اوائل دوره قاجاريه، ميرزا احمد شهاب، در كرمانشاه شاگرد گمنام و بى نام و نشان يك كفّاش بود. كسى او و خانواده اش را نمى شناخت، ولى گاهى شاگرد كفّاش كنار شغل پينه دوزى اشعارى زمزمه مى كرد، تا در يك حادثه اى با اللّه قلى خان زنگنه كه آدم بسيار باسواد و با معلوماتى بود، ملاقات مى كند و سپس از شعراى رده اول ايران تبديل مى شود.
منبع : پایگاه عرفان