فارسی
چهارشنبه 05 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 14 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

جاذبه هاى حسينى

جاذبه هاى حسينى

بحثى که ان شاءالله با عنایات خداوندى در این جلسه مى توانیم مطرح کنیم و شاید این بحث در همین جلسه به جایى برسد، این مساءله است که ما در شادى ها و اندوه ها، خنده ها و گریه ها، با رشد فکرى مى توانیم یک مقدار خودمان را بالا بکشیم. یکى از شعراى بسیار خوش ذوق و با فضل عرب به نام اعثم کوفى ، چند بیتى درباره امام حسین (علیه السلام) دارد، که فقط یک بیت آن مورد بحث ماست . خطابش به امام حسین (علیه السلام ) که :
یابن النبى المصطفى یابن الولى المرتضى یابن البتول الزاکیه تبکیک عینى لا لاجل مثوبه لکنما عینى لاجلک باکیه
((اى پسر پیامبر، اى پسر على مرتضى ، چشمم گریه مى کند (براى تو ناله مى کنم ، براى تو مى گریم .)
اما نه براى پاداش و نه براى این که ثوابى به دست آورم . (با خودت کار دارم . روحم متوجه خود توست ).
گریه فقط براى خود توست .))
این رشد روحى یک انسان را نشان مى دهد که خود حقیقت ، او را در جاذبیت خود قرار بدهد، نه لذت و الم ، نه پاداش ، نه ترس از مجازات . این همان قله اعلى ، یا از قله هاى بسیار باعظمت رشد انسانى است ، که اگر کمى بالا برویم ، مى فهمیم که معناى خداشناسى یعنى چه . الله اکبر مى گویم فقط براى خودت ! همان طور که على بن ابى طالب مى گفت : ((من تو را عبادت مى کنم ، نه به طمع بهشت ، نه براى ترس از جهنم ، بلکه تو را شایسته عبادت مى بینم و مى پرستم )). آیا حسین نمى تواند انسان ها را به جاذبه ربوبى بکشد، چون انسان ها را به خودش جلب کرده است ؟ درست است یا نه ؟ شما در سالیان عمرتان ، عاشوراها دیده اید. این که سخنوران ، معلمان ، مربیان بگویند اشک بر حسین این قدر ثواب دارد، درست است . و روایت بسیار داریم که گریه بر حسین خیلى ثواب دارد. اما من از شما مى پرسم : در این سالیان عمر، در چند عاشورا وقتى که منقلب و متوجه شده بودید، به کجا متوجه شده بودید؟ به بهشت یا به خود حسین ؟ اگر گفتید به خود حسین ، روح شما واقعا در حال ارتباط با حسین به درجه اعلاى اوج خودش رسیده بود. به جهت این که ارتباط شما با یک انسان تکامل یافته بود. {حسین} ولى اعظم خدا بود، بدون این که شما توقع و انتظارى داشته باشید که مثلا به شما دنیایى چنان بدهند. البته بعدا دعا مى کردید. دعا براى کارهاى دنیوى هم خوب و درست است ، دعا براى کارهاى اخروى هم صحیح است ، اما نمى شود براى خانه گریه کرد. گریه ، آن هم از اعماق روح ، مستند به عمیق ترین احساس . چنین گریه اى براى داشتن قالیچه بر نمى آید. این نمى شود که کسى بگوید: من گریه کردم براى حسین (علیه السلام)، خدایا پاداش آن را به من قالیچه بده ! گریه هاى سوزانى که از اعماق دل آدمیان براى حسین بر آمده است ، مقدس تر از همه این ها بوده است . اگر چه در موقع دعا خوب دعا مى کردیم ، یا مریض هایمان را دعا مى کردیم . درست هم است که مریض ها را دعا مى کنیم و براى گشایش کارهاى دنیوى دعا مى کنیم . این ها صحیح است ، اما دقت کنید، درست مثل این که وقتى گفتید السلام علیکم و رحمه الله و برکاته ، نماز که تمام شد، براى کارهاى دنیایى و براى برطرف شدن مشکلات دعا مى کنید اما اهدنا الصراط المستقیم (۱)، صفر بانکى نیست که یک صفر به ثروت بانکى شما اضافه شود. متن آن غیر از این است ، با این که ؛
ایاک نعبد و ایاک نستعین (۲)
(({بارالها} تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم .))
اگر اولاد آدم بداند در این ((کافِ)) ایاک ، چه مفهومى نهفته است ؛ آن را رها نمى کند: ((فقط تو را عبادت مى کنیم )). اگر به او بگویند فقط براى این به تو پاداش مى دهیم که تو فهمیدى که مى توانى به او (خدا) بگویى : ((ما با تو روبرو هستیم ))؛ اگر مغزش درست کار کند، قبول نمى کند که تمام کهکشان ها را به او بدهند و از ایاک نعبد دست بردارد. تند تند روزى چندبار مى گویم ایاک نعبد.
روستایى گاو در آخور ببست

شیر گاوش خورد و بر جایش نشست

روستایى شد به آخور سوى گاو

گاو را مى جست شب آن کنجکاو

دست مى مالید بر اعضاى شیر

گاه پهلو گاه پشت و گاه زیر

شیر گفت ار روشنى افزون بدى

زهره اش بدریدى و دلخون شدى (۳)

{شیر مى گفت} چه طور گستاخانه با من بازى مى کند و دست به پهلوى من مى زند! دست به یال و سر من مى زند! چون نمى داند با چه کسى طرف است ؛
ما لکم لا ترجون لله وقارا و قد خلقکم اطوارا(۴)
(((اى اولاد آدم) شما را چه شده است که از شکوه خدابیم دارید (به جاى نمى آورید)، حال آن که ، شما را مرحله به مرحله خلق کرده است.))
با این که با هستى روبه رو هستید، با این که با شکوه نظم در این دنیا روبه رو هستید، با این که زیبایى ها شما را با یک صداى رسا به طرف زیباترین زیبایان مى خوانند، اما چه کار مى کنید؟
به هر حال - همان طور که عرض کردم - از این درس حسین واقعا مى توانید به بالاترین قله ایاک نعبد بروید، یعنى طعم آن را آدم مى تواند بچشد. حسین ! فقط براى تو گریه مى کنم . تبکیک عینى لا لاجل مثوبه .
شعراى ما چه حقایقى را که نگفته اند! تبکیک عینى لا لاجل مثوبه ، لکنما عینى لاجلک باکیه . ((اى پسر فاطمه ، پسر على ، مى گریم . چشمم براى تو گریه مى کند. اشک مى ریزم ، اما فقط براى خودت )). اگر تمام حیات مرا از دستم بگیرند، من تو را این طور مى بینم . من شایسته مى بینم که فقط با دریافت جمال و عظمت تو، مقدس ترین اشک ها را به رخسارم جارى کنم . بشر به این جا هم مى رسد که بگوید فقط براى تو دارم گریه مى کنم . اگر این را بگیرد و بالا برود، مى گوید ایاک نعبد ((فقط تو را دارم و فقط تو را مى پرستم )). چون در مرحله پایین تر از خدا، حسین و روح خداپرست حسین را ملاحظه کردید، و مى توانید بگویید من براى تو گریه مى کنم .
من به وجدان خودتان استشهاد کردم ، و یقین دارم که شما در طول عمرتان که در آن سالیان متمادى ، عاشوراها آمده و رفته است ، فقط براى خود حسین گریه کرده اید.
اصلا هر زمانى که حسین براى شما مطرح شده است ، گریه کردید. حالا روز قیامت چه جزایى مى دهند؟ البته پاداش و عوض خواهند داد، ولى شما این پاداش را در نظر نداشتید. اگر کمى بالا بیایید، مى شود توحید حقیقى . بندگان خدا، این قدر راه به سوى خدا دور نیست ، خیلى نزدیک است . اگر هیچ گونه استعدادش را نداشتید، در آن صورت حق با شما بود. مى گفتید ما باید سال هاى سال بنشینیم ، فلسفه و عرفان و ادبیات بخوانیم تا با فرهنگ توحید آشنا بشویم . سپس بفهمیم که ایاک نعبد، یعنى ((خدایا فقط تو را مى پرستیم ، فقط با تو روبه رو هستیم )).
این درس حسین (علیه السلام) است . حسین (علیه السلام) این را به ما تعلیم داد. بلى ، مى توان گفت ؛ ایاک نعبد. مثل این که مى گوییم ایاک ابکى . اى حسین ، فقط براى خود تو گریه مى کنم .
باید عرض کنم : در این جا قیافه بسیار زیبایى از انسان ها مى بینیم که باعث امید و نشاط مى شود. بشر هنوز مى تواند در جاذبه خود حقیقت قرار بگیرد. ماشین هنوز این قدر بیچاره اش نکرده است . هنوز ماشین او را به شکل دندانه هاى ناآگاه خود در نیاورده است و واقعا عظمت را درک مى کند. بشر، حسین را از ته دل مى گوید. این واقعیت است . ما آن طور که مى بینیم، حسین را از ته دل مى گوید. همان جا اگر بپرسید:
آقا یا خواهر، این که مى گویى حسین ، چرا براى او گریه مى کنید؟ قطعا به شما با تعجب نگاه مى کند، یعنى این که چه مى گویید؟ یعنى من ، ولو هم ناخودآگاه باشم ، این موضوع در اعماق دل من هست که باید بر حسین گریه کرد. البته توضیح خواهم داد که این گریه یعنى چه .
دقت بفرمایید که آیا درسى بالاتر از این مى شود از حسین فرا گرفت که ما را کشید و به کجا برد؟
سلام الله علیک یا اباعبدالله . ارواحنا و ارواح العالمین لک الفداء یا ابا اعبدالله .
چون خیلى قابل تصور است که انسان از این (داستان حسین ) بالا برود. این ها ابواب ، باب الله هستند.
در بارگاه خدا هستند. منظور در فیزیکى نیست ، بلکه جاذبه حقیقت در ذات این ها، ما را به طرف خودشان مى کشد و به بالا تحویل مى دهد. امیدواریم و از روح پاک امام حسین (علیه السلام) در این شب هاى حسینى مى خواهیم ، از خدا بخواهد که واقعا در این اوج گرفتن ، خودش ما را یارى بفرماید. {این مساءله } خیلى مطرح و جدى است .
دوباره آن بیت را عرض کنم ، سپس بحث اشک را معنا مى کنم . یابن النبى المصطفى یابن الولى المرتضى یابن البتول الزاکیه، تبکیک عینى لا لاجل مثوبه . چشمم براى تو گریه مى کند، ولى نه براى ثواب و پاداش . لکنما عینى لاجلک باکیه . نمى دانم در جاذبیت تو چیست که براى تو مى گریم . معنایش را هم نمى داند. آیا اشک شوق و اشک اندوه است ؟ آیا اشکى است براى پایمال شدن حقوق انسان هاست ؟
نمى داند. ولى هرچه هست ، مى داند این حسین است و باید براى او اشک ریخت .
تبطل منکم کربلا بدم ولا

تبطل منى باالد موء الجاریه ؟

ورد الحسین الى العراق و ظنهم

ترکوا النفاق اذا العراق کماهیه

((ریگزار کربلا با خون شما رنگین شود، ولى اشک من به آن سرزمین سرازیر نشود؟ حسین وارد عراق شد و گمان مى کرد این ها نفاق را رها کرده اند، {اما} عراق همان بود که بود.))
البته این مطلب شاعرانه ، بحث مفصل و طولانى دارد. حالا این بحث دوم ، ان شاءالله مورد دقت باشد.
این گریه چیست ؟ ما براى چه گریه مى کنیم ؟ انگیزه ما چیست ؟ تحریک از کجا شروع مى شود؟ غالبا شاید بتوان گفت ، نود درصد، اندوه و مستند به اندوه است . وقتى انسان واقعا درونش گرفته (کدر و ناراحت ) مى شود، یعنى چه ؟
چهل هزار نفر {در مقابل حسین } جمع شوند، بدون این که کوچک ترین دلیلى داشته باشند. فقط براى این که یک نفر در شام در شهوت غوطه ور است . حتى توصیه پدرش (معاویه ) را هم مورد توجه قرار نداد.
{معاویه به یزید گفته بود:} با حسین کارى نداشته باش. اى هوس باز! کور نشو و کور خواهى شد. اى شهوت ران، کر نشو! بشنو حرف مرا. خون على بن ابى طالب در رگ هاى این مرد (حسین) در جریان است. با این حال، (یزید) نمى بیند و نمى شنود.
ترک شهوت ها و لذت ها سخاست

هرکه در شهوت فرو شد برنخاست (۵)

حب الشى ء یمعى و یصم ، ((دوست داشتن چیزى ، چشم را کور و گوش را کر مى کند)). عشق و علاقه به لذات دنیا و آرمان هاى دنیوى ، چشم را کور و گوش را کر مى کند. والا پدر ماکیاولى صفتش (معاویه ) هم گفته بود: ((این مرد (حسین ) محبوب ترین مردم در نزد مردم است )). مگر شهوت مى گذارد آدم ببیند. مگر شهوت مى گذارد که آدم بشنود.
اى جوانان عزیز! من قبلا اشاره کردم و بار دیگر جدى مى گویم : همه ما و حتى روان کاوان هم مى گویند: اگر غرایز را رها کنید، باید به شخصیتتان زنجیر بزنید. یا شخصیت را رها کنید، کار کنید و به غرایز زنجیر بزنید، تا محدود کار کند. من صریحا نظرات مختلف را دیده ام که شهوت ، اصالت حقیقت را مى کوبد، مگر این که مهار و یا به صورت قانونى اش اعمال شود. در غیر این صورت ، در هنگام ارتکاب این پدیده ها، پشیمانى عجیبى در درون انسان موج مى زند.
((براى ما امکان آن هست که نه از نیکى متاءثر شویم و نه از بدى . ولى گاهى در درون ما یک ارگ ، گویا و مستعد حرکت است که به هیجان در مى آید و نغمه اى دارد. این جا تناقض هولناک روحى است که بر ضد بیهودگى و نیستى سر به طغیان برمى دارد.))(۶)
این چیزى است که موج زدن در مقابل مصیت ها را همه قبول دارند. منتها بعضى ها تخدیر مى شوند که اگر موج حرکت کند و توفان شود، کسى جلودار آن نیست . مثل یک ارگ ، گویا و مستعد حرکت است که هشیار باشید. این (یزید) نه شنید و نه دید. یعنى اصلا خاصیت رهایى غریزه این است . غریزه را باید به طور قانونى رها کرد تا شخصیت بیچاره بتواند براى کار خودش میدان داشته باشد. حال ، انگیزه ما از گریه براى امام حسین (علیه السلام) چیست ؟

انگیزه اول - شاید نود درصد آنان که براى امام حسین (علیه السلام) گریه مى کنند، به خاطر احساس مظلومیت آن بزرگ است که البته همین طور هم هست ، و مى توان گفت یکى از ابعاد خیلى مهم است . در حقیقت ، با این اشک هایى که مى ریزیم، مدافع مظلومیم و مى خواهیم از مظلوم دفاع و حمایت کنیم . خوشا به حالتان ، چنین ملتى دیگر مرگ و نابودى ندارند، ملتى که بداند باید از مظلوم طرفدارى کند. پدر امام حسین (علیه السلام)، على بن ابى طالب (علیه السلام) پس از آن که ((ابن ملجم )) لعنه الله او را زد، به امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) چنین وصیت فرمود:
... و کونا للظالم خصما، وللمظلوم عونا(۷)
((همیشه دشمن ظالم و کمک و یار مظلومان باشید.))
حالا به همین مقدار که شما مى گویید ما مظلوم را یارى مى کنیم و این اشک هم براى مظلوم ریخته مى شود، خیلى مقدس و بسیار عالى است . خداوند این یارى از مظلوم را از همه شما قبول کند.
انگیزه دوم - براى این احساسات و براى این گریه ها مى توان گفت ، که آن هم کمى در درون رشدیافته گان است ، این است که به نظرشان عجیب مى رسد، که آنان (یزیدیان ) عدالت و حق را (یعنى حمایتگران حق را) تباه کردند، بدون این که کوچک ترین دلیلى بیاورند. خدایا، حق و عدالت را چه طور این ها کوچک دیدند! آزادى را چه قدر پست دیدند! این ها در حقیقت ، نمادى از بدبختى بشر است . آخر، یعنى چه ؟ این مرد (امام حسین ) هم قبل از وقوع فاجعه چندبار صحبت کرد. حتى گفت مهلت مى دهم تا بنشینید کمى فکر کنید. من هم از دست شما فرار نمى کنم . حتى روز عاشورا فرمود: من هستم . من که الان از چنگال شما نمى خواهم فرار کنم . نمى خواهم از این ستون به آن ستون بکنم ، ولى فکر کنید که شما با چه کسى طرف هستید؟ اگر حسین بن على این جا هم شهید نشود، بالاخره ، چند روز دیگر باید {از این دنیا} برود. ولى شما با ارزش ها طرف هستید و من هم یک نفر انسان هستم . امروز اگر در این میدان سوزان کربلا، جان و کالبدم وداع نکرد، بالاخره روزى فرا مى رسد که چنین شود. ۵۷ سال دارم و هشت سال دیگر هم روى آن .
شبى از این شب هاى حسینى بود که یکى از آقایان دانشجو گفت : اگر على بن ابى طالب و مردم به مالک اشتر امان مى دادند، تاریخ را عوض مى کرد. چرا امیرالمؤمنین رهایش نکرد که داستان معاویه را برچیند؟
فرض کنید على بن ابى طالب و مردم به مالک امان مى دادند و بعد از پیروزى ، خلافت الهى برقرار مى شد، اما باز شما بودید و اولاد آدم بود و اختیارش . یا حضرت سیدالشهداء چند صباح دیگر هم حکومت عادلانه را برقرار مى فرمود. بالاخره کسى مجبور نیست که ابوذر غفارى باشد. ابوذر غفارى با جبر نمى سازد. ما خیال مى کنیم که اگر مثلا مالک اشتر پیروز مى شد، یا امام حسین (علیه السلام) پیروز مى شد، چه مى شد؟ نه ! بر بشر اتمام حجت مى شد. چند روز دیگر هم اتمام حجت بیشتر مى شد. اما باز انسان و اختیار او. چون کمال بدون اختیار نمى شود. یا مالک اشتر هم پیروز مى شد و على بن ابى طالب (علیه السلام) پرچم عدالت را چند روز بیشتر به اهتزاز در مى آورد، اما باز شما هستید و غرایزتان . باز انسان است و حالت سودجویى اش . او باید به فکر خودش باشد.
بسیار خوب ، ما قرآن را باز مى کنیم و مى بینیم که حضرت ابراهیم (علیه السلام) این راه را رفته است . از زمان حضرت ابراهیم چند هزار سال مى گذرد؟ با این حال ؛ کان صدیقا نبیا(۸) ((او پیامبرى بسیار راستگو بود)).
ابراهیم از عهده آزمایش برآمده است . اى اولاد آدم ، آزمایش مى شوید. آماده باشید و از آزمایش در آیید! پدر تو ابراهیم چنین از آزمایش در آمد. سه هزار سال پیش هم باشد، چه اشکال دارد. مگر ابراهیم چند سال در این دنیا بود؟
به هرحال ، اشک هایى هستند که واقعا بسیار مقدس ، و از آن رشدیافتگان است . و آن این است که با یک حال شگفتى و بهت نگاه مى کند. آن بهت و شگفتى ، گریه مى آورد. یعنى انسان ، به اصطلاح مردم ((تو مى زند))
که این ها چه قیافه اى داشته اند؟ در مقابل مردى که سر تاپا حق و حقیقت بود، چگونه فکر مى کردند؟ بعد هم که یزیدیان را پشیمانى فرا گرفت . معلوم مى شود در آن روز، رنگ عدالت براى آن ها چنان مات شده بود که براى دو روز، تاریخ بشر را رو سیاه کردند. واقعا این هم از مسائلى است که مى توان گفت در بعضى ها مؤ ثر مى شود و در اشک انسان ها شرکت مى کند. با این تفاوت که این ها مربوط به کسانى است که مقدارى با اصول و عظمت هاى انسانى و ارزش هاى والاى انسانى سروکار دارند.
در بعضى دیگر - که خیلى استثنایى است - اشک شوق است . در حقیقت ، اشک نشاط است ، اشک شوق نهایى که خدایا، سپاس تو را مى گزاریم که براى دفاع از ارزش هاى انسانى ، و براى دفاع از اسلام ، چنین قربانى هایى آماده شدند. بدون کوچک ترین پروا به میدان آمده و گفته است ، من خونم را در این راه مى ریزم . این که تبهکاران و نابکاران نابخرد تاریخ، بالاخره با دست افرادى که از بالا ساخته شده اند به زمین مى خورند، یک هیجان درونى دارد که به صورت اشک بیرون مى آید. جل الخالق عظم سلطانک. خدایا، خودت مى دانى چه کار کنى . لذا، مى توان گفت - و بعضى از تحلیل گران تاریخ هم عقیده دارند که - حسین (ع) به عنوان یک فرد آن روز قیام نکرد. جوامع اسلامى از شنیدن این که در مقابل آن طاغوت نابکار، فردى به این عظمت قیام کرده است ، در حقیقت همه انسان هاى آن روز پذیرفته بودند، مگر کسانى که سفره هاى رنگارنگ آل امیه آن ها را گول زده بود. ولى انسان ها، از ته دل به وضع حسین رضایت دادند. مثل این که حسین را نماینده کل انسانیت دانستند.
این نشاط دارد که انسان ها - اگر هم اکثریت دنیا با نابکاران باشد - خوشحال باشند که در ردیف اول ، حسین بن على را دارند. نشاط دارد اگر شما در این گروه هستید. اى کسانى که در این دنیا مى گویید گمشده داریم ، در گروه چه کسى هستید؟ ما در آن گروهى هستیم که ردیف اولش ، حسین بود که حتى نگفت من پسر فاطمه هستم - البته در مواردى استشهاد مى فرمود - از این به بعد براى اتمام حجت گفت ، ولى مطلب این بود که : من بر مبناى حقم و اگر کسى اعتراض دارد، اعتراض کند، اما هیچ کس ‍ اعتراض نکرد.
خدایا، بشر این قدر لجاجت داشته باشد که اعتراض کند. چه اعتراضى بکند؟ حسین ایستاد و فرمود که :
فاجمعوا امرکم ثم اقضوا فى ...، ((بیندیشید و یک مقدار دسته جمعى فکر کنید، سپس هر حکمى درباره من مى خواهید بکنید.)) من هم این جا ایستاده ام ، اما آخر بیندیشید.
اى برادر تو همان اندیشه اى

مابقى خود استخوان و ریشه اى

گر بود اندیشه ات گل ، گلشنى

ور بود خارى ، تو هیمه (۹) گلخنى

گر در دل تو گل گذرد گل باشى

ور بلبل بى قرار، بلبل باشى

تو جزئى و حق کل است اگر روزى چند

اندیشه کل پیشه کنى کل باشى (۱۰)

اندیشه این عظمت را دارد. چرا این قدر عجله مى کنید؟ خیلى دقت کنید. بزرگ ترین نعمت خدا اندیشه است . آدم بعدا فکر مى کند. خامىِ ما را ببینید که کار را انجام مى دهیم ، بعدا در فکر مى افتیم که چرا این طور شد؟ پیش از چرا، بگو: به این علت نمى کنم . یا به این علت ، به این کار خیر اقدام مى کنم . آیات شریفه نیز درباره تفکر و تعقل بسیار اصرار فرموده است .
آن هایى که مى گویند: ((ادیان ، با تفکر و اندیشه خیلى ارتباط ندارند و فقط تعبد است ))، ان شاءالله شوخى مى کنند. آن ها مى خواهند کمى بچه ها خوشحال باشند! آیات سر تا پا تفکر و اندیشه است . این جا حسین یک کلمه به آن ها مى گوید: ((بیندیشید، بعدا هم من در اختیار شما هستم . من نمى خواهم از دست شما فرار کنم ، ولى فقط بیندیشید، که بعدها یک دفعه تمام دنیا، شما را زیر رگبار لعنت قرار ندهد)). مگر مهاتما گاندى نبود که گفت :
((ما کارى نمى کنیم . فقط راهى را پیش گرفته ایم که امام سوم شیعیان پیش ‍ گرفت (یعنى حسین .((- (۱۱)
گاندى پانصد میلیون نفر را حرکت داد. اسم حسین را هم برده است ، و تا زمانى روز عاشورا در کشور هند، تعطیل رسمى بود. البته ما وقتى که در سمینار بین المللى هزاره ابن سینا در دهلى نو شرکت کردیم ، مصادف بود با ایام عاشورا که فقط به همین کلام گاندى ، تعطیل عمومى بود.
آرى ، فاجمعوا امرکم ((کمى فکر کنید، کمى بیندیشید.)) براى انسان هر لحظه امکان اندیشه نیست . این طور نیست که اولاد آدم هر کارى که مى کند، در هر لحظه بنشیند و اندیشه منطقى داشته باشد. اما در کارهایمان مغز را آماده فکر کنیم ، یعنى این گونه نباشد که بگذاریم حوادث ما را بسازد. وقتى که خودمان را آماده کنیم ، تا آن جا که قدرت داریم ، با اندیشه و با فکر پیش برویم . والا نمى بایست این چنین نقطه سیاه و خجلت آورى در تاریخ بشرى نقش ببندد. مخصوصا اگر این مساءله از نظر تاریخى درست باشد، که به این ها سه روز (از روز هفتم به بعد) آب ندادند. بعضى ها هم مى گویند از روز هشتم . واقعا معناى این عمل چیست ؟ اى صاحب نظران علوم انسانى ! شما مى خواهید درباره چه چیز بحث کنید؟ بشر در این جا چه قیافه اى را مى خواهد نشان بدهد؟ و در آن جا چه قیافه اى مى خواهد نشان بدهد که مى گوید یا اباعبدالله ، آیا مى گویى ما تو را رها کنیم برویم ؟ امام حسین (علیه السلام) در شب عاشورا گفت : هوا تاریک شده است ، بروید.
هر کسى دست یکى از اهل بیت مرا و اهل بیت خودش را بگیرد و برود.
من خواهش مى کنم {در عبارات زیر} دقت کنید. یکى از این ها گفت :
((یا اباعبدالله ، حتى اگر زندگانى ابدیت داشت و اصلا مرگ نبود، ما پشت این چشم ها شکوهى دیده ایم که نمى توانیم تو را رها کنیم . کجا برویم ؟ ما داریم حق و حقیقت را مى بینیم .))
واقعا آنان بر زمان و دنیا سوار شدند و به فراسوى زمان قدم گذاشتند. کسى که با حقیقت در ارتباط است ، براى او هزار سال و میلیارد سال عمر مطرح نیست . حقیقت ، مافوق روز و شب و لذت و الم است ، که این ها (یاران حسین) با یک دیدار به این حال رسیده بودند. آیا نباید ما درباره این ها بحث کنیم ؟ ما باید بگوییم ، که بشر این استعدادها و سرمایه ها را دارد. به هرحال، گریه ها و احساساتى که در این حادثه بسیار بزرگ به وجود مى آید، در جریان است . حتى در قلم خارجى ها مشاهده مى شود، مثل پطروشفسکى استاد دانشگاه لنینگراد که درباره امام حسین و ایران و تاریخ اسلام کتابى دارد (ترجمه آقاى کریم کشاورز). امثال این ها با این که شاید اصلا با دین سروکار ندارند، وقتى به حسین مى رسند، معلوم است که دستشان مى لرزد. یعنى در مقابل عظمت عجیبى قرار مى گیرند، با این که شاید اصلا مذهب {حسین} را قبول ندارند. اصلا خیلى دور از این حرف ها هستند، ولى این را صریح مى دانند که در درون حسین چه چیزى هست ، در آن هنگام نیز قلم آنان مى گرید. در حقیقت، آدمى احساس مى کند که این قلم ، اکنون در حال گریه است ، اگرچه کار قلمى خودش را انجام مى دهد.
خداوندا! پروردگارا! ما را تا آخرین لحظات عمر، از این احساسات پاک محروم مفرما. پروردگارا! خداوندا! تو را سوگند مى دهیم به عظمتت ، ما را از این احساسات بسیار عالى ، هم به نتیجه برسان و هم برخوردار بفرما.
خداوندا! جوانان ما را در مسیر حسین قرار بده . خداوندا! همیشه ما را از مدافعین مظلومان قرار بده . خدایا! ما را موفق بفرما که هیچ لحظه اى به ظالم کمک نکنیم . خداوندا! پروردگارا! عنایت بفرما برخود حسین گریه کنیم و از این راه و از این مسیر، راهى بارگاه ربوبى تو شویم ، آن گاه ایاک نعبد و ایاک نستعین بگوییم و حباب وار براى زیارت رخ یار سرى کشیم و نگاهى کنیم و آب شویم ، ولى یار را ببینیم .
السلام علیک یا اباعبدالله و على الارواح التى حلت بفنائک علیک منى سلام الله ابدا ما بقیت و بقى اللیل والنهار ولا جعله الله آخرالعهد منى لزیارتکم . السلام على الحسین و على على بن الحسین و على اولادالحسین و على اصحاب الحسین .
((آمین))

نویسنده: علامه محمدتقى جعفرى

پی نوشت:


۱-سوره فاتحه ، آیه ۶.
۲-همان سوره ، آیه ۵.
۳-ر.ک . تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى ، محمدتقى جعفرى ، ج ۳، ص ۲۹۲.
۴-سوره نوح ، آیات ۱۳ و ۱۴.
۵-ر.ک تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى ، محمدتقى جعفرى ، ج ۳، ص ۶۳۳.
۶-زنبق دره ، اونوره بالزاک ، ص ۹۳.
۷-نهج البلاغه ، نامه شماره ۴۷.
۸-سوره مریم ، آیه ۴۱.
۹-هیمه : هیزم .
۱۰-ر.ک : تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى ، محمدتقى جعفرى ، ج ۳، ص ۲۰۰.
۱۱-((من مبارزه را از شهیدان عاشورا آموختم .)) گاندى .
{قیام جاودانه ، محمدرضا حکیمى ، ص ۸۷.}

 

 


منبع : کتاب امام حسین (علیه السلام) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عاشورا ، دليل وجود تشيع
بررسی عنصر رهبری در نهضت عاشورا و ويژگی های اساسی ...
قيام عاشورا و گستره ي معناي امر به معروف و نهي از ...
درس پايداري و استواري از نهضت عاشورا
فلسفه گریه و عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) ...
پژوهشى درباره تاریخ شمسى عاشورا
ابعاد و فلسفه‌ي قيام عاشورا
مأموريت چهل روزه اهل بيت(علیه السلام) در نهضت ...
روز ششم محرم الحرام
تحليلى جامعه‏شناختى از سنت عزادارى امام ...

بیشترین بازدید این مجموعه

نگاهی به برخی از مقاتل
حادثه عاشورا؛ علل، درس‏ها و عبرت‏ها
رازهاى ماندگارى عاشورا
پژوهشى درباره تاریخ شمسى عاشورا
مأموريت چهل روزه اهل بيت(علیه السلام) در نهضت ...
ابعاد و فلسفه‌ي قيام عاشورا
قيام عاشورا و گستره ي معناي امر به معروف و نهي از ...
بررسی عنصر رهبری در نهضت عاشورا و ويژگی های اساسی ...
عاشورا ، دليل وجود تشيع
درس پايداري و استواري از نهضت عاشورا

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^