فارسی
شنبه 01 ارديبهشت 1403 - السبت 10 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

شیطان و اهل تقوا - جلسه يكم - (متن کامل + عناوین)

 شيطان از ديدگاه قرآن  

 

 اصفهان، مسجد سيد دهه دوم صفر 1370

 

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

 يكى از بحث هاى مهم و باعظمت و پرمنفعت قرآن، بحث شيطان است.

 از ابتداى قرآن كريم، به طور ضمنى در آيه هفتم سوره حمد و در سوره مباركه بقره به طور صريح تا آخرين سوره قرآن، مسئله شيطان و درگيرى شيطان با پروردگار عالم و با عباد حضرت حق مطرح است.(1)

 خداوند اگر لطف كند جوانب مختلف اين بحث و اشكالاتى كه در ذهن بعضى افراد نسبت به شيطان است را مطرح مى كنم و از طريق قرآن جواب مى دهم.

 

 شيطان در لغت

 يك مسئله در رابطه با لغت شيطان است. تمام لغت شناسان فرموده اند: شيطان از ماده شطن است. يعنى ريشه لغوى اين كلمه »ش، ط، ن« است. شطن به معناى خبيث و آلوده است. به معناى متمرد و اغواگر و متكبر است و به معناى موجودى كه در راه انسان قرار مى گيرد براى اينكه انسان به سوى وجود مقدس حضرت حق نرود. اين معناى لغوى شيطان است.

 

 انواع شيطان ها

 كتاب خدا مى فرمايد: شياطين يعنى متمردين، اغواگران، متكبران، آنهايى كه سدّ راه خدايند، دو صنف هستند.

 يك صنف آنها جنّى است. لغت جنّ به معناى پوشيده و غايب و پنهان از نظر است. كسى قدرت ندارد با چشم، شيطان جنّى را ببيند. مگر در روز قيامت. اين معناى لغت جنّ است. جنّ يعنى موجود غيرقابل رويت. آن را نمى بينيم، اما او مى تواند با ما سر و كار داشته باشد. نه سر و كارى كه در زبان مردم معروف است و شخص را ديوانه يا روانى يا مجنون مى كند.

 اين مسائل يك مسائل پزشكى است. مسائل معنوى نيست. كسى كه روانى يا ديوانه است، يا مغز او به هم خورده يا عصبى است، هيچ ارتباطى به شيطان جنّى ندارد. كار شيطان جنّى در قرآن مجيد بيان شده است كه عرض خواهم كرد.

 بعضى از شياطين هم به فرموده قرآن مجيد انسى اند. جنس انسان و بشرند. با چهره هاى گوناگون و كارهاى گوناگونى كه دارند.

 خداى متعال اين دو صنف را در سوره مباركه ناس بيان كرده است:

 

 » قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ × مَلِكِ النَّاسِ × إِلَهِ النَّاسِ × مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ × الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ × مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ «(2)

 

 دو نوع شيطان است كه دور انسان مى گردد و طواف مى كند، براى اينكه انسان را از حركات الهى و انسانى بازدارد و درهاى رحمت الهى را به روى انسان مى بندد و درهاى غضب پروردگار را به روى انسان باز مى كند.

 صنف جنّى را نمى توان ديد، ولى كار و فعاليت مى كنند، مى توانند با انسان تماس بگيرند و صنف انسانى را مى توان ديد، چون هم نوع و هم شكل و هم خون انسان و گاهى هم نزديكترين افراد به انسان اند. عملكرد آنها را قرآن بيان مى كند كه از عملكردشان مى توان آنها را شناخت. يا از عملكرد شيطان جنّى مى توان پى برد كه انسان با او درگير شده است.(3)

 شيطان راهزن در صراط مستقيم است. يعنى دزدى و راهزنى و انسان زنى او و غارتگريش در صراط مستقيم است. تمام فعاليت او اينجاست؛ زيرا از اين صراط است كه مردم به خدا و رحمت خدا مى رسند. از اين صراط است كه مردم به كمال، رشد، سعادت دنيا و آخرت و به خير امروز و فردا مى رسند. جاى راهزنى شيطان اينجاست كه از قول خود او و از اعتراف و اقرار خود شيطان در قرآن مجيد كه به پروردگار بزرگ عالم اعلام مى كند )يا زبانى و اقرارى و يا اعلام تكوينى( كه من راه زن در صراط مستقيم هستم.(4)

 در اين جاده جلوى انسان را مى گيرم. اين جا انسان را مى دزدم. اينجا دست به غارتگرى مى زنم. چه جنّى و چه انسى. چه شيطانى كه قابل ديدن است و چه شيطانى كه نمى توانيم ببينيم.

 

 كار شيطان

 قرآن مجيد مى فرمايد: يك كار شيطان وسوسه گرى است. شما به خيلى از برنامه ها طبيعتاً علاقه داريد و با كمك علاقه خود مى توانيد با خيلى از برنامه ها تماس بگيريد. پروردگار عالم براى تماس شما با آن برنامه ها و علاقه ها، حدودى را قرار داده است كه با رعايت حدود خدا مى توانيد به آن برسيد اما شيطان وسوسه مى كند و آن علاقه شما را، در قلب شما، عظمت بيشتر و دورنماى كاذب مى دهد تا شما وادار شويد حدود خدا، مرزبندى هاى الهى را بشكنيد و چراغ قرمزهايى را كه پروردگار بزرگ عالم براى شما قرار داده است را رد بشويد. اين يك كار شيطان است. چه جنّى و چه انسى.

 

 » الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ × مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ «

 

 در شما ايجاد وسوسه مى كند، ايجاد ذوق و شوق و علاقه و محبت مى كند كه به خارج از آن چه كه خدا مرزبندى كرده است، شما خودتان را برسانيد.

 

 شهوت حلال و حرام

 براى شما شهوت حلال قرار داده شده است. هيچ وقت پروردگار عالم شما را از اعمال شهوات منع نكرده است. نه شهوت خوراك، نه شهوت پوشاك، نه شهوت معاشرت، نه شهوت ازدواج. اما مرزبندى قرار داده است. شما اجازه داريد معاشرت كنيد، ولى با دوستان خدا و پاكان و مردم متدين، اما اجازه نداريد با دشمنان خدا معاشرت كنيد.(5) او وسوسه مى كند كه حدودبندى خدا را در معاشرت مراعات نكنيد و يك معاشرت وسيع و بى رويه و بى حساب براى خودتان ايجاد بكنيد.

 و اين مكتب را خيلى ها در زمان ما دارند. مثل كسى كه مى گويد: با عرق خور، عرق مى خورم، با مسجدى مسجد مى روم، با خدايى، خدايى ام. با غيرخدايى، غيرخدايى ام.

 و عده اى تعبير اتوكشيدن دارند، وقتى به آنها مى گويى اينجا را كه خدا اجازه نداده، اين كه نامحرم است. اين كه خلافكار است، اين كه شيطان است. اين كه منافق است. اين كه كافر است. اين كه نجس است. اين كه فاسق است. مى گويد: ما صلح كلّى هستيم. ما با همه صافيم. ولى اين اخلاق مورد رضاى خدا نيست.

 خداوند متعال در قرآن مجيد صريحاً اعلام مى كند كه از مشركين بى زار است. صراحتاً در ده جاى قرآن اعلام مى كند كه ده طايفه را اصلاً دوست ندارد.

 » وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّلِمِينَ « » وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ « » وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ «» إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا «(6)

 شيطان اين وسوسه را در انسان ايجاد مى كند چه مانعى دارد كه انسان با همه خوش باشد. با همه صنفى رفيق باش. با همه شكلى آشنا باش. اگر پيش پيغمبر آمدى با پيغمبر باش. وقتى نزد ابولهب رفتى با ابولهب باش. اگر دور، دور امام حسين عليه السلام بود حسينى باش. اگر دور، دور يزيد بود يزيدى باش. اگر حضرت على عليه السلام سركار آمد با او نماز بخوان، اگر معاويه سركار آمد، پلوى معاويه را بخور. در زندگى خوش باش.

 اينقدر وسوسه مى كند تا مرزبندى هاى الهى را بشكند. اين هم يك كار شيطان است.

 

 

 وسوسه هاى شيطان

 هم شيطان هاى جنّى شما را وسوسه مى كنند و هم شيطان هاى انسى، كه وادار شويد فقط حدود الهى را بشكنيد. خط كشى هاى پروردگار را رد شويد. ورود ممنوع ها را وارد شويد. حيف نيست كه با اين طراوت و زيبايى خودت را در اين روسرى و پارچه سياه ببندى و تو را نبينند كه چه گوهر زيبايى هستى. حالا اگر در جامعه نمى شود كلاً از حجاب درآيى، نصف بدن را نشان بده.(7) با اين وسوسه ها بدحجابى جامعه را فرا مى گيرد و يا شيطان وسوسه مى كند كه تو چه چيزى از همسايه كم دارى. تا به حال صد فاكتور صورى به رئيس بانك داده، ميليونها تومان با آن فاكتور صورى اعتبار گرفته است. با فاكتور صورى  مضاربه كرده است. در حالى كه اصل مسئله باطناً قرض و ربا مى باشد.

 و پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

 

 » يا على درهم ربا اعظم من سبعين زنيه كلها بذات محرم فى بيت اللّه الحرام «(8)

 

 هر يك درهم ربا شديدتر از بيست زناى با محرم است.

 

 

 شيطان و زيبا جلوه دادن اعمال

 شيطان با حرفهايش خيلى حركات و اعمال را زيبايى مى دهد.(9) حال باطن برنامه هايى را كه رنگ و نقاشى مى زند در مقابل خيال و ذهن و چشم و گوش تو، شعله هاى آتش عذاب الهى فوران مى كند. اما روكش زينتى روى تمام اعمال و حركات كشيده و جهنم را روكش طلا مى كشد و زنجيرهاى جهنم را كه خدا مى گويد هفتاد ذرع است و پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايد:

 هر حلقه آن از كره زمين سنگين تر است(10) كه ميزان همين وزنها را الان هم در دنيا داريم. تراكم ستارگان منفجر شده كه به اندازه يك نارنج بيشتر نيست، گاهى چند ميليون تن است. ديگر باور كردن آن مشكل نيست. كه يك حلقه زنجير جهنم، وزن زمين را داشته باشد. ولى روى اين زنجير را روكش نقره و طلا مى كشد. كه قابل خريد براى انسان باشد. و الا اگر عين گناه را ببينى كه گردن خود را جلو نمى آورى كه زنجير هفتاد زرعى را گردنت بياندازد.

 

 » زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَنُ أَعْمَلَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ «(11)

 

 جلوه و زينت مى دهد. نقاشى هاى عجيبى مى كشد با فيلم جلو مى آيد. هاليوودى ها و غيره را كه يهودى هستند استخدام مى كند تا فيلم هاى جذاب و منحرف كننده بسازند و به مردم بقبولانند.

 

 

 شيطان و وسوسه فقر

 

 » الشَّيْطَنُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ «(12)

 

 به محض اينكه كار خيرى پيش آيد، درمانگاه، بيمارستان، حمام، گازكشى منازل فقرا، وقتى مى خواهى دست در جيب كنى شيطان با قلبت شروع به بازى كردن مى كند. كم پول مى شوى. چراغى كه به خانه رواست به مسجد حرام است. خودت بچه دارى. فردا گرفتارى دارى. كيسه ات خالى مى شود. قرآن مى گويد: با همين وعده فقر دادن كه فردا بدبخت مى شوى، مانع كار خير مى شود.(13)

 سالى دو ميليون تومان طبق آيه صريح قرآن خمس به تو تعلق گرفته است. ملكيت پول براى خداست. خدا واگذار به پيغمبر كرد. پيغمبر بعد از مردن اين پول را واگذار به ائمه عليهم السلام كرد و ائمه بعد از غيبت دوازدهمين امام اين كار را به وكلاى خويش واگذار كردند.كه چراغ اسلام را روشن نگه دارند.چراغ قرآن را روشن نگه دارند. عالم ربانى بسازند. كارخانه آدم سازى درست كنند. ولى شيطان وسوسه مى كند. دعوت به فقر مى كند. يك مرتبه چهره مراجع تقليد را زشت مى كند.(14)

 

 شيطان و امر به فحشا

 

 » وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَآءِ «(15)

 

 علنى شما را به گناهان كبيره دعوت مى كند و مى گويد: امشب يك جا جلسه پارتى است، چهارپنج تا دختر و زن هم هستند كه زيبا مى رقصند. كدام زانو است كه نلرزد وقتى اسم زن و رقص بيايد. اينها شيطان انسى هستند كه انسان ها را گمراه مى كنند.(16)

 

 خلقت شيطان

 كار شيطان دعوت به گناه كبيره است. قانع به گناه صغيره هم نيست. اين كار شيطان است.

 سؤال:

 خدايا! پروردگارا! الها! نمى شد اين شيطان را خلق نكنى كه ما از مادر كه متولد شديم تا لحظه مرگ يكسره راحت بنده تو باشيم. خوب باشيم. چرا اين همه شيطان جنى و انسى را خلق كردى و به جان ما ضعيفان انداخته اى، دسته دسته ما را يك شبه بى دين مى كنند، دسته دسته ما را يك شبه هلاك مى كنند. نمى شد كه شيطان را خلق نكنى.

 جواب:

 نه، بندگان من، من يك دانه شيطان خلق نكردم. به من تهمت نزنيد. من در نظام آفرينش يك دانه شيطان خلق نكردم. شما اگر بگوييد: چرا خلق كرده اى به من تهمت زدى.شما اگر بگوييد شيطان را خلق نمى كردى بهتر بود، تهمت مى زنيد. من پرونده خلقتم را در يك آيه براى شما بندگانم بازگو مى كنم.(17)

 

 » وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَآ إِلَّا بِالْحَقِّ «(18)

 

 تمام آسمانها و زمين و آنچه كه بين آسمانها و زمين است خلق نكردم مگر به حق.

 من همه انسانها را براساس حق آفريدم. و همه موجودات ناديدنى را براساس حق آفريدم. اول كار همه حق بودند. وسط راه عده اى حق را رها كردند و به باطل چسبيدند و شيطان شدند. من شيطان خلق نكردم. من هرچه خلق كردم حق بود. بعداً اينها تكبر در برابر حق كردند و گرايش به باطل پيدا كردند و شيطان شدند. شيطان نبودند. ابليس چه؟ ابليس يك اسم بدى است. ابليس معنى بدى ندارد. شيطان معناى خباثت و آلودگى و كبر و تمرد دارد. ابليس هم چون شر و تمرد و عصيان پيدا كرد قرآن به او شيطان گفت.

 اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:

 ابليس طبق آيه قرآن يك موجود جنى است. يعنى جزء ملائكه نيست. ولى آنقدر اين ابليس خوب بود، آنقدر پاك بود، آنقدر عاشق خدا بود، پروردگار عالم مصلحت ديد و او را بين ملائكه و كنار جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل برد.

 اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:

 شش هزارسال خدا را سجده كرد، ركوع كرد، خشوع كرد، تواضع كرد تا خدا آدم را آفريد. به ملائكه فرمود: سجده كنيد. به ابليس فرمود: تو هم با جبرئيل و ملائكه به اين موضوع احترام بگذار.

 گفت: خدايا شش هزارسال است كه تو را عبادت كردم.(19) اين هيكلى كه مى گويى من به آن سجده كنم تا به حال يك بار به تو سجده نكرده است. يك موجود گلى و زمينى است. اين انصاف است: من كه شش هزار سال تو را عبادت كردم در برابر اين هيكل و قالب گلى سجده كنم. من اين كار را نمى كنم. من اين فرمان برايم سنگين است. تو بگو من ده ميليون سال ديگر تو را سجده كنم، اما به اين هيكل احترام نمى گذارم. او بايد نوكر من باشد. تو به من مى گويى نوكر انسان باشم. من نمى كنم.

 خداى متعال هم در برابر نافرمانى شيطان فرمود:

 

 » وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِى إِلَى يَوْمِ الدِّينِ «(20)

 

 تا روز قيامت لعنت من بر تو باد، تكبر از امر من كردى. پس كسى نگويد كه خدايا! اگر شيطان را خلق نمى كردى ما بدبخت نمى شديم.

 خدا شيطان را خلق نكرده است. خدا همه را حق آفريده است. بعداً بد شده اند. حال، خدا به شما مى گويد: با اين بدها رابطه برقرار نكن كه تو هم مثل آنها مى شوى.

 

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

 

پی نوشت ها:

 

1) اشاره به آيات سوره بقره: 36؛ آل عمران: 175؛ نساء: 60؛ مائده: 90؛ انعام: 142؛ اعراف: 27؛ انفال: 48؛ فرقان: 29؛ حشر 16.

2) ناس (6 - 1 : (114؛ »بگو : پناه مى برم به پروردگار مردم × ] به [ پادشاه مردم × ] به  [معبود مردم × از زيان وسوسه گر كمين گرفته و پنهان ، × آنكه همواره در سينه هاى مردم وسوسه مى كند × از جنّيان و آدميان .«

3) بحار الأنوار: 136/92، باب 98، حديث 4؛ »عن النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله: أَنَّ الشَّيْطَانَ اثْنَانِ شَيْطَانُ الْجِنِّ وَ يَبْعُدُ بِلَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ شَيْطَانُ الْإِنْسِ وَ يَبْعُدُ بِالصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ وَ آلِهِ.«

 تفسيرالقمي: 450/2؛ »قال الصادق عليه السلام: ما من قلب إلا و له أذنان على أحدهما ملك مرشد و على الآخر شيطان مغتر هذا يأمره و هذا يزجره و كذلك من الناس شيطان يحمل الناس على المعاصي كما يحمل الشيطان من الجن.«

 بحار الأنوار: 219 - 218/65، باب 23، حديث 7؛ »عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَا أَفْلَتَ الْمُؤْمِنُ مِنْ وَاحِدَةٍمِنْ ثَلَاثٍ وَ لَرُبَّمَا اجْتَمَعَتِ الثَّلَاثَةُ عَلَيْهِ إِمَّا بَعْضُ مَنْ يَكُونُ مَعَهُ فِي الدَّارِ يُغْلِقُ عَلَيْهِ بَابَهُ يُؤْذِيهِ أَوْ جَارُهُ يُؤْذِيهِ أَوْ مَنْ فِي طَرِيقِهِ إِلَى حَوَائِجِهِ يُؤْذِيهِ وَ لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً عَلَى قُلَّةِ جَبَلٍ لَبَعَثَ اللَّهُ U إِلَيْهِ شَيْطَاناً يُؤْذِيهِ وَ يَجْعَلُ اللَّهُ لَهُ مِنْ إِيمَانِهِ أُنْساً لَا يَسْتَوْحِشُ مَعَهُ إِلَى أَحَدٍ.«

4) بحار الأنوار: 67/42، باب 44؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله إِنَّ الشَّيْطَانَ قَعَدَ لِابْنِ آدَمَ فِي طُرُقِهِ فَقَعَدَ لَهُ بِطَرِيقِ الْإِسْلَامِ فَقَالَ لَهُ أَ تُسْلِمُ وَ تَتْرُكُ دِينَكَ وَ دِينَ آبَائِكَ فَعَصَاهُ فَأَسْلَمَ ثُمَّ قَعَدَ لَهُ بِطَرِيقِ الْهِجْرَةِ فَقَالَ أَ تُهَاجِرُ وَ تَدَعُ أَرْضَكَ وَ نِسَاءَكَ فَعَصَاهُ فَهَاجَرَ ثُمَّ قَعَدَ لَهُ بِطَرِيقِ الْجِهَادِ فَقَالَ أَ تُجَاهِدُ وَ هُوَ تَلَفُ النَّفْسِ وَ الْمَالِ فَتُقَاتِلُ فَتُقْتَلُ فَتُنْكَحُ نِسَاؤُكَ وَ تُقْسَمُ مَالُكَ فَعَصَاهُ فَجَاهَدَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَمَاتَ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ.«

5) بحار الأنوار: 160/71، باب 10، حديث 17؛ »قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام: حُسْنُ الْمُعَاشَرَةِ مَعَ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَى فِي غَيْرِ مَعْصِيَةٍ مِنْ مَزِيدِ فَضْلِ اللَّهِ U عِنْدَ عَبْدِهِ وَ مَنْ كَانَ خَاضِعاً فِي السِّرِّ كَانَ حَسَنَ الْمُعَاشَرَةِ فِي الْعَلَانِيَةِ فَعَاشِرِ الْخَلْقَ لِلَّهِ وَ لَا تُعَاشِرْهُمْ لِنَصِيبِكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ لِطَلَبِ الْجَاهِ وَ الرِّيَاءِ وَ السُّمْعَةِ.«

 بحار الأنوار: 111/75، باب 19، حديث 6؛ »قال الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ لَا أَدَبَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ وَ لَا مُرُوَّةَ لِمَنْ لَا هِمَّةَ لَهُ وَ لَا حَيَاءَ لِمَنْ لَا دِينَ لَهُ وَ رَأْسُ الْعَقْلِ مُعَاشَرَةُ النَّاسِ بِالْجَمِيلِ وَ بِالْعَقْلِ تُدْرَكُ الدَّارَانِ جَمِيعاً وَ مَنْ حَرُمَ مِنَ الْعَقْلِ حَرُمَهُمَا جَمِيعاً.«

 بحار الأنوار: 258/60، باب 3، حديث 131؛ »عن أَبِي الْمَغْرَاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عليه السلام يَقُولُ لَيْسَ شَيْ ءٌ أَنْكَى لِإِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ مِنْ زِيَارَةِ الْإِخْوَانِ فِي اللَّهِ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ وَ قَالَ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ يَلْتَقِيَانِ فَيَذْكُرَانِ اللَّهَ ثُمَّ يَذْكُرَانِ فَضْلَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلَا يَبْقَى عَلَى وَجْهِ إِبْلِيسَ مُضْغَةٌ إِلَّا تَخَدَّدُ حَتَّى إِنَّ رُوحَهُ لَتَسْتَغِيثُ مِنْ شِدَّةِ مَا تَجِدُ مِنَ الْأَلَمِ فَتَحُسُّ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ وَ خُزَّانُ الْجِنَانِ فَيَلْعَنُونَهُ حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ إِلَّا لَعَنَهُ فَيَقَعُ خَاسِئاً حَسِيراً مَدْحُوراً.«

 بحار الأنوار: 205/1، باب 4، حديث 32؛ »قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ أَيْ بُنَيَّ صَاحِبِ الْعُلَمَاءَ وَ جَالِسْهُمْ وَ زُرْهُمْ فِي بُيُوتِهِمْ لَعَلَّكَ أَنْ تُشْبِهَهُمْ فَتَكُونَ مِنْهُمْ.«

6) اشاره به آيات سوره آل عمران: 57؛ مائده: 64؛ بقره: 205؛ لقمان: 18؛ بقره: 190؛ نساء: 107؛ انعام: 141؛ انفال: 58؛ نحل: 23؛ قصص 76.

7) احزاب (59 : (33؛ »اى پيامبر ! به همسرانت و دخترانت و همسران كسانى كه مؤمن هستند بگو : چادرهايشان را بر خود فرو پوشند ] تا بدن و آرايش و زيورهايشان در برابر ديد نامحرمان قرار نگيرد .  [اين ] پوشش [ به اينكه ] به عفت و پاكدامنى  [شناخته شوند نزديك تر است ، و در نتيجه ] از سوى اهل فسق و فجور  [مورد آزار قرار نخواهند گرفت ؛ و خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است .«

 نور (31 : (24؛ »و به زنان باايمان بگو : چشمان خود را از آنچه حرام است فرو بندند ، و شرمگاه خود را حفظ كنند ، و زينت خود را ] مانند لباس هاى زيبا ، گوشواره و گردن بند  [مگر مقدارى كه ] طبيعتاً مانند انگشتر و حنا و سرمه ، بر دست و صورت  [پيداست ] در برابر كسى [ آشكار نكنند ، و ] براى پوشاندن گردن و سينه  [مقنعه هاى خود را به روى گريبان هايشان بيندازند ، و زينت خود را آشكار نكنند مگر براى شوهرانشان ، يا پدرانشان ، يا پدران شوهرانشان ، يا پسرانشان ، يا پسران شوهرانشان ، يا برادرانشان ، يا پسران برادرانشان ، يا پسران خواهرانشان ، يا زنان ] هم كيش خود  [شان ، يا بردگان زر خريدشان ، يا خدمتكارانشان از مردانى كه ساده لوح و كم عقل اند و نياز شهوانى حس نمى كنند ، يا كودكانى كه ] به سنّ تميز دادن خوب و بد نسبت به اميال جنسى  [نرسيده اند . و زنان نبايد پاهايشان را ] هنگام راه رفتن آن گونه  [به زمين بزنند تا آنچه از زينت هايشان پنهان مى دارند ] به وسيله نامحرمان  [شناخته شود . و ] شما [ اى مؤمنان ! همگى به سوى خدا بازگرديد تا رستگار شويد .«

 وسائل الشيعة: 193/20، باب 104، حديث 25406؛ »قال مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا عليه السلام فِيمَا كَتَبَهُ إِلَيْهِ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ وَ حُرِّمَ النَّظَرُ إِلَى شُعُورِ النِّسَاءِ الْمَحْجُوبَاتِ بِالْأَزْوَاجِ وَ إِلَى غَيْرِهِنَّ مِنَ النِّسَاءِ لِمَا فِيهِ مِنْ تَهْيِيجِ الرِّجَالِ وَ مَا يَدْعُو إِلَيْهِ التَّهْيِيجُ مِنَ الْفَسَادِ وَ الدُّخُولِ فِيمَا لَا يَحِلُّ وَ لَا يَجْمُلُ وَ كَذَلِكَ مَا أَشْبَهَ الشُّعُورَ إِلَّا الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ أَيْ غَيْرَ الْجِلْبَابِ فَلَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى شُعُورِ مِثْلِهِنَّ (ُ نَظْرَةٍ إِلَى الْمَرْأَةِ فَلَا تُتْبِعُوهَا نَظْرَةً أُخْرَى وَ احْذَرُوا الْفِتْنَةَ.«

 وسائل الشيعة: 195/20، باب 104، حديث 25410؛ »رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله: قَالَ مَنِ اطَّلَعَ فِي بَيْتِ جَارِهِ فَنَظَرَ إِلَى عَوْرَة ِ رَجُلٍ أَوْ شَعْرِ امْرَأَةٍ أَوْ شَيْ ءٍ مِنْ جَسَدِهَا كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ النَّارَ مَعَ الْمُنَافِقِينَ الَّذِينَ كَانُوا يَتَّبَّعُونَ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ فِي الدُّنْيَا وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَفْضَحَهُ اللَّهُ وَ يُبْدِي لِلنَّاسِ عَوْرَتَهُ فِي الآْخِرَةِ وَ مَنْ مَلَأَ عَيْنَيْهِ مِنِ امْرَأَةٍ حَرَاماً حَشَاهُمَا اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَسَامِيرَ مِنْ نَارٍ وَ حَشَاهُمَا نَاراً حَتَّى يَقْضِيَ بَيْنَ النَّاسِ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ.«

8) بحار الأنوار: 119/100، باب 5، حديث 22.

9) متشابه القرآن، ابن شهر آشوب مازندرانى: 1/21؛ »قوله سبحانه »وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ« المعنى أن إبليس حسن للمشركين أعمالهم و حرضهم على قتال محمد صلى الله عليه وآله و خروجهم من مكة و قوى نفوسهم و قال لا غالب لكم اليوم من الناس و إني جار لكم لأنهم خافوا بني كنانة مما كان بينهم فأراد إبليس أن يسكن خوفهم فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ إبليس عَلى عَقِبَيْهِ.«

 نهج البلاغه: خطبه 7؛ »خطبة له عليه السلام يذم فيها أتباع الشيطان؛ اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِه.«

10) بحار الأنوار: 323 - 317/8، باب 24، حديث 99؛ »عن أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ قَبْضَ الْكَافِرِ قَالَ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ انْطَلِقْ أَنْتَ وَ أَعْوَانُكَ إِلَى عَدُوِّي فَإِنِّي قَدْ أَبْلَيْتُهُ فَأَحْسَنْتُ الْبَلَاءَ وَ دَعَوْتُهُ إِلَى دَارِ السَّلَامِ فَأَبَى إِلَّا أَنْ يَشْتِمَنِي وَ كَفَرَ بِي وَ بِنِعْمَتِي وَ شَتَمَنِي عَلَى عَرْشِي فَاقْبِضْ رُوحَهُ حَتَّى تَكُبَّهُ فِي النَّارِ . . . وَ يَخْلُقُ اللَّهُ لَهُ سَبْعِينَ جِلْداً غِلَظُهُ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ الْمَلَكِ الَّذِي يُعَذِّبُهُ بَيْنَ الْجِلْدِ إِلَى الْجِلْدِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً بَيْنَ الْجِلْدِ إِلَى الْجِلْدِ حَيَّاتٌ وَ عَقَارِبُ مِنْ نَارٍ وَ دِيدَانٌ مِنْ نَارٍ رَأْسُهُ مِثْلُ الْجَبَلِ الْعَظِيمِ وَ فَخِذَاهُ مِثْلُ جَبَلِ وَرِقَانَ وَ هُوَ جَبَلٌ بِالْمَدِينَةِ مِشْفَرُهُ أَطْوَلُ مِنْ مِشْفَرِ الْفِيلِ فَيَسْحَبُهُ سَحْباً وَ أُذُنَاهُ عَضُوضَانِ بَيْنَهُمَا سُرَادِقٌ مِنْ نَارٍ تَشْتَعِلُ قَدْ أَطْلَعَتِ النَّارُ مِنْ دُبُرِهِ عَلَى فُؤَادِهِ فَلَا يَبْلُغُ دُوَيْنَ سَائِهِمَا ] دَرْكاً مِنْ دَرَكَاتِهِ  [حَتَّى يُبَدَّلَ لَهُ سَبْعُونَ سِلْسِلَةً لِلسِّلْسِلَةِ سَبْعُونَ ذِرَاعاً مَا بَيْنَ الذِّرَاعِ حَلَقٌ عَدَدَ الْقَطْرِ وَ الْمَطَرِ لَوْ وُضِعَتْ حَلْقَةٌ مِنْهَا عَلَى جِبَالِ الْأَرْضِ لَأَذَابَتْهَا قَالَ وَ عَلَيْهِ سَبْعُونَ سِرْبَالًا مِنْ قَطِرَانٍ مِنْ نَارٍ وَ يَغْشَى وُجُوهَهُمُ النَّارُ عَلَيْهِ قَلَنْسُوَةٌ مِنْ نَارٍ وَ لَيْسَ فِي جَسَدِهِ مَوْضِعُ فِتْرٍ إِلَّا وَ فِيهِ حِلْيَةٌ مِنْ نَارٍ وَ فِي رِجْلَيْهِ قُيُودٌ مِنْ نَارٍ عَلَى رَأْسِهِ تَاجٌ سِتُّونَ ذِرَاعاً مِنْ نَارٍ قَدْ نُقِبَ رَأْسُهُ ثَلَاثَ مِائَةٍ وَ سِتِّينَ نَقْباً يَخْرُجُ مِنْ ذَلِكَ النَّقْبِ الدُّخَانُ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ.«

11) نمل (24 : (27؛ »شيطان ، اعمال ] زشتشان [ را براى آنان آراسته و در نتيجه آنان را از راه ] حق  [بازداشته است.«

12) بقره (268 : (2؛ »شيطان ، شما را ] به هنگام انفاق مال با ارزش [ از تهيدستى و فقر مى ترساند.«

13) بحار الأنوار: 361/64، باب 14، حديث 65؛ »عن عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليه السلام قَالَ مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِ الْإِنْفَاقُ عَلَى قَدْرِ الْإِقْتَارِ وَ التَّوَسُّعُ عَلَى قَدْرِ التَّوَسُّعِ وَ إِنْصَافُ النَّاسِ وَ ابْتِدَاؤُهُ إِيَّاهُمْ بِالسَّلَامِ عَلَيْهِمْ.«

 بحار الأنوار: 300/70، باب 136، حديث 3؛ »قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام عَجِبْتُ لِمَنْ يَبْخَلُ بِالدُّنْيَا وَ هِيَ مُقْبِلَةٌ عَلَيْهِ أَوْ يَبْخَلُ بِهَا وَ هِيَ مُدْبِرَةٌ عَنْهُ فَلَا الْإِنْفَاقُ مَعَ الْإِقْبَالِ يَضُرُّهُ وَ لَا الْإِمْسَاكُ مَعَ الْإِدْبَارِ يَنْفَعُهُ.«

14) الكافى: 545/1، بَابُ الْفَيْ ءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِيرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ، حديث 11؛ »عن سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عليه السلام عَنِ الْخُمُسِ فَقَالَ فِي كُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ.«

 بحار الأنوار: 188/93، باب 22، حديث 18؛ »عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ النَّاسُ حَالًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِذَا قَامَ صَاحِبُ الْخُمُسِ فَقَالَ يَا رَبِّ خُمُسِي وَ إِنَّ شِيعَتَنَا مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ.«

 بحار الأنوار: 188/93، باب 22، حديث 19؛ »عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ الْمُطَفِّفِينَ النَّاقِصِينَ لِخُمُسِكَ يَا مُحَمَّدُ الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ أَيْ إِذَا صَارُوا إِلَى حُقُوقِهِمْ مِنَ الْغَنَائِمِ يَسْتَوْفُونَ وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ أَيْ إِذَا سَأَلُوهُمْ خُمُسَ آلِ مُحَمَّدٍ نَقَصُوهُمْ وَ قَالَ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ بِوَصِيِّكَ يَا مُحَمَّدُ.«

15) بقره (268 : (2؛ » شما را به كار زشت ] چون بخل وخوددارى از زكات و صدقات  [امر مى كند.«

16) بحار الأنوار: 107/2، باب 15، حديث 4؛ »قال أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام الْفِتَنُ ثَلَاثٌ حُبُّ النِّسَاءِ وَ هُوَ سَيْفُ الشَّيْطَانِ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ هُوَ فَخُّ الشَّيْطَانِ وَ حُبُّ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ وَ هُوَ سَهْمُ الشَّيْطَانِ فَمَنْ أَحَبَّ النِّسَاءَ لَمْ يَنْتَفِعْ بِعَيْشِهِ وَ مَنْ أَحَبَّ الْأَشْرِبَةَ حَرُمَتْ عَلَيْهِ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَحَبَّ الدِّينَارَ وَ الدِّرْهَمَ فَهُوَ عَبْدُ الدُّنْيَا.«

 بحار الأنوار: 303/93، باب 37؛ »قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَرْتَفِعُ فِيهِ الْفَاحِشَةُ وَ لَتُصَنَّعُ وَ يُنْتَهَكُ فِيهِ الْمَحَارِمُ وَ يُعْلَنُ فِيهِ الزِّنَا وَ يُسْتَحَلُّ فِيهِ أَمْوَالُ الْيَتَامَى وَ يُؤْكَلُ فِيهِ الرِّبَا وَ يُطَفَّفُ فِي الْمَكَايِيلِ وَ الْمَوَازِينِ وَ يُسْتَحَلُّ الْخَمْرُ بِالنَّبِيذِ وَ الرِّشْوَةُ بِالْهَدِيَّةِ وَ الْخِيَانَةُ بِالْأَمَانَةِ وَ يَتَشَبَّهُ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ يُسْتَخَفُّ بِحُدُودِ الصَّلَاةِ وَ يُحَجُّ فِيهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ الزَّمَانُ انْتَفَخَتِ الْأَهِلَّةُ تَارَةً حَتَّى يُرَى هِلَالُ لَيْلَتَيْنِ وَ خَفِيَتْ تَارَةً حَتَّى يُفْطَرُ شَهْرُ رَمَضَانَ فِي أَوَّلِهِ وَ يُصَامُ الْعِيدُ فِي آخِرِهِ فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ حِينَئِذٍ مِنْ أَخْذِ اللَّهِ عَلَى غَفْلَةٍ فَإِنَّ مِنْ وَرَاءِ ذَلِكَ مَوْتَ ذَرِيعٍ يَخْتَطِفُ النَّاسَ اخْتِطَافاً حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ لَيُصْبِحُ سَالِماً وَ يُمْسِي دَفِيناً وَ يُمْسِي حَيّاً وَ يُصْبِحُ مَيِّتاً فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ الزَّمَانُ وَجَبَ التَّقَدُّمُ فِي الْوَصِيَّةِ قَبْلَ نُزُولِ الْبَلِيَّةِ وَ وَجَبَ تَقْدِيمُ الصَّلَاةِ فِي أَوَّلِ وَقْتِهَا خَشْيَةَ فَوْتِهَا فِي آخِرِ وَقْتِهَا فَمَنْ بَلَغَ مِنْكُمْ ذَلِكَ الزَّمَانَ فَلَا يَبِيتَنَّ لَيْلَةً إِلَّا عَلَى طُهْرٍ وَ إِنْ قَدَرَ أَنْ لَا يَكُونَ فِي جَمِيعِ أَحْوَالِهِ إِلَّا طَاهِراً فَلْيَفْعَلْ فَإِنَّهُ عَلَى وَجَلٍ لَا يَدْرِي مَتَى يَأْتِيهِ رَسُولُ اللَّهِ لِقَبْضِ رُوحِهِ وَ قَدْ حَذَّرْتُكُمْ إِنْ حَذَرْتُمْ وَ عَرَّفْتُكُمْ إِنْ عَرَفْتُمْ وَ وَعَظْتُكُمْ إِنِ اتَّعَظْتُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي سَرَائِرِكُمْ وَ عَلَانِيَتِكُمْ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ.«

17) تفسير نمونه: 459 - 458/27، ذيل سوره فلق؛ » »مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ« از شر تمام آنچه آفريده است. از شر همه موجودات شرور، انسانهاى شرور، جن و حيوانات و حوادث و پيشامدهاى شر و از شر نفس اماره. تعبير به »مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ« مفهومش اين نيست كه آفرينش الهى در ذات خود شرى دارد، چرا كه آفرينش همان ايجاد است، و ايجاد و وجود خير محض است، قرآن مى گويد: »الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ ءٍ خَلَقَه« )الم سجده: 7) همان خدايى كه هر چه را آفريد نيكو آفريد. بلكه شر هنگامى پيدا مى شود كه مخلوقات از قوانين آفرينش منحرف شوند و از مسير تعيين شده جدا گردند، فى المثل نيش و دندان برنده حيوانات يك حربه دفاعى براى آنها است كه در برابر دشمنانشان به كار مى برند همانند سلاحى كه ما در مقابل دشمن از آن استفاده مى كنيم، اگر اين سلاح به مورد به كار رود خير است، اما اگر نابجا و در برابر دوست مصرف گردد شر است.وانگهى بسيارى از امور است كه ما در ظاهر آنها را شر حساب مى كنيم ولى در باطن خير است مانند حوادث و بلاهاى بيدارگر و هشدار دهنده كه انسان را از خواب غفلت بيدار ساخته و متوجه خدا مى كند اينها مسلما شر نيست.«

18) حجر (85 : (15؛ »و آسمان ها و زمين و آنچه را ميان آن دوتاست ، جز به حق نيافريديم.«

19) نهج البلاغه: خطبه 234؛ »فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الآْخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَى اللَّهِ بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ كَلَّا مَا كَانَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً إِنَّ حُكْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ وَ مَا بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إبَاحَةِ حِمًى حَرَّمَهُ عَلَى الْعَالَمِينَ.«

20) ص (78 : (38؛ »و حتماً لعنت من تا روز قيامت بر تو باد .«

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

زنان اهل بهشت‏
قرارداد همسر عمران با خداوند
انواع هدايت الهي
تبيين ظالم و درجات ظلم
گرفتار شدن لنين در دست هگل
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هیجدهم
پیوند با ابی‌عبدالله(ع)، تنها راه پیروزی در سلوک ...
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه پنجم (2) – (متن کامل + ...
جهاد و انفاق از جان و مال
مرگ و عالم آخرت - جلسه پنجم (2) - (متن کامل + عناوین)

بیشترین بازدید این مجموعه

ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هیجدهم
اجابت دعوت بندگان معصيت‏كار
تقدير روزى حلال
انفاق به قدر بضاعت
توبه جوان گناهکار
انواع هدايت الهي
خاطره‌اي در لذت ياد خدا
گرفتار شدن لنين در دست هگل
قرارداد همسر عمران با خداوند
پاداش دنیوی و اخروی پروردگار برای مؤمنین

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^