عقبة بن أبى معيط به پيغمبر گفت: ناهار حاضر است، بفرماييد.
پيغمبر گفت: من ناهار تو را نمى خورم، مشركى، كافرى، تو دشمن خداى منى، تو بت پرستى.
گفت: من مگر مى گذارم بدون ناهار از اين جا بيرون بروى؟ بايد ناهار بخورى.
فرمود: اگر خيلى دلت مى خواهد ناهارت را بخورم، با پروردگارى كه خلقت كرده آشتى كن؟
گفت: آشتى مى كنم.
فرمود: ناهارت را مى خورم.
بعد از ظهر شيطان هاى مكه عقبه را ديدند گفتند: شنيديم رفتى به پيغمبر ايمان آوردى. گفت: بله، گفتند: اگر با او باشى ما ديگر با تو نيستيم، مسجدى شدى، جلسه قرآن مى روى، شب ماه رمضان ابوحمزه مى روى، بچه ها همه جمعند مى خواهند قمار بكنيم، عرق نابى گير آورده ايم مى خواهيم بخوريم.
گفتند: رفتى با پيغمبر پيوند خوردى، نه با تو حرف مى زنيم، نه با تو معامله مى كنيم، نه خانه ات مى آييم، نه خانه ما بيا، بگذار در غربت و تنهايى بميرى.
گفت: نه، اينجورى خيلى سخت است.
گفتند: اگر بخواهى با ما باشى و در سفرها با هم باشيم، لب جوى آب و چراغ و شمع و شاهد، برو مسلمانى ات را به پيغمبر پس بده.
گفت: مى روم و مى گويم نيستم.
گفتند: ما هم مى آييم در مسجد الحرام مى نشينيم تا ببينيم كه آب دهان به صورتش مى اندازى، اين دعوت شيطان است، امر شيطان است، وسوسه شيطان است، آمد و اين كار را كرد، دل رسول خدا سوخت كه چرا يك نفر از فضاى الهى دوباره به فضاى شياطين برگشت اين سه تا آيه نازل شد:
» وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلا «
حبيب من! اين ستمگر كه به قرآن ظلم كرد، به تو ظلم كرد، به خودش ظلم كرد، به زن و بچه اش ظلم كرد، يعنى دعوت شيطان را پذيرفت.
اى كاش راهى كه پيغمبر جلويم باز كرد در همان راه مى رفتم، واى بر من نمى گويد: واى بر شيطان، واى بر من، اين لامذهب كثيف يك دعوت كرد، برو مسلمانى ات را پس بگير، يك امر به منكر كرد، برو آب دهان به صورتش بينداز،
» يَوَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلاً «
واى بر من، اى كاش آن نامرد پست خائن را به رفاقتم انتخاب نمى كردم.اين رفيق، من را از قرآن جدا كرد.
» وَ كَانَ الشَّيْطَنُ لِلْإِنسَنِ خَذُولًا «
بندگان من! شيطان فقط مى خواهد ذليلتان كند، بى آبرويتان كند، زن و بچه تان را از شما بگيرد، دينتان را لطمه بزند، آيين تان را خراب كند، رابطه تان را با پروردگار ببرد، اين كار شيطان است.
موارد ديگرى در روايات و اخبار در اين باب آمده و شنيدنى است.
اين دعا از وجود حضرت مقدس حضرت زين العابدين عليه السلام است:
» إِلَهِي أَشْكُو إِلَيْكَ عَدُوّاً يُضِلُّنِي «
الهى به تو شكايت مى كنم از اين مردمى كه دشمن تواند و حتى دنبال من مى آيند كه مرا نيز گمراه كنند.
» وَ شَيْطَاناً يُغْوِينِي «
الهى شيطان مى خواهد بين من و رحمتت جدايى بيندازد.
» قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْوَاسِ صَدْرِيَ «
سينه من را دائماً مورد حمله قرار مى دهد.
» وَ أَحَاطَتْ هَوَاجِسُهُ بِقَلْبِي يُعَاضِدُ لِيَ الْهَوَى «
از خواسته هاى من مى خواهد عليه من كمك بگيرد، پول نمى خواهى؟ زمين نمى خواهى؟ شهوت نمى خواهى؟ خوشى و لذت نمى خواهى؟ از خود من عليه خود من كمك مى گيرد.
» وَ يُزَيِّنُ لِي حُبَّ الدُّنْيَا وَ يَحُولُ بَيْنِي وَ بَيْنَ الطَّاعَةِ وَ الزُّلْفَى «
مى خواهد من را از اطاعت تو دربياورد و مطيع خودش بكند و مى خواهد آخرت من را پاك نابود كند، اين كار شياطين است. عزيزانم! حواستان جمع باشد، چون در قيامت دست خودت را مى گزى نه دست شيطان را، در قيامت بر سر خودت مى زنى نه سر شيطان، من برخورد همه شيطان زده ها را با شيطان برايتان مى گويم كه قيامت بين گرفتاران شيطان و شيطان چه جلسه اى پيش خدا برقرار مى شود و چه مى شود؟
منبع : پایگاه عرفان