بعد از آن خداوند در قرآن مى فرمايد: در چنين امورى خود را خسته نكنيد؛ زيرا چيزى نصيب شما نمى شود:
«وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا»
من به شما انسان ها، اندكى از علم را داده ام. البته اين علم اندك نزد يك نفر نمى باشد و بين گذشتگان و آيندگان تقسيم شده است. مگر كسانى كه داراى ظرفيت ويژه اى مى باشند، آن افراد از اين آيه استثنا هستند؛ يعنى جزو:
«وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا»
نمى باشند، به تعبير قرآن آنها داراى خير كثير مى باشند:
«وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»
و اين خير نزد همه نيست، با رياضت به دست نمى آيد:
«ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ»
از دانش اين بزرگواران تعبير به اين آيه مى كند:
«وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»
ما را «راسخون فى العلم» نمى گويند، اساتيد دانشگاه ها و اطباى جهان را راسخون فى العلم نمى گويد، چرا؟ زيرا علم آنها دائم در تغيير و تحوّل است، علم ثابت و راسخ نيست، امروز مى گويند اين دارو براى بيماران ضررى ندارد، روز بعد مى گويند اين دارو را از همه داروخانه هاى جهان جمع آورى نماييد.
«ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ»
هر كس ابلهانه وارد هر كارى شود، گرفتار مى شود، وسوسه براى او به وجود مى آيد، دچار ترديد و شك مى شود، حكيم مى فرمايد:
ابلهى ديد اشترى به چرا |
گفت نقشت همه كژ است چرا؟ |
|
گفت اشتر كاندر اين پيكار |
عيب نقّاش مى كنى تو هشدار |
|
در من هيچ عيب و نقصى نيست، نقاش من زيباى مطلق است، نقاش من
«أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ ءٍ خَلَقَهُ»
مى باشد و هيچ عيب، نقص و انحرافى در او نمى باشد كه نازيبايى در نقش پيدا شود، اگر تو بخواهى مرا نگاه كنى، از ابلهى بيرون بيا، متفكرانه به قرآن نگاه كن:
«أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ»
شتر، نشانه وجود من در عالم هستى است، اگر عالم خدا نداشت، شترى به اين صورت به وجود نمى آمد، شتر نشانه من است، به عالم خردمندانه نگاه كن، اما بدانيد كه دانش شما قليل است.
منبع : پایگاه عرفان