فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

دعا درمان دردها

عَنْ عَلاءِ بْنِ كامِلٍ: قالَ لى أبُوعَبْدِاللّهِ عليه السلام: عَلَيْكَ بِالدُّعاءِ فَإنَّهُ شِفاءٌ مِنْ كُلِّ داءٍ .

علاء بن كامل مى گويد: حضرت صادق عليه السلام به من فرمود: بر تو باد به دعا كه دعا درمان هر دردى است.

آرى، دعا درمان هر دردى است. وقتى دل به حضرت محبوب بسته شود و جان آيينه انعكاس اوصاف معشوق گردد و آدمى درِ رحمت را از هر سو به سوى خود باز ببيند و قلب بر اثر اتصال مالامال از اميد گردد، روح داراى قدرت و تسلط و مالكيت شود و به هنگام هجوم دردها على الخصوص دردهاى معنوى، از محبوبش به وسيله دعا درخواست رد بلا و شفاى مرض كند و محبوب هم بيمارى عاشق را هر چه باشد شفا دهد.

در اينجا مناسب است به سه قضيه بسيار مهم كه خودم در سطر اول و دوم آن هستم اشاره كنم.

اما حكايتى كه واسطه اولش هستم:

دوستى داشتم عاشق دين و دلسوز مسائل الهى، داراى هفتاد سال عمر، به من گفت: وقتى كه عمرم قريب به ده سال بود، گرفتار تب سوزنده سختى شدم، طب و طبيب از علاجم عاجز شد، پدرم مرا در آغوش گرفت و نزد سيدى بيدار و صاحب نفسى با حال برد و داستان رنج مرا براى او بازگفت، آن مرد سرى به جانب آسمان برداشت، آن گاه روى به من كرد و گفت: اى تب سوزنده! او را رها كن. لحظه اى نگذشت كه تب مرا رها كرد و تا اين زمان كه هفتاد سال از عمرم گذشته تب به سراغم نيامده.

اما دو داستانى كه واسطه دومش هستم:

فرزند مرحوم محدث قمى صاحب كتب ارزنده اى چون «سفينة البحار»، «مفاتيح الجنان» و «الكنى و الالقاب» و... برايم نقل كرد، پدرم دچار چشم درد شديدى شد، اطباى عراق از علاجش عاجز شدند، روزى از مادرم خواست كتاب «الكافى» را به او بدهد، كتاب را از دست همسرش گرفت و گفت: اين كتاب مايه از اهل بيت رسول اللّه عليهم السلام دارد و امكان ندارد خداوند به وسيله ماليدن اين كتاب به چشم مرا از درد ديده خلاص نكند، چشم به حق دوخت و با دلى سوخته كتاب «الكافى» را بر چشم ماليد، ديده او از درد و الم رهايى يافت.

ديگر اين كه: پدرم دچار مرض سختى شد، دارو نسبت به او از اثر افتاده بود، پس از رنج بسيار به مادرم گفت: اين انگشتان من سال هاست كه آثار اهل بيت عليهم السلام را مى نويسد، اگر اثرى الهى در اين انگشتان نباشد بايد آن را قطع كرد، ظرفى پاك بياورد و مقدارى آب در كنار آن بگذارد، آب و ظرف را به حضور آن مرد الهى آورد، انگشتانش را در آن ظرف گرفت و آب بر روى آن ريخت و آن آب را در حاليكه به سبب آن از خداوند طلب شفا كرده بود خورد و از بيمارى برخاست.

آرى، تو دل بر او بند و از مقام دعا دست بر مدار كه در صورت رابطه با حضرت او به وقت دچار شدن به درد، در صورتى كه كليدهاى ظاهرى از باز كردن قفل درد عاجز باشند، با كليد دعا دردت را شفا دهد.

دلبرا پيش وجودت همه خوبان عدمند

 

سروران در ره سوداى تو خاك قدمند

شهرى اندر طلبت سوخته آتش عشق

 

خلقى اندر هوست غرقه درياى غمند

     

خون صاحب نظران ريختى اى كعبه حسن

 

قتل اينان كه روا داشت كه صيد حرمند

گاه گاهى بگذر بر صف دل سوختگان

 

تا ثنايت بگويند و دعايى بدهند

هر خم زلف پريشان تو زندان دلى است

 

تا نگويى كه اسيران كمند تو كمند

جور دشمن چه كند گر نكشد طالب دوست

 

گنج و مار و گل و خار و غم و شادى بهمند

سعديا عاشق صادق زبلا نگريزد

 

سست عهدان ارادت زملامت برمند 

     

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اقسام انديشه‏
انسان‏هاى پست‏تر از حيوان
لذّت اميد
در آداب خروج از منزل
مربیان و پنج دوره حیات انسان
نمونه‏هايى از تاريخ
حالت جذب و انجذاب
عرفان اسلامي: شرح مصباح الشريعه (جلد 8)
حکایت طلبه شاهرودى
فراز و نشیب سیر و سلوک امتحان است

بیشترین بازدید این مجموعه

حکایت طلبه شاهرودى
حالت جذب و انجذاب
مربیان و پنج دوره حیات انسان
نفس و هفت مرحله آن
نمونه‏هايى از تاريخ
لذّت اميد
انسان‏هاى پست‏تر از حيوان
عرفان اسلامي: شرح مصباح الشريعه (جلد 8)
در آداب خروج از منزل
اقسام انديشه‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^