام ساخته شود، چنان كه براى باقى و زنده داشتن قهرمانان و مفاخر تاريخى و الهام گرفتن از آنان مجسمه مى سازند، اين خود راهزنى در حريم توحيد و حق پرستى و معنا را زير جسم پنهان داشتن و به صورت گراييدن و به جاهليت و گمراهى برگشتن است كه ابراهيم خود براى درهم شكستن مجسمه هاى آن بپا خاست.

بايد ساختمانى بسازد كه با تمام شؤونش خطوط بندگى نسبت به حق را به بندگان بياموزد و صورت امامت و رهبريش را نسبت به انسان ها براى هدايت آنان به سوى حق نشان دهد.

اين ساختمان البته بايد ساختمانى باشد ساده و بى آلايش و به نام خدا و توحيد و پاك از صورت ها و اوهام بشرى و نماياننده فكر و انديشه و ابتلائات ابراهيم امام و پيشرو.

و برخداست كه چنين ساختمانى را با تمام شؤونش حفظ فرمايد و تا برپا بودن نظام عالم محافظت كند كه با نماياندن صورت و نقشه امامت آن پيشواى موحدان، حجت بر بندگانش تمام باشد، چنانچه كلمات را بر خود ابراهيم تمام كرد و چنين ساختمان بى آلايشى بر بسيط خاك براى ابد برپا نمى شود و خطوط عالى بندگى را نشان نمى دهد مگر به دستور و عنايت مقام بلند ربوبى باشد.

[وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ ] .

و به ابراهيم و اسماعيل سفارش كرديم.

چون ابراهيم و اسماعيل حريم فكر و نفس خود را از آلودگى هاى دنياى غبارآلود آن روز و از شرك و اوهام و گناه و پليدى ها پاك و بركنار داشتند و توحيد خالص بر آنان تجلى كرد، اين تجلى همان عهدى بود كه خود به آن محقق شدند و با همين عهد بايد حريم خانه اى كه به دستور او برپا كرده بودند از هر آلودگى و آثار شرك پاك نگهدارند و نظامات آن، خالص براى خدا و تطهير نفوس باشد.

چنان كه هر راه و روشى كه به مطلوب برساند، عهد محققى مى شود كه بايد شخص سالك هميشه همان راه را در پيش بگيرد و ديگران را نيز بر آن بدارند و موانع را از راه راهروان بردارد.

چون اين خانه مضاف و منسوب به ذات مقدس الهى «بيتى» و مناسك آن ظهور و تمثل همان روشى است كه ابراهيم و در پى او اسماعيل پيش گرفتند، تطهير آن از آلودگى شرك و پليدى ها و انصراف از غير حق، اولين شرط طريق و طريق پيما است.

تطهير خانه خدا و مناسك آن از هر چه ذهن را از توحيد منصرف كند و عاطفه و غريزه پرستى را برانگيزد و امنيت داخلى نفسانى و محيط خارج را برهم زند، تطهير از همه اين ها به سود اين گزيدگان و آماده كردن طريق آنان است و خلاصه اين بيت و آداب و واجباتش تا لباس و حركات و انديشه حاجى، همه از هر جهت بايد پاك باشد!!

آرى، بيت بايد از همه شوائب و اوهام و شرك و پليدى پاك باشد.

[لِلطَّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ] .

براى طواف كنندگان و اعتكاف كنندگان و ركوع كنندگان وسجده گذاران.

گويا اين اوصاف چهارگانه اى كه در آيه آمده، اشاره به مقامات و مراتبى است كه ابراهيم پيموده، همين كه براى سالك اين مسير، در حريم اين عبادات خالص، حق تجلى نمود، اراده و انديشه او را كه پيوسته به منافع و شهوات فرديست به حق مى پيوندد و مانند اجزاى ريز و درشت جهان به گرد مركز حق و سود عموم مى گرداند.

اين حقيقت در عالم صورت، به صورت طواف پيرامون خانه منسوب به دست ابراهيم و منسوب و مضاف به خدا در مى آيد. چون طواف كننده به دور خانه خدا، بر اثر توجه به حقيقت مسئله و كشش روح خانه از جواذب نفسانى و شخصى يكسره آزاد شد و با حركات دايره اى، حق را در هر جانب و هر جهت مشاهده كرد، لازم و معتكف به آن مى شود.

[الْعاكِفِينَ ] يا بنا به آنچه كه در سوره حج آمده: [الْقائِمِينَ ]  گويا اشاره به قيام به حق و وظيفه پس از طواف است، آن گاه عاكف يا قائم از نيم يا بيشتر وجود خود و جهان چشم مى پوشد و فانى در پرتو عظمت و قدرت مى گردد و در برابر آن خم شده و براى قرب به آن به صورت ركوع درمى آيد، [وَ الرُّكَّعِ ].

پس از آن كه در انوار عظمت فرو رفت و يكسره فانى شد، به صورت سجده چشم از همه چيز برداشته و سر به خاك مى نهد و هستى خود را در برابر اراده ازلى از دست مى دهد، [السُّجُودِ].

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

توبه ى دو برادر در آخرین ساعات عاشورا
استقبال علاقمندان از ترجمه قرآن کریم استاد حسین ...
سفر زیارتی استاد حسین انصاریان به عتبات عالیات + ...
اسلام و مالکیت
استاد حسین انصاریان : بر خی از افراد جامعه نسبت به ...
حکمت هاى عملى
امیرالمومنین علیه السلام و حالت انتظار
برنامه هیئت‏ها و مراسم مذهبی در مشهد، قم و تهران ...
قوّه هاضمه
همایش تخصصی هم اندیشی پیرامون عرفان اهل بیت (ع) ...

بیشترین بازدید این مجموعه

چهل حدیث
توبه ى دو برادر در آخرین ساعات عاشورا
اسلام و مالکیت
حکمت هاى عملى
لباس ظاهر نعمت الهى
استقبال علاقمندان از ترجمه قرآن کریم استاد حسین ...
تكرار «الرحمن الرحيم» در سوره حمد
سفر زیارتی استاد حسین انصاریان به عتبات عالیات + ...
همایش تخصصی هم اندیشی پیرامون عرفان اهل بیت (ع) ...
خودآرايى دنيا

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^