۱ـ امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: هشام پدرم را به شام احضار کرد و از او درباره کسانی که در شب شهادت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در شهرهای دیگر بودند سؤال کرد که به چه علامتی متوجه این ماجرا شدند؟ آیا این عالامت برای کس دیگری هم بود یا نه؟
حضرت باقر (علیهالسلام) فرمودند: «در آن شب هر سنگی را که از زمین بر میداشتند زیر آن خون تازه دیده میشد تا طلوع فجر، و این ماجرا در شبی که حسین بن علی (علیهالسلام) به شهادت رسید نیز اتفاق افتاد». هشام ناراحت شد و قصد جسارت به آن حضرت را داشت، ولی امام باقر (علیهالسلام) کلامی فرمود که او آرام شد[1].
در عبارت دیگر دارد که هر سنگ و گیاهی را بر میداشتند از زیر آن خون تازه میجوشید[2].
۲ـ امام صادق (علیهالسلام) فرمود: زمانی که امام حسین (علیهالسلام) کشته شد کوهها خرد و دریاها جاری شدند[3].
مجتهد اکبر ملاآقا دربندی صاحب تألیفات کثیره در اصول و فقه و غیره در کتاب شریف اسرار الشهاده میفرمایند: بعد از شهادت حضرت سید الشهداء (علیهالسلام) و رها کردن بدنهای مطهر شهداء در زمین گرم کربلا و جاری شدن خون از بدنهای شریفشان، پرندگانی آمدند و بال و پر خویش را بر آن خونها مطهر آغشته نمودند و هر کدام به سویی حرکت نمودند و بر درختی قرار گرفتند. یکی از آن پرندگان در قزوین به قلعه «الموت» در روستای کوهستانی «زر آباد» رفته روی درخت چناری نشست و صدا به ناله و گریه بلند نمود. هر سال که از آن واقعه میگذرد در عاشورا از یکی از شاخههای آن درخت خون بیرون میآید.
مؤلف کتاب حاضر میگوید: در محرم سال ۱۴۱۷ به اتفاق بعضی از دوستان و خانواده به روستای زرآباد قزوین رفتیم، و از این مطلب بی خبر بودیم که جاری شدن خون از یکی از شاخهها در نیمه شب عاشورا اتفاق میافتد.
ما صبح عاشورا از قم حرکت کردیم و نزدیک ظهر به آنجا رسیدیم. آثار خون بر روی شاخهای که حدود بیست سانتیمتر قطر داشت مشاهده میشد و معلوم بود که این شاخه چندین سال قبل بریده شده است و از لابلای ترکیدگی چون مانند خونی نمودار بود که روی چوبی بریزد و قطرات آن جاری شود و خشک شده باشد. جمع بسیاری در اطراف امامزاده و درخت جمع شده بودند و با دست محل جاری شدن خون را به یکدیگر نشان میدادند. عدهای هم که از دیروز و دیشب آمده بودند و هنوز هم آنجا بودند، و دستمال آغشته به خونی را که بعنوان تبرک برداشته بودند، در دست داشتند.
نزد جوانی رفتم که دستمالی متبرک به آن خون داشت، و او دستمال را به من داد تا ببینم. کاملا مثل خونی بود که روی پارچهای ریخته شود، ولی خشک شده بود و به سینه یکی از بستگان ـ که پسر پنج سالهای بود و از ناراحتی سینه رنج میبرد ـ مالیدیم. الحمدلله بعد از آن زمان مریضی مرتفع شد.
از امام جماعت مسجد صحن امامزاده که از اولاد موسی بن جعفر (علیهالسلام) بود سؤال کردم: شما هم آمدن خون را از چنار خونبار دیدهاید؟ فرمود: بله. به کرات در سالهای زیادی دیدهام. بعد اضافه کردند که از قزوین بعضی از متخصصین که از بستگان بودند آمدند و این خون را گرفتند و به آزمایشگاه بردند و مورد آزمایش و تجزیه قرار دادند. نظر قاطع متخصصین فن این بود که گفتند: این مثل خون طبیعی است و داریای گلبولهای قرمز و غیره است. برگههای آزمایش و تأیید اطبا را هم نشان داد.
در این جا ذکر چند نکته لازم است:
۱ـ درخت فعلی آن درخت اصلی نیست و درخت اصلی خشک شده و درخت کنونی طبق گفته امام جماعت محل مرقد امامزاده، درختچهای در کنار او بوده و طبق نمونه برداری که از این درخت کهنسال به عمل آمده بالغ بر هفتصد سال عمر دارد[4].
۲ـ استبعادی نسبت به آمدن پرنده از کربلا به قزوین نیست، چه اینکه طبق تحقیقات به عمل آمده در مورد پرندگان، نسلهایی از آنها قادرند در روز ۱۵۰۰ کیلومتر پرواز کنند، و حتی پرندگانی هستند که بیشتر از این مسافت را نیز میتوانند پرواز کنند. برای اطلاع بیشتر به کتب مربوطه مراجعه شود.
۳ـ جاری شدن خون منحصر به درخت چنار زرآباد نیست، بلکه در مکانهای دیگر و زمانهای دیگر درختانی بوده خون از بعضی شاخههای آنها در روز عاشورا جاری شده است.
حاج آقا بزرگ تهرانی در شرح حال سید محمد باقر تهرانی متوفای ۱۳۰۵ میگویند: در منزل ایشان در محله پامنار تهران کوچه صدر اعظم، که عزاداری سید الشهداء (علیهالسلام) را برگزار میکنند، درخت چناری است که همه ساله روز عاشورا خون از آن جاری میشود و مردم به آن درخت نذرها میکنند و به آن تبرک میجویند.
علامه تهرانی میگوید: من این درخت را مکرر دیدهام، و نظیر این درخت در صحن مطهر امامزاده زرآباد در هشت فرسخی قزوین است که «چنار خوبنار» نامیده میشود.
پی نوشت:
[1] - بحارالانوار: ج ۴۵، ص ۲۰۴. [2] - بحارالانوار: ج ۴۵، ص ۲۰۴. [3] - بحارالانوار: ج ۴۵، ص ۲۰۷. [4] - نقباء البشر: ج ۲، ص ۵۰۱.
منبع : سبطین