فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

هدايت تكوينى موجودات‏

 

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد یک         

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

  

عناصر و موجودات كيهانى اعمّ از منظومه ها و كهكشان ها و سحابى ها و آنچه در آن دايره است به هدايت تكوينى در مسير معيّن خود قرار گرفتند و قرار گرفتنشان در مسير معيّن با حركت معيّن و اثرگيرى و اثردهى لازم و فعل و انفعالات با حساب دقيق، باعث پديد آمدن اين نظام شگرف و آماده شدن پهنه هستى براى انواع موجودات زنده و غير زنده شد.

قرآن مجيد مى فرمايد:

قَالَ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى كُلَّ شَىْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى » «1»

گفت: پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى، آفرينش [ويژه ] او را  [آن گونه كه سزاوارش بود] به وى عطا كرده، سپس هدايت نمود.

تكوّن انواع معادن كه در راه زندگى و حيات موجودات زنده سهم به سزائى دارند متّكى به هدايت تكوينى و اراده ازلى حضرت حقّ و مشيّت حكيمانه آن ذات بى همتاست.

هدايت تكوينى گياهان

 

مسئله شگفت انگيز گياهان از ديگر مسائلى است كه بايد مورد توجّه قرار گيرد كه چه ارتباطى بين دانه نباتى و خاك و آب و هواست و چه نيرويى است كه دانه را تبديل به درخت و گل و گياه و اين همه ميوه هاى متنوّع و خوشمزه و دارنده انواع ويتامين و مناسب با بدن مى نمايد.

پاسخ تمام اين مسائل يك كلمه است و آن عنايت و رحمت و لطف و هدايت و دلالت حضرت اوست، ورنه در دانه و خاك چه قدرتى و چه شعورى است كه بتواند اين همه نقش بديع و صنع عجيب پديد آورد؟!

محقّقان و پژوهشگران و دانشمندان بزرگ اين رشته در زمينه هاى زير در باب گياهان و نباتات و درختان چه بحث هاى جالب و چه تحقيقات حيرت انگيزى دارند كه همه و همه نشان دهنده اتّصال گياهان به مسئله هدايت و رحمت حقّ است:

طرز ساختمان نباتات، طرز عمل وظايف الأعضايى نباتات، دخول مادّه، راههاى ورود، موادّى كه داخل گياه مى شوند، مكانيسم ورود آب، مكانيسم ورود اجسام محلول، مكانيسم ورود گازها، هدايت مادّه كه از خارج آمده، هدايت مايعات، هدايت در زنبورى ها، هدايت در دستگاه هاى مختلف استوانه مركزى، مصرف مادّه بى روح براى ساختمان پيكر گياه، تركيب نورى گلوسيدها، تركيباتى كه درپى تركيب نورى صورت مى گيرند، توليد گلوسيدها، توليد پروتيدها، توليد ليپيدها، پديده هاى از هم پاشيدگى، هدايت موادّى كه از متابوليسم حاصل شده اند، انرژى نورانى، انرژى شيميايى، انرژى مكانيك، انرژى الكتريك، انرژى حرارتى.

اين همه است كه در پانزده قرن قبل وجود مقدّس حضرت زين العابدين عليه السلام در سپاس و تعريف از عنايت حقّ بيان داشته:

«ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ طَريقَ ارادَتِهِ، وَبَعَثَهُمْ فى سَبيلِ مَحَبَّتِهِ»

 

سبزى نباتات

گياهان با هدايت حقّ، همراه با كمك خورشيد، خاك، هوا و آب، اغلب به رنگ سبز آراسته مى شوند تا جهان طبيعت به رنگى مطبوع و دل پسند درآيد.

در كتاب «نشانه هايى از او» آمده است:

گردش در چمن افسردگى را مى برد و دل را باز مى كند، چرا؟ چون گياهان اغلب رنگ سبز دارند؛ اگر همه گياهان به رنگ سرخ بودند گردش در چمن، در باغ و جنگل فرح بخش نبود، بلكه براى اعصاب زيان داشت.

آيا اگر نباتات سياهرنگ مى نمودند افسردگى را مى بردند، يا آن كه دل مردگى مى آوردند؟

آيا بشر در اين هنگام تفريحگاهى داشت؛ آيا دلتنگى بشر دائمى نمى شد؟ آيا رنگ همه گياهان اگر زرد مى بود و منظره پائيز هميشگى بود، بشر چه مى كرد؟ اگر گياهان همه سپيد رنگ بودند، ديگر چشم صحيح و سالمى يافت مى شد؟ شما نمى توانيد براى مدّتى به بيابانى پر برف نگاه كنيد، رنگ سپيد برف چشم شما را مى زند؛ پزشكان براى زندگى در برف عينك مخصوصى را براى چشم لازم مى دانند.

آيا اختيار رنگ سبز براى گياهان در ميان رنگ ها نشانه عقل و حكمت سازنده گياهان نيست؟» «2» «اگر ماشينى به طور خود كار به كار خود ادامه دهد و مغز متفكّرى در آن تصرّف نكند محصول آن كارخانه يك جور خواهد بود و بس.

اتومبيلى اگر به راه افتد و راننده اى نداشته باشد جز به يك سو نخواهد رفت، مگر نشيب و فراز زمين سير و حركت او را تغيير دهد.

از گوناگون بودن محصولات كارخانه تشخيص مى دهيم كه مغزى متفكّر آن را اداره مى كند. از اختلاف سير اتومبيل و پيچيدنش به اين سو و آن سو، تندى و كندى آن، تشخيص مى دهيم كه اتومبيل تحت فرمان راننده اى عاقل قرار دارد.

اكنون به كارخانه خلقت و محصولات آن نظرى مى افكنيم و نمونه اى بسيار بسيار كوچك را كه بيشتر با انسان ارتباط دارد در نظر مى آوريم، به گياهان مى نگريم كه برگ هاى سبزى دارند، ولى برگ هاى آنها هيچ كدام به يك شكل نيستند، برگ هر گياهى شكلى مخصوص دارد.

سبزى برگ ها يك جور نيستند، اگر برگ اين درخت را نزديك آن درخت بگذاريم مى بينيم در سبزى با هم اختلاف دارند.

عدد انواع ميوه جات در عالم مشكل است به شمار آيد، اقسام گل ها در جهان آن قدر بسيار است كه به طور عادى در حساب نمى آيد.

از يك ميوه چندين جور موجود است، مى گويند: در هند سيصد قسم «انبه» مى باشد.

يكى از مهندسان كشاورزى مى گفت: در باغ كشاورزى پاريس بيش از پنج هزار قسم انگور موجود است وآنها را با شماره معرّفى مى كنند، مثلًا مى گويند: انگور شماره 1752.

آيا كسى مى تواند انواع يك سيب را بشمارد؟

آيا اين تنوّع محصولات و گوناگون بودن فرآورده هاى كارخانه خلقت نشانه آن نيست كه اراده اى متفكّر اين كارخانه عظيم و پهناور را اداره مى كند و هزاران سال است كه اين روش برقرار است؟» «3»

 

هدايت تكوينى حيوانات

 

داستان هدايت و راهنمايى حيوانات هم از عجايب فعل حضرت حقّ است، قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد:

ما مِنْ دآبَّةٍ إلّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إنَّ رَبّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» «4»

هيچ جنبنده اى نيست مگر اين كه او مهارش را به دست [قدرت و فرمانروايى خود] گرفته است، مسلماً پروردگارم بر راهى راست است.

كرسى موريسن در كتاب «راز آفرينش انسان» به مناسبت مسئله شعور، فصلى را به حيوانات اختصاص داده و نتيجه زحمات هزاران دانشمند را اينچنين بازگو مى كند:

«پرندگان غريزه خانه و آشيانه دارند، چلچله اى كه در رواق خانه شما آشيانه مى سازد، در فصل زمستان به قشلاق مى رود، امّا همين كه طليعه بهار آشكار شد به لانه خود بر مى گردد.

در صورت سرماى دى ماه خيلى از پرندگان به سمت جنوب و نواحى گرمسير پرواز مى كنند و غالب آنها صدها فرسخ فاصله را در زمين و بر فراز درياها مى پيمايند، امّا هرگز راه خانه خود را گم نمى كنند.

كبوترى را در جعبه سر بسته بگذاريد و مسافتى بسيار بعيد آن را ببريد، همين كه پاى او را گشوديد در هوا چرخى مى زند و يكسر به سوى آشيانه خويش مراجعت مى كند.

زنبور عسل در بحبوحه بادهاى تند كه تنه درختان و شاخه نباتات را به شدّت تكان مى دهد و گرد و غبارى تاريك در فضا ايجاد كرده است راه كندوى خود را به سهولت پيدا مى كند.

حشرات ريز داراى چشم هاى ذرّه بينى هستند كه ميزان قدرت آنها بر ما مجهول است و عقاب ها و قرقى ها و كركس ها صاحب چشم هاى دور بينى هستند كه مسافات بعيده را با آن مى بينند.

غالب حيوانات در شب ظلمانى راه خود را پيدا مى كنند و به آسانى راه مى روند؛ زيرا اگر چشمان آنها هم در تاريكى شب كند باشد اختلاف هواى اطراف جاده را درك مى كنند و نور بسيار ضعيف ماوراى قرمز كه از سطح جاده مى تابد چشم آنها را متأثّر مى كند.

چشم جغد در ظلمات شب هاى تار، موش كوچكى را كه در ميان علف هاى صحرا مى رود به آسانى مى بيند.

ماهى معمولى كه ما گوشت آن را مى خوريم عدّه زيادى چشم هاى زيبا مثل چشمان خود ما دارد كه پيوسته برق مى زند و دليل آن اين است كه: هر يك از اين چشم ها نور افكن هاى برّاقى دارد و اجسام را به صور اصلى در مردمك منعكس مى سازد، از اين نور افكن ها در چشم انسانى تعبيه نشده است؛ آيا تعبيه اين نور افكن ها به واسطه آن بوده است كه قوّه مُدر كه و شعور ماهى اسكالوپ كم است؟

تعداد چشم جانوران اين دنيا از دو تا هست تا چند هزار و كيفيّت ديد آنها هم با يكديگر به كلّى متفاوت است.

زنبور عسل گل هاى رنگارنگ را به شكل و رنگى كه مى بينيم نمى بيند، بلكه آنها را به وسيله نور ماوراى بنفش مشاهده مى كند و اين نور خود بر زيبايى و جلوه گل ها بسى مى افزايد.

زنبوران كارگر در كندوى عسل، حجره ها و دهليزها را به اندازه هاى مختلف مى سازند: حجره هاى كوچك مخصوص كارگران و حجره هاى بزرگتر مخصوص زنبورهاى نر، در حالى كه ملكه ها احتمالًا در حجره هاى اختصاصى قرار مى گيرند.

ملكه تخم هاى عقيم خود را در حجره مخصوص زنبوران نر مى گذارد، در حالى كه تخم هاى بار آور را در حجره هاى مخصوص مادّه ها و ملكه ها مى ريزد، كارگران كه همان زنبوران مادّه تغيير شكل يافته هستند از مدّت ها پيش انتظار ظهور نسل جديد زنبوران را مى برند و غذاى نوزادان را كه عبارت از موم و عسل است تدارك مى كنند و براى آنها مى جوند، امّا همين كه زنبوران نر و مادّه نزديك موقع تكامل خود مى رسند آن وقت عمل جويدن غذا را براى آنها موقوف مى كنند و عسل را به حال طبيعى به آنها مى خورانند، زنبوران مادّه كه به اين كيفيّت پرورش مى يابند بعدها همان زنبوران كارگر مى شوند.

امّا براى زنبوران مادّه كه در حجره ملكه هستند غذا را تا آخر كار همچنان مى جوند و به خورد آنها مى دهند و همين زنبورها هستند كه تبديل به ملكه كندو مى شوند و تخم هاى بار آور مى گذارند.

سگ به وسيله قوّه شامّه تشخيص مى دهد كه چه حيوانى از نزديكى هاى او گذشته است.

همه حيوانات داراى حسّ سامعه بسيار دقيق وحسّاس هستند كه قوّت شنوائى آن خيلى بيش از حسّ سامعه محدود و ضعيف انسانى است.

يك قسم از عنكبوت هاى آبى، لانه گردى شبيه به توپ از تارهاى خود مى سازد و آن را به جسمى بسته، در زير آب مى اندازد، سپس خود بر سطح آب آمده موهاى زير شكم خود را پر از هوا مى كند و به زير لانه رفته، هوا در آن مى دمد و در واقع آن را باد مى كند و آن قدر اين عمل تكرار مى شود تا لانه او مثل توپ باد كرده مى شود، آن وقت در اين لانه تخم مى گذارد و بچّه هاى خود را بزرگ مى كند و به اين وسيله آنها را از خطرات هوايى محفوظ مى دارد.

اين عمل عنكبوت متضمّن يك سلسله اقدامات دقيق عملى از نسّاجى و مهندسى گرفته تا ساختمان و عمليّات دريايى مى باشد!!

ماهى آزاد، سال ها در دريا زيست مى كند و سپس به رودخانه اى كه از آن جا به دريا آمده بر مى گردد و عجيب تر آن كه از حاشيه رودخانه بالا رفته و به نهرى كه خود سابقاً در آن متولّد شده است مى رود.

قوانين دولتى راجع به ساحل رودخانه ها هر چه مى خواهد باشد و قوانين مزبور فرضاً هم در يك ساحل رودخانه سهل تر از ساحل ديگر باشد، ولى ماهى آزاد فقط به تبعيّت از شعور باطنى خود به همان ساحل مى رود كه محلّ نشو و نماى او بوده است.

هرگاه ماهى آزادى را كه به سمت علياى رودخانه مى رود از مسير خود منحرف ساخته و آن را در نهرى غير از آن كه موطن اوست بيندازيد خود او اين اشتباه را درك مى كند و با جريان آب بر مى گردد و سپس بر عليه جريان شنا كرده و خود را به نهر اصلى خويش مى رساند.

امّا از قضيّه ماهى آزاد عجيب تر و غامض تر، قضيّه مارماهى است؛ اين حيوانات عجيب همين كه به مرحله رشد رسيدند و در هر رودخانه و بركه در هر گوشه عالم باشند به طرف نقطه اى در جنوب جزاير برمودا حركت مى كنند و در آن جا در اعماق ژرف اقيانوس تخم مى گذارند و در همان جا مى ميرند، آن عدّه از مار ماهى ها كه از اروپا مى آيند هزاران ميل مسافت را در دريا مى پيمايند تا به اين نقطه مى رسند.

بچّه هاى مار ماهى كه هنگام تولّد از هيچ كجاى عالم خبرى ندارند و فقط خود را در صحرائى بى پايان از آب ديده اند، شروع مى كنند به مراجعت و موطن اصلى خود و پس از عبور از درياهاى بى پايان و غلبه بر طوفان ها و امواج و جزر و مدها دوباره به همان رودخانه يا بركه اى كه والدين آنها از آن جا آمده اند بر مى گردند، به طورى كه همه آبروها و درياچه هاى جهان هميشه پر از مار ماهى است، اين مارماهى هاى جوان پس از آن كه با زحمات و مشقّات فراوان خود را به موطن اصلى رساندند در آن جا نشو و نما مى كنند و چون به سنّ رشد رسيدند بر طبق همان قوانين مزبور و لاينحلّ به نزديكى جزاير برمودا بر مى گردند و اين دور و تسلسل را از سر مى گيرند.

اين حسّ جهت يابى و بازگشت به موطن از كجا سرچشمه گرفته است؟ هرگز تاكنون هيچ مار ماهى از سواحل آمريكا در آب هاى اروپا ديده نشده و هيچ مار ماهى اروپايى هم در سواحل آمريكا شكار نشده است. براى آن كه مار ماهى اروپايى وقت كافى براى رسيدن به جزاير برمودا و پيمودن عرصه درياها را داشته باشد دوره رشد آن را به يك سال و گاهى هم بيشتر بالا برده است. آيا ذرّات سلّول هايى كه با هم جمع شده و بدن مار ماهى را به وجود آورده اند داراى حسّ جهت يابى بوده و قوّت اراده اى هم براى انجام آن داشته اند؟

حيوانات در ظاهر داراى يك قسم حسّ استداراك يا تلپاتى «5» هستند. اگر پروانه مادّه اى را در كنار پنجره اطاقتان بگذاريد علائم خفيفى از خود پخش مى كند، پروانه نر از مسافتى بسيار دور كه انسان، مشكل مى تواند باور كند اين علائم را مى گيرد و جواب آن را پس مى فرستد و شما هر چه سعى كنيد كه اختلالى در اين خبرگزارى ايجاد كنيد محال است موفّق شويد!!

آيا اين وجود ضعيف، دستگاه فرستنده با خود دارد، يا پروانه نر در كنار آنتن شاخ هاى خود دستگاه گيرنده دارد؟

جيرجيرك، بال ها يا پاهاى خود را بهم مى مالد و صداى آن در شب هاى صاف و آرام تا يك كيلومتر مى رسد.

اين آقاى جيرجيرك براى صدا كردن جفت خود ششصد تن هوا را به حركت در مى آورد و خانم جيرجيرك هم با يك وسيله ديگر فيزيكى، جواب معاشقات او را به گرمى مى دهد.

اگر جوجه پرنده اى را از آشيانه خارج كنيد و در محيطى ديگر آن را بپرورانيد همين كه به مرحله رشد و تكامل رسيد خود شروع به ساختن لانه به سبك و طريقه گذشتگانش خواهد كرد. آيا اعمال مشخّص و متمايزى كه از انواع مخلوفات صادر مى شود همه اتّفاقى و بر سبيل تصادف است، يا عقل و شعورى كلى باعث صدور آنهاست؟»

جواب تمام سؤالاتى كه در اين زمينه ها شده در جملات زيباى دعا آمده:

«ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ طَريقَ ارادَتِهِ، وَبَعَثَهُمْ فى سَبيلِ مَحَبَّتِهِ»

آرى، به قول حكيم شفايى اصفهانى:

مرا به كوى تو تا رخت در گل افتادست

 

هزار كعبه به هر گوشه دل افتادست

صبا به ياد تو از باغ گلفشان مى رفت

 

بجاى برگ گل آيينه در گل افتادست

ز دست يارى چشم كرشمه پردازش

 

كلاه گوشه خورشيد در گل افتادست

به دوستى تو خصمند عالمى با من

 

هزار دشمن و يك دوست مشكل افتادست

     

 

شفايى از تو تمنّاى زخم ديگر داشت

 

رسيد حشر و همان نيم بسمل افتادست

     

 

(شفايى اصفهانى)

عقل و نبوت در هدايت انسان ها

 

داستان هدايت انسان هم كه به وسيله عقل و فطرت و نبوّت و امامت و كتاب انجام مى گيرد از اعظم عجايب است.

هيچ مدرسه اى به اندازه اسلام از طريق قرآن مجيد و روايات در جهت تعريف عقل و عظمت و ارزش اين گوهر والا، داد سخن نداده؛ ارزش انسان در پيشگاه حقّ و در حريم منطق به قدر استفاده او از عقل است. عقل واسطه دريافت حقايق و در صورت به كار گرفتنش على رغم هواى نفس، ضامن خير دنيا و آخرت انسان است.

البتّه اين معنا در طول تاريخ ثابت شده كه اگر عقل از نبوّت و كتاب و امامت و هدايت و عنايت و رحمت حق كمك نگيرد قدرت فراهم آوردن تمام سعادت را براى انسان ندارد، اين است كه بين انسان هايى كه از طريق عقل با هدايت حق مرتبطند و آنان كه به عقل تنها تكيه زده اند فرق بسيار و تفاوت عظيم است.

مدرسه هايى كه به عقل اكتفا كرده اند هرگز نتوانسته اند يك نمونه از مرد و زنى كه در دامن نبوّت و ولايت تربيت شده اند تحويل تاريخ انسان و انسانيّت دهند.

اين مسئله به تجربه ثابت شده كه عقل بى نبوّت هميشه اسير هوا و هوس و غرايز و اميال حيوانى بوده و جز نورى ضعيف آنهم در بعضى از مواقع از خود بروز و ظهور نداده. اگر عقل همراه با نبوّت مى زيست از تبعيضاتى كه هميشه در تاريخ بشر بوده خبرى نبود.

مسئله قوى و ضعيف، حاكم و محكوم، مستكبر و مستضعف، استعمارگر و استعمار زده، آزاد و بنده، همه و همه معلول تنها ماندن انسان از نبوّت و امامت رهبران معصوم است.

قرآن مجيد را دقّت كنيد و به آيات كريمه اش فكر كنيد، اگر دستورهايش حاكم بر حيات انسان بود، چيزى جز عدالت و حقيقت و مهر و رأفت در كره زمين ديده مى شد؟!

جهان هميشه پر از فساد و افساد، فسق و فجور، ظلم و جور، خيانت و جنايت و همه گونه تبعيضات ظالمانه بوده و اين به علت نبودِ عقل و فكر و انديشه و وجدان و فطرت در بشر نبوده، بلكه علّت اين همه بيداد، جدا نگاه داشتن عقل از نبوّت و هدايت و وحى و امامت بوده است.

آرى، عقل وقتى مهجور باشد جز اين همه مصيبت بيداد و بيدادگرى از جوامع انسانى توقّع نمى رود.

شعاع حكومت و نورانيّت عقل، محدود به كشف حقايق مادّى و قسمتى بسيار ناچيز از علوم معنوى است، اين اندازه نورانيّت در بپا كردن خيمه سعادت همه جانبه و خير دنيا و آخرت در همه شؤون كافى نيست، اين مقدار از روشنايى قدرت تأمين امنيّت همه جانبه در زندگى بشر را ندارد؛ نياز انسان را به مسئله وحى در تمام جوانب حيات به وضوح مى توان ديد و اين واقعيتى است كه مجامع علمى جهانى كم و بيش در مرز اقرار و اعتراف نسبت به آن قرار گرفته اند و ديرى نخواهد پائيد كه تمام جهان دست نياز به پيشگاه وحى دراز خواهد كرد و به حريم نبوّت پناه خواهد برد.

در هر صورت مكتب سعادت بخش اسلام، بخشى عظيم از آيات قرآن و روايات را به معرفى عقل و عظمت آن اختصاص داده و با همه ارزشى كه براى اين عنصر معنوى قائل است آن را بى نياز از ارتباط با عقل كلّ يعنى صاحب عالم و آدم نمى داند.

اسلام، خير دنيا و آخرت انسان را محصول ارتباط او با عقل و فطرت و وجدان و قرآن و نبوّت و امامت مى داند و اين همه را هرگز جداى از هم ندانسته بلكه اين مجموعه را دليل و راهنماى راه انسان به سوى سعادت همه جانبه معرّفى نموده است.

عقل همراه با علوم مادّى و معنوى قابليّت عجيبى براى رشد و كمال و رساندن انسان به خير دنيا و آخرت دارد، هدايت عقل منهاى نبوّت هدايتى ناقص است و به هيچ عنوان تأمين كننده تمام نيازهاى بشر نيست.

عقل و نبوّت دو حجّت بزرگ الهى و دو چراغ فروزان در راه زندگى است كه اگر انسان در پرتو اين دو نور پرفروغ حركت كند به تمام واقعيّت ها و حقايقى كه در عرصه حيات محتاج به آن است خواهد رسيد.

انسان، با قدرت عقل به درك واقعيّت ها و حقايق مى رسد و شيرينى و استحكام حكمت و استدلال را مى يابد و با كمك اين نيروى پر قدرت الهى به برنامه هاى خداوندى و به تمام حقايق آسمانى تسليم مى شود و از وجود وى منبعى عظيم براى عبادت ربّ و خدمت به خلق ساخته شده و به پيمودن راه سعادت و سلامت موفّق مى گردد.

عشق و محبّتى كه انبيا و اوليا، امامان و عرفا از آن دم مى زنند و آن را محور واقعيّت ها مى دانند، محصول پيوستن عقل به نبوّت انبيا و وحدت عقل و وحى است.

آرى، اگر عقل با كمك علم و وحى به كار گرفته شود و عالميان عالم متديّن شوند جهان زندگى و عرصه گاه حيات، نمونه اى از بهشت عنبر سرشت آخرت خواهد شد و همگان در همه جهات و شؤون فردى و خانوادگى و اجتماعى به حقوق خود قانع گشته، از تجاوز به حقّ ديگران اگر چه كمتر از ذرّه باشد خوددارى خواهند كرد.

اگر علم و دين در مسير عقل قرار نگيرند، اين عنصر گران بها و مايه سعادت از رشد و كمال مناسب برخوردار نخواهد شد و اگر به عمل تنها آراسته شود و جداى از دين و ايمان به خدا و روز جزا بماند همانند پرنده اى است كه از يك بال محروم باشد، در آن صورت دنيايش آباد و آخرتش به تمام معنى خراب خواهد بود.

ايمان به خداوند و توجه به روز قيامت كه محور بعثت و نبوّت انبياى الهى بود، باعث رشد عقل و شكوفايى تمام استعدادهاى انسانى و حافظ انسان از شرور و مفاسد خانمانسوز است.

عقل به علاوه ايمان، زمينه ساز بيدارى وجدان و منبع توليد عشق و محبّت نسبت به حقايق و محرّك انسان به سوى فضايل و حسنات الهى است.

تجربه حيات بشرى ثابت كرده كه: علم، قدرت ظهور دادن اين همه آثار معنوى و بركات باطنى را ندارد، آنچه باعث ظهور اين همه حقايق است ايمان است و بس.

مؤمن محسن است، مؤمن صابر و متوكّل است، مؤمن متّقى و پرهيزكار است، مؤمن منبع خير و بركت است، مؤمن مولّد خير و فضيلت است، مؤمن پاك و پاكيزه است، مؤمن بصير و بيناست، مؤمن عارف و عاشق است، مؤمن ...

آرى، وقتى به وسيله وحى و نور نبوّت، شعاع ايمان بر قلب بتابد، ميل دل به تمام حسنات ميلى شديد مى شود و جاذبه الهى انسان را مجذوب تمام حقايق مى نمايد.

شاه قاسم انوار كه از عرفاى بزرگ است مى گويد:

مخزن اسرار ربّانى دل است

 

محرم انوار روحانى دل است

خانه دل معدن صدق و صفاست

 

مظهر انوار ذات كبرياست

دل چه باشد كاشف اطوار روح

 

دل چه باشد قابل امطار روح

     

زهد و تقوا قربت و خوف و رجا

 

اعتبار و صدق و اخلاص و صفا

توبه و توحيد و ايمان و يقين

 

هم ثبات و هم ورع در راه دين

حسن عهد و رغبت و صدق و صفا

 

عشق و قبض و بسط و تسليم و رضا

فقر و تفويض و توكّل نور فكر

 

نور عقل و نور خشيت نور ذكر

     

جملگى اوصاف دل گردد تو را

 

گر كنى پاكش ز شرك ما سوا

اى اسير درد بى درمان دلت

 

غرقه درياى بى پايان دلت

ديو را بيرون كن از ايوان دل

 

مدّتى مردانه شو دربان دل

     

 

(شاه قاسم انوار)

 

مقام وصل و هجر

عقل اگر در عرصه حيات و شؤون زندگى از نبوّت كمك نگيرد،

اوّل: به دريافت حقايق معنوى موفق نشود.

دوم: اسير شهوات و هوا شده، محجوب از تماشاى واقعيّت ها مى شود.

اثبات اين معنى به هيچ عنوان نياز به استدلال و حكمت ندارد، زندگى انسان در ادوار مختلفه نشانگر اين حقيقت است.

عقل همراه با نبوّت و ولايت به فرموده عرفاى بزرگ مقام وصل است و خرد و عقل منهاى رسالت انبيا مقام هجر و فراق مى باشد.

مقام وصل مقام آراستگى به حقايق و صفات الهيّه و حسنات اخلاقيّه و مقام هجر و فراق مقام اوصاف رذيله و حالات شيطانى است.

خواجه شيراز مى گويد:

ز باغ وصل تو دارد رياض رضوان آب

 

ز تاب هجر تو دارد شرار دوزخ تاب

     

(حافظ شيرازى)

عارف بزرگوار، محمّد بن محمّد دارابى در شرح اين بيت حافظ مى گويد:

«بدان كه: وصل عبارت از معرفت حقيقى و متخلّق به اخلاق اللَّه شدن است و هجر عبارت از اوصاف ذميمه و اخلاق ناپسند است و بنابر تجسّم اعمال كه آيات و احاديث دلالت بر آن دارد معنى بيت ظاهر است، مثل كريمه:

يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً» «6»

روزى كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده و آنچه را از كار زشت مرتكب شده حاضر شده مى يابد.

و آيه:

فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» «7»

در اين روز به هيچ كس ذره اى ستم نمى شود و جز آنچه را انجام مى داديد پاداش داده نمى شويد.

و حديث:

الَّذى يَشْرَبُ فِى انِيَةِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ إنَّما يُجَرْجِرُ فى جَوْفِهِ نارُجَهَنَّمَ. «8»

آن كس كه در ظروف طلا و نقره چيز مى نوشد، جز اين نيست كه آتش دوزخ در شكمش صدا مى كند.

و روايت:

الظُّلْمُ ظُلُماتُ يَوْمِ الْقِيامَةِ. «9»

ظلم، تاريكيهاى روز قيامت است.

و حديث:

أرْضُ الْجَنَّةِ قيعانٌ، و غِراسُها سُبحانَ رَبِّى العَظِيمِ وَبِحَمْدِهِ. «10»

زمين بهشت كوير و بى گياه است و نهال هاى آن ذكر سبحان ربى العظيم و بحمده است.

 

اعمال نيك و اعمال بد

شيخ بهايى، جامع علوم ظاهر و باطن در «شرح اربعين حديث» از ارباب قلوب و مكاشفه نقل فرموده كه:

«حيّات و عقارب در برزخ عبارت از افعال ذميمه و اخلاق قبيحه دنيويّه است و بهشت و رضوان و حور و قصور عبارت از اعمال صالحه و اعتقادات حقّه در اين نشأه است كه در آخرت به صورت نعمت و نقمت ظاهر مى شود، چون حقيقت واحده به صور مختلفه به حسب اختلاف مواطن متغايره، ظاهر مى گردد.» «11» آنچه در سطور قبل به نگارش رفت گوشه اى از معانى بلند جملات زيباى دعا است كه ازقلب عرشى حضرت سجّاد عليه السلام ظهور كرده:

«ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ طَرِيقَ إِرَادَتِهِ و بَعَثَهُمْ فِي سَبِيلِ مَحَبَّتِهِ، لَا يَمْلِكُونَ تَأْخِيراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ إِلَيْهِ و لَا يَسْتَطِيعُونَ تَقَدُّماً إِلَى مَا أَخَّرَهُمْ عَنْهُ»

البتّه اين حقيقت منافاتى با مسئله اختيار انسان ندارد، اختيار در رابطه با فعل انسان است، قدرتى نيست كه بتواند به وسيله آن تغييرى در واقعيّت ها ايجاد كند، وجود مقدّس او اراده فرموده بسيارى از موجودات، بدون داشتن اختيار در مسير مربوط به خود حركت كنند و عدّه اى ديگر همراه با اختيار؛ و هيچ كدام از اين دو نوع قدرت، ايجاد تغيير در اراده ازلى و ابدى او ندارند.

در هر صورت تمام اجزاى هستى با عشق به او به سوى او در حركتند، گروهى با هدايت تكوينى، جمعى با هدايت غريزى و طبيعى و عدّه اى با كمك عقل و فطرت و وجدان و نبوّت و اين همه انعكاسى از اراده و مشيّت و عشق و محبّت او به موجودات هستى و عناصر آفرينش است.

جانا همه عالم را بازار تو مى بينم

 

مرد و زن و خاص و عام در كار تو مى بينم

عقل همه چالاكان حيران تو مى يابم

 

جان همه مشتاقان ايثار تو مى بينم

با هر كه سخن گويم زو مى شنوم سرّت

 

هر جا كه روم آن جا آثار تو مى بينم

در حلقه مجلس ها اسرار تو مى خوانند

 

در جمله دفترها اذكار تو مى بينم

هر تن كه سرى دارد در پاى تو افتادست

 

هر جان كه دلى دارد بيمار تو مى بينم

     

 [ «5» وَجَعَلَ لِكُلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ لَايَنْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ و لَا يَزِيدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ]

از رزق و روزيش، براى هر يك از جان داران، خوراكى معلوم و قسمت شده قرار داد. سهم كسى را كه فراوان داده، احدى نمى تواند بكاهد و نصيب كسى از آنان را كه كاسته، هيچ كس نمى تواند بيفزايد.

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- طه (20): 50.

(2)- نشانه هايى از او: 67.

(3)- نشانه هايى از او: 72- 73.

(4)- هود (11): 56.

(5)- تلپاتى: كلمه اى فرانسوى است به معناى انتقال فكر، انتقال حسيات، ارتباط فكرى ميان دو نفر از راه دور.

(6)- آل عمران (3): 30.

(7)- يس (36): 54.

(8)- مدارك الأحكام: 2/ 379؛ مصباح الفقيه: 1/ 648؛ جامع المدارك: 1/ 228؛ بحار الأنوار: 7/ 219، باب 8.

(9)- مستدرك الوسائل: 12/ 99، باب 77، حديث 13628؛ عوالى اللآلى: 1/ 149، حديث 99.

(10)- عوالى اللآلى: 4/ 8، حديث 10.

(11)- شرح اربعين حديث، شيخ بهايى: 624- 625 در ذيل حديث 39.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام آسمانی (1)
قدرت و فرمانروائى مطلقه حق بر ظاهر و باطن هستى‏
صدقه عامل دفع بلا
امام سجاد (ع) و روشهای تفسیری
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
بركرانه ی صحیفه ی سجادیه
ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر
علامه شهید مطهری
وَ اَمّا حَقّ الْجَارِ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ ...
پنج درس آموزنده سعادت بخش

بیشترین بازدید این مجموعه

آثار تربیتی انفاق در راه خدا
ضمانت استجابت دعا
نشانه های خدا در قرآن
سخنی درباره امام حسن عسکری علیه السلام  
دو جریان فرهنگ ساز
راه هایی برای بخشیده شدن گناهان !
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
امام جواد (ع) در آثار استاد انصاریان
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^