فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

امام حسن عليه السلام و دفع كردن بدى با خوبى‏

 

يك آدم بى تربيت و بد زبان كه خودش مى گويد، دچار حسادت سخت و كينه هم بودم، وقتى وارد مدينه شدم، ديدم آقايى بر قاطر بسيار زيبايى كه زيباتر از آن نديده بودم، نشسته. به يكى گفتم اين شخص كيست؟ گفت حسن بن على. من هم كه نسبت به اين كه حضرت على چنين فرزندى داشته باشد، دچار حسادت شدم و كينه هايم شعله ور گرديد، پس جلو رفتم و رو به روى او، شروع به بدگويى نسبت به خودش و به پدرش، على بن ابى طالب، كردم. او هم در جواب، با پا ركاب به شكم قاطرش نزد كه هر چه زودتر از آن جا برود؛ بلكه دهن قاطر را كشيد و ايستاد، و تمام فحش ها و بد و بيراه هاى مرا ساكت گوش داد. ديگر دهن من كف كرده بود و نمى توانستم حرف بزنم؛ از بس كه فحش داده بودم، چانه ام درد گرفته بود. من كه ساكت شدم، امام حسن عليه السلام شروع به سخن كرد و خيلى آرام از من پرسيد: شما مسافر هستيد؟ يعنى حضرت مطابق اين آيه: يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّيِّئَه ، رفتار كرد و بدى را با خوبى عوض و بدل نمود و گفت: شما مسافريد؟ گفتم: بله. حضرت گفت: پس شما غريبه ايد و تا حالا به مدينه نيامده ايد. شما ممكن است اين خلأها و كاستى ها را داشته باشيد؛ اگر نياز به پول داريد، من پول دارم كه به شما بدهم. اگر در اين شهر قرض داريد، بگوييد من قرض شما را ادا كنم؛ اگر خانه مى خواهيد، تا وقتى در اين شهريد، به خان ما بياييد. در آن جا ناهار، شام و صبحانه هم است؛ خلاصه، هر كارى داريد، به من بگوييد تا براى تان انجام بدهم. مرد شامى كه از برخورد كريمان حضرت شگفت زده شده بود، و خود را شايست چنين برخوردى نمى دانست و شايد در دل آرزو مى كرد كه زمين دهن وا كند و بى تربيتى چون او را فرو ببرد تا ديگر در اين دنيا نباشد تا چشمش به آن حضرت بيفتد. از اين محبت حضرت، دگرگون شد و گفت: ديگر هيچ كس را مانند او دوست نداشتم.

من هم مى گويم، حسن جان! خدا مى دانسته كه اين مقام را به چه كسى بدهد؛ خدا مى دانسته دينداران هيچ وقت نمى آيند، زشتى را با زشتى، و بدى را با بدى جواب بدهند. دينداران بدى هاى اطرافيان خود را؛ حالا زن بدى شوهرش را، و شوهر، عصبانيت و داد و بيداد زنش را، و پدر رنجى را كه پسرش براى او ايجاد كرده، با خوبى جابه جا مى كنند: يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّيِّئَه.؛ چون دينداران رَحم دارند؛ محبت دارند؛ مهر دارند؛ كينه ندارند؛ دينداران نگاه ديگرى به زندگى دارند؛ نگاه ديگرى به مردم دارند؛ دينداران هر كس را مى بينند، پيش خود مى گويند: اين فرد از ما بهتر است؛ چون ما كه از پروند او خبر نداريم و از او هم بدى اى سراغ نداريم. اما ما از خود، بدى سراغ داريم.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه پانزدهم
کلام ارزشمند حضرت زهرا(س) در بیان دین
دهه دوم محرم 94 خوی آرامگاه شیخ نوایی سخنرانی هفتم
خودشناسی - جلسه اول
ارزش عمر و راه هزينه آن-جلسه بیست وچهارم (متن ...
شیطان و اهل تقوا - جلسه پانزدهم – (متن کامل + ...
رفع حجاب‏ها با ايمان و تقواى مستمر
صله با قاطع رحم
اهميت واجبات از ديدگاه اسلام
ردّ ادعاى كهنگى دين اسلام‏

بیشترین بازدید این مجموعه

خودشناسی - جلسه اول
نفس - جلسه دوازدهم
د. آموزگار زينب‏
ردّ ادعاى كهنگى دين اسلام‏
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
جفاى برخى از زنان ايرانى به پيامبر اكرم صلّى الله ...
داستان صبر رشید هجری
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه نوزدهم - (متن کامل + ...
تخلیه، تحلیه و تجلیه
شهر ری مصلی آستان مقدس حضرت عبد العظیم دهه سوم ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^