قرآن اين قطع و وصل را به زبان ديگرى مى گويد:
» مُّذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَ لِكَ لَآ إِلَى هَؤُلَآءِ وَلَآ إِلَى هَؤُلَآءِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً «
مى فرمايد: بين راستى و دروغ، بين خدا و شيطان بين عبادت و تمرّد ، بين خوبى و بدى در رفت و آمد هستند . اين ها دايم در رفت و آمد هستند و بالاخره معلوم نيست كه چه وقتى و در چه مرحله اى پاى ثابت پيدا مى كنند . اين حال خوبى نيست .
ممكن است كسى بگويد : يعنى از ما توقع دارند كه ما در مقام عصمت باشيم ؟ يعنى اصلاً فكر گناه نكنيم ، لغزشى نداشته باشيم ، ميلى به كار غلط نكنيم ؟ نه ، از ما اين ها را نمى خواهند ، بلكه از ما مى خواهند كه در چارچوب پاكى و بندگى باشيم . اگر لغزشى براى شما پيدا شد ، آن قابل جبران است . اما نه اين كه هر روز ، هر شب ، هر هفته و هر ماه دو رنگ باشيم .
اهل معنى در مورد اينگونه افراد ، مى گفتند : نماز كه مى خواهد بخواند ، مى گويد : برويم پشت سر اميرالمؤمنين عليه السلام اقتدا كنيم ، اما غذا كه مى خواهد بخورد ، مى گويد : سرسفره معاويه برويم .
اينجا نماز خوبى پيدا مى شود و آنجا پيدا نمى شود ، اما آنجا غذاى چربى پيدا مى شود و نماز خوبى پيدا نمى شود . بالاخره خود را نصف كرده اند ؛ بخشى از وجود خود را به على عليه السلام اقتدا مى كنند و بخش ديگر وجود خود را از سفره معاويه پر مى كنند . اين حالت در قرآن كريم نكوهش دارد .
ما اول انقلاب بعضى ها را داشتيم كه چند نفرشان نيز چهره معروفى بودند . من آنها را مى شناختم . يكى دو نفرشان نيز انصافاً آدم هاى باسوادى بودند . اين ها اعدام شدند . اين ها دقيقاً همين گونه بودند ؛ در نماز به على عليه السلام اقتدا مى كردند و در شكم با معاويه در ارتباط بودند .
بى نماز و منكر نماز و منافق نبودند ، اما وسايل جاسوسى در دست آنان بود ، در پنهان مقدارى اسرار كه مى آمد ، روى آن وسايل مى گذاشتند و آمريكا آن اسرار را مى گرفت . يا اگر وسايل نداشتند ، واسطه اى بين خود و دشمن داشتند ، آنها اسرار را منتقل مى كردند .
منبع : پایگاه عرفان