زائرى به نجف آمده بود، مى خواست به حرم اميرالمؤمنين عليه السلام برود، بقچه لباس هاى كثيف در دست او بود، مقدس اردبيلى را مى بيند، خيال مى كند كه كارگر است، به ايشان گفت: كار مى كنى؟ مقدس اردبيلى مى فرمايد: بله، آن مرد گفت:
لباس هاى مرا بگير، و خوب براى من بشور، هر چه مزد تو شد پرداخت مى كنم.
مقدس گفت: چشم.
كنار آب آمد، با هر وسيله اى لباس ها را شستشو كرد، لباس هاى او را با تأنى شست، به لباس ها نگاه كرد كه لكّه اى در آنها نمانده باشد، چهار پنج بار لباس ها را شست، هنگامى كه آن مرد از حرم برمى گشت همان موقع بود كه طلبه ها و بزرگان مى خواستند به نماز بروند، طلبه ها مى خواستند آن مرد را ادب كنند؛ زيرا آن مرد با اين كار به مقدس اردبيلى اهانت كرده بود، مقدس اردبيلى فرمود: «ان حقوق اخواننا المؤمنين أكثر من أن يقابل غسل ثياب» حقوقى كه برادران مؤمن بر عهده ما دارند، بسيار بيشتر از شستن يك لباس مى باشد.
پروردگار كسى را بى علت و بى سبب، به درجات عالى انسانى و الهى نمى رساند.
منبع : پایگاه عرفان