فارسی
چهارشنبه 05 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 14 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

روايت عطش از سودابه مهيجي

دريا هيچ توقعي از رودها ونهرهاي حقير ندارد.دريا از نباريدن باران گلايه نمي کند وحتي در هر تشنگي سر به اوجي، لب فروبسته مي ماند. تشنگي را چگونه بردريا مسلط کردند که دريا سراز هر کجاي تاريخ، هر کجاي کوير وصحرا درآورد، سخني از تشنگي برلب نمي آورد وبه زانونمي افتد براي جرعه هاي سنگ دلي آب. دريا دليل تمام آب هاست. دريا سلطان هرچه آب است؛ پس آب ها حقيرترازآن هستندکه دريا را از نفس بيندازند.
اگر از نسل آب بودم، شرم داشتم روايت اين قصه را؛ روايت روسياهي آب ها را آه! اي تمام رودخانه ها! چگونه سرگذشت طغيان گناهانتان به آزار شقايق هاي صحرا ختم شد؟ چگونه قطره قطره از ديار لاله ها طفره رفتيد و راهتان کج شد از سمتي که قبله بود وتمام مهرباني خدا را در خود داشت ؟ اي آب ها! چطور دست هاي «دريا» را ناديده گرفتيد، وقتي که شما را به امانت مي خواست براي لحظه هاي سوزان گياهان مهر، براي غنچه هاي پژمرده در کوير؟!
کاش آنجا بودم و در آن بيابان گم شده بودم! کاش گم مي شدم تا پس از غروب آن ستاره ها ديگر تا هيچ کجاي هستي زنده نمي ماندم ونمي ديدم که پس از تأخير باران، تا هميشه قصه تلخ آن ظهر ، از زمين، لاله مي روياند و از آسمان، صداي ناله به گوش مي رساند.چرا نبودم، چرا تولدم در اين قرن هاي دير اتفاق افتاد؟ چرا آنجا هيچ کس نبود به ياري قبيله معصومي که درحصار خارها ونيزه ها به نماز ايستادند وبه سمت شهادت دويدند و براي پرواز شتافتند؛ قبيله نور، قبيله خورشيد در تاريک پُر واهمه روزگار، در ناشناسي چشم ها تماشاي وقيح که روشني را نمي فهميد و پرتو هدايت را با واژگان تيره خويش بي معنا مي کرد.


منبع : سودابه مهيجي
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مـلاّ مـحـمـّد رفـیـع (واعظ) قزوینی
دست خدا ازسعید سلیمان پور ارومی
قافله ازسعید بیابانکی
صلابت ازمهدی تقی نژاد
شب تا سحر یکریز صحرا گریه می کرد ازسید مهدی ...
آمد آن ماه ...ازقاسم رسا
قرار از دل ربوده آه و اشک کبریا امشب ازمریم توفیقی
رسم مهمانی ازمحمدرضا سروری
مشک
درهای بی کلید از حسنا محمد زاده

بیشترین بازدید این مجموعه

مـلاّ مـحـمـّد رفـیـع (واعظ) قزوینی
مکتب آزادگی از محمدرضا شفیعی کدکنی
رسم مهمانی ازمحمدرضا سروری
قرار از دل ربوده آه و اشک کبریا امشب ازمریم توفیقی
آمد آن ماه ...ازقاسم رسا
شب تا سحر یکریز صحرا گریه می کرد ازسید مهدی ...
صلابت ازمهدی تقی نژاد
قافله ازسعید بیابانکی
دست خدا ازسعید سلیمان پور ارومی
زینب که بود عالم غم را خدای صبر از اسماعیل علیان

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^