فارسی
سه شنبه 04 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 13 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

شیطان و اهل تقوا - جلسه بيستم - (متن کامل + عناوین)

 

شيطان مالى

راه هاى نفوذ شيطان

 

تهران، حسينيه حضرت زهرا عليها السلام رمضان 1383

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

 قرآن مجيد راه هاى نفوذ شيطان به زندگى انسان را بيان مى كند . به سه راه از راه هايى كه شيطان در حيات انسان نفوذ مى كند ، اشاره شد .

 اول: از طريق اقتصاد است .

 دوم: از طريق فرهنگ است.

 سوم: از طريق حيله ، مكر و فريب .

 آياتى در اين موارد در سوره هاى متعدد قرآن كريم موجود است .

 علاقه به مال ، علاقه اى طبيعى و خدادادى است . اگر پروردگار اين علاقه را عنايت نمى فرمود ، انسان حاضر نبود زحمت و كوشش و جهاد مثبتى را در راه تأمين معيشت به كار گيرد .

 مهم ترين حرفى كه خدا در رابطه با علاقه به مال دارد اين است كه : اين علاقه طغيان نكند تا به حد تفريط ، افراط و اسراف برسد .

 اين علاقه را محدود به حدود پروردگار كنيد . وقتى اين علاقه ، علاقه متعادلى باشد ، در كنار اين تعادل ، قناعت به حلال خدا قطعى است . اما اگر اين علاقه ، دچار افراط ، اسراف و به تعبير قرآن دچار شدّت و سختى شود ، به تدريج حرص در باطن انسان خودش را نشان خواهد داد . حرص مرز قناعت را خواهد شكست و انسان خيلى راحت ، آسان ، سهل و بدون فشار روحى وارد حرام مى شود و شياطين ، به خصوص شياطين انسى ، يا اميال و غرايز انسان ، با اسلحه اين علاقه مشغول منحرف كردن انسان در امر اقتصاد مى شوند .

 شياطين در امر مال اختراعاتى داشتند روزگارى ربا نبوده ، اما شياطين يهود آن را اختراع كردند . رشوه و غصب نبوده ، روزگارى بر انسان گذشته كه امر معاش خود را از داد و ستد طبيعى و مشروع تأمين مى كرده است ؛ يعنى انحرافات اقتصادى ، كار شياطين انسى است . فكر نمى كنم چيزى از آن در ارتباط با شياطين جنّى باشد .

 در اين زمينه دو آيه از سوره مباركه بقره كه مسأله معيشت مادى و شيطان در كنار هم مطرح است را بيان مى كنم.

 

 تمهيدات پروردگار، قبل از تولد انسان

 قبل از بررسى اين دو آيه بايد به اين حقيقت اشاره شود كه مجموعه ساختمان بدن ما ، در ارتباط با معيشت مادى ما است . وقتى جسم در رحم مادر شكل مى گيرد ، خداوند در كنارش منبعى قرار مى دهد كه اسم آن جفت است . نمى دانم از چه زمانى اين اسم گذارى شده است .

 مواد لازم براى همه نواحى بدن ؛ رنگ پوست ، مو ، استخوان و پى بدن ، در اين جفت است . بين جفت و انسان از طريق ناف لوله اى وصل است ، چون در آنجا كه انسان با دهان غذا نمى خورد، چون نمى تواند.

 بدن در آن مدتى كه حيات به او داده مى شود ، مقدار نياز خود را از طريق آن لوله از آن جفت تأمين مى كند كه خود اين نكته واقعاً جاى فكر دارد كه پروردگار در آن نُه ماهى كه ما در رحم بوديم ، چقدر كريمانه و حكيمانه از ما پذيرايى كرده است .

 آن موادى كه در جفت موجود است ، موادى صد در صد كامل . احتياج همه نواحى وجود انسان را تأمين مى كند و او را رشد مى دهد .

 بحث در اين است كه صورتگر هستى در آن تاريك خانه ، چگونه صورت ما را نقاشى كرد و هر عضوى را در جاى معين خودش پديد آورد و وزن ما را با بدن و رحم و طاقت مادر تنظيم كرد و هنگام به دنيا آمدن ما چه حرارتى به پاى مادر دميد كه استخوان هاى دو طرف بدن او نرم شود و ما راحت بتوانيم بيرون بياييم و استخوان ما خورد نشود .

 يا اين كه سه ماه به تولد ما مانده ، در رحم انگشت ما را روى دو لب ما گذاشت كه لب ها تمرين مكيدن كنند ، تا در دنيا معطل نباشد كه با آمپول يا با لوله از داخل گلويش به او غذا بدهند . اين كلاس مكيدن در رحم براى او باز شد و بعد به دنيا آمد .(343)

 وقتى كه به دنيا آمد ، ديگر به جفت نيازى ندارد ، چرا ؟ قبل از به دنيا آمدن ، خداوند براى مهمانش دو ظرف پر از شير ، با انواع ويتامين هاى لازم با رنگ سفيد قرار داده است آيا فكر كرده اى كه اين كارخانه رنگ در كجاى بدن مادر است ؟

 رنگ ، مزه و ويتامين هاى شير از كجا تأمين مى شود ؟ اغلب غذاهايى كه مادر مى خورد ، رنگى است ، اما اين رنگ سفيدِ شير چگونه تأمين مى شود ؟ لوله كشى هايى كه از سينه مادر به منابع تأمين شير تهيه شده و خود توليد شير، مسأله خيلى عجيبى است .

 اين كه شيرى كه در سينه مادر است ، با اين كه نوك سينه ها سوراخ است ، اما شير نمى ريزد ؟ شما مشكى را پر از آب كنيد كه كمتر از ميلى متر در حجم و بدنه آن سوراخ باشد ، فشار آب باعث مى شود كه آب بيرون مى زند و كم كم آب خالى مى شود . اما اين سينه دو سال شير را نگه مى دارد ، ولى با اين كه سوراخ است نمى ريزد ، بلكه حتماً بايد بچه با مكيدن ، اين شير را بيرون بياورد .

 سينه را طورى قرار داده است كه متناسب با دهان و لب بچه است .

 امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

 هيچ وقت در دوره عمر خود فكر كرده ايد كه پروردگار عالم با شما چگونه معامله كرده است ؟ اگر محبت شما را در آن وقت به مادر نمى داد ، حاضر بود نُه ماه اين بار را تحمل كند ؟ يا دو سال شما را در آغوش خود نگهدارد ؟ و با كوچك ترين گريه شما ، نصف شب از خواب بپرد ؟ دايم اين لباس هاى آلوده شما را بشويد و اين همه رنج را تحمل بكند ؟

 آيا شما مى توانيد غير از خدا را در مجموع اين جريان ببينيد ؟ پاى هيچ كس ديگرى در كار هست ؟ دو سال بدن با شير عنصر بندى مى شود ، تا دندان ها در بيايد و طفل شروع به غذا خوردن كند و تا آخر عمر ، از همه مواد غذايى عالم تغذيه كند .(344)

 

 جلوگيرى از نفوذ شيطان

 حرف قرآن اين است كه اگر شيطان در اقتصاد شما انحراف ايجاد كند و معيشت شما آلوده به حرام شود ، كل بدن شما و عيال شما از عنصر نجسِ حرام ساخته مى شود و من عبادت هاى برخاسته از گوشت و پوست و خون و رگ و پى حرام را نمى پذيرم و اين بدن نجس را در بهشت راه نمى دهم .

 در اين زمينه هيچ جاى قرآن و روايات ما نفرمودند اين مقدار مال حرام ، اين مقدار حق مردم و اختلاس و ربا و رشوه و غيره عيبى ندارد .

 قرآن كريم و روايات زيادى در باب حلال و حرام و معيشت است و اسلام در زمينه حرام مالى تسامح و تساهلى نشان نداده باشد .

 حضرت مسيح عليه السلام از قبرستان عبور مى كردند ، از وجود مقدس پروردگار درخواست كردند كه اجازه بده من با يكى از اين مرده ها صحبت كنم . قبرى را در نظر گرفت و سلام كرد . مسأله زنده شدن مرده با دم حضرت مسيح عليه السلام مسأله صد در صد قطعى و قرآنى است . ما نيز به سراغ اين مسأله مى رويم كه مردم هيچ شك و ترديدى نكنند .

 قبر شكافته شد ، پيرمردى بلند شد و ايستاد و جواب حضرت مسيح عليه السلام را داد . پرسيد : چند سال است كه مرده اى ؟ گفت : هزار و هشتصد سال . فرمود : در چه حالى هستى ؟ گفت : مختصرى مال يتيم نزدم بود ، به او برنگرداندم ، از زمانى كه مُردم ، دچار مضيقه هستم . آن يتيم هزار و هشتصد سال قبل مرده بود.(345)

 اما با مردن كه تبعات اعمال از بين نمى رود . هنگام مردن نمى تواند خودش را تكان بدهد و گناهان مالى را از خودش بريزد .

 

 توانگرى نه به مال است پيش اهل كمال

كه مال تا لب گور است و بعد از آن اعمال(346)

 

 تكليف بر حق الناس از طفوليت

 اين قاعده دينى را شما مى دانيد ، اما شايد بيشتر مردم ندانند كه تكاليف واجب الهيه بنابر گفته مراجع از زمان بلوغ پسر و دختر به هر دو تعلق مى گيرد ، ولى مسائل مالى كارى به بلوغ ندارد . شما ده ساله بوديد ، مال كسى را تلف كرديد ، برداشتيد ، آن مال بر ذمّه شما است ،(347) يعنى اين دِين كارى به بلوغ و تكليف ندارد . اصرارى كه دين در اجتناب از حرام مالى دارد ، در هيچ چيز ديگرى ندارد و هيچ بابى از ابواب فقهى نيست مگر اين كه در آنجا مسأله مال حلال و حرام مطرح شده است ؛ به عبارت ديگر مال و دارايى انسان در سلامت عبادت براى اسلام اصالت دارد .

 من از مرحوم آيت الله العظمى بروجردى تا به امروز فتواى مراجعى كه به ياد دارم ، اين است : كسى كه جنب است ، وقتى حمام مى خواهد برود ، اگر قصد دارد پول حمامى را ندهد ، مى فرمايد : اين شخص حق ندارد كه به مسجد برود ، چون هنوز جنب است و غسل او باطل است .

 يا قصد كرده است كه آب لوله كشى را مصرف كند و پول آن را ندهد ، غسل او باطل است . غسل كه باطل باشد ، نماز ، روزه ، حج و عبادات نيز باطل است .

 يا مى خواهد پول حمام و قبض آب را از پول حرام بدهد ، اينجا نيز باطل است . يا آب حلال بود و غسل كرد ، آمد وارد نماز شد ، هنوز تكبيرة الاحرام را نگفته ، كسى آمد و ثابت كرد كه اين دكمه كوچك روى آستين شما مال من است ، راضى نيستم با آن نماز بخوانى . اگر بگويى : اين همه لباس ، يك دكمه چه ارزشى دارد ؟ مى خواهى راضى باش ، مى خواهى راضى نباش . اينجا نيز نماز او باطل است .

 

 

 آياتى در باب شيطان اقتصادى

 اين دو آيه در امر اقتصاد - يكى از راه هاى نفوذ شيطان - است . جالب اين است كه خطاب در اين آيه به مؤمنين نيست ؛ يعنى در حرام و حلال مالى ، كارى به مؤمن و شيعه ندارد :

 

 » يَأَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِى الْأَرْضِ حَلَلاً طَيِّبًا وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الشَّيْطَنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ × إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَآءِ وَ أَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ «(348)

 

 براى تمام مردم جهان ! مسيحى ، يهودى ، زرتشتى ، بى دين ، شيعه ، سنى . چيزى كه مورد استفاده شما قرار مى گيرد بايد هم حلال باشد و هم پاكيزه .

 اين جنايت شيطان از طريق اقتصاد است . قدم جاى قدم او نگذاريد ، رباخور ، رشوه گير ، غاصب ، اختلاس گر ، كم فروش ، مال ارث خور نباشيد و حرام خورى نكنيد . »خطوات « يعنى قدم ها . قدم شيطان در اين آيه چيست ؟ كل اموال حرام .

 اى كاش آن احتياطاتى كه شيعه در قديم داشت ، از بين نرفته بود .

 نقل است در حالات مرحوم آيت اللَّه درچه اى :

 مرحوم آيت الله العظمى سيد محمد باقر درچه اى ، استاد آيات عظام بروجردى ، شهيد مدرس ، شيخ مرتضى طالقانى و استاد پنجاه مرجع تقليد كه بيش از پنجاه نفر از شاگردانش از مراجع بزرگ شيعه شدند ، دوست داشت بيرون خانه اش سر جوى آب وضو بگيرد . داخل كوچه جوى آب تميزى از شعبه هاى زاينده رود بود .

 مى گفت : ايشان قبل از اين كه وضو بگيرد ، خودش مى آمد و آن سطل چرخ چوبى را در چاه منزلش مى انداخت ، سطل آب را پر مى كرد ، سطل آب را به كوچه مى آورد ، در جوى آب مى ريخت ، بعد وضو مى گرفت .

 به او مى گفتند : چرا اين كار را مى كنيد ؟ مى فرمود : اين آب براى كشاورزى است ، به اندازه اى كه به صورت و دست من ماليده مى شود ، از زمين هاى مردم كم مى شود ، من از چاه خانه ام آب مى آورم و در اين جوى آب مى ريزم كه فرداى قيامت گرفتار كشاورزان نباشم كه بگويند : به اندازه آب وضو ، آب كشاورزى ما را كم كردى . چه فكرهايى مى كردند ؟

 اگر اين نفس را نداشت كه بروجردى ها را نمى ساخت . اين ها، بدن ها ، ارواح و افكار پاكى در امر اقتصاد داشتند : بار ديگر آيه را با تدبّر و دقّت بخوانيم:

 

 » يَأَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِى الْأَرْضِ حَلَلاً طَيِّبًا وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الشَّيْطَنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ × إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَآءِ وَ أَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ «

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

 

343) بحار الأنوار: 62/3، باب 4، حديث 1؛ »الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَال جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِق: نَبْتَدِئُ يَا مُفَضَّلُ بِذِكْرِ خَلْقِ الْإِنْسَانِ فَاعْتَبِرْ بِهِ فَأَوَّلُ ذَلِكَ مَا يُدَبَّرُ بِهِ الْجَنِينُ فِي الرَّحِمِ وَ هُوَ مَحْجُوبٌ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ظُلْمَةِ الْبَطْنِ وَ ظُلْمَةِ الرَّحِمِ وَ ظُلْمَةِ الْمَشِيمَةِ حَيْثُ لَا حِيلَةَ عِنْدَهُ فِي طَلَبِ غِذَاءٍ وَ لَا دَفْعِ أَذًى وَ لَا اسْتِجْلَابِ مَنْفَعَةٍ وَ لَا دَفْعِ مَضَرَّةٍ فَإِنَّهُ يَجْرِي إِلَيْهِ مِنْ دَمِ الْحَيْضِ مَا يَغْذُوهُ كَمَا يَغْذُو الْمَاءُ النَّبَاتَ فَلَا يَزَالُ ذَلِكَ غِذَاؤَهُ حَتَّى إِذَا كَمَلَ خَلْقُهُ وَ اسْتَحْكَمَ بَدَنُهُ وَ قَوِيَ أَدِيمُهُ عَلَى مُبَاشَرَةِ الْهَوَاءِ وَ بَصَّرَهُ عَلَى مُلَاقَاةِ الضِّيَاءِ هَاجَ الطَّلْقُ بِأُمِّهِ فَأَزْعَجَهُ أَشَدَّ إِزْعَاجٍ وَ أَعْنَفَهُ حَتَّى يُولَدَ وَ إِذَا وُلِدَ صَرَفَ ذَلِكَ الدَّمَ الَّذِي كَانَ يَغْذُوهُ مِنْ دَمِ أُمِّهِ إِلَى ثَدْيَيْهَا فَانْقَلَبَ الطَّعْمُ وَ اللَّوْنُ إِلَى ضَرْبٍ آخَرَ مِنَ الْغِذَاءِ وَ هُوَ أَشَدُّ مُوَافَقَةً لِلْمَوْلُودِ مِنَ الدَّمِ فَيُوَافِيهِ فِي وَقْتِ حَاجَتِهِ إِلَيْهِ فَحِينَ يُولَدُ قَدْ تَلَمَّظَ وَ حَرَّكَ شَفَتَيْهِ طَلَباً لِلرَّضَاعِ فَهُوَ يَجِدُ ثَدْيَيْ أُمِّهِ كَالْإِدَاوَتَيْنِ الْمُعَلَّقَتَيْنِ لِحَاجَتِهِ إِلَيْهِ فَلَا يَزَالُ يَغْتَذِي بِاللَّبَنِ مَا دَامَ رَطْبَ الْبَدَنِ رَقِيقَ الْأَمْعَاءِ لَيِّنَ الْأَعْضَاءِ حَتَّى إِذَا تَحَرَّكَ وَ احْتَاجَ إِلَى غِذَاءٍ فِيهِ صَلَابَةٌ لِيَشْتَدَّ وَ يَقْوَى بَدَنُهُ طَلَعَتْ لَهُ الطَّوَاحِنُ مِنَ الْأَسْنَانِ وَ الْأَضْرَاسِ لِيَمْضَغَ بِهِ الطَّعَامَ فَيَلِينَ عَلَيْهِ وَ يَسْهُلَ لَهُ إِسَاغَتُهُ فَلَا يَزَالُ كَذَلِكَ حَتَّى يُدْرِكَ فَإِذَا أَدْرَكَ وَ كَانَ ذَكَراً طَلَعَ الشَّعْرُ فِي وَجْهِهِ فَكَانَ ذَلِكَ عَلَامَةَ الذَّكَرِ وَ عِزَّ الرَّجُلِ الَّذِي يَخْرُجُ بِهِ مِنْ حَدِّ الصَّبَا وَ شِبْهِ النِّسَاءِ وَ إِنْ كَانَتْ أُنْثَى يَبْقَى وَجْهُهَا نَقِيّاً مِنَ الشَّعْرِ لِتَبْقَى لَهَا الْبَهْجَةُ وَ النَّضَارَةُ الَّتِي تَحَرَّكَ الرِّجَالَ لِمَا فِيهِ دَوامُ النَّسْلِ وَ بَقَاؤُهُ . . .«

344) بحار الأنوار: 63/62، باب 4، حديث 1؛ »اعْتَبِرْ يَا مُفَضَّلُ فِيمَا يُدَبَّرُ بِهِ الْإِنْسَانُ فِي هَذِهِ الْأَحْوَالِ الْمُخْتَلِفَةِ هَلْ تَرَى يُمْكِنُ أَنْ يَكُونَ بِالْإِهْمَالِ أَ فَرَأَيْتَ لَوْ لَمْ يَجْرِ إِلَيْهِ ذَلِكَ الدَّمُ وَ هُوَ فِي الرَّحِمِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَذْوِي وَ يَجِفُّ كَمَا يَجِفُّ النَّبَاتُ إِذَا فَقَدَ الْمَاءَ وَ لَوْ لَمْ يُزْعِجْهُ الْمَخَاضُ عِنْدَ اسْتِحْكَامِهِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَبْقَى فِي الرَّحِمِ كَالْمَوْءُودِ فِي الْأَرْضِ وَ لَوْ لَمْ يُوَافِقْهُ اللَّبَنُ مَعَ وِلَادَتِهِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَمُوتُ جُوعاً أَوْ يَغْتَذِي بِغِذَاءٍ لَا يُلَائِمُهُ وَ لَا يَصْلُحُ عَلَيْهِ بَدَنُهُ وَ لَوْ لَمْ تَطْلُعْ عَلَيْهِ الْأَسْنَانُ فِي وَقْتِهَا أَ لَمْ يَكُنْ سَيَمْتَنِعُ عَلَيْهِ مَضْغُ الطَّعَامِ وَ إِسَاغَتُهُ أَوْ يُقِيمُهُ عَلَى الرَّضَاعِ فَلَا يَشُدُّ بَدَنُهُ وَ لَا يَصْلُحُ لِعَمَلٍ ثُمَّ كَانَ تَشْتَغِلُ أُمُّهُ بِنَفْسِهِ عَنْ تَرْبِيَةِ غَيْرِهِ مِنَ الْأَوْلَادِ وَ لَوْ لَمْ يَخْرُجِ الشَّعْرُ فِي وَجْهِهِ فِي وَقْتِهِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَبْقَى فِي هَيْئَةِ الصِّبْيَانِ وَ النِّسَاءِ فَلَا تَرَى لَهُ جَلَالَةً وَ لَا وَقَارا.«

345) كشكول بهايى - اثر شيخ بهايى .

346) سعدى شيرازى.

347) بحار الأنوار: 148/71، باب 8، حديث 1؛ »أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ جَمَعَنَا أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِيَّاكُمْ وَ التَّعَرُّضَ لِلْحُقُوقِ وَ اصْبِرُوا عَلَى النَّوَائِبِ وَ إِنْ دَعَاكُمْ بَعْضُ قَوْمِكُمْ إِلَى أَمْرٍ ضَرَرُهُ عَلَيْكُمْ أَكْثَرُ مِنْ نَفْعِهِ لَكُمْ فَلَا تُجِيبُوهُ.«

 الكافى: 233/7، باب حد الصبيان في السرقة، حديث 9؛ »مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنِ الصَّبِيِّ يَسْرِقُ فَقَالَ إِنْ كَانَ لَهُ تِسْعُ سِنِينَ قُطِعَتْ يَدُهُ وَ لَا يُضَيَّعُ حَدٌّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ U

 مجمع المسائل )فارسى(، السيد الگلپايگاني: 271 - 3/270؛ »سوال 152 - بچه نابالغ صدمه جانى يا مالى به كسى مى رساند ولى آن بچه ضامن است يا نه؟ و هم چنين اگر ديوانه صدمه اى به كسى بزند تكليف چيست؟

 جواب - بچه اگر مميز باشد و صدمه مالى و يا جانى كمتر از موضحه به كسى وارد كند خود او ضامن است و اگر صدمه جانى موضحه و بالاتر باشد ديه بر عاقله بچه است، و اگر مميز نيست كسى ضامن نيست مگر مستند به تقصير و عدم حفظ متصدى و حافظ طفل باشد كه در اين صورت او ضامن است و ديوانه اگر ضررى وارد آورد كسى ضامن نيست مگر آن كه شخصى سبب شده باشد كه در اين صورت آن شخص ضامن است.«

348) بقره (169 - 168 : (2؛ »اى مردم ! از آنچه ] از انواع ميوه ها و خوردنى ها [ در زمين حلال و پاكيزه است، بخوريد و از گام هاى شيطان پيروى نكنيد؛ زيرا او نسبت به شما دشمنى آشكار است. × فقط شما را به بدى و زشتى فرمان مى دهد، و اينكه جاهلانه امورى را ] به عنوان حلال و حرام  [به خدا نسبت دهيد .«

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امیرالمؤمنین(ع)، تجلی انبیای الهی
با خدا باش، پادشاه باش‏
جبهه مقابل عشق با معرفت
آخرين لحظات عمر مؤمن‏
حرام خورى و پنج خطر آن‏
فتح و ظفر حقيقى مؤمن‏
فرار از جهنم به سوى بهشت‏
نشانه‏هاى كافران و بريدگان از خدا
عدم تسلط شيطان بر انسان‏
بى‏اعتمادى به علم جدا از وحى‏

بیشترین بازدید این مجموعه

عرفان در سوره حضرت یوسف (ع) - جلسه چهاردهم
نمونه‏اى از مبارزه با بدفهمى از دين‏
صفات شيعه قابل قبول‏
حكمرانان بر ساختمان وجود
ادامه حكايت عبيدالله بن حرّ جعفى‏
شرمندگى از ايام جوانى‏
پاداش‏هاى دنيوى يوسف عليه السلام‏
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
سومین سود بلاها
نهج‌البلاغه، بیانگر ارزش‌های فکری و علمی ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^