در سوره مباركه انبيا مى فرمايد :
» وَ جَعَلْنَهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَيْنَآ إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَ تِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَ إِيتَآءَ الزَّكَوةِ وَ كَانُواْ لَنَا عَبِدِينَ «
تمام انبيا عليهم السلام بنده خدا بودند .
اين مقام بندگى ، برترين مقام است ؛ يعنى آن كسى كه محوريت هواى نفس ، دنيا و شيطان هاى بيرونى را كنار زده است و كارگردانى عرصه گاه حيات خودش را فقط تسليم خدا كرده است . اين مقام بندگى است .
ممكن است بپرسيد: ما خيلى دام بر سر راه داريم ؛ هواى نفس ، شيطان ، رفيق بد ، كشش هاى پول ، مقام دنيا ، پس ما بنده خدا نيستيم ؟
اگر به قول فلاسفه ما بندگى را كه تعبير علمى آن »مقول به تشكيك « است، يعنى امرى به حساب بياوريم كه داراى شدت و ضعف است ، ما نيز به قدر ذرّه بنده خدا هستيم. اميرالمؤمنين عليه السلام بنده كامل خداست.
در مواردى كه ما گرفتار غير خدا مى شويم ، پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايد :
در همان وقت بنده خدا نيستيم . شما بنده اى در حال قطع و وصل شدن هستيد . وصل مى شويد و مى بريد ، تا بالاخره يا كاملاً وصل مى شويد و يا كاملاً قطع مى شويد و مى رويد . در چه حالى بايد رفت؟
ما ملت ايران همه باهوش و زرنگيم
افسوس چون بوقلمون رنگ به رنگيم
همين قطع و وصلى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايد و اميرالمؤمنين عليه السلام نيز با اشاره به مردم كوفه فرمودند : هنگام نماز كه مى آييد ، من كجى هاى شما را به راستى تبديل مى كنم ، اما همين كه از نزد من مى رويد ، روز را كه مى گذرانيد ، دوباره فردا شب كه مى آييد ، مى بينم كج و منحرف شده ايد ، معلوم نيست كه شما راست هستيد ، يا كج ؟ يك طرفه نيستيد .
پدرى پسرش را لعنت مى كرد . كسى به او گفت : لعنت كردن مسلمان كار خوبى نيست . گفت : من سه پسر دارم ، اين يكى مستحق لعنت است . گفت : چطور ؟ گفت : يكى از پسرانم هميشه راست مى گويد ، خدا او را بيامرزد ، آن يكى پسرم هميشه دروغ مى گويد ، خدا او را نيز بيامرزد ، اما اين پسرم ، گاهى راست مى گويد و گاهى دروغ ، من نمى دانم چه وقت راست مى گويد و چه وقتى دارد دروغ مى گويد .
ما نيز اين گونه ايم .
منبع : پایگاه عرفان