فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

پنج برنامه اخلاقى از پيامبر (ص)

پنج برنامه اخلاقى از پيامبر (ص)

امام باقر عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مى كند كه آن حضرت فرمود: پنج چيز است كه تا لحظه مرگ ترك نمى كنم: پوشيدن لباس پشمى، سوار شدن بر الاغ بى پالان، غذا خوردن با بردگان، بافتن كفش با دستانم و سلام كردن به كودكان؛ تا پس از من سنّت شود «1».

 

يهودى با اخلاق پيامبر صلى الله عليه و آله مسلمان مى شود

حضرت امام موسى بن جعفر عليهما السلام از پدران بزرگوارش از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت مى كند: شخصى يهودى چند دينار از رسول خدا صلى الله عليه و آله طلب داشت، اداى آن وام را از حضرت درخواست كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: نمى توانم طلبت را بپردازم، يهودى گفت: تا نپردازى تو را رها نمى كنم، حضرت فرمود: در اين صورت كنارت مى نشينم و كنار او نشست تا جايى كه نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را همان جا خواند.

اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله در مقام تهديد و ترساندن او برآمدند، حضرت به آنان نظر انداخته، فرمود: مى خواهيد در حق او چه كنيد؟ گفتند: اى رسول خدا! يك يهودى تو را اين گونه نزد خود حبس كند؟ حضرت فرمود:

پروردگارم مرا به ستم بر اهل ذمه و غير اهل ذمه مبعوث ننموده است.

 

هنگامى كه روز به نهايت رسيد، يهودى گفت: «أشهد أن لا إله إلّااللّه و أشهد أنّ محمّداً عبده و رسوله» و بخشى از ثروتم را در راه خدا [بخشيدم ]، اى پيامبر! به خدا سوگند! در حق تو اين سخت گيرى را روا نداشتم جز اينكه ببينم تو همان كسى هستى كه در تورات وصف شده اى؟

من در تورات در وصف تو خوانده ام: محمّد بن عبداللّه محل ولادتش مكه و محل هجرتش مدينه است. درشت خوى و خشمگين و فريادزن نيست وسخنش را به زشت گويى وگفتارش را به فحش نمى آلايد. من به وحدانيت خدا و نبوت تو شهادت مى دهم و اين ثروت من است، در آن به قانونى كه خدا نازل كرده است فرمان بران «2».

 

وام بى بهره براى رفع نياز حاجتمند

حضرت امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش حضرت امام محمّد باقر عليه السلام روايت مى كند: نيازمندى به محضر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و از حضرت درخواست كمك كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آيا كسى هست كه وام بى بهره اى در دستش باشد؟ مردى از انصار از عشيره بنى حُبلى برخاسته، گفت: من چنين وامى را دارم، حضرت فرمود: چهار ظرف خرما به اين نيازمند بپرداز.

آن مرد انصارى چهار ظرف خرما را پرداخت. مرد انصارى بعد از مدتى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و پرداخت وامش را از پيامبر صلى الله عليه و آله درخواست كرد، حضرت فرمود: ان شاء اللّه در آينده پرداخت مى شود.

 

پس از مدتى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد، حضرت باز هم فرمود: ان شاء اللّه در آينده پرداخت مى شود و چون بار سوم آمد حضرت فرمود: ان شاء اللّه در آينده پرداخت مى شود، [او به پيامبر صلى الله عليه و آله ] عرضه داشت: يا رسول اللّه! اين ان شاء اللّه آينده را فراوان به من گفتى!

حضرت تبسم كرده، فرمود: آيا مردى هست كه وام بى بهره در اختيارش باشد؟ مردى برخاسته، گفت: يا رسول اللّه! در اختيار من هست، فرمود:

چه مقدار در اختيار دارى؟ گفت: هر چه بخواهى! فرمود: هشت ظرف به اين مرد بپرداز، مرد انصارى گفت: فقط چهار ظرف طلبكارم، حضرت فرمود: چهار ظرف ديگر هم براى تو «3».

 

غذا خوردن با تهيدستان

حضرت امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش روايت مى كند: در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله تهيدستان به خاطر نداشتن خانه، شب ها را در مسجد به صبح مى رساندند.

پيامبر صلى الله عليه و آله شبى در مسجد كنار منبر در ظرفى سنگى با آن تهيدستان افطار كرده، و هم غذا شد و آن شب از بركت وجود پيامبر صلى الله عليه و آله سى نفر از غذايى كه در آن ديگ سنگى بود خوردند و باقى مانده غذا به همسرانش برگردانده شد «4».

 

زهد و قناعت

حضرت امام رضا عليه السلام از پدران بزرگوارش روايت مى كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: فرشته اى نزد من آمده، گفت كه: اى محمّد! پروردگارت به تو درود فرستاده، مى فرمايد اگر بخواهى، پهن دشت پر از ماسه و شن منطقه مكه را برايت طلا مى كنم، ولى آن حضرت سر به سوى حق برداشته، گفت: پروردگارا! يك روز سير مى مانم تا تو را سپاس و حمد گويم و يك روز گرسنه تا از تو درخواست و گدايى كنم! «5»

 

تواضع و فروتنى شگفت انگيز

ابن عباس مى گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله همواره روى زمين بدون فرش مى نشست، بر روى زمين غذا مى خورد و خود شير گوسپند را مى دوشيد و دعوت بردگان را بر سفره نان جوين مى پذيرفت «6».

 

غم مردم داشتن

در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله در ميان اهل صفّه مؤمنى بود تهيدست و سخت نيازمند و محتاج، او همه نمازهايش را به رسول خدا صلى الله عليه و آله اقتدا مى كرد و هيچ يك از نمازهايش را بدون جماعت نمى خواند، پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله دلش به حال او مى سوخت و غربت و نياز او را زير نظر داشت.

پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله پيوسته به او مى فرمود: اى سعد! اگر چيزى به دست من برسد تو را بى نياز مى كنم.

 

دير زمانى گذشت و پيامبر صلى الله عليه و آله چيزى بدست نياورد از اين رو غم و اندوه حضرت براى سعد زياد شد. خداى مهربان كه ناظر حال پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به سعد بود جبرئيل را با دو درهم فرو فرستاد، جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند به غم و اندوه تو نسبت به سعد آگاه بود، آيا دوست دارى سعد را بى نياز كنى؟ فرمود: آرى، عرضه داشت: اين دو درهم را به او بده و بگو كه با آن تجارت كند.

حضرت دو درهم را گرفته، براى اداى نماز ظهر از خانه بيرون آمد در حالى كه سعد در انتظار پيامبر كنار در حجره هاى وى ايستاده بود.

پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: تجارت و داد و ستد را دوست دارى؟ گفت:

دوست دارم، ولى مايه و سرمايه اى ندارم، حضرت دو درهم را به او داد و فرمود: با اين پول تجارت كن و رزق و روزى الهى را به دست آر.

 

پيامبر صلى الله عليه و آله پس از خواندن نماز به سعد فرمود: از اين لحظه دنبال كار و تجارت برو كه من اندوه تو را داشتم.

سعد به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله دنبال تجارت رفت، جنسى را به يك درهم مى خريد و به دو درهم مى فروخت و به دو درهم مى خريد و مردم با اشتياق از او به چهار درهم مى خريدند.

به همين صورت دنيا به سعد رو آورد و مال و متاعش زياد شد وتجارت او چشمگير گشت تا اينكه بر در مسجد جايى را به چنگ آورد و تجارت خود را در آن گردآورى كرد تا جايى كه بلال اذان مى گفت و پيامبر صلى الله عليه و آله براى اداى نماز به مسجد مى آمد ولى سعد مشغول خريد و فروش بود، فرصت وضو گرفتن و آمدن به مسجد از دستش رفته بود، سعد ديگر سعد گذشته نبود.

حضرت روزى به او فرمود: اى سعد! آن چنان دنيا تو را مشغول كرده كه از نماز باز مانده اى آن هم نماز با پيامبر! آن حال و وضع گذشته كجا رفت؟

آن سير و سلوك چه شد؟! عرضه داشت: چه كنم، مالم را تباه كنم؟

 

چاره اى ندارم، به اين يكى مى فروشم بايد بهايش را از او بگيرم و از آن يكى مى خرم بايد بهايش را به او پرداخت كنم. حضرت از اين وضعى كه براى سعد پيش آمده بود غصه دار شد، غصه اى بيش از روزهاى تهيدستى او!

جبرئيل به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله آمده، گفت: اى محمّد! خداوند غمت را از جهت سعد مى داند آيا روزگار گذشته سعد را بيشتر دوست دارى يا وضع فعلى او را؟ فرمود: روزگار گذشته اش را بيشتر دوست دارم، اكنون در وضعى قرار گرفته كه دنيا دارد آخرتش را از بين مى برد، جبرئيل گفت: آرى، اين گونه عشق به دنيا و اموال و ابزارش چيزى جز فتنه و باز دارنده از آخرت نيست، عرضه داشت: به سعد بگو دو درهمت را كه به اودادى باز گرداند، وقتى آن را باز گرداند به روزگار اوّلش برمى گردد.

 

پيامبر صلى الله عليه و آله از خانه بيرون آمده، نزد سعد رفت و با محبتى خاص به او فرمود: اى سعد! نمى خواهى دو درهم ما را باز گردانى؟ عرضه داشت:

چرا، همراه با دويست درهم! حضرت فرمود: اى سعد چيزى جز آن دو درهم نمى خواهم!

سعد دو درهم را تقديم پيامبر صلى الله عليه و آله كرد، به تدريج وضعش عوض شد تا جايى كه هرچه فراهم آورده بود از دستش رفته، به حال اول بازگشت «7».

 

نيكى بسيار در برابر ناسپاسى مردم

حضرت امام موسى بن جعفر عليهما السلام از پدرانش از اميرالمؤمنين

اهل بيت عليهم السلام روايت مى كند كه: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله همواره و پيوسته بسيار نيكوكار و احسان كننده

بود كه نيكى و احسانش از سوى مردم سپاس گزارى نمى شد و نيكى او نسبت به قريش و عرب و عجم فراگير بود و ما اهل بيت هم بسيار نيكوكار و احسان كننده هستيم كه نيكى ما سپاس گزارى نمى شود و مؤمنان برگزيده نيز مانند ما هستند «8».

 

-------------------------------------------------------------------

(1)- الخصال: 1/ 271، حديث 13؛ وسائل الشيعة: 12/ 63، باب 35، حديث 15652؛ بحار الأنوار: 16/ 219، باب 9، حديث 11.

(2)- الأمالى، صدوق: 465، المجلس الحادى والسبعون، حديث 6؛ بحار الأنوار: 16/ 216، باب 9، حديث 5؛ مستدرك الوسائل: 13/ 407، باب 17، حديث 15741.

(3)- قرب الإسناد: 44؛ وسائل الشيعة: 9/ 435، باب 30، حديث 12422؛ بحار الأنوار: 16/ 218، باب 9، حديث 7.

(4)- قرب الإسناد: 69؛ بحار الأنوار: 16/ 219، باب 9، حديث 9.

(5)- عيون أخبار الرضا: 2/ 30، باب 31، حديث 36؛ بحار الأنوار: 16/ 220، باب 9، حديث 12.

(6)- الأمالى، طوسى: 393، حديث 866؛ بحار الأنوار: 16/ 222، باب 9، حديث 19.

(7)- الكافى: 5/ 312، باب النوادر، حديث 38؛ وسائل الشيعة: 17/ 401، باب 14، حديث 22845؛ بحار الأنوار: 22/ 122، باب 37، حديث 92.

(8)- علل الشرائع: 187.

 

برگرفته از کتاب اهل بيت عليهم السلام عرشيان فرش نشين نوشته استاد حسین انصاریان        

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام سجاد (ع) و روشهای تفسیری
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
بركرانه ی صحیفه ی سجادیه
ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر
علامه شهید مطهری
وَ اَمّا حَقّ الْجَارِ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ ...
پنج درس آموزنده سعادت بخش
جایگاه صحیفه سجادیه در بین دانشمندان
راویان صحیفه غیر از ابن سكون و عمیدالروساء
شرح های صحیفه سجادیه

بیشترین بازدید این مجموعه

امامان از نگاه حضرت رضا (عليه السلام)
وصيت اميرالمؤمنين عليه السلام به كميل‏
بستر تاریخی مفاهیم سیاسی - اجتماعی حادثه ی کربلا
اهل بیت در آیه تطهیر کیانند؟ / بخش اول
لزوم وفا به عهد و پيمان‏
الگویی برای دختران نخبه
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^