كلمه شيعه در كلام الله مجيد سه نوبت ذكر شده:
اول به معناى فرقه و گروه مانند
ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِيًّا:
دوم به معناى پيرو و دوست پيامبر، چنان كه در داستان موسى آمده:
فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ:
سوم به معناى پيرو و نگهدار مكتب و اعتقاد حق، آنجا كه خداى تعالى حضرت ابراهيم را به راه و روش و اعتقادى توحيد نوح معرفى مى كند مى فرمايد:
وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:
در اين آيه كريمه حضرت ابراهيم با همه شموخ مقام و عظمت نبوت شيعه حضرت نوح به حساب آمده است.
شگفت از دوستان ناآگاه و دشمنان دانا، و مزدوران استعمار است كه پيدايش اين لغت و ظهور اين واژه و معتقدان به آن را به زمان صفويه نسبت مى دهند!!
در كشاف زمخشرى آمده:
من شيعته ...... يعنى از كسانى كه در اصول دين با حضرت نوح همراه است گر چه شريعت نوح و ابراهيم با هم تفاوت دارد.
ابو محمدحسن بن موسى نوبختى كه در قرن چهارم مى زيسته در كتاب الفرق و المقالات چنين مى گويد:
اركان فرق اسلامى چهار فرقه مى باشند: شيعه، معتزله، مرجئه، خوارج.
اما شيعه فرقه على بن ابيطالب مى باشند كه در زمان حيات پيامبر و پس از مرگ او به شيعه على موسوم بودند، و فقط او را امام مى دانستند كه از آن جمله مقداد بن اسود، سلمان فارسى، ابوذر جندب بن خباده غفارى، عمار بن ياسر و هر كس كه على را دوست مى داشت، و اينان اولين كسانى هستند كه در امت پيامبر به تشيع توصيف شدند زيرا نام تشيع از دير زمان به پيروان ابراهيم و موسى و عيسى و ديگر پيامبران صلوات الله عليهم اجمعين اختصاص داشت.
المنجد كتاب بسيار معروف لغت مى گويد، شيعة الرجل: يعنى پيروان و ياران مرد، شيعه يعنى گروه، به يك نفر و دو نفر شيعه گفته مى شود و جمع آن شيع و اشياع است و اين نام غلبه دارد بر كسانى كه على و اهل بيتش را دوست دارند تا جائى كه براى آنان نام ويژه شده.
دائرة المعارف الاسلاميه مى گويد:
تاريخ پيدايش شيعه تمامى برمى گردد به اين كه على بن ابى طالب خليفه شرعى، پس از درگذشت پيامبر است.
منبع : پایگاه عرفان