كلمه معرفت را نيز اين گونه تجزيه و تحليل مى كنند ؛ »ميم« آن اشاره به »مقت نفس « دارد ، يعنى از نفس خود دائماً خشمگين و ناراضى باشى . ناراحت باشى كه اين ظرف كه مى تواند حاوى ارزش هاى الهى باشد ، چرا تا به حال پر نشده است ؟ عين آن را مى گويند دلالت بر »عرفان الله « و شناخت حق دارد . بهترين ، زيباترين ، پاك ترين و با مهفوم ترين علم ، علم بالله است كه اين علم نيز با فهم قرآن ميسر است .
يك سوم قرآن ، به تعبيرى شناسنامه پروردگار است كه اين شناسنامه را كسى كه علاقه دارد تا به نحو تفصيلى بداند ، از اول سوره حمد ، تا آخرين سوره را بايد دقت كند و بفهمد . براى شناخت خدا در سوره حمد ، دقت در »الله ، رحمن ، رحيم و انعمت « لازم است ، در آخرين سوره نيز دقت در »ملك الناس ، اله الناس « است.
اما يك سوم كتاب خدا ، نشان دهنده جلال و جمال حضرت حق است كه از مجموع اين آيات ، علم بالله حاصل مى شود . كسى بخواهد مجملاً خدا را بشناسد ، سه آيه آخر سوره حشر را دقت كند ،(260) البته با معلم ، مفسّر و روايات اهل بيت عليهم السلام همراه باشد .
اما »راء« معرفت ، »رغبة الى الله « است كه شخص هميشه نسبت به خدا راغب و سر شوق باشد . البته وقتى كسى علم به خدا پيدا كند ، رغبت به او ، ثمره اين علم است .
كسى خدمت مرحوم آيت الله سيد مرتضى درچه اى يا سيد مهدى درچه اى كه بالاى هفتاد سال داشت ، مى گويد : شنيده ام كه براى شما گرفتارى به وجود آمده است . ايشان ناراحت مى شوند . مى گويد : آقا ! چرا ناراحت شديد ؟ مى فرمايد : بى علت مرا ناراحت كردى . بعد ايشان فرمودند :
من از زمانى كه خودم را شناختم ، به پروردگار قسم ، گرفتاريى لمس نكردم و مى گويند ايشان از آنهايى بود كه نود درصد عمرش را گرفتار بود و مشكل داشت ، ولى وقتى كه شخص »علم بالله« داشته باشد و خود را در آغوش خدا و از دايره :
» وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَىْ ءٍ مُّحِيطًا «
خودش را ميهمان او بداند ، دنيا را مسافرخانه و سفره مى داند كه سفره اى در دنيا و سفره اى نيز در آخرت گسترده است . حال اگر او خواسته است كه در دنيا ، در جايى قرار بگيرم كه مشكلات هست ، صاحب اختيار است .
اين مقدار رغبت كه چيزى نيست . دنيا مگر چيست ؟ محل اقامت موقّتى است و همه ما نيز مسافر هستيم . صاحب اين اقامتگاه نيز خداست و او نسبت به مسافران حكيم ، غفور و ودود است . براى چه اسم اين ها را گرفتارى و مشكل بگذارم ؟
خدا زيباترين تصوير را در اين اقامتگاه نشان بنده خود مى دهد ؛ حكايت زندگى انبيا را كه همان پيامبر است و والاترين مرتبه بندگى را به عرصه امكان ارائه مى دهد حكايت مؤمنين ، ائمه طاهرين عليهم السلام و براى اهل نظر قرآن را در اين دنيا ارائه مى دهد .
اما »فاء« معرفت را مى گويند اشاره به »تفويض الامر الى الله « دارد . يعنى خدايا ! من خود را مانند مرده دست غسال ، به دست تو مى دهم و هيچ دست ديگرى را نمى شناسم . طرح زندگى مرا بده ، تدبير زندگى ام را تو داشته باش ، هدايت مرا به عهده بگير و روزى مرا عنايت كن :
» قُلْ إِنَّ صَلَاتِى وَنُسُكِى وَمَحْيَاىَ وَمَمَاتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ «
با انديشه اى مثبت بگويد : چون كه تقدير چنين رفت ، چه تدبير كنم ؟ امام حسين عليه السلام در آخر دعاى عرفه مى فرمايد : محبوب من! همه تدبير زندگى مرا تو دست بگير كه من از تدبير كردن خود راحت شوم . گويا من وجود ندارم .
اما »تاء« معرفت ، اين ديگر خيلى حرف است ، كوه ، نمى تواند تحمل كند . مى گويد : بعد از برداشتن آن چهار قدم ، وقتى كه به حضورش رسيدى ، بگو : از همه گذشته ام توبه مى كنم و توبه ام را قبول كن ؛ از مقت علم ، رغبتم و تفويضم ، چون مى بينم همه گذشته من در مقابل كرم تو هيچ است .
قرآن اسم اين معرفت دوم را فرقان گذاشته است :
» يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيَِّاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «
منبع : پایگاه عرفان