فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

داستان رهائى و نجات از بركت بسم‏الله‏

 

آورده اند كه بشر حافى در بدايت جوانى، رندى بود پرده حيا از پيش برداشته، و به شوخ چشمى و بى باكى رايت فاسقى و ناپاكى برافراشته، پيوسته مسكن او در خرابات و مصاحب خراباتيان بودى و اسباب فساد مهيا ساختى، هر شام در پرده ظلام جان معصيت به كام رسانيدى، و هر صباح از چنگ خميده قامت، نواى حى على الصبوح شنيدى.

روزى افتان و خيزان چنان كه عادت مستان و طريق هواپرستان باشد، در كوچه اى مى گذشت، ناگاه در ميان راه كاغذ پاره اى ديد افتاده و بسم الله الرحمن الرحيم بر آن نوشته، نفس بى ادب چشم احترام فرو بسته خواست كه بگذرد، ناگاه پاسبان قصر دل كه مدد توفيق ربانى است نهيب بر او زد كه اى بشر، دليرى بسيار كرده اى، خداى خود را بى شمار رنجانده اى، راه صلح گشاده دار و بيش از اين بر دل تيره پرده غفلت مگذار، اى غافل از نام دوست برگذشتن ناجوانمردى تمام، و با اسماء الهى بى حرمتى كردن در مذهب مردى و مروت حرام.

اين نكته در دل بشر اثر كرد، دست بر دو آن كاغذ را از خاك برداشته، بوسيد و بر ديده ماليد و با مقدارى عطر، مطيب و خوشبو گرانيد در موضعى پاك نهاد و سپس روى به خرابات آورده در گوشه مصطبه مأوى گرفت و مشغول عمل خود گرديد، لطف ازلى حسن معامله او را پسنديده، توفيق را رفيق او گردانيد تا آن كه به دست موسى بن جعفر (ع) توبه نمود.

داستان توبه اش چنين است: كه آن حضرت از پيش خانه بشر گذشت و آواز ساز و غلغله دف شنيد، كنيزكى را به در خانه ديد، از آن كنيزك پرسيد صاحب تو آزاد است يا بنده؟ كنيزك گفت: آزاد، آن سرور فرمود: راست گفتى اگر بنده بود بندگى مى كرد و بى ادبى نمود، و گستاخى نمى كرد! و از خداى تعالى انديشه مى كرد، سپس از آنجا گذشت، كنيزك به درون خانه رفت و گفتگوئى كه ميان او و حضرت شده بود براى ارباب خود بشر بازگو كرد، بشر با شنيدن گفتار امام از خواب غفلت بيدار شد و با پاى برهنه از خانه بيرون دويد و با شتاب تمام دنبال آن حضرت روان شد، تا به محضر آن مربى حقيقى و هدايت گر واقعى رسيد، خود را در پاى مبارك حضرت انداخت و بر دست همايون او رايت ندامت و توبه برافراخت، و همواره پاى برهنه بود تا به عالم بقا رخت كشيد! بشر به خاطر حرمت نهادن به اسم حضرت حق محتشم و محترم هر دو سراى شد و دبدبه عزت و طنطنه حشمتش در افواه و السنه افتاد.

بنده مؤمن كه پيوسته به دل و جان «و به عمل و اخلاق» اين نام «و مفهومش، و اين اسم و معنايش» را برمى دارد و به عطر اخلاص معطر مى گرداند و در درج دل محفوظ مى دارد بنگر «كه از سوى صاحب اسم كه رحمانيت و رحيميتش ظاهر و باطن هستى را فرا گرفته» چه روح راحتى و چه بشارت و كرامتى يابد؟

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

چند داستان عجيب در مسئله توبه‏
بالاتر از چهل سال عبادت‏
شفا گرفتن بال فطرس توسط امام حسین(ع)
داستان عجيب سليمان اعمش‏
حکایت دعاى خفى اللُّطف و نجات از مرگ‏
درخت دين
حکایت دزدی که با یاد خدا عاقبت بخیر شد
حکایتی از چوپان و حضرت مسيح (ع)
زائران حسینی، شریک ثواب شهدای کربلا
حالات معنوى آخوند كاشى‏

بیشترین بازدید این مجموعه

حکایت دزدی که با یاد خدا عاقبت بخیر شد
درخت دين
راه خدا
حکایت دعاى خفى اللُّطف و نجات از مرگ‏
چند داستان عجيب در مسئله توبه‏
برخورد مرحوم كلباسى با مرد مقدّس در حمام‏
حالات معنوى آخوند كاشى‏
خوبان چرا؟
عاصى نمى‏تواند مجاور من باشد
سهولت عفو امام رضا(ع)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^