فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

شیطان و اهل تقوا - جلسه سى و يكم - (متن کامل + عناوین)

 

عدم سلطه و قدرت شيطان

 

 الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

  از طريق صريح آيات خدا همه ما به اين معنا رسيديم كه شياطين جنى و انسى قدرتى براى افكندن در چاه گناه ندارند، آنها فقط مى توانند ما را وسوسه كرده و دعوت به گناه كنند، امر به منكرات كنند و ما هم مى توانيم با تمام قدرتمان به آنها جواب منفى بدهيم، وسوسه آنها را به دايره عمل نرسانيم.

 اطاعت نكردن از وسوسه هاى شياطين در پيشگاه مقدس پروردگار بزرگ عالم آنقدر ارزش دارد كه در قرآن مجيد فرموده: كسانى كه از به عمل درآوردن وسوسه هاى شيطان خوددارى كنند و دعوت و امر او را اطاعت ننمايند، مزد آنها بهشت است.(462)

 در آيه ديگر مى فرمايد: مزد آنها دو بهشت است، چرا؟ اين برخورد كه از طرف بندگان من با وسوسه ها، دعوت ها، امرها، انجام مى گيرد، جهاد و فوق جهاد در ميدان شمشير و تير و نيزه است، چرا كه در آن ميدان شمشير و تير و نيزه به بدن بزند، اينجا مى خواهد به دين بزند، آنجا اگر بدن من در معرض اسلحه قرار بگيرد و من كشته بشوم، دينم را برداشتم، پيش پروردگارم بردم، و عزيزترين مهمانم، اينجا اگر مبارزه نكنم به دينم ضربه زده و من را از وجود مقدس حضرت حق بيگانه كرده و با گناهان مكرر تمام درهاى فيوضات الهى به روى من بسته مى شود.

 اينجا كه من با وسوسه و با دعوت شيطان و با امر شيطان مبارزه مى كنم. جهادش به فرموده رسول خدا: جهاد اكبر است(463) و آنجا كه دارم با دشمن مبارزه مسلّحانه مى كنم جهاد اصغر است.

 هر كسى دينش را نگه دارد كه وسوسه هاى شياطين و امر شياطين و دعوت شياطين به دينش ضربه نزند وقتى كه بميرد:

  » يغسل بماء الرحمة و يلف فى كفن المحبة «

  اينجا خود پروردگار اين شهيد در راه جهاد اكبر را با آب رحمت غسل مى دهد و با كفن محبت او را مى پوشاند اما اين سندى است كه خدا دارد به ما مى گويد تمام برنامه هايى كه در اين رابطه هست سندش از وجود مقدس خودش صادر و امضا شده است. كسى ديگر ضمانت نكرده، ضامن خودش است، صادر كننده سند خودش است، امضا كننده آن هم خودش است:

  » وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى «(464)

  كسى كه با توجه به عظمت من، به آگاهى من، به مولايى من، به ربوبيت من، به همه كاره بودن من به وسوسه بگويد: لباس عمل به تو نمى پوشانم، خيلى شيرينى در ذات تو است، من شيرينى تو را نمى خواهم، دعوت تو را اجابت نمى كنم. رابطه ات را با من قطع مى كنى قطع كن، رفت و آمد با من نمى كنى، نكن.

 

  وسوسه هاى هشت گانه

 همين متن را با شكل ديگرش در سوره مباركه توبه دارد:

  » قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين «(465)

  اگر اين هشت مورد در مقابل شما قرار گرفتند كه شما را از من ببرند، كدام هشت مورد، پدرانتان، بچه هايتان، برادرانتان، همسرانتان، اقوامتان، خانه تان، تجارتتان، مالتان، شما دعوتشان را اجابت نكنيد، اگر سعادت دنيا و آخرت را مى خواهيد.

 زندگى اين چند روزه به سرعت مى گذرد تمام اينها شما را رها مى كنند، بالاجبار رابطه اين هشت برنامه با شما قطع مى شود، همين چند روزه كنار شمايند، اينها غارت گران خيرات شما هستند، اگر دين نداشته باشند شما راحت دعوتشان را بگوييد: نه، شما راحت امرشان را به خودشان برگردانيد، اين است كه شما را به مقام قرب مى رساند:

  » فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى «(466)

  تقابل انسان با شيطان در روز قيامت

 اين جواب ندادن به دعوت، به زمين زدن امر شيطان و كنار زدن وسوسه او شما را در بهشت در كنار من قرار مى دهد، اين سند قرآنى است، ولى كسانى كه وسوسه ها را به عمل بكشانند، دعوت امر شيطان را اطاعت كنند، به فرموده خدا در سوره مباركه فرقان مى گويد: روز قيامت اينها به جاى اينكه به سر شيطان بزنند، به سر خودشان مى زنند.(467)

 

  حكايت عقبه با رسول خدا

 من اول داستانى كه باعث شد اين سه تا آيه نازل بشود، برايتان بگويم يك مردى در مسجد به نام عقبة بن ابى معيط نسبت به رسول خدا گفت: من امروز ظهر خانه مان مهمان دارم، شما هم تشريف بياوريد، فرمودند: مى آيم شما ممكن است، بفرماييد: پيغمبر چرا دعوت اين مشرك بت پرست را قبول كرد؟

 جواب: اميرالمؤمنين عليه السلام نام رسول خدا صلى الله عليه وآله را » طبيب دوار بطبه «(468) گذاشته، او يك دكترى بود كه تمام عمرش را براى معالجه مريض شديداً دوره گردى مى كرد، هيچ جا مطب نداشت، تابلو نداشت كه بگويد. مريض بيايد دستم را ببوسد، مرضش را به من بگويد تا او را معالجه كنم بلكه طبيبى بود، بلند مى شد، دنبال مريض مى رفت،

  » طبيب دوار بطبه «

 

  حكايت عيسى و زن بدكاره

 عيسى زن نداشت، جوان هم بود. سى و دو سال بيشتر هم بين مردم نبود، يك روز بعد از ظهر از خانه يك زن بد كاره آمد بيرون، يكى او را ديد و گفت: مى دانيد اين جا كجاست؟ گفت: بله، اينجا خانه زن بدكاره است، تو هم كه زن ندارى، قيافه ات هم خوب است، اينجا چه كار مى كردى؟ چرا بايد تيپ مذهبى از رفتن به اين طرف آن طرف بترسند كه غارت شده هاى شيطان را از شيطان نجات بدهند، چرا؟

 چرا من نتوانم خانه زنهاى بدكاره بروم و آنها را نجات بدهم؟

 چرا در مجالسى كه مى دانم حرام است، براى شكستن آن حرام چرا بايد بترسم؟

 چرا مردم در زبانشان مسائل الهى را رعايت نمى كنند؟

 گفت: بله، اينجا خانه زن بدكاره است اينجا چه كار مى كردى؟ چقدر جالب جواب داد.

 عيسى گفت: اى مرد! مريض دو جور است: يك مريض مريضى است كه خودش بلند مى شود دكتر مى رود، مى گويد: مريضم نسخه مى گيرد خوب مى شود، اما يك مريض مريضى است كه خودش دكتر نمى رود بايد دكتر را بالاى سرش آورد اين مريضى است كه من آمدم بالاى سرش، چون خودش نمى توانسته دكتر برود و الان برو در خانه او را بزن، هرگز مرد غريبه راه نمى دهد. اين زن با خدا آشتى كرد، اين زن برگشت، اين زن را ما از دست شيطان گرفتيم.(469)

 

 ادامه حكايت عقبه

 عقبة بن أبى معيط به پيغمبر گفت: ناهار حاضر است، بفرماييد.

 پيغمبر گفت: من ناهار تو را نمى خورم، مشركى، كافرى، تو دشمن خداى منى، تو بت پرستى.

 گفت: من مگر مى گذارم بدون ناهار از اين جا بيرون بروى؟ بايد ناهار بخورى.

 فرمود: اگر خيلى دلت مى خواهد ناهارت را بخورم، با پروردگارى كه خلقت كرده آشتى كن؟

 گفت: آشتى مى كنم.

 فرمود: ناهارت را مى خورم.

 بعد از ظهر شيطان هاى مكه عقبه را ديدند گفتند: شنيديم رفتى به پيغمبر ايمان آوردى. گفت: بله، گفتند: اگر با او باشى ما ديگر با تو نيستيم، مسجدى شدى، جلسه قرآن مى روى، شب ماه رمضان ابوحمزه مى روى، بچه ها همه جمعند مى خواهند قمار بكنيم، عرق نابى گير آورده ايم مى خواهيم بخوريم.

 گفتند: رفتى با پيغمبر پيوند خوردى، نه با تو حرف مى زنيم، نه با تو معامله مى كنيم، نه خانه ات مى آييم، نه خانه ما بيا، بگذار در غربت و تنهايى بميرى.

 گفت: نه، اينجورى خيلى سخت است.

 گفتند: اگر بخواهى با ما باشى و در سفرها با هم باشيم، لب جوى آب و چراغ  و شمع و شاهد، برو مسلمانى ات را به پيغمبر پس بده.

 گفت: مى روم و مى گويم نيستم.

 گفتند: ما هم مى آييم در مسجد الحرام مى نشينيم تا ببينيم كه آب دهان به صورتش مى اندازى، اين دعوت شيطان است، امر شيطان است، وسوسه شيطان است، آمد و اين كار را كرد، دل رسول خدا سوخت كه چرا يك نفر از فضاى الهى دوباره به فضاى شياطين برگشت اين سه تا آيه نازل شد:

  » وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلا «(470)

  حبيب من! اين ستمگر كه به قرآن ظلم كرد، به تو ظلم كرد، به خودش ظلم كرد، به زن و بچه اش ظلم كرد، يعنى دعوت شيطان را پذيرفت.

 اى كاش راهى كه پيغمبر جلويم باز كرد در همان راه مى رفتم، واى بر من نمى گويد: واى بر شيطان، واى بر من، اين لامذهب كثيف يك دعوت كرد، برو مسلمانى ات را پس بگير، يك امر به منكر كرد، برو آب دهان به صورتش بينداز،

  » يَوَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلاً «(471)

  واى بر من، اى كاش آن نامرد پست خائن را به رفاقتم انتخاب نمى كردم.(472) اين رفيق، من را از قرآن جدا كرد.

  » وَ كَانَ الشَّيْطَنُ لِلْإِنسَنِ خَذُولًا «(473)

 بندگان من! شيطان فقط مى خواهد ذليلتان كند، بى آبرويتان كند، زن و بچه تان را از شما بگيرد، دينتان را لطمه بزند، آيين تان را خراب كند، رابطه تان را با پروردگار ببرد، اين كار شيطان است.(474)

 موارد ديگرى در روايات و اخبار  در اين باب آمده و شنيدنى است.

 اين دعا از وجود حضرت مقدس حضرت زين العابدين عليه السلام است:

  » إِلَهِي أَشْكُو إِلَيْكَ عَدُوّاً يُضِلُّنِي «

  الهى به تو شكايت مى كنم از اين مردمى كه دشمن تواند و حتى دنبال من مى آيند كه  مرا نيز گمراه كنند.

  » وَ شَيْطَاناً يُغْوِينِي «

  الهى شيطان مى خواهد بين من و رحمتت جدايى بيندازد.

 » قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْوَاسِ صَدْرِيَ «

  سينه من را دائماً مورد حمله قرار مى دهد.

  » وَ أَحَاطَتْ هَوَاجِسُهُ بِقَلْبِي يُعَاضِدُ لِيَ الْهَوَى «

  از خواسته هاى من مى خواهد عليه من كمك بگيرد، پول نمى خواهى؟ زمين نمى خواهى؟ شهوت نمى خواهى؟ خوشى و لذت نمى خواهى؟ از خود من عليه خود من كمك مى گيرد.

  » وَ يُزَيِّنُ لِي حُبَّ الدُّنْيَا وَ يَحُولُ بَيْنِي وَ بَيْنَ الطَّاعَةِ وَ الزُّلْفَى «(475)

  مى خواهد من را از اطاعت تو دربياورد و مطيع خودش بكند و مى خواهد آخرت من را پاك نابود كند، اين كار شياطين است. عزيزانم! حواستان جمع باشد، چون در قيامت دست خودت را مى گزى نه دست شيطان را، در قيامت بر سر خودت مى زنى نه سر شيطان، من برخورد همه شيطان زده ها را با شيطان برايتان مى گويم كه قيامت بين گرفتاران شيطان و شيطان چه جلسه اى پيش خدا برقرار مى شود و چه مى شود؟

 

 نقطه هاى لغزش در روايتى از اميرمؤمنان

  1- حب النساء

 اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:

 نقطه هاى لغزش براى شما سه چيز است:

 » حب النساء و هو سيف الشيطان «(476)

همسرخودتان را واجب است احترام كنيد، همسر شرعى شما كه بنده پروردگار است.

 امام صادق عليه السلام درباره ارتباط زن و شوهر مى فرمايد:

 رابطه شان بايد عاشقانه باشد، زن و شوهر تا آخر عمر بايد يك تو هم به همديگر نگويند.(477)

 قرآن مى گويد: زن و شوهر تا آخر عمر بايد پوشش همديگر باشند،(478) زن و شوهر بايد بهشت هم باشند، شما اگر با تمام وجود عاشق همسرت باشى اين عشق عبادت است، همسرت اگر عاشق شما باشد اين عشق عبادت است.

 شما زن و مرد وقتى غسل مى كنيد اسلام مى گويد: براى هر قطره آبى كه از غسل روى زمين مى ريزد، ثواب و حسنه مى نويسند.(479)

 اما اين زنى كه اميرالمؤمنين مى گويد: زنى است كه خودش را آرايش كرده، و مقدمات انحراف بسيارى از جوانان را فراهم مى كند. اين حبّ النساء شمشير شيطان است.

 پيغمبر مى گويد:

 وقتى دست نامحرم به نامحرم مى رسد عرش خدا به لرزه مى آيد.(480)

 اميرالمؤمنين مى فرمايد: نگاه به نامحرم شعبه اى از زناست.(481)

 قرآن مى گويد: حرف زدن با نامحرم دل را مريض مى كند، دين را مثل كبوتر مى پراند.(482)

  2 - شرب الخمر

  » و شرب الخمر و هو فخ الشيطان «

  حالا اين يك ليوان را بخور، غم و غصه هايت را برطرف مى كند شراب دام شيطان است.

  3 - حب الدينار

  » و حب الدينار والدرهم و هو سهم الشيطان «

  اين تير زهر دار شيطان است.

 كشتى نوح آمد روى زمين هشتاد و دو نفر در دنيا آدم نمانده بود، نوح نشسته بود كنار ديوار، شيطان آمد به او گفت: ما را بيكار كردى، همه نابود شدند، ما ديگر مشترى نداريم، خسته شديم، آمدم دو سه كلمه با شما حرف بزنم، گفت: بلند شو برو ملعون، نمى خواهد با من حرف بزنى، گفت: حرف خوب مى خواهم به تو بزنم. خدا به نوح گفت: ردش نكن، گوش كن، ببين مى خواهد چه بگويد، گفت: نوح تو پيغمبر اولوالعزم خدايى نهصد و پنجاه سال عمر تو است، اما سه تا نصيحت به تو كنم. من سه جا تمام نيرويم را مى گذارم براى اينكه تو را جهنمى كنم:

 1 - وقتى كه عصبانى باشى، بدان كه در فضاى عصبانيت كر و كورى، وادارت مى كنم شكم پاره كنى، خانه  را آتش بزنى، به زمين و زمان  فحش بدهى، به پروردگار بد بگويى، به انبياء بد بگويى، زنت را طلاق بدهى، بچه ات را نابود كنى، سعى كن در هيچ چيز از كوره در نروى، آرام باش.

 2 - در وقت قضاوت، قضاوت به عدل كن، طرفت را ملاحظه نكن.

 3 - با زن نامحرم در جاى خلوت قرار گرفتى بيدار باش.(483)

 

  والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

پی نوشت ها:

 

 

462) بقره 208 :(2؛ نور (21 :(24.

463) الكافى: 12/5، باب وجوه الجهاد، حديث 3؛ »أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وآله بَعَثَ بِسَرِيَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ.«

464) نازعات (40 : (79؛ »و اما كسى كه از مقام و منزلت پروردگارش ترسيده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است.«

465) توبه (24 : (9؛ »بگو : اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خويشانتان و اموالى كه فراهم آورده ايد و تجارتى كه از بى رونقى و كسادى اش مى ترسيد و خانه هايى كه به آنها دل خوش كرده ايد ، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب ترند ، پس منتظر بمانيد تا خدا فرمان عذابش را بياورد ؛ و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى كند .«

466) نازعات (41 : (79؛ »پس بى ترديد جايگاهش بهشت است .«

467) فرقان (29 - 27 : (25؛ »و روزى كه ستمكار ، دو دست خود را ] از شدت اندوه و حسرت به دندان  [مى گزد ] و [ مى گويد : اى كاش همراه اين پيامبر راهى به سوى حق برمى گرفتم ، × اى واى ، كاش من فلانى را ] كه سبب بدبختى من شد [ به دوستى نمى گرفتم ، × بى ترديد مرا از قرآن پس از آنكه برايم آمد گمراه كرد . و شيطان همواره انسان را ] پس از گمراه كردنش تنها و غريب در وادى هلاكت  [وامى گذارد.«

468) نهج البلاغه: خطبه 107؛ »مِنْهَا فِي ذِكْرِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِشْكَاةِ الضِّيَاءِ وَ ذُؤَابَةِ الْعَلْيَاءِ وَ سُرَّةِ الْبَطْحَاءِ وَ مَصَابِيحِ الظُّلْمَةِ وَ يَنَابِيعِ الْحِكْمَةِ و منهاطَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ.«

469) شرح نهج البلاغه: 183/7؛ »يقال إن المسيح رئي خارجا من بيت مومسة فقيل له يا سيدنا أ مثلك يكون هاهنا فقال إنما يأتي الطبيب المرضي. و المراهم الأدوية المركبة للجراحات و القروح و المواسم حدائد يوسم بها الخيل و غيرها.«

470) فرقان (27 : (25؛ »و روزى كه ستمكار ، دو دست خود را ] از شدت اندوه و حسرت به دندان [ مى گزد ] و [ مى گويد : اى كاش همراه اين پيامبر راهى به سوى حق برمى گرفتم.«

471) فرقان (28 : (25؛ »اى واى ، كاش من فلانى را ] كه سبب بدبختى من شد [ به دوستى نمى گرفتم.«

472) بحار الأنوار: 69/18، باب 8، حديث 24؛ »ابْنُ عَبَّاسٍ وَ الضَّحَّاكُ فِي قَوْلِهِ وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ نَزَلَتْ فِي عُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ وَ أُبَيِّ بْنِ خَلَفٍ وَ كَانَا تَوْأَمَيْنِ فِي الْخَلَّةِ فَقَدِمَ عُقْبَةُ مِنْ سَفَرِهِ وَ أَوْلَمَ جَمَاعَةَ الْأَشْرَافِ وَ فِيهِمْ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله لَا آكُلُ طَعَامَكَ حَتَّى تَقُولَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ فَشَهِدَ الشَّهَادَتَيْنِ فَأَكَلَ مِنْ طَعَامِهِ فَلَمَّا قَدِمَ أُبَيُّ بْنُ خَلَفٍ عَذَلَهُ وَ قَالَ صَبَأْتَ فَحَكَى قِصَّتَهُ فَقَالَ إِنِّي لَا أَرْضَى عَنْكَ أَوْ تُكَذِّبَهُ فَجَاءَ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله وَ تَفَلَ فِي وَجْهِهِ فَانْشَقَّتِ التَّفْلَةُ شِقَّتَانِ  ]شِقَّتَيْنِ  [وَ عَادَتَا إِلَى وَجْهِهِ فَأَحْرَقَتَا وَجْهَهُ وَ أَثَّرَتَا وَ وَعَدَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله حَيَاتَهُ مَا دَامَ فِي مَكَّةَ فَإِذَا خَرَجَ قُتِلَ بِسَيْفِهِ فَقُتِلَ عُقْبَةُ يَوْمَ بَدْرٍ وَ قَتَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله بِيَدِهِ أُبَيّاً.«

473) فرقان (29 : (25؛ »و شيطان همواره انسان را ] پس از گمراه كردنش تنها و غريب در وادى هلاكت  [وامى گذارد.«

474) الكافى: 640/2، باب من تكره مجالسته ومرافقته، حديث 4؛ »قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ عليه السلام إِنَّ صَاحِبَ الشَّرِّ يُعْدِي وَ قَرِينَ السَّوْءِ يُرْدِي فَانْظُرْ مَنْ تُقَارِنُ.«

 نهج البلاغه: خطبه 85؛ »وَ اعْلَمُوا أَنَّ يَسِيرَ الرِّيَاءِ شِرْكٌ وَ مُجَالَسَةَ أَهْلِ الْهَوَى مَنْسَاةٌ لِلْإِيمَانِ وَ مَحْضَرَةٌ لِلشَّيْطَان.«

475) بحار الأنوار: 143/91، باب 32؛ »الْمُنَاجَاةُ الثَّانِيَةُ مُنَاجَاةُ الشَّاكِرِينَ ] الشَّاكِينَ [ لِيَوْمِ السَّبْت إِلَهِي أَشْكُو إِلَيْكَ عَدُوّاً يُضِلُّنِي وَ شَيْطَاناً يُغْوِينِي قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْوَاسِ صَدْرِيَ وَ أَحَاطَتْ هَوَاجِسُهُ بِقَلْبِي يُعَاضِدُ لِيَ الْهَوَى وَ يُزَيِّنُ لِي حُبَّ الدُّنْيَا وَ يَحُولُ بَيْنِي وَ بَيْنَ الطَّاعَةِ وَ الزُّلْفَى. «

476) بحار الأنوار: 140/70، باب 123، حديث 12؛ »قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام: الْفِتَنُ ثَلَاثٌ حُبُّ النِّسَاءِ وَ هُوَ سَيْفُ الشَّيْطَانِ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ هُوَ فَخُّ الشَّيْطَانِ وَ حُبُّ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ وَ هُوَ سَهْمُ الشَّيْطَانِ فَمَنْ أَحَبَّ النِّسَاءَ لَمْ يَنْتَفِعْ بِعَيْشِهِ وَ مَنْ أَحَبَّ الْأَشْرِبَةَ حَرُمَتْ عَلَيْهِ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَحَبَّ الدِّينَارَ وَ الدِّرْهَمَ فَهُوَ عَبْدُ الدُّنْيَا.«

477) بحار الأنوار: 4/71، باب 1، حديث 1؛ »أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ :َ هَذِهِ رِسَالَةُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليه السلام إِلَى بَعْضِ أَصْحَابِه: .. وَ أَمَّا حَقُّ الزَّوْجَةِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ U جَعَلَهَا لَكَ سَكَناً وَ أُنْساً فَتَعْلَمَ أَنَّ ذَلِكَ نِعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ عَلَيْكَ فَتُكْرِمَهَا وَ تَرْفُقَ بِهَا وَ إِنْ كَانَ حَقُّكَ عَلَيْهَا أَوْجَبَ فَإِنَّ لَهَا عَلَيْكَ أَنْ تَرْحَمَهَا لِأَنَّهَا أَسِيرُكَ وَ تُطْعِمَهَا وَ تَكْسُوَهَا وَ إِذَا جَهِلَتْ عَفَوْتَ عَنْهَا.«

 تحف العقول: 323 ؛ بحار الأنوار: 237/75، باب 23، حديث 107؛ »مواعظ الصادق جعفر بن محمد عليه السلام التَّوَاصُلُ لِيَكُونَ ذَلِكَ حَادِياً لَهُمْ عَلَى الْأُلْفَةِ وَ التَّعَاوُنُ لِتَشْمِلَهُمُ الْعِزَّةُ لَا غِنَى بِالزَّوْجِ عَنْ ثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ زَوْجَتِهِ وَ هِيَ الْمُوَافِقَةُ لِيَجْتَلِبَ بِهَا مُوَافَقَتَهَا وَ مَحَبَّتَهَا وَ هَوَاهَا وَ حُسْنُ خُلُقِهِ مَعَهَا وَ اسْتِعْمَالُهُ اسْتِمَالَةَ قَلْبِهَا بِالْهَيْئَةِ الْحَسَنَةِ فِي عَيْنِهَا وَ تَوْسِعَتُهُ عَلَيْهَا وَ لَا غِنَى بِالزَّوْجَةِ فِيمَا بَيْنَهَا وَ بَيْنَ زَوْجِهَا الْمُوَافِقِ لَهَا عَنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ وَ هُنَّ صِيَانَةُ نَفْسِهَا عَنْ كُلِّ دَنَسٍ حَتَّى يَطْمَئِنَّ قَلْبُهُ إِلَى الثِّقَةِ بِهَا فِي حَالِ الْمَحْبُوبِ وَ الْمَكْرُوهِ وَ حِيَاطَتُهُ لِيَكُونَ ذَلِكَ عَاطِفاً عَلَيْهَا عِنْدَ زَلَّةٍ تَكُونُ مِنْهَا وَ إِظْهَارُ الْعِشْقِ لَهُ بِالْخِلَابَةِ وَ الْهَيْئَةِ الْحَسَنَةِ لَهَا فِي عَيْنِهِ . . .«

478) اشاره است به سوره بقره (187 : (2؛ »هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ«

479) بحار الأنوار: 1/78، باب 1، حديث 1؛ »عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَالَ جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ: قَالَ الْيَهُودِيُّ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِي مَا جَزَاءُ مَنِ اغْتَسَلَ مِنَ الْحَلَالِ قَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا جَامَعَ أَهْلَهُ بَسَطَ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ جَنَاحَهُ وَ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ فَإِذَا اغْتَسَلَ بَنَى اللَّهُ بِكُلِّ قَطْرَةٍ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ هُوَ سِرٌّ فِيمَا بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ يَعْنِي الِاغْتِسَالَ مِنَ الْجَنَابَةِ قَالَ الْيَهُودِيُّ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ صلى الله عليه وآله.«

 وسائل الشيعة: 16/21، باب 2، حديث 26402؛ »أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَا مِنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ ثُمَّ اغْتَسَلَ إِلَّا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ كُلِّ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْهُ سَبْعِينَ مَلَكاً يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ يَلْعَنُونَ مُتَجَنِّبَهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ.«

480) بحار الأنوار: 32/101، باب 34، حديث 4؛ »قَالَ النَّبِى صلى الله عليه وآله مَنْ صَافَحَ امْرَأَةً تَحْرُمُ عَلَيْهِ فَقَدْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَنِ الْتَزَمَ امْرَأَةً حَرَاماً قُرِنَ فِي سِلْسِلَةٍ مِنْ نَارٍ مَعَ الشَّيْطَانِ فَيُقْذَفَانِ فِي النَّارِ.«

481) مستدرك الوسائل: 340/14، باب 12، حديث 16894؛ »النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ لِكُلِّ عُضْوٍ مِنْ بَنِي آدَمَ حَظٌّ مِنَ الزِّنَى وَ الْعَيْنُ زِنَاهُ النَّظَرُ وَ اللِّسَانُ زِنَاهُ الْكَلَامُ وَ الْأُذُنَانِ زِنَاهُمَا السَّمْعُ وَ الْيَدَانِ زِنَاهُمَا الْبَطْشُ وَ الرِّجْلَانِ زِنَاهُمَا الْمَشْيُ وَ الْفَرْجُ يُصَدِّقُ ذَلِكَ كُلَّهُ وَ يُكَذِّبُهُ.«

482) احزاب (32 :(33.

483) بحار الأنوار: 222/60، باب 3، حديث 67؛ »أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ لَمَّا دَعَا نُوحٌ عليه السلام رَبَّهُ U عَلَى قَوْمِهِ أَتَاهُ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَقَالَ يَا نُوحُ إِنَّ لَكَ عِنْدِي يَداً أُرِيدُ أَنْ أُكَافِيَكَ عَلَيْهَا فَقَالَ نُوحٌ عليه السلام إِنَّهُ لَيُبْغَضُ إِلَيَّ أَنْ يَكُونَ لَكَ عِنْدِي يَدٌ فَمَا هِيَ قَالَ بَلَى دَعَوْتَ اللَّهَ عَلَى قَوْمِكَ فَأَغْرَقْتَهُمْ فَلَمْ يَبْقَ أَحَدٌ أُغْوِيهِ فَأَنَا مُسْتَرِيحٌ حَتَّى يَنْشَأَ قَرْنٌ آخَرُ وَ أُغْوِيَهُمْ فَقَالَ لَهُ نُوحٌ عليه السلام مَا الَّذِي تُرِيدُ أَنْ تُكَافِئَنِي بِهِ قَالَ اذْكُرْنِي فِي ثَلَاثِ مَوَاطِنَ فَإِنِّي أَقْرَبُ مَا أَكُونُ إِلَى الْعَبْدِ إِذَا كَانَ فِي إِحْدَاهِنَّ اذْكُرْنِي إِذَا غَضِبْتَ وَ اذْكُرْنِي إِذَا حَكَمْتَ بَيْنَ اثْنَيْنِ وَ اذْكُرْنِي إِذَا كُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِياً لَيْسَ مَعَكُمَا أَحَدٌ.«

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

پاداش دنیوی و اخروی پروردگار برای مؤمنین
عناوين مسايل مربوط به اصلاح نفس‏
آیه‌ای عجیب درباره شیطان
اندیشه در اسلام - جلسه هفتم
اهميت ارتباط عقل اول و دوم‏
تهران هیئت محبان‌الزهرا دههٔ اوّل جمادی‌الاوّل ...
مقربین چه کسانی هستند؟
علامت چهارم: عزت و شجاعت در برابر دشمنان خدا
اندیشه در مرگ
توبه جوان گناهکار

بیشترین بازدید این مجموعه

اندیشه در اسلام - جلسه هفتم
اهميت ارتباط عقل اول و دوم‏
درخواست همسر از خدا روش بزرگان است‏
لالايى جبرئيل براى امام حسين(ع)
تفاوت نظر و رؤيت
قدرت مردان خدا
در تحقق برنامه نكاح سخت‏گيرى نكنيد
مقربین چه کسانی هستند؟
داستان میرفندرسکی
آیه‌ای عجیب درباره شیطان

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^