فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حالات نفس در قرآن‏


منابع مقاله
:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد دوم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

اگر نفس همراه با قواعد الهيّه و سنن حضرت رسالت پناهى صلى الله عليه و آله تربيت نشود دچار حالات عجيبى مى گردد كه علاج بعضى از آن حالات بسيار سخت وگاهى غير ممكن است.

آن حالات باعث مى شود كه نفس با شيطان رفاقت كند و با كمال آرامش طريق گمراهى و ضلالت بپيمايد و هر جنايتى كه بخواهد مرتكب گردد و هر كارى كه ميل داشته باشد انجام دهد.

قرآن مجيد آن حالات را به هفت مرحله بيان فرموده:

1- نفس امّاره. 2- نفس حسرت زده. 3- نفس رهينه. 4- نفس هوايى. 5- نفس دسّايى. 6- نفس سفهى. 7- نفس تسويلى.

آياتى كه اين حالات را براى نفوس ذكر كرده به ترتيب عبارت است از:

 

1- نفس اماره

 

«إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّى» «1»

زيرا نفس طغيان گر، بسيار به بدى فرمان مى دهد مگر زمانى كه پروردگارم رحم كند.

 

2- نفس حسرت زده

 

«وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِن رَبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ* أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَاحَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطتُ فِى جَنبِ اللَّهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ» «2»

و از نيكوترين چيزى كه از طرف پروردگارتان به سوى شما نازل شده است پيروى كنيد، پيش از آن كه ناگهان و در حالى كه بى خبريد، عذاب به شما رسد؛* تا مبادا آن كه كسى بگويد: دريغ و افسوس بر اهمال كارى و تقصيرى كه درباره خدا كردم و بى ترديد [نسبت به احكام الهى و آيات ربّانى ] از مسخره كنندگان بودم.

 

3- نفس رهينه

 

«كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ* إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ» «3»

هر كسى در گرو دست آورده هاى خويش است،* مگر سعادتمندان.

 

4- نفس هوايى

 

«وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى » «4»

و اما كسى كه از مقام و منزلت پروردگارش ترسيده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است.

 

5- نفس دسّايى

 

«وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» «5»

و كسى كه آن را [به آلودگى ها و امور بازدارنده از رشد] بيالود [از رحمت حق ] نوميد شد.

 

6- نفس سفهى

 

«وَمَن يَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ» «6»

وكيست كه از آيين ابراهيم روى گردان شود، جز كسى كه [خود را خوار و بى ارزش كند و] خويش را به نادانى و سبك مغزى زند؟

 

7- نفس تسويلى

 

«قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ» «7»

گفت: چنين نيست كه مى گوييد، بلكه نفس شما كارى [زشت را] در نظرتان آراست [تا انجامش بر شما آسان شود] در اين حال صبرى نيكو [مناسب تر است ].

نفس كه مركز اميال، آمال، غرائز و شهوات است واجب است تحت كنترل قواعد الهى باشد؛ زيرا تنها قواعد ربّانيّه هستند كه نفس را از سركشى حفظ مى كنند، اگر آن قواعد و برنامه ها به كار گرفته نشود، طوفانى چون طوفان عاد و ثمود در درون به وجود مى آيد، به طورى كه موجوديّت الهى انسان به خطر افتاده بر باد مى رود.

تاجرى از تجّار همدان خدمت انور باباطاهر رسيد، عرضه داشت: خداوند مرا از مال دنيا بى نياز كرده، بگو هر دخترى را بخواهى برايت بگيرم. سنّ باباطاهر مناسب با دختر نبود ولى مى توانست قبول كند امّا فكر كرد، قبول اين مسأله عيش عاطفى و احساسى و ظاهرى و باطنى يكى از بندگان خدا را بهم مى زند، به اندازه اى بر نفس مسلّط بود كه در جواب تاجر گفت:

مرا عشق رخ مولاست بر سر

 

هواى باغ روح افزاست بر سر

از اين دنيا نمودم دست كوتاه

 

مرا سوداى آن دنياست بر سر

     

(باباطاهر عريان)

 

موعظه نفس

أوْحَى اللّهُ إلى عيسى بْنَ مَرْيَمَ عليهما السلام: عِظْ نَفْسَكَ، فَإنْ اتَّعَظْتَ فَعِظِ النّاسَ و إلّا فَاسْتَحْىِ مِنّى. «8»

خداوند مهربان به عيسى بن مريم عليهما السلام وحى كرد: نفست را موعظه كن، چون قبول موعظه كردى به موعظه و نصيحت مردم اقدام كن ورنه از من حيا كن.

نفس مريض را بايد با قرآن و سنّت پيامبر معالجه كرد و در اين امر بايد جدّى بود.

واى به حال كسى كه سخن خدا و رسولش را سبك بشمارد و به قبول نصايح و مواعظ حق تن ندهد، هشدارهاى مادّى مردم را بپذيرد ولى اشارات و هشدارهاى معنوى و حقيقى حق را قبول نكند.

فيض، آن عالم جليل القدر، آن فيلسوف عالى مقدار و آن حكيم بزرگوار مى فرمايد:

«اگر طبيبى يهودى لذيذترين غذا را در مذاقت بگويد براى تو ضرر دارد، در ترك آن خود را به ناراحتى مى اندازى، ولى قول انبيا را كه دو تأييد دارد: يكى معجزات و ديگر تصديق حق، باور ندارى!

از تو بسيار عجب است از اين كه اگر يك بچّه به تو بگويد عقربى در لباس توست، ناگهان تمام لباس هايت را در مى آورى بدون اين كه از آن كودك طلب دليل و برهان كنى، ولى قبول قول انبيا براى تو سنگين است! مگر گفتار آنان نزد تو از گفتار يك كودك كم ارزش تر است؟!

از آتش سر كبريت مى پرهيزى ولى از آتش جهنّم و خون و چركى كه به قول قرآن به خورد اهل آن مى دهند و از اغلال و سلاسل دوزخ و زقّومى كه پيامبر فرمود: يك قطره آن تمام جانداران دريا را مى كشد پرهيز و پروا ندارى!» «9» انسان اگر در قبول مسائل حق سر سختى به خرج دهد و بجاى رنگ گرفتن از واقعيّت ها، از هوا و هوس و شيطان و شيطنت رنگ بگيرد نمى تواند بگويد من مسلمانم و نمى تواند ادّعا كند من امّت پيامبرم.

حبّ نفس

قالَ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه و آله: سَيَأتى زَمانٌ عَلى امَتى يُحِبُّونَ خَمْسَاً وَيَنْسَوْنَ خَمْسَاً: يُحِبُّونَ الدُّنيا وَيَنْسَوْنَ الآخِرَةَ وَيُحِبُّونَ الْمالَ وَيَنْسَونَ الْحِسابَ وَيُحِبُّونَ النِّساءَ وَيَنْسَوْنَ الْحُورَ وَيُحِبُّونَ القُصُورَ وَيَنْسَوْنَ القُبُورَ وَيُحِبُّونَ النَّفْسَ وَيَنْسَوْنَ الرَّبَّ اولئِكَ بَريئُونَ مِنّى وَانَا بَرىٌ مِنْهُمْ. «10»

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: زمانى بر امَّت من برسد كه عاشق پنج چيز شوند و پنج چيز را از ياد ببرند: عاشق دنيا شوند و آخرت را از ياد ببرند، عاشق جمع مال گردند و حساب فرداى آن را از ياد ببرند، عاشق زنان شوند و حور را از ياد ببرند، عاشق بناهاى سنگين شوند و قبرها را از ياد ببرندعاشق نفس شوند و ربّ را فراموش كنند. آنان از من بيزارند و من از آنان بيزارم.

 

نفس در كلام ملا صدرا

 

حضرت صدر المتألّهين در «هداية الطالبين» مى فرمايد: «نفس:

1- يا شريفه است و مقابل آن خسيسه.

2- يا قويّه است و مقابل آن ضعيفه.

3- يا جامعه است، يعنى هم شريفه و هم قويّه.

 

نفس شريفه

كه با زحمات طاقت فرساى صاحبش بر اساس معارف الهيّه تربيت شده و داراى حكمت و حرّيّت است.

حكمت آن، خداشناسى، خودشناسى، فرمان شناسى و خطرشناسى است.

حرّيّت آن، آزادى از اميال و شهوات و غرائز و حالات غلط و غير خدايى است.

در مقابل آن خسيسه است كه از حكمت و حرّيّت محروم و از حسنات و فضايل و خلاصه از رحمت حضرت دوست محروم است.

 

نفس قويّه

نفسى است كه تسليم واقعيّات و عامل به حقايق الهيّه است و مقابل آن نفس ضعيفه است كه باركش شيطان است.

 

نفس جامعه

نفس انبيا و اوليا و ائمّه طاهرين عليهم السلام است.»

 

نفس در كلام حاجى سبزوارى

 

حاجى سبزوارى- أعلى اللَّه مقامه الشريف- مى فرمايد:

«انسان بس عزيز الوجود است و أندر النوادر، نمى بينى كِلْك قدرت الهى از بسيارى و اين همه جماد كه كثرت آن معلوم نيست اندكى را نبات قرار داد و از بسيارى از جانداران اندكى انسانند و از بسيارى انسان اندكى عاقل و از بسيارى عقلا اندكى مسلم و از بسيارى مسلم اندكى مؤمن و از اين همه مؤمن اندكى عابد و از بسيارى عابد اندكى زاهد و از زاهدين اندكى عالم و از علما اندكى عارف و از عرفا اندكى اوليا و از اوليا اندكى انبيا و از انبيا اندكى اولوالعزم و از پنج اولوالعزم يكى خاتم و داراى مقام جمعى است و اين هم در اختيار شما امّت است، او را بشناسيد و از معارف او درس و پند گيريد و به خواسته هاى او جامه عمل بپوشانيد تا با قلب پاك و نفس زكيّه و عمل صالح، مقرّب پيشگاه او شويد.»

لَقَدْ كانَ لَكُمْ فى رَسُولِ اللّهِ اسْوَةٌ حَسَنَةٌ» «1

يقيناً براى شما در [روش و رفتار] پيامبر خدا الگوى نيكويى است.

قالَ رَسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: اللّهُمَّ إنّى أعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لا يَنْفَعُ وَقَلْبٍ لا يَخْشَعُ وَنَفْسٍ لا تَشْبَعُ وَدُعاءٍ لا يُسْمَعُ. «2

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوندا، به تو پناه مى برم از دانشى كه به عمل در نيايد و مرا سودى ندهد و از قلبى كه در برابر واقعيّت هاى تو تواضع ندارد و از نفسى كه از دنيا و مادّيات و هوا و هوس ها سير نگردد و از دعايى كه مستجاب نشود!

 

نفس در كلام سهل بن عبداللَّه

 

سهل بن عبداللَّه گفت:

نفس را سه صفت است: يا كفر، يا نفاق، يا ريا. و اين سه صفت نفس را رها نكند مگر به رياضت و رياضت اداى واجبات و ترك محرّمات است كه تكرار آن نفس را تزكيه كند.

توجّه به واقعيّات اثر عجيبى در بيدارى و رشد و حركت نفس مى گذارد.

مردى بود يهودى به نام مُخَيريق؛ در رفت و آمدهايش در مدينه، زياد نسبت به پيامبر عزيز اسلام انديشه مى كرد، تا نزديك جنگ احد به نزد دانايان يهود آمد و گفت: اين همان شخص موعود نيست كه موسى خبر داده؟ گفتند: نه، شبيه به اوست. گفت: شباهت يعنى چه؟ او همان است و شما نامردان كتمان حق مى كنيد.

نزد پيامبر آمد، به حقيقت ايمان آورد و مالش را كه فوق العاده بود به حضرت واگذار كرد؛ كه بيشتر صدقات و انفاقات رسول حق بعد از مال خديجه از مال اوست، سپس براى دفاع از حق در جنگ احد شركت كرد و به شرف شهادت نايل آمد. «13»

ز ساقىِّ شب دوش جامى گرفتم

 

ز دور فلك انتقامى گرفتم

اگر چه جهانى به جامى نيرزد

 

ولى من جهانى به جامى گرفتم

     

به كام دلم چون نشد دورِ گردون

 

به ناكامى از باده كامى گرفتم

رهِ بى نشانى سپردم چو عنقا «14»

 

به سر تا كه سوداى نامى گرفتم

به غفلت ز افسون صيّاد گيتى

 

پى دانه ره سوى دامى گرفتم

نشان رخ تو ز موى تو جستم

 

سراغ مه از تيره شامى گرفتم

چو شد از صبا گيسوانت پريشان

 

در آن دم من از دل پيامى گرفتم

مرا قامت از غم هلالى است مشفق كه سود

 

اى ماه تمامى گرفتم

     

(مشفق كاشانى)

نفسِ بدون تربيت و منهاى تزكيه اگر صاحبش امير شود امير ظالم مى شود، اگر ثروتمند شود ثروتمند مُترَف و مُسرِف و بخيل شده و اگر دانشمند شود متظاهر و رياكار مى گردد.

 

سخن آتش دوزخ

 

در حديث آمده: اندر قيامت، آتش دوزخ با سه كس سخن گويد:

1- به زمامداران گويد: اى كسانى كه خداوند بزرگ به شما قدرت داد، ولى شما اصول عدالت را در جامعه به كار نگرفتيد و داد مظلوم را از ظالم نستانديد. پس آنها را مى بلعد، چنانكه پرندگان دانه كنجد را.

2- به ثروتمندان گويد: اى كسانى كه امكانات وسيع به شما بخشيدند و از شما خواستند مقدارى از آن را انفاق كنيد ولى شما بخل ورزيديد! آنگاه آنها را هم مى بلعد.

3-/ به دانشمندان گويد: اى طايفه اى كه ظاهر خود را براى مردم آراستيد ولى در باطن به معصيت خدا پرداختيد! سپس آنها را مى بلعد. «15»

 

مراقبت نفس و ترك گناه

 

در آداب مراقبت آمده:

الْأوَّلُ تَرْكُ الْمَعاصى وَهذا هُوَ الَّذى بُنِىَ عَلَيْهِ قِوامُ التَّقْوى وَاسِّسَ عَلَيْهِ أساسُ الْآخِرَةِ وَالْاولى . وَما تَقَرَّبَ الْمُتَقَرِّبُونَ بِشَىْ ءٍ أعْلى وَأفْضَلَ مِنْهُ.

اوّل ترك معاصى است كه قوام تقوا بر آن است و ريشه دنيا و آخرت است. و مقرَّبان به مانند چيزى چون تقوا به خدا قرب نجستند.

موسى از آن مرد عالم كه داستانش در سوره كهف آمده پرسيد: چه كرده اى كه من مأمور يادگيرى از تو شده ام و به چه چيز به اين مرتبه رسيدى؟ گفت:

الأول: بِتَرْكِ الْمَعْصِيَةِ.

اول: به ترك معاصى.

الثّانى: الْاشْتِغالُ بالطّاعاتِ مَعَ حُضُورِ الْقَلْبِ.

دوم: برنامه از آداب مراقبت انجام عبادات با حضور قلب است.

الثّالِثُ: عَدَمُ الْغَفْلَةِ.

سوم: پرهيز و دورى از غفلت است.

الرّابع: الْحُزْنُ الدّائِمُ، قالَ: إنّى لا أسْكُنُ إلّا فى قَلْبٍ مَحْزُونٍ.

چهارم: حزن دائم قلبى است نسبت به گذشته و تقصير نفس، كه حضرت حق فرمود: من جز در قلب محزون نيستم.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- يوسف (12): 53.

(2)- زمر (39): 55- 56.

(3)- مدّثّر (74): 38- 39.

(4)- نازعات (79): 40.

(5)- شمس (91): 10.

(6)- بقره (2): 130.

(7)- يوسف (12): 18.

(8)- فيض القدير: 1/ 104؛ الدرّ المنثور: 2/ 28؛ جامع السعادات: 2/ 187.

(9)- المحجة البيضاء: 8/ 319، 358، 361، به صورت پراكنده و مشابه آمده است؛ ارشاد القلوب، ديلمى: 1/ 106، باب 25.

(01)- المواعظ العددية: 256، باب 5، فى الخماسيات؛ الحكم الزاهرة، ترجمه انصارى: 128.

(11)- احزاب (33): 21.

(12)- بحار الأنوار: 83/ 18، باب 38، حديث 15؛ مستدرك الوسائل: 5/ 70، باب 22، حديث 5381.

(13)- بحار الأنوار: 20/ 130، باب 12؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 14/ 260.

(14)- عنقا: مرغى افسانه اى است؛ سيمرغ.

(15)- بحار الأنوار: 8/ 285، باب 24، حديث 12؛ الخصال: 1/ 111، حديث 84.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

هر چند که مضمون غریبت تنهاست
اسناد و شرح‏های صحیفه سجادیه‏
راه آسمان رمضان در آینه ی قرآن
روزه بي سحری ممنوع!
چهار نکته کلیدی از زندگی امام سجاد(علیه‌السلام)
جایگاه برادری و برابری در کربلا
سفر عراق و نامه بنی هاشم
آغازایام البیض – اعتکاف
فاطمه‏ معصومه سلام‏ اللَّه‏ علیها شفیعه روز جزا
استاد محمد حسین سعیدیان

بیشترین بازدید این مجموعه

سفارش خدا به پیامبران
ضرورت آماده باش دائمی منتظران مهدی (ع)
مادرِ حقیقیِ امّت !
فرهنگ گریه
بررسی فریضه الهی نماز، تاثیر و جایگاه آن در زندگي ...
فلسفه عید سعید قربان چیست؟
با پدر و مادر، هم می‌توان بهشتی شد و هم جهنمی!
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
 اخلاق و رفتار امام سجاد عليه السلام‏
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^