كارى به عملشان ندارم. عمل نيست كه مقتضاى اجر است. به دلش كار دارم، مى گويم: هر چه كه دلت مى خواهد، قيدى، شرطى، زمانى، حدودى، محدوديتى ندارد، غير از آنچه كه دلت مى خواهد؛
« وَ لَدَيْنَا مَزِيدٌ »
پيش من هم اجر اضافه دارى، آنها را هم بخواه.
اينجا فكر مى كنم ديگر صحبت شكم و بدن نبايد باشد.
يك آدمى كه وارد بهشت يا حريم حضرت حق شده است، و بيست و پنج ساله است، كل ميوه ها را كه نمى تواند در اين معده جا بدهد، كل حورالعين را هم كه نمى تواند در اختيار خودش قرار بدهد، بايد مراد مسأله ديگرى باشد، يك لذت ديگر، كه مجموع بهشت قابل مقايسه با لذت او نيست.
« لَهُم مَّا يَشَآءُونَ فِيهَا وَ لَدَيْنَا مَزِيدٌ »
ما نمى دانيم اصلاً چيست. اين مرتبه تقوا است.
منبع : پایگاه عرفان